ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : شنبه 8 ارديبهشت 1403
شنبه 8 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : دوشنبه 13 مهر 1388     |     کد : 4993

دوشنبه 13 مهر 15 شوال 5 اکتبر

آغاز غزوه قينقاع در سال دوم هجري قمري...

 

آغاز غزوه قينقاع در سال دوم هجري قمري

پس از آن كه پيامبر(ص) به مدينه هجرت و نظام حكومتي اسلام را پايه ريزي نمود، با يهوديان مقيم اين شهر و حوالي آن، پيمان همزيستي مسالمت آميز امضا كرد و از آنان تعهد گرفت كه با دشمنان اسلام همكاري نكرده و بر عليه اسلام و مسلمانان، هيچ دسيسه و فتنه اي ايجاد نكنند.

اما قوم يهود، هر گاه احساس مي كرد كه پيامبر اسلام(ص) و حكومت اسلامي در مدينه منوره، در معرض خطر قرار گرفته است، خوشحال شده و در صدد همكاري با دشمنان اسلام بر مي آمدند و پيمان نامه خويش را نقض مي كردند.

يكي از قبايل يهود مدينه، طايفه "قَيْنُقاع" بود، كه افراد آن، در حوالي مدينه مي زيسته و به كار تجارت و بازرگاني مي پرداختند و از داشتن زمين هاي زراعي، باغستان و دام داري محروم بودند.

آنان در محله خويش، بازار بازرگاني مهمي داشتند كه بسياري از عرب ها، اعم از مسلمان، مسيحي، يهود، مشرك و بت پرست، در آن جا خريد و فروش مي كردند.

روزي، يكي از بانوان مسلمان در آن جا مورد اهانت و استهزا قرار گرفت و همين امر، موجب درگيري و زد و خورد ميان مسلمانان و يهوديان حاضر گرديد و در اين ميان، يك تن از يهوديان و يك تن از مسلمانان كشته شدند. هم چنين پس از پيروزي سپاه اسلام بر مشركان قريش در "نبرد بدر" و كشته و اسير شدن بسياري از مشركان مكه، يهوديان مدينه از اين پيروزي غرور آفرين مسلمانان، احساس ناراحتي و حسادت مي كردند و از هر راه ممكن در صدد دشمني با مسلمانان و تحقير آنان بر مي آمدند. تا اين كه روزي رسول خدا(ص) وارد بازار آنان گرديد و آنان را گرد آورد و به موعظه و اندرزشان پرداخت و آنان را به ياد پيمان نامه هايشان انداخت و از اختلاف و دشمني، آنان را بر حذر داشت و سرانجام به آنان فرمود: يا معشر يهود! أسلموا، فوالله انّكم لتعلمون أنّي رسول الله، قبل أن يوقع الله بكم مثل وقعه قريش.

يعني: اي جماعت يهود! تسليم شويد ]و گردنكشي و دشمني نكنيد[ سوگند به خدا، شما مي دانيد كه من رسول خدا هستم ]زيرا در كتاب مقدستان، به آن بشارت داده شده است[ پس متوجه باشيد به سرنوشتي كه قريش دچار شده اند، شما را خدا به آن دچار نسازد.

يهوديان به پيامبر(ص) پاسخ هاي ناهموار داده و گفتند: اگر در جنگ با مردمي كه شيوه نبرد نمي دانند، پيروز شده اي، مغرور مشو. به خدا سوگند، اگر با ما نبرد كني ما را خواهي شناخت.

خداوند سبحان، در اين هنگام، اين آيه را بر رسول خدا(ص) نازل كرد: و اِمّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيانَهً فَانْبِذْ اِلَيْهِمْ عَلي سَواءٍ، اِنّ اللّهَ لا يُحِبّ الْخائنينَ.

يعني: هر گاه ]با ظهور نشانه هايي[ از خيانت گروهي بيم داشته باشي ]كه عهد خود را شكسته و حمله غافلگيرانه كنند[، به طور عادلانه به آنها اعلام كن كه پيمانشان لغو شده است؛ زيرا خداوند، خائنان را دوست نمي دارد.

پس از نزول اين آيه، پيامبر اسلام(ص) دستور حمله به سوي طايفه قينقاع را صادر كرد. آن حضرت، "ابولبابه بن عبد المنذر" را در مدينه به جاي خويش گمارد و به همراه هفت صد مرد جنگي كه سيصد تن از آنان، زره بر تن داشتند در 15 شوال سال دوم قمري، به سوي قينقاع حركت كرد و يهوديان اين محله از ترس رويارويي با مسلمانان، وارد دژ خويش شده و آن را از پشت بستند. پيامبر(ص)، آنان را محاصره كرد و به مدت 15 روز به اين محاصره ادامه داد، تا اين كه يهوديان تسليم شدند. مسلمانان، آنان را دست بستند و قصد اعدامشان نمودند.

ولي عبدالله بن ابي بن سلول، سر دسته منافقان مدينه كه با يهوديان حشر و نشر داشته و سابقاً با طايفه آنان هم پيمان بود، از آنان در نزد پيامبر(ص) شفاعت كرد و اصرار و تاكيد فراوان نمود، تا آن حضرت از كشتن آنان، درگذشت. ولي شرط نمود كه آنان بايد تمام ابزارهاي جنگي و دارايي هاي خويش را واگذارند و به همراه زنان و فرزندان خويش، اين سرزمين را ترك گويند و به سوي شام هجرت كنند.

يهوديان، به ناچار تمام دارايي هاي خويش را گذاشته و به همراه زنان و فرزندانشان، مدينه را ترك و به خيبر رفتند. در آن جا، تعدادي ماندني شده و بقيه به "اذرعات" مجاور سرزمين اردن، در سرزمين شام، هجرت كردند و مسلمانان را از شرارت ها و دشمني هاي خويش رها ساختند. پيامبر(ص) اموال و دارايي هاي آنان را به غنيمت گرفت و خمس آن ها را براي خويش برداشت و بقيه را ميان مبارزان تقسيم كرد. اين، نخستين موردي بود كه پيامبر(ص) از غنيمت جنگي، خمس گرفته بود.

 

هلاكت عبدالملك بن مروان اموي در سال 86 هجري قمري

عبدالملك بن مروان بن حكم، پنجمين خليفه اموي و دومين حاكم تيره مرواني است، كه در ماه مبارك رمضان سال 65 قمري، پس از هلاكت پدرش مروان بن حكم، در شام به خلافت رسيد.

وي پيش از خلافت، پيوسته ملازم مسجد بود و قرآن مجيد را بسيار تلاوت مي كرد و بدين جهت وي را "حمامه المسجد" مي گفتند. اما هنگامي كه به خلافت رسيد، قرآن را بر هم نهاد و گفت: سلام عليك، هذا فراق بيني و بينك.

عبدالملك بن مروان در آغاز خلافت خويش با دو قيامي كه منجر به پيروزي شده و موفق به تشكيل حكومت شده بودند، مواجه بود.

نخست، عبدالله بن زبير بود، كه در مكه معظمه قيام كرد و به پيروزي رسيده بود و علاوه بر حجاز و يمن، بسياري از مناطق عراق و شام را نيز در اختيار گرفته بود.

ديگري مختار بن ابي عبيده ثقفي بود كه با ياري و همراهي شيعيان، در كوفه قيام كرد و علاوه بر اين شهر، بسياري از بخش هاي مياني و شمالي عراق را در استيلاي خود گرفته بود.

ولي حكومت مختار بن ابي عبيده ثقفي، چندان دوام نيافت و به دست مصعب بن زبير، برادر عبدالله بن زبير از ميان رفت و تمام سرزمين عراق نيز به حكومت آل زبير پيوست. ازآن زمان، پيوسته ميان زبيريان و امويان درگيزي و جنگ بود و اين وضعيت به مدت نه سال ادامه داشت وسرانجام، حجاج بن يوسف ثقفي از سوي عبدالملك بن مروان، مكه معظه را سنگباران و آتش باران كرد و با تخريب خانه خدا و كشتار عظيم مردم، عبدالله بن زبير را در سال 73 قمري كشت و به حكومت چندين ساله وي پايان داد و از اين زمان ،سراسر مناطق اسلامي در تحت سيطره عبدالملك قرار گرفت.

وي، به مدت 21 سال حكومت كرد و سرانجام در پانزدهم شوال سال 86 قمري، در دمشق، مقر خلافت امويان، به هلاكت رسيد.

پس از وي، چهار تن از فرزندان بلا واسطه و چندين نفر از فرزندزادگانش به خلافت رسيدند.

درباره تاريخ وفات عبدالملك بن مروان، برخي چهارم و برخي نيز دهم شوال سال 86 قمري را ذكر كرده اند ولي اكثر مورخان، همان روز پانزدهم شوال را اختيار كرده اند.

روايت شد،وي هنگامي كه به خلافت رسيد، صدقات و موقوفات رسول خدا(ص) و امير مومنان علي بن ابي طالب(ع) را به امام زين العابدين(ع) برگردانيد و آن حضرت را متولي آن ها نمود.

 

آغاز خلافت وليد بن عبدالملك اموي در سال 86 هجري قمري

ابوالعباس، وليد بن عبدالملك بن مروان بن حكم اموي، كه نام مادرش "ولادﺓ بنت عباس بن حزن عبسي" بود، پس از درگذشت پدرش عبدالملك بن مروان و دفن بدنش در بيروني باب جابيه صغير، واقع در دمشق، يك راست به مسجد رفت و پس از سخنراني، از مردم شام براي خويش بيعت گرفت.

وي، همانند بسياري از خلفاي اموي، مستبد،سخت گير و خشن بود و ابن كثير درباره اش گفت: و كان جباراً عنيداً.

شايان ذكر است كه امام علي بن الحسين(ع)، معروف به امام زين العابدين(ع) در ايام خلافت وليد، به دستور او و يا به دستور برادرش هشام بن عبدالملك، مسموم و بر اثر آن، در محرم سال 95 قمري در مدينه منوره به شهادت رسيد.

وليد بن عبدالملك، ساختمان مسجد جامع دمشق راتجديد بنا كرد و براي ساختمان آن به مدت ده سال تلاش كرد و هنگامي كه ساختمان مجلل و زيباي مسجد پايان يافت و به بهره برداري رسيد، عمر وليد بن عبدالملك نيز پايان يافت.

 

وفات نويسنده "سنن ابي داوود" در سال 275 هجري قمري

ابوداوود، سليمان بن اشعث بن اسحاق بن بشير بن شداد بن عمرو سجستاني، يكي از دانشمندان و فقيهان و محدثان بنام اهل سنت است، كه در سال هاي مياني قرن سوم هجري قمري مي زيست. وي نويسنده كتاب معروف "السّنن" است، كه به سنن ابي داوود مشهور شده است و يكي از كتاب هاي "صحاح سته" اهل سنت و مورد اعتبار و احترام سني مذهبان مي باشد.

وي در پانزدهم شوال سال 275 قمري، در شهر "بصره" وفات يافت.

 

وقوع غزوه اُحُد در سال 3 هجري قمري

غزوه اُحُد در سال 3 هجري قمري به وقوع پيوست . اين غزوه در نزديكي كوه احد مقابل شهر مدينه ميان سپاه حضرت محمّد(ص) و كفّار قريش روي داد. اهل قريش كه از شكست در غزوه بدر كينه مسلمانان را در دل داشتند با سه هزار مرد جنگي به طرف مدينه حركت كردند . حضرت محمد(ص) با 700 تن از يارانش به مقابله با كفار قريش برخواستند. در غزوه احد حمزه عموي پيامبر اسلام به دست وحشي غلام قريشيان شهيد شد. اين حادثه تلخ و شايعه مجروح شدن حضرت محمد(ص) روحيه مسلمانان را تضعيف كرد و سستي بر آنان حاكم شد. بدين ترتيب مسلمانان در جنگ غزوه احد كه طي دو مرحله انجام گرفت با شكست روبه رو شدند و هفتاد و چهارتن از آنان نيز به شهادت رسيدند.

 

تولد «اَبُوالطُّفيل عامِر كِناني» در سال 3 هجري قمري

«اَبُوالطُّفيل عامِر كِناني» از اميران، شاعران و خطيبان پرآوازه صدراسلام در سال 3 هجري قمري به دنيا آمد. بيشتر اشعار خود را در مدح و حماسه مي سرود و در جنگهاي جمل، صِفّين و نهروان در ركاب مولاعلي (ع) با دشمنان اسلام جنگ كرد. عامر كناني در لشكر مختار ثقفي در جنگ با بنياميه و خونخواهي قاتلان سيّد الشّهداء شركت داشت. ابوالطّفيل عاِمر كَناني آخرين صحابه حضرت محّمد(ص) بود كه جهان را بدرود گفت.

 

شهادت «حضرت عبد العظيم حَسَني» در سال 253هجري قمري

«حضرت عبد العظيم حَسَني» در سال 253هجري قمري به شهادت رسيدند. آن حضرت از اعقاب امام حسن مجتبي (ع) و معاصر با امام محمد تقي (ع) و امام علي النقي (ع) بودند. حضرت عبد العظيم در زمان مُعْتَزخليفه عباسي اثر ظلم و جور خليفه به شهر ري هجرت كردندو در محلهاي به نام« سكَّةُ المَوالي» در سردابي مأوا گزيدند و از آن محل با شيعيان ارتباط داشتند شايان توجه است كه حضرت عبد العظيم به تصميم شخص خود اقدام به اين سفر نكردند بلكه به امر امام هادي(ع) به ايران و به شهر ري مهاجرت كردند.

 

درگذشت آيت الله شيخ محمد تقي اصفهاني در سال 1248 هجري قمري

آيت الله شيخ محمد تقي اصفهاني مشهور با صاحب حاشيه از بزرگترين علماي شهر اصفهان در سال 1248 هجري قمري در گذشت. آرامگاه آيت الله اصفهاني در تخت پولاد اصفهان است . شيخ محمد تقي اصفهاني پس از كسب مقام اجتهاد به اصفهان باز گشت و به تدريس پرداخت. كتابهاي شَرحُ الاَسماءُ الحُسني و هِدايَةُ المُستًرشِدين از آثار بزرگ آيت الله اصفهاني اخيركه معرف دانش بسيار ايشان است در اصول فقه مي باشد.

 

هجرت حضرت امام خميني(ره) ازعراق به پاريس در سال 1357هجري شمسي

حضرت امام خميني(ره) در سال 1357هجري شمسي ازعراق به پاريس هجرت كردند. آن روح بلند و بيدار هنگامي تصميم به اين هجرت تاريخي گرفتند كه ازيك سو رژيم بعثي عراق سعي مي كرد ازمبارزات ايشان جلوگيري كند و ازديگرسوي ساواك شاه درتدارك توطئه هاي مختلف بود. دولت عراق كه درراه حفظ تعهدات و روابط با دولت ايارن مي كوشيد؛ توسط يكي ازمقامات امنيتي ازامام خواست كه ازهرگونه فعاليت سياسي و تبليغاتي برضدَّ رژيم شاه خودداري كند. حضرت امام درپاسخ فرمودند: " اين تكليف شرعي است كه متوجه من است و من هم اعلاميه مي نويسم و هم درموقعش برمنبرصحبت مي كنم و هم نوارپرمي كنم و به ايران مي فرستم. اين تكليف شرعي من است و شما هم هرتكليفي داريد عمل كنيد." بدنبال هجرت حضرت امام خميني(ره) ازنجف به پاريس سيل تلگرافهاي اعتراض آميز بسوي بغداد روانه شد. همچنين آيات عظام گلپايگاني و مرعشي نجفي با انتشاراعلاميه اي به رفتارغيرانساني رژيم عراق با حضرت امام اعتراض كردند. درپي آن گروه كثيري ازايرانيان مقيم كويت دراعتراض به رفتارناپسند عُمّال بعثي با حضرت امام تظاهرات گسترده اي برپاكردند.

 

روز نیروی انتظامی

تاريخچه

ايران كشورى باستانى است. اين كشور در بيش از دو هزار سال قبل و در دوران سلسله هخامنشيان اولين بنيانگذار سيستم حكومتى گسترده امپراطورى مى باشد. از آنجا كه هر حكومتى نيازمند به نظم و امنيت مى‌باشد در نتيجه كشور ما انواع سيستمهاى ايجاد نظم و امنيت را در طى تاريخ مورد آزمايش قرار داده است.

 اما سيستم نوين ايجاد نظم و امنيت داخلى يعنى سازمان پليس در ايران به حدود يكصد سال پيش مربوط مى‌‌باشد. شاه قاجار ناصرالدين شاه در سفرهاى سه گانه خود به اروپا و مشاهده پليس نوين در آن كشورها و با استخدام يك مستشار بلژيكى به نام كنت دو بينو اولين سيستم پليسى جديد را در ايران پايه گذارى نمود. اين پليس در طى يكصد سال گذشته و تا پيروزى انقلاب اسلامى در بهمن سال 1357 از فراز و نشيبهاى متفاوت برخوردار بوده است.

پليس ايران براى مدتهاى طولانى از دو قسمت مهم پليس شهرى و ژاندارمرى ( مرزى و روستايى ) تشكيل شده بوده، كميته انقلاب اسلامى نيز به عنوان يكى از اركان مهم حفظ نظم و امنيت داخلى و دفاع از ارزشهاى انقلاب در داخل كشور در بعد از پيروزى انقلاب به اين مجموعه افزوده شد. كثرت نيروهاى پليس در بعد از انقلاب و ضرورتهاى ادغام اين نيروها باعث شد تا در سال 1370 با تصميم مجلس شوراى اسلامى اين سه نيرو در يكديگر ادغام و سيستم پليس واحد به وجود آيد. براساس قانون جديد، پليس ايران جزيى از ستاد نيروهاى مسلح و وابسته به وزارت كشور و در تبعيت از رهبرى معظم انقلاب قرار دارد.

پليس جديد ايران در سه بخش تقريباً مستقل فرماندهي، حفاظت و اطلاعات و سازمان عقيدتى سياسى تشكيل شده است. حوزه فرماندهى و حفاظت و اطلاعات تقريباً در ساختار سيستم پليس كليه كشورهاى جهان مشترك مى باشد. اما وجود سازمان عقيدتى سياسى از ويژگيهاى سيستم پليس ايران محسوب مى‌گردد. اين سازمان موظف است تا در بعد اعتقادي، سياسى نسبت به حفظ دستاوردهاى ارزشهاى انقلاب و ايجاد روحيه ديندارى و اخلاق متناسب با تعليم دين اسلام كه حفظ حرمت انسانها از جمله اصول اساسى است اقدام نمايد.

 

 

 


نوشته شده در   دوشنبه 13 مهر 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode