ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 14 ارديبهشت 1403
جمعه 14 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : سه شنبه 23 تير 1388     |     کد : 3836

روز خون، روز شهادت

صبح عاشورا دو سپاه رو در روي هم قرار داشتند، سپاه نار و سپاه نور. حسين بن علي(ع) همان ياران اندك خويش را كه به صد نفر نمي‏رسيدند...

صبح عاشورا دو سپاه رو در روي هم قرار داشتند، سپاه نار و سپاه نور. حسين بن علي(ع) همان ياران اندك خويش را كه به صد نفر نمي‏رسيدند سازماندهي كرد. «زهير» را به فرماندهي جناح راست لشكر،«حبيب» را به فرماندهي جناح چپ سپاه خود گماشت. علم را به دست پر توانِ برادرش اباالفضل سپرد و خود و بني ‏هاشم در قلب سپاه قرار گرفتند.

علمداري در ميدانهاي نبرد قديم نقشي حسّاس داشت. پرچمدارانِ جنگ را از با صلابت‏ترين و مقاوم‏ترين نيروهاي مؤمن انتخاب مي‏كردند. امام از آن جهت علم را به عباس سپرد كه قمر بني ‏هاشم، كفايت بيشتر و توان افزون‏تر براي حمل پرچم و مقاومت در ميدان و استواري در رزم داشت و از ديگران شايسته ‏تر بود.

عاشورا صحنة رساندن پيام، اتمام حجّت، بيم دادن وانذار بود. چندين بار امام و ياران ويژه او، خطاب به سپاه دشمن سخن گفتند، شايد كه بر اثر اين خطابه ‏ها و موعظه ‏ها وجدانشان بيدار شود و خون پسر پيامبر را نريزند. امّا دلهاي آنان سنگتر از آن بود كه اين موعظه ‏ها و هشدارها در آن اثر كند.

فاصله خيمه گاه تا ميدان چند صد متر مي‏شد. در يكي از مراحلي كه امام به ميدان رفت و خطاب به آن قوم سخنراني كرد، حرفهاي امام به خواهرش رسيد. صداي گريه و شيون از زنان و كودكان برخاست. حضرت، عبّاس و علي اكبر را نزد آنان فرستاد كه آنان را ساكت كنند، چرا كه آنان از اين پس گريه ‏ها خواهند داشت.

آتش جنگ افروخته شد و ابتدا به صورت نبرد تن به تن. از طرفين، دلير مرداني قدم در ميدان ميگذاشتند و مي‏جنگيدند. سپاه اندك و پرتوان امام، چه در نبرد تن به تن و چه در هجوم دسته ‏جمعي، با حمله‏ هاي دليرانة خويش دشمن را مي‏پراكندند. زمين زير گامهاي استوارشان مي‏لرزيد. مي‏ رزميدند، مجروح مي‏شدند، بر زمين مي غلتيدند، مي‏كشتند و كشته مي‏شدند و زيباترين حماسه‏ هاي جاويد را مي ‏آفريدند.

عباس بن علي همچنان علم بر دوش، هدايت و فرماندهي مي‏كرد و از بامداد عاشورا تا لحظة شهادت، يك نفس آرام نداشت. گاهي به مدد مجروحي مي‏شتافت، گاهي به ياري يك رزمنده و نجات او از محاصرة دشمن مي‏پرداخت، گاهي به حمله‏ هاي برق آسا در ميدان مي‏پرداخت و صفوف دشمن را از هم مي‏دريد و چون شير مي‏غرّيد و مي‏خروشيد.

در يك نوبت، چهار نفر از ياران امام كه ازكوفه آمده و به او پيوسته بودند و اسب نافع بن هلال در اختيارشان بود در ميدان مي‏جنگيدند و در محاصرة سپاه كوفه قرار گرفتند. اين چهار تن عبارت بودند از عمروبن خالد، سعد، مجمع بن عبدالله و جنادة بن حارث. شرايطي بحراني پيش آمده بود و موقعيّت، بازوي اباالفضل را مي‏طلبيد. حسين بن علي(ع) برادرش عباس را صدا كرد و او را به ياري آنان فرستاد. حملة عباس، محاصره كنندگان را فراري داد و آن چهار نفر از صحنه نجات يافتند. آنان زخمي بودند. عباس مي‏خواست آنان را به پشت خطّ حمله و نزد امام برگرداند. امّا گفتند: عباس، ما را كجا مي‏بري؛ ما تصميم به شهادت گرفته‏ ايم، ما را واگذار. دوباره به جهاد پرداختند. آنان حمله مي‏كردند و علمدار كربلا هم همراهي‏شان مي‏كرد و نقش مدافع از آنان را داشت. آن‏قدر جنگيدند تا همه يكجا و كنار هم به شهادت رسيدند.

هجوم دشمن هر لحظه افزايش مي‏يافت و تعداد شهيدان جبهة امام نيز بيشتر مي‏شد. هرگاه كه اوضاع نبرد تيره و تار مي‏شد و هجوم سپاه كوفه شديد مي‏شد عباس پا در ركاب مي‏نهاد و با حملات خود كوفيان را تار و مار مي‏كرد. ماية آرامش خاطر حسين بن علي(ع) بود. برادرانش را به جهاد تشويق مي‏كرد. به سه برادر خويش گفت كه به ميدان روند و از امام دفاع كنند.برادرانش هر سه به فيض شهادت رسيدند.

روز عاشورا از ظهر گذشته بود، نبرد ادامه داشت. ياران امام تعدادي در خاك و خون غلتيده بودند. نافع بن هلال، عابس شاكري، حبيب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه، حرّ، جون، زهير بن قين، حنظله، عمروبن جناده و خيلي‏هاي ديگر شهيد شده بودند. تشنگي بر اردوگاه امام حاكم بود.

نوبت به جوانان بني هاشم رسيده بود. علي اكبر نخستين هاشميي بود كه شربت شهادت نوشيد. ديگران هم در پي او رفتند. مظلوميّت، تنهايي و تشنگي بي‏تاب كننده بود. امّا عباس، همچنان پرچم مبارزه را استوار در دست داشت و سايه وار در پي امام حسين بود وخود را سپر حفاظتي او ساخته بود.

تشنگي بر حسين بن علي(ع) غلبه كرده بود. سوار بر اسب شد و به قصد فرات، بر بلندي مشرفِ بر آب بالا آمد. مي‏خواست خود را به آب فرات برساند و رفع عطش كند.عباس هم در برابر او بود و مراقب حضرت. فرمان به سپاه كوفه رسيد كه مانع ورود امام به فرات شوند، چون مي‏دانستند اگرامام آب بنوشد و رمقي تازه كند، تلفاتشان بسيار خواهد بود. گروهي در برابر امام صف آرايي كردند و تيراندازي به سوي امام آغاز شد. پانصد نفر مأمور بر آب بودند و در آن هياهو ميان امام و عباس فاصله انداختند. گرد عباس را گرفتند و او را از حسين بن علي جدا كردند. امّا عباس به تنهايي با آنان درگيري شديدي داشت و مجروح شد و خود را از آن جا به امام رساند.

 


نوشته شده در   سه شنبه 23 تير 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode