ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 28 ارديبهشت 1403
جمعه 28 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : پنجشنبه 5 شهريور 1388     |     کد : 4418

پنج شنبه 5 شهريور 6 رمضان 27 اوت

نزول كتاب آسماني "تورات" بر حضرت موسي(ع)...

نزول كتاب آسماني "تورات" بر حضرت موسي(ع)

كتاب مقدس "تورات" در ششم ماه مبارك رمضان بر حضرت موسي(ع)، پيامبر رهايي بخش بني اسرائيل از جور و ستم فرعونيان، نازل گرديد.

گفتني است كه از تورات و انجيل، به عهدين ]يعني عهد عتيق و عهد جديد[  ياد مي گردد و به شهادت تاريخ و منابع موثق، هيچ يك از كتاب هاي آسماني پيامبران، جز قرآن كريم، چيزي بر جاي نمانده است و تمامي آن ها به دست طاغوت ها و ستمگران عصر نابود شده اند و آن چه كه هم اكنون به نام انجيل و تورات، در ميان پيروان مسيح و يهود وجود دارد، كتاب هاي اصلي آنان نيست. بلكه برداشت هايي از آن كتاب ها شريف است، كه از سوي پيشوايان مذهبي و مقدس اين دو كيش، تدوين و منتشر گرديده است و بي ترديد، دچار تحريف و زيادتي و كاستي هاي فراواني مي باشند.

 

ولايت عهدي امام رضا(ع) در سال 201 هجري قمري

امام علي بن موسي الرضا(ع)، امام هشتم شيعيان، پس از شهادت پدر ارجمندش امام موسي كاظم(ع) در زندان بغداد، در سال 183 قمري به مقام منيع امامت نايل آمد و پيشوايي شيعيان و پيروان اهل بيت(ع) را بر عهده گرفت.

آن حضرت در دوران امامت خويش به مدت هيجده سال در مدينه منوره، سكونت داشت و در اين مدت، شاهد خلافت غاصبانه هارون الرشيد و دو فرزندش امين و مأمون بود. تا اين كه در سال 200 هجري قمري، مأمون تصميم گرفت كه وي را به خراسان دعوت كند و در اداره كشور، وي را شريك خويش سازد.

آن طوري كه از خود مأمون عباسي نقل گرديده است، وي در نبرد با برادرش امين، نذر كرده بود كه در صورت پيروزي بر سپاهيان امين و تصاحب مقام خلافت، قدرت را به كسي كه افضل آل ابي طالب(ع) باشد بسپارد.

هنگامي كه وي بر برادرش امين پيروز شد و در سال 198 قمري بغداد را فتح و بر سراسر عالم اسلام سيطره پيدا كرد، تصميم گرفت كه به نذر خويش وفا كند و در اين راستا، امام علي بن موسي الرضا(ع) را كه والاترين و افضل آلي ابي طالب(ع) بود، مورد توجه قرار داد.

وي مي گفت: ما أعلم احدا افضل من هذا الرّجل علي وجه الأرض؛ من در روي زمين، شخصيتي بالاتر و بهتر از اين مرد ]علي بن موسي الرضا(ع)[ سراغ ندارم.

بدين منظور، وي يكي از سرداران خويش به نام "رجاء بن ابي ضحاك" را به همراه عيسي جلودي و برخي از همراهان ديگر به مدينه فرستاد و از طريق آن ها امام رضا(ع) را براي سفر به خراسان دعوت نمود.

امام رضا(ع) كه خلفاي عباسي، از جمله مأمون را در گفتارش صادق نمي دانست و از هدف ها و انگيزه هاي فريب كارانه وي باخبر بود، از پذيرش دعوت مأمون امتناع نمود و ماندن در مدينه را بر رفتن به "مرو" مقر خلافت مأمون در خراسان ترجيح داد.

ولي با اصرار و اجبار مأموران مأمون روبرو گرديد و چاره اي جز پذيرش در خود نديد. آن حضرت پس از وداع با قبر شريف جدش حضرت محمد(ص) و ديگر نياكان پاكش در بقيع، به ويژه قبر مطهر جده اش حضرت فاطمه زهرا(س)، فرزند خردسالش حضرت امام محمد تقي(ع) را جانشين خود در مدينه قرار داد و به همراه مأموران مأمون و برخي از علويان و ياران خويش عازم خراسان شد.

همين كه امام رضا(ع) وارد "مرو" گرديد، با استقبال بي نظير مردم اين شهر، از جمله فقها، دانشمندان، شاعران، درباريان و خود مأمون قرار گرفت.

مأمون پس از پذيرايي از امام رضا(ع)، به وي گفت: من مي خواهم خود را از خلافت خلع كرده و آن را به شما واگذارم، آيا از من مي پذيري؟

امام رضا(ع) از پذيرش آن امتناع كرد. چون مي دانست وي در گفتارش صداقت ندارد و مي خواهد از اين راه او را بيازمايد و يا اگر حكومت را به او واگذارد، پس از مدتي وي را از ميان برداشته و خود دوباره حكومت را به دست گيرد و از اين راه، حكومت غاصبانه اش مشروعيت بخشد.

از سوي ديگر، وي با قيام هاي گوناگون علويان و غير علويان در جهان اسلام روبرو بود و مي خواست از اين راه آنان را به احترام امام رضا(ع) وادار به سكوت و پذيرش خلافت عباسيان نمايد.

امام رضا(ع) كه از نيت او آگاه بود، به هيچ صورتي حاضر به پذيرش خلافت نشد. مأمون مجدداً به وي پيشنهاد ولايت عهدي خويش را داد و امام رضا(ع) بار ديگر امتناع نمود. ولي مأمون اين بار، استنكاف امام(ع) را نپذيرفت و به وي گوش زد كرد كه پذيرش ولايت عهدي، اجباري و قطعي است و مفري براي آن نيست. امام رضا(ع) كه با تهديد جدي مأمون روبرو بود، چاره اي جز پذيرش ولايت عهدي نداشت. آن حضرت به خاطر دخالت نداشتن در امر حكومت و شريك نبودن با مأمون در امر خلافت، فرمود: در صورتي ولايت عهدي تو را مي پذيرم كه مسئوليت امر و نهي حكومت تو با من نباشد، در چيزي فتوا ندهم و در دعوايي داوري نكنم و كسي را عزل و يا نصب ننمايم و آييني را كه هم اكنون در خلافت تو رايج است تغيير ندهم.

مأمون تمام خواسته هاي آن حضرت را پذيرفت و وي را به ولايت عهدي خويش منصوب كرد و به فرزندان خود، درباريان، فرماندهان و صاحب منصبان و عموم مردم دستور داد با آن حضت بيعت كنند. از آن هنگام لباس سياه عباسيان به رنگ سبز كه لباس علويان بود تغيير پيدا كرد پرچم و بيرق سياه عباسيان به رنگ سبز علويان در آمد و به نام آن حضرت سكه زده و در خطبه هاي جمعه، از وي تجليل و تكريم كردند.

درباره تاريخ اين واقعه بزرگ، همه مورخان، اتفاق دارند بر اين كه در ماه مبارك رمضان سال 201 قمري واقع گرديده است، ولي در روز آن اختلاف دارند، برخي روز اول، برخي دوم، برخي چهارم، برخي ششم و برخي هفتم رمضان را ذكر كرده اند. ممكن است علامت اختلاف آنان، از آن جهت باشد كه بيعت با آن حضرت، چند روز ادامه داشته است. ولي به نظر مي آيد كه پذيرش ولايت عهدي آن حضرت در اول ماه رمضان و بيعت رسمي با وي در ششم و هفتم رمضان بوده است.

 

روز داروسازي

از اوايل قرن پنجم ميلادي كه تعصبات مذهبي در اروپا به اوج خود رسيده بود،‌ عده زيادي از پزشكان و داروسازان از اروپا طرد شدند، و ايران را بهترين پناهگاه دانستند و با مساعدت شاهپور اول به خدمت دانشگاه جندي شاپور درآمدند و بالاخره جندي شاپور به مركز تجمع انديشه هاي يونان، هند، آسياي غربي و ايران تبديل شد و علم پزشكي و داروسازي در آن رونق چشم گير يافت.

براي اولين بار رشته پزشكي از داروسازي تفكيك شد و نيز كتاب هاي داروسازي و طبي حكماي يوناني چون ارسطو، سقراط و جالينوس در اين دانشگاه به فارسي ترجمه شد.

در دانشگاه جندي شاپور تدريس را پزشكان ايراني، يوناني،‌ سرياني و هندي به عهده داشتند و زبان رسمي اين دانشگاه يوناني بود ولي داروسازي به زبان پارسي تدريس مي شد. زيرا پزشكان ايراني در  امور داروسازي مهارت خاصي داشتند به طوري كه اولين داروسازي در دنيا به دست شاپور بن سهل نوشته شد.

در جندي شاپور بالاخره طبي به وجود آمد كه حاصل دانش و تجربيات طب ايراني، يوناني، هندي بود و طب ايراني قبل از اسلام نام گرفت. اين طب پايه و اساس طب «ابن سينا» است.

ظهور اسلام

پس از حمله اعراب در زمان خلافت عمر، جندي شاپور به تصرف ابوموسي اشعري در آمد اما بيمارستان جندي شاپور همچنان برقرار بود تا آن كه منصور وانقي سر سلسله خلفاي عباسي، جبرائيل بن بختيشوع وعده ديگري از حكما و دانشمندان جندي شاپور را به بغداد برد و با اين اقدام (خليفه عباسي) بغداد كه در آن روز پايتخت كشورهاي اسلامي بود، مركز علم پزشكي شد و در زمان مامون قسمت عمده كتاب هاي علمي فارسي، سرياني و هندي به زبان عربي ترجمه شد.

ترجمه كتب به زبان عربي زمينه را براي پيشرفت علمي ساير دول اسلامي فراهم آورد. در ايران نيز به محض آن كه پادشاهان آل بويه،در 320 هجري قمري (922 ـ م) استقلال از دست رفته خود را باز يافتند، عضدالدوله پادشاه آن سلسله به بغداد آمد و با وجود خليفه عباسي عملاً زمام امور ممالك اسلامي را به دست گرفت و به ترويج علم و تاسيس موسسات خيريه پرداخت.

از آن جمله احداث نخستين بيمارستان به نام «بيمارستان عضديه» در شهر بغداد بود و پس از آن با همت بزرگان ايران نه تنها در بغداد بلكه در بسياري از شهرهاي مهم ايران مانند نيشابور، بلخ، بخارا دانشكده و بيمارستان هاي مهم داير شد كه بخش داروسازي بيمارستان را «شرابخانه» مي ناميدند و يكي از مهمترين بخش هاي بيمارستان به شمار مي رفت و نيز سرپرست بخش داروسازي را «مهتر» مي گفتند. بنابراين ايرانيان را بايد پايه گذار تشكيلات صحيح داروسازي در بيمارستان دانست. يكي از مهمترين و معروفترين آنها بيمارستان و مدرسه نظاميه است كه به همت وزير لايق ايران، خواجه نظام الملك طوسي داير شد. (نيمه اول قرن هفتم) كه بزرگترين علماي آن روز در اين مدارس تربيت يافتند. چنانكه شيخ سعدي به شاگردي در اين مدرسه افتخار مي كرد.

  

ابوبكرمحمد بن زكرياي رازي

«ابوبكرمحمد بن زكرياي رازي » از مفاخر دانشمندان ايران و جهان وكاشف الكل در5 شهريور ماه سال 209 هجري شمسي  در ري متولد شد . رازي هوشي سرشار و حافظه اي قوي در فراگيري علوم داشت و با اينكه از 40 سالگي بطور جدي به كسب علوم پرداخت در مد ت 20 سال به پيشرفتهاي خارق العاده اي در علوم مختلف د ست يافت . رازي كاشف بزرگ ايراني دهها تأليف از خود به يادگار گذاشته است كه از آن جمله به آثارش در «علوم پزشكي، رياضيات، نجوم، الهيات و كيميا» و دهها كتاب ديگر درباره موضوعات مختلف مي توان اشاره كرد.«الحاوي» يکي از مهمترين کتاب هاي رازي است که شامل همه نظرات پزشكي قبل از خود اوست و به قول مورخان اروپايي بزرگترين دايره المعارف طبي به زبان عربي است اما عمر زكرياي رازي مهلت نداد تا آن را به اتمام برساند.412 صفحه  از كتاب «الحاوي» درباره داروسازي است و نيز يكي از آثار ارزنده رازي كتابي است كه در موزه آستان قدس موجود است. او در اين كتاب شكل گياهان دارويي را نيز ترسيم كرده است. رازي اين نابغه علم شيمي و داروسازي علاوه بر تأليفات ارزشمند متعدد، بزرگترين نتيجه تحقيقات علمي خود يعني «الكل» را كه كشف آن كاري در خور ستايش و خد متي ارزنده به جهان علم بود از خود به يادگار گذاشت. سالروز تولد زكرياي رازي در ايران روز داروسازي نام گرفته است.

 

روز بزرگداشت محمد بن زكرياي رازي در سال 209 هجري شمسي

 ابوبكر محمد پسر زكرياي رازي فيلسوف و عالم طبيعي و شيمي دان و پزشك بزرگ ايران عالم اسلامي و ملقب به جالينوس المسلمين از مفاخر مشاهير جهان و يكي از نوابغ روزگار قديم است. تولد او در اوايل شعيان سال 251 هجري در ري اتفاق افتاد و در همين شهر به تحصيلات خود در فلسفه و رياضيات و نجوم و ادبيات مبادرت كرد و بعيد نيست كه توجه او به تحصيل علم كيميا نيز در ايام جواني جلب شده باشد.

توجه و اشتغال وي به علم طب بعد از سنين جواني و بنابر قول ابوريحان بيروني پس از مطالعات و تجارب آن استاد در كيميا جلب و عملي شده و نتيجه عارضه پي بوده كه در چشم وي از تجارب كيميا وي پديد آمده بود نوشته اند:

رازي در سي سالگي به بغداد رفت و چون بر بيمارستان مقتدر گذر كرد به طب دلبستگي يافت و به تحصيل اين علم پرداخت و چون در آن چيره دست شد، به ري بازگشت و به خدمت منصوربن اسحاق حاكم ري در آمد و سرپرست بيمارستان ري شد. بعدها به بغداد رفت و رياست بيمارستان مقتدر را بر عهده گرفت و شهرت وي در بغداد به جايي رسيد كه سابقه نداشت.

محل و تاريخ وفات محمد رازي به درستي مشخص نيست، بيروني وفات او را در ماه شعبان سال 313 هجري نوشته و تعداد تاليف هاي وي را بيش از پنجاه و شش كتاب و رساله دانسته است.

از مهمترين آثار او يكي «الحاوي» است كه به نظر از «قانون» ابن سينا مهمتر است. اين كتاب چند قرن مورد مطالعه و مراجعه، بلكه تنها كتاب اصلي درسي طب به شمار مي رفته است. الحاوي دائره المعارفي بوده كه اكنون تمام آن در دست نيست.

محمد رازي اين كتاب را به صورت يادداشتهاي متعددي تهيه كرده بود و بعد از مرگ وي به دستور ابن عميد از روي يادداشتهاي او كتاب را استنساخ و تنظيم كردند. مقدار زيادي از نتايج آزمايشها و مطالعات رازي در اين كتاب جمع است.

اثر ديگر رازي «طب المنصوري»  است كه به نام منصور بن اسحاق حاكم ري تاليف و تنظيم شده است. طب المنصوري و برخي از رساله هاي طبي ديگر محمد رازي به زبان لاتيني ترجمه و چاپ شده و مورد استفاده اروپاييان بوده است.

كتاب «من لا يحضره الطبيب» اثر ديگر وي شامل دستورهاي ساده براي معالجات گوناگون است.

كتاب ديگر او «برء الساعه» است.

در علم كيميا بايد رازي را سرآمد دانشمندان اسلامي دانست. از كارهاي مهم او كه متكي به آزمايشهاي متعدد بوده، كشف جوهر گوگرد (اسيد سولفوريك) و الكل است.

محمد رازي كتابهاي متعدد در كيميا به رشته تحرير در آورده است كه از آن جمله «كتاب الاكسير» و «كتاب التدبير» را بايد نام برد. محمد رازي در پايان عمر به سبب كثرت كار و  مطالعه نابينا شد.

اين فيلسوف و پزشك نامي ايران علاوه بر علم وسيع كيميا و پزشكي جهانگير، در فلسفه نيز داراي تحقيقات عميقي است كه مورد توجه و اهميت مي باشد. از كتابها و آثار فلسفي او اكنون جز تعداد معدودي در دست نيست، ولي آن چه از فهرست بيروني و ساير ماخذ بر مي آيد. وي كتابهاي متعدد در كليات مسايل طبيعي و منطقيات و ما بعدالطبيعيه داشته است و آنها عبارتند از كتابهاي: سمع الكيان الهيولي الصغير و الهيولي الكبير. (ابن نديم: كتاب الهيولي المطلقه و للجسم محركا من ذاته طبعا – في العاده – المدخل الي المنطق – كتاب البرهان – كيفيه الاستدلال – العلم الالهي علي راي سقراط العلم الالهي الكبير في الفلسفه القديمه – رساله در انتقاد اهل اعتزال – قصيده الهيه – الحاصل في العلم اللهي – الشكوك علي ابرقلس – ردنامه فرفوريس به انابون المصري – النفس الصغير – النفس الكبير – الطب الروحاني -  في السيره الغلسفيه – امارات الاقبال الدوله و چند رساله ديگر فلسفي كه در رد بر مخالفان خود در مسئله قدم هيولي و لذت و معاد و ناقدان خود بر علم الهي ورد بر سيس ثنوي نگاشت.

كتاب ديگري نيز در رد نبوات و در نقض اديان داشت به نام «في النبوات» و شايد براي تكميل اقوال خود در همين كتاب، كتاب معروف ديگر خود را به نام «حيل المتنبين» مشهور به «مخاريق الانبياء » نگاشته بوده است.

محمد رازي علاوه بر تاليف هاي فلسفي، شروح و جوامعي هم از آثار متقدمين مانند ارسطو و افلاطون داشت. از افلاطيون رساله طيماوس را شرح كرد و از ارسطو جوامعي در منطق چون جوامع قاطيفورياس و باري ارمينياس و انالوطيقا ترتيب داد و نيز كتابي در منطق به روش و با اصطلاحات متكلمين اسلام تدوين كرد. دائره المعارف دانشمندان علم و صنعت درباره محمد بن زكرياي رازيآمده است.

محمد رازي نه فقط در طب به تجربه دست مي زد بلكه آزمايش را در كليه مباحث علوم طبيعي ضروري مي دانست. وي آزمايشهاي شيميايي خود را با چنان دقتي تشريح و توصيف كرده كه امروزه هم هر شيمي داني مي تواند عينا آن را مجددا به معرض آزمايش درآورد. رازي مواد شيميايي را طبقه بندي كرد، در بابي وزن مخصوص تحقيقاتي به عمل آورد و به اكتشافات مهمي از قبيل اكتشاف الكل و اسيد سولفوريك نايل آمد. وي نخستين كسي است كه كليه اشياي عالم را به سه طبقه حيوانات، نباتات، جامدات تقسيم كرده است.»

مسعودي در كتاب التنبيه و الاشراف گفته است كه: رازي در سال 310 هجري كتابي در سه مقاله راجع به فلسفه فيثاغوري نگاشت و بعيد نيست اين توجه به فلسفه فيثاغوري جديد نتيجه تعلم رازي نزد ابوزيد بلخي بوده باشد كه از شاگردان كندي و متوجه فلسفه فيثاغوري جديد بود.

اهميت محمد رازي در فلسفه بيشتر از آن جهت است كه او خلاف بسياري از معاصران خود در فلسفه عقايد خاصي كه غالباً مخالف با آراء ارسطو است داشته است. قاضي صاعد اندلسي گويد:

جماعتي از متاخران كتابهايي بر مذهب فيثاغورس و پيروان او نگاشته و در آنها فلسفه طبيعيه قديم را تاييد كرده اند و از كساني كه در اين باب تاليفي دارد. ابوبكر محمدبن زكرياي رازي است كه از ارسطاطاليس شديداً منحرف بود و او را به سبب جدا شدن از غالب آراء ‌معلم خود افلاطون و ديگر فلاسفه مقدم بر او عيب مي كرد و مي پنداشت كه او فلسفه را تباه كرده و بسياري از اصول آن را تغيير داده است و من گمان نمي كنم كه علت دشمني محمد رازي با ارسطاطاليس و سعي در حقير شمردن او چيزي جز آن باشد كه آراء رازي دركتاب العلم الالهي و الطب الروحاني و كتابهاي ديگر او كه دال بر نيكو شمردن مذهب ثنوي در شرك و آراء براهمه و ابطال نبوت و اعتقاد عوام صابثه در تناسخ است. با افكار ارسطاطاليس منافات دارد.

ابوريحان بيروني مي گويد: من كتاب محمدبن زكرياي رازي را در علم الهي خوانده ام، او در آن تحت تاثير كتابهاي ماني و خاصه كتاب او موسوم به «سفر الاسرار» واقع است.

محمد رازي در ما بعدالطبيعيه معتقد به وجود پنج قديم بود يعني خالق نفس كلي – نفس كلي – هيولي اولي- مكان مطلق يا خلاء – زمان مطلق يا دهر – برخي از قدما مانند امام فخرالدين محمد بن عمر الرازي معتقدند كه پسر زكريا اعتقاد به قدماء‌خمسه را از حرانيان گرفته، ليكن حقيقت امر آن است كه عقيده مذكور بعد از محمد رازي بين حرانيان راه يافته، چنانكه ابوريحان بيروني هم هنگام نقل قول رازي در قدمت پنج چيز گفته است كه: وي اعتقاد خويش را به قدماء خمسه از يونانيان گرفته، اما ظاهر امر آنست كه محمد بين زكرياي در اين باب از معتقدات فلسفي ايرانيان استفاده كرده است. ابن حزم در كتاب الفصل گويد: اعتقاد مشهور مجوس بر آنست كه خالق عالم يعني اورمزد و ابليس يعني اهرمن، و گاه يعني زمان، و جاي يعني مكان، و خلاء‌ و توم يعني جوهر يا هيولي يا سرشت يا خميره، پنج قديمند. ابن جحزم در كتابي كه بر رد كتاب العلم الالهي محمد رازي نوشته بود اين اعتقاد رازي را كه به نظر او از مجوسان گرفته بود رد كرد.

مسعودي نيز نظير اين قول را دارد و گويد مجوس معتقد به قدماء خمسه هستند يعني اورمزد (خداي عزوجل) و اهرمن (شيطان شرير) و گاه «زمان» جاي «مكان» و توم (طينت و خميره) با دقت در اين اشارات معلوم مي شود كه اعتقاد به قدماء خمسه در ايران موضوعي تازه نبود و بعيد نيست كه محمد رازي در اين باب تحت تاثير نظرهاي ايرانيان قديم واقع شده باشد.

اصول معتقدات رازي در اخلاق از همه جا بهتر در كتاب سيره الفلسفيه و كتاب الطب الروحاني آمده است. وي در اخلاق معتقد به زهد و ترك و انزواي از خلق  نيست. در آغاز رساله سيره الفلسفيه به كساني كه او را در معاشرت با خلق و تصرف در وجوه معاش سرزنش كرده اند تاخته و زندگي خويش را علي الخصوص با اعمال (پيشواي) خود سقراط مقايسه كرده است كه از روش كلبيون اعراض نموده و در حيات اجتماعي شركت جسته و در عين آنكه در زندگي خصوصي طريق قناعت پيش گرفته بود از مواجهه با عامه و با ملوك و بيان حق با الفاظ روشن امتناعي نداشت. فرد بايد از انهماك (كوشيدن در كاري) در شهوات دوري جويد و از هر چيز به مقداري كه از آن چاره نيست يا به مقداري كه از آن چاره نيست يا به مقداري كه جالب المي بيشتر از لذت حاصل از آن نباشد بهره برگيرد. مبناي اخلاق در فلسفه رازي بر اصل لذت و الم استوار است و او در اين باب عقايدي خاص دارد. به عقيده رازي لذت امر وجودي نيست و عبارتست از بازگشت به حالت طبيعي بعد از خروج از آن و يا خلاص از الم.

در صورتي كه در نظر ارسطو لذت امري وجودي است. ناصر خسرو قبادياني گفته است:

«قول محمد زكرياي آنست كه گويد لذت چيزي نيست مگر راحت از رنج، و لذت نباشد مگر بر اثر رنج، و گويد چون لذت پيوسته شود رنج گردد.

من از اين زندگي يك نهج آزرده شدم        قند اگر هست نخواهم كه مكرر گذرد

محمد رازي خود در الطب الروحاني در باب لذت و الم بحث مفصلي دارد و علاوه بر اين تاليفي ويژه به نام لذات عقيده خويش آورده است.

 

روز تولد جهان پهلوان تختي در سال 1309 شمسی 

تختي در روز پنجم شهريور 1309 شمسي در خانواده اي متوسط در محله خاني آباد تهران متولد شد. پدرش به سبب اعتقادات مذهبي و ارادت به امام هشتم حضرت امام رضا عليه السلام نام غلامرضا بر او نهاد. رجب خان پدر تختي 5 فرزند داشت كه سه پسر و دو دختر همگي از غلامرضا بزرگتر بودند.

شادروان تختي به لحاظ مشكلات آن روز خانواده اش فقط 9 سال در دبستان و دبيرستان منوچهري كه در همان خاني آباد بود درس خواند و در سال 1329 به سبب علاقه و عشقي كه به كشتي و ورزش باستاني داشت به باشگاه پولاد رفت.

تختي در دوران زندگي ورزشي اش ركورددار شركت در المپيك ها و كسب بيشترين مدال از اين آوردگاه بود. وي در چهار دوره المپيك حضور داشت و حاصل آن يك مدال طلا، دو نقره و يك عنوان چهارم بود. در كشتي ايران اين امر اتفاق نادري است.

جهان پهلوان علاوه بر قهرماني، به لحاظ منش و رفتار انساني و سجاياي اخلاقي پسنديده و جوانمردي و نوع دوستي شهره خاص و عام بوده است.

او زندگي خود را وقف مردم و ملتش كرده بود. شادروان تختي همچنين در ورزش باستاني و كشتي پهلواني داراي تبحر و مهارت بود چنان كه سه بار پهلوان ايران شد و هربار كشتي گيران نامداري را مغلوب كرد. وي چهار ماه پس از بازگشت از آخرين سفر خود (توليدو 1966 ميلادي) در روز پنجشنبه دوازدهم آبان ماه 1345 زندگي مشترك خود را با همسرش آغاز كرد، كه حاصل آن تولد بابك در سال 1346 بود و سرانجام پس از گذشت چهار ماه از تولد فرزندش خبر درگذشت جهان پهلوان به گوش همه ايرانيان و جهانيان رسيد و همه را در اندوهي عظيم و بهتي شگفت انگيز فرو برد.

روحش شاد.

افتخارات تختي:

 سال 1951: مسابقه هاي جهاني هلسينكي، فنلاند، مدال نقره.

سال 1952: بازيهاي المپيك هلسينكي، فنلاند، مدال نقره.

سال 1955: جشنواره جهاني ورشو، لهستان، مدال نقره.

سال 1956: بازيهاي المپيك ملبورن، استراليا، مدال طلا.

سال 1958: مسابقه هاي جهاني صفويه، بلغارستان، مدال نقره.

سال 1958: بازيهاي آسيايي توكيو، ژاپن، مدال طلا.

سال 1959: مسابقه هاي جهاني تهران، ايران، مدال طلا.

سال 1960: بازيهاي المپيك رم، ايتاليا، مدال نقره.

سال 1961: مسابقه هاي جهاني يوكوهاما، ژاپن، مدال طلا.

سال 1962: مسابقه هاي جهاني توليدو، آمريكا، مدال نقره.

 

 نخست وزیری شریف امامی در دولتی بنام دولت آشتی ملی در سال 1357هجري شمسي

با سقوط دولت آموزگار شريف امامي با دولتي بنام دولت آشتي ملي نخست وزيري ايران را در سال 1357هجري شمسي بعهده گرفت . شريف امامي با شعارهاي اشتي جويانه و وعده هاي اصلاحات اساسي وارد صحنه شد وقصد داشت با استفاده از سياستهاي فراماسونري،جوش و خروش انقلابي و حق جويانه مردم مبارز و مسلمان ايران را در هم شكند و از اين طريق انقلاب اسلامي را نابود سازد. اما اين بار نيز امام خميني(ره) اين روح بيدار وآگاه تو طئه هاي شريف امامي را با بيانات افشاگرانه خويش خنثي كردند. بد ين ترتيب عمر دولت شريف امامي هم د يري نپاييد و پس از كشتار مردم مبارز ايران در17 شهريور و 13 آبان سال 1357 شريف امامي ناچار شد كه استعفاء كند.

 

درگذشت استاد علي اكبركاوه ازاستادان كم نظيرخط نستعليق در سال1369هجري شمسي

استاد علي اكبركاوه ازاستادان كم نظيرخط نستعليق در هنر خوشنويسي در سال1369هجري شمسي درگذشت. استاد كاوه ازاهالي شيرازبود و مانند پدرش محمد علي شيرازي مجموعه اي ازآثار خوشنويسان چيره دست و نمونه هاي خط نستعليق را چون گنجينه اي گرانبها درمنزل نگهداري مي كرد. استاد علي اكبركاوه با شاگردي نزد عِمادُ الكُتّاب به كمال هنري رسيد و سالها درانجمن خوشنويسان ايران درتهران به تعليم هنرجويان مشغول بود و به اين هنرعشق مي ورزيد.

 

شهادت سرتيپ اكبرآقا بابايي در اثر جراحت ناشي ازحملات شيميايي در سال1375هجري شمسی

سرتيپ اكبرآقا بابايي معاون عمليات نيروي قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پس از تحمّل جراحت ناشي از حملات شيميايي در سال1375هجري درتهران به شهادت رسيد. وي دوران 8 سال دفاع مقدس فرماندهي مناطق مختلف سپاه پاسداران را درسراسركشور به عهده داشت و همواره با عشق به آرمانهاي اسلام و روحيه مقاومت خود سرمشق ديگران بود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


نوشته شده در   پنجشنبه 5 شهريور 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode