ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : پنجشنبه 13 ارديبهشت 1403
پنجشنبه 13 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : شنبه 20 تير 1388     |     کد : 3740

شنبه 20 تير 18 رجب 11 ژوئيه

پيامبراكرم(ص) داراي دو پسر به نام هاي: عبدالله و قاسم، معروف به طيب و طاهر و چهار دختر به نام هاي: زينب، رقيه، ام كلثوم و حضرت فاطمه زهرا(س) بود، كه همگي از خديجه كبري(س) بودند و در مكه معظمه ديده به جهان گشوده بودند. از همسران ديگر، فرزندي نداشت مگر از ماريه قبطيه...

وفات ابراهيم پسر حضرت محمد(ص) در سال دهم هجري قمري

پيامبراكرم(ص) داراي دو پسر به نام هاي: عبدالله و قاسم، معروف به طيب و طاهر و چهار دختر به نام هاي: زينب، رقيه، ام كلثوم و حضرت فاطمه زهرا(س) بود، كه همگي از خديجه كبري(س) بودند و در مكه معظمه ديده به جهان گشوده بودند. از همسران ديگر، فرزندي نداشت مگر از ماريه قبطيه.

مقوقس پادشاه مصر در سال هفتم قمري به همراه پاسخ نامه پيامبر(ص)، كنيزي به نام "ماريه" را براي آن حضرت ارسال نمود. اين كنيز كه به همسري پيامبراكرم(ص) افتخار يافت، در سال هشتم قمري، فرزندي پسر براي آن حضرت به ارمغان آورد.

پيامبر(ص) نام مولود خويش را ابراهيم گذاشت و وي را بسيار دوست مي داشت. اما اين كودك خردسال و محبوب پيامبر(ص)، عمر چنداني نكرد و در كمتر از دو سالگي وفات يافت. وي به مدت يك سال و ده ماه و هشت روز و به روايتي ديگر، يكسال و شش ماه و چند روز زندگي كرد و سپس بيمار شد و در همان بيماري، در 18 رجب سال دهم قمري بدرود حيات گفت.

پيامبر(ص) در مرگ وي، بسيار اندوهگين شد. از امام جعفرصادق(ع) روايت شد: هنگامي كه ابراهيم رحلت كرد، اشك از ديدگان پيامبر(ص) جاري شد و در آن حال فرمود: ديده مي گريد و دل اندوهناك است، ولي چيزي كه باعث خشم پروردگار گردد، نمي گوييم. سپس به فرزندش ابراهيم فرمود: اي ابراهيم! در مرگ تو ما اندوهگين هستيم.

برخي از صحابه پيامبر(ص) كه شاهد حالت اندوه و گريه رسول خدا(ص) بودند، تعجب كرده و زبان به اعتراض گشودند و به آن حضرت عرض كردند: شما ما را از گريه بر مردگان نهي مي نموديد، اكنون چگونه در سوگ فرزند خود اشك مي ريزيد؟

پيامبراكرم(ص) در پاسخ آنان فرمود: من هرگز نگفته ام كه در مرگ عزيزان خود گريه نكنيد، زيرا اين احساسات نشانه دلسوزي و مهرباني و ترحم است و شخصي كه دلش بر حال ديگران نسوزد، مورد رحمت الهي قرار نمي گيرد. من گفته ام كه در مرگ عزيزان، شيون نكنيد و سخنان كفرآميز و يا سخناني كه بوي اعتراض مي دهد نگوييد و از شدت اندوه، لباس هاي خود را پاره ننماييد.

اميرمؤمنان علي بن ابي طالب(ع) به دستور رسول اكرم(ص)، بدن ابراهيم را غسل داد و كفن نمود. آن گاه گروهي از اصحاب پيامبر(ص)، جنازه ابراهيم را تشييع كرده و در قبرستان بقيع به خاك سپردند.

 

مرگ معتمد عباسي در سال 279 هجري قمري

احمد بن متوكل بن معتصم، معروف به "المعتمدبالله" پانزدهمين خليفه عباسي است و در رجب سال 256 قمري، پس از قتل مهتدي عباسي، به خلافت رسيد.

وي در سال 229 قمري، از كنيزي به نام "فتيان رومي" در سامرا زاييده شد.

خلافت وي، به مدت 23 سال ادامه يافت و در اين مدت، رويدادهاي بزرگي براي مسلمانان و دستگاه خلافت پديد آمد. بزرگترين و معروفترين آن ها عبارت بودند از قيام زنگيان در بصره و هجوم صفاريان از شرق ايران به سوي عراق. در اين مدت، معتمد عباسي و برادرش موفق عباسي تلاش هاي زيادي به عمل آورده، تا بر معترضان و شورشيان فايق آيند.

سرانجام معتمد عباسي در 18 رجب سال 279 قمري، به كام مرگ گرفتار آمد و در بغداد بدرود حيات گفت و وي را به سامرا منتقل كرده و در آن جا مدفون نمودند. پس از مرگ وي، برادرزاده اش احمد بن موفق بن متوكل عباسي به خلافت نشست و تلاش بليغي به عمل آورد تا نابساماني هاي خلافت عباسي را ترميم كند و بر دشمني آنان نسبت به علويان و پيروان مكتب اهل بيت(ع) بكاهد.

گفتني است كه معتمد عباسي، از مخالفان و دشمنان سرسخت اهل بيت(ع) بود و امام هادي(ع) و امام حسن عسكري(ع) به واسطه وي مسموم شده و در سامرا غريبانه به شهادت رسيدند.

هم چنين به دستور وي، پس از شهادت امام حسن عسكري(ع)، مامورين حكومتي به خانه امام حسن عسكري(ع) يورش برده و براي يافتن فرزند آن حضرت، يعني حضرت حجت بن الحسن(ع) به تفحص و جستجو پرداختند.

 

شهادت آیت الله سيد محمد باقر صدر در سال 1399 قمری

علامه شهيد، آيت الله سيد محمد باقر صدر، يکي از بزرگترين انديشمندان مسلمان ـ و به تعبير امام  خميني: «مغز متفکر اسلامي» ـ در تاريخ اسلامي به ويژه در قرن چهاردهم هجري است.

 سيد محمد باقر صدر در تاريخ 25 ذيقعده 1353 در شهر مقدس کاظمين ديده به جهان گشود. و دومين فرزند خانواده بود. پدرانش همه از عالمان دين بودند. پدرش سيد حيدر در جواني فوت کرد، پدر بزرگش آيت الله العظمي سيد اسماعيل صدر که يکي از مراجع بزرگ تقليد شيعه در نيمه اول قرن چهارده اسلامي بود  در سال 1338 ق. وفات کرد. و ديگر اجدادش که شاخه هايي سرسبز و پربار از شجره  پربرکت «خاندان صدر» و از تبار غيرتمند و پاک امام کاظم (ع) بوده اند و در سرزمين ايران، لبنان و عراق از پاسداران فرهنگ و انديشه و دانش و دين بشمار مي رفته اند.

 خواهرش «آمنه بنت الهدي صدر» يکي از زنان دانشمند، شاعر، نويسنده و معلم فقه و اخلاق بود که در مسير جهاد و مبارزه، با بردارش سيد محمد باقر همگام شد و سرانجام سرنوشت هر دو به شهادت و سعادت ابدي ختم گشت.

 سيد محمد باقر، از پنج سالگي به مدرسه رفت و تا يازده سالگي دوره ابتدايي را به اتمام رساند. در اين  دوران، نبوغ شگفت انگيز و استعداد سرشار خدادادي او درخشيد و تعجب آموزگاران خود رابرانگيخت،  بطوري که اولياي مدرسه تصميم گرفتند او را به مدرسه کودکان تيزهوش و نابغه بگذارند تا به هزينه  دولت درس بخواند و پس از طي مراحل لازم و قانوني، به دانشگاههاي اروپا يا آمريکا اعزام کنند و در رشته هاي علوم جديد تحصيل کند و به کشور خود بازگردد.

  او به تحصيل علوم ديني و پرداختن به رشته کار پدرانش گرايش داشت و از طرفي مادر و برادر بزرگش رضايت ندادند که او به پول دولت وابسته به غرب و دست اندرکاران خود باخته آموزش و پرورش آن روز عراق، درس بخواند. ..  بالاخره با راهنمايي دو دايي فقيه و دانشمندش آيت الله «شيخ محمد رضا آل ياسين» و آيت الله «شيخ مرتضي آل ياسين» به فراگيري دروس حوزوي و علوم ديني پرداخت.

 تحصيلات علوم ديني را با کتاب «معالم الاصول» نزد برادرش سيد اسماعيل آغاز کرد و ديگر کتابهاي دوره سطح حوزه را با شور و شوق و تلاش بسيار در مدتي کوتاه خواند و تمام کرد. او علاوه بر تحصيل، دروس ابتدايي را نيز به خواهرش بنت الهدي مي آموخت و بنت الهدي بي آنکه به مدارس نامناسب دخترانه آن روز عراق پاي بگذارد، نزد برادرش سيد محمد باقر قرآن، ادبيات، تاريخ، حديث فقه، اصول و. ..... را آموخت.

  در نجف اشرف، شهر امامت و فقاهت:

 در سال 1365 ق. که دوازده ساله بود همراه برادرش سيد اسماعيل به نجف اشرف رفت تا در محضر اساتيد بزرگ حوزه علميه شهر امامت، به تحصيلات عالي بپردازد. او دوره عالي فقه و اصول را در نزد مرحوم آيت الله العظمي سيد ابوالقاسم خويي و مرحوم آيت الله شيخ محمد رضا آل ياسين گذراند. فلسفه اسلامي (اسفار ملاصدرا) را از مرحوم «شيخ صدرا بادکوبه اي» آموخت. و در کنار آن، طي سالها، فلسفه غرب و نظرات فلاسفه غير مسلمان را به دقت مورد تحقيق و نقد قرار داد. کتاب «فَلسفَتُنا» (فلسفه ما) گوياي ابعاد گسترده انديشه هاي فلسفي سيد محمد باقر صدر است.  در ديگر رشته هاي علوم مثل حديث، رجال، درايه، کلام و تفسير نيز سالها به تحصيل و تحقيق و مطالعه گذراند و به کمال رسيد.

 سيد محمد باقر در طول هفده ـ هيجده سال تحصيل (از آغاز تا پايان) علاوه بر استفاده از هوش و استعداد و نبوغ فوق العاده اش، روزانه حدود شانزده ساعت به تحصيل و مطالعه و مباحثه و تحقيق مي پرداخت و خودش نيز هميشه مي گفته است که من به اندازه چند طلبه درسخوان، تلاش مي کنم. در سايه اين پشتکار بود که بر همه مشکلات فايق آمد و در کسب دانش و فضيلت به مقامي عالي دست يافت.

تعليم و تربيت:

 سيد محمد باقر از بيست سالگي با تدريس کتاب «کفايه الاصول»، تعليم و تربيت طلاب جوان را آغاز کرد. از بيست و پنج سالگي به تدريس خارج اصول و از بيست و هشت سالگي به تدريس دوره خارج فقه براساس کتاب «العروه الوثقي» پرداخت. بعدها فلسفه و تفسير قرآن نيز تدريس مي کرد. او در طول نزديک به سي سال تدريس و تعليم، شاگرداني جوان، محقق، پرشور، متقي، متفکر، آگاه، مجاهد و سياستمدار تربيت کرد که هر يک از آنها بعدها پرچمدار نشر علم و فرهنگ و آيين جهاد در راه خدا شدند و بعد از استادشان، راه علمي، فکري و سياسي ـ اجتماعي او را ادامه دادند.

حمايت از امام:

 سيد محمد باقر صدر، نهضت امام خميني در ايران را روزنه اميدي براي نجات امت اسلامي مي دانست. بنابراين از آغاز نهضت اسلامي امام در سال 1342 ش آن را تحت نظر داشت و از امام و حرکتش حمايت مي کرد.

 در تاريخ 9 جمادي الثاني 1385، حضرت امام خميني از تبعيدگاه ترکيه به نجف اشرف منتقل شد. ورود امام به حوزه علميه نجف، جنب و جوشي در آن ايجاد کرد. علما و روحانيون نجف درباره استقبال از امام، نظرات مختلفي داشتند. آيت الله صدر با اشتياق تمام به همراه عده اي از علماي ديگر، در مراسم استقبال و پيشواز از امام شرکت، و شاگردان و همفکرانش را نيز به آن دعوت کرد... در تمام چهارده سال اقامت امام در نجف، سيد محمد باقر با ايشان ارتباط نزديکي داشت و به امام عشق مي ورزيد، عشقي که تا آخر عمر در بين او و امام بود.

دوران مرجعيت:

 دوران مرجعيت آيت الله سيد محمد باقر صدر، پس از وفات آيت الله حکيم (1390 ق) آغاز شد و بسياري از مردم عراق از او تقليد کردند. در سال 1392 ق. رژيم بعث عراق، بيش از پيش از تحرکهاي ضد استبدادي حزب دعوت اسلامي و ديگر گروههاي مبارز و مسلمان به وحشت افتاد. بنابراين با يورش به خانه هاي مبارزان و مجاهدان، عده زيادي را دستگير و زنداني کردند. آيت الله صدر نيز با اينکه بيمار بود و در بيمارستان نجف بستري شده بود، تحت نظر مأموران سازمان امنيت رژيم بعث قرار گرفت. تا اينکه با اعتراض مردم و علما، سازمان امنيت دست از او برداشت.

 از حوادث مهم ديگر در دوران مرجعيت آيت الله صدر، حرکت اربعين سال 1397 بود. مردم نجف از قديم هر سال در روز اربعين حسيني، مويه کنان و عزادار، با پاي پياده از نجف تا کربلا راهپيمايي مي کنند. در آن سال، آيت الله صدر هر چه در توان داشت به هيئتهاي عزادار مساعدت کرد تا مراسم شورانگيز اربعين را هر چه با شکوهتر برگزار نمايند. آن روز دهها هزار نفر در قالب عزاداران حسيني، اعتراض خود را عليه سلطه ضد انساني رژيم بعث عراق، اعلام کردند.

 به دنبال آن قيام تاريخي، آيت الله صدر، را دستگير و به سازمان امنيت بغداد منتقل کردند، در آنجا پس از بازجويي، هشت ساعت تحت شکنجه جسمي و روحي قرار دادند. آثار آن شکنجه ها، تا آخر عمر در بدنش هويدا بود و بسختي مي توانست از پله ها بالا برود.

تحريم پيوستن به حزب بعث:

 يکي از برنامه هاي خطرناک رژيم بعثي عراق، «بعثي کردن نظام آموزش و پرورش» بود. به همه دست اندرکاران امور تعليم و تربيت از مدارس گرفته تا دانشگاهها تکليف کردند که به حزب بعث عراق بپيوندند و برنامه هاي ضد اسلامي آن را در تمام سطوح آموزش کشور اجرا کنند..... در اين هنگام، آيت الله صدر در مقام مرجعيت و يگانه پرچمدار مبارزه با حزب کافر بعث، با صدور فتوايي، پيوستن به حزب و هر گونه همکاري با آن را تحريم کرد. اين فتوا، تکليف مردم را روشن ساخت و مردم از پيوستن به حزب و عضويت در آن پرهيز کردند.

در آستانه پيروزي انقلاب اسلامي:

 آيت الله صدر، از حاميان صادق امام خميني و انقلاب اسلامي بود، امام در پاريس بود که سيد محمد باقر صدر، طي نامه اي پشتيباني خود را از ايشان و ملت انقلابي ايران اعلام، و از مقام شهداي انقلاب، تجليل کرد. همين فعاليتهاي او بود که ملت مسلمان عراق را به سوي حمايت از مردم ايران سوق مي داد. در شب 22 بهمن 1357 که شب پيروزي شکوهمند مردم مسلمان و انقلابي ايران به رهبري امام خميني (ره) بر طاغوت آمريکايي بود. آيت الله صدر در مسجد جواهري نجف اشرف به منبر رفت و براي مردم مسلمان عراق از انقلاب اسلامي ايران و نقش امام خميني در احياي انديشه هاي ديني و اصلاح امت اسلام، سخن گفت و تکليف مردم عراق را در برابر حکومت ضد ديني بعثي، معين کرد: قيام!.. قيام. ..

 فرداي آن شب، مردم عراق به دعوت رهبر خود، براي حمايت از انقلاب اسلامي ايران و رهبري امام خميني، در بسياري از شهرهاي عراق راهپيمايي کردند.

 از ديگر کارهاي آيت الله صدر، در جهت حمايت از انقلاب اسلامي ايران، تأليف سلسله کتابهاي

 «الاسلام يقود الحياه» در شش جلد بود که شامل بحثهايي نظير: قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، منابع قدرت دولت اسلامي، اقتصاد جامعه اسلامي و. ..... مي شود.

با قرآن در صحنه:

 از کارهاي شگفت انگيز آيت الله صدر براي بيداري مردم عراق و آماده کردن آنها براي قيام و برگزاري تفسير موضوعي قرآن بود. آن هم بعد از تعطيل کردن درس خارج فقه!

 در حوزه علميه نجف کمتر ديده شده بود که يک مرجع تقليد تفسير قرآن بگويد آن هم به جاي درس خارج فقه، که اين بيشتر مايه تعجب ديگران مي شد. به طوري که برخي از شاگردان او، در اين باره از وي سوال کردند او جواب داد:

 «براي من تدريس و تأليف و تحقيق، صورت حرفه و هدف در زندگي ندارد، بلکه اداي وظيفه شرعي به هر نحو ممکن براي من از همه چيز مهم تر است. امروز در اين برهه از تاريخ اسلام و مسلمين، که انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني پيروز شده و پوزه قدرتهاي شيطاني شرق و غرب را به خاک ماليده و امت اسلام را در سرتاسر دنيا بيدار کرده است، من وظيفه خود مي دانم که با تفسير قرآن، افکار مردم مسلمان عراق را آگاه و آرمانهاي انقلابي اسلام را مطرح نمايم و با بيان مفاهيم شورآفرين، حماسي و اجتماعي قرآن کريم، دلها را براي پيوستن به انقلاب اسلامي ايران آماده کنم...... از طرفي، درس خارج فقه و اصول، بيش از حد لازم در حوزه گفته مي شود، اما جاي تفسير قرآن سخت خالي است!»

درس تفسير قرآن جنب و جوشي در ميان توده مردم به وجود آورده بود. حکومت صدام از اين پديده خجسته اسلامي، به وحشت افتاد و براي جلوگيري از هر گونه تحرک، در يک حمله همه جانبه همه نمايندگان آيت الله صدر را در تمام شهرهاي کشور دستگير و زنداني کرد. شهيد صدر روز 16 رجب 1399 را روز اعتراض و اظهار انزجار از اعمال ظالمانه رژيم اعلام کرد. مردم به اطاعت رهبر و مرجع تقليد خود برخاستند، دست از کارهاي خود کشيدند، بازارها را تعطيل کردند و براي بيعت با رهبرشان به خانه او شتافتند..... همان شب آيت الله صدر دستگير و روانه بغداد شد. در سازمان امنيت بغداد، از او خواستند که دست از پشتيباني انقلاب اسلامي بردارد و مردم عراق را تحريک نکند. اما شجاعانه جواب داد. 

«من يک مسلمانم و در برابر سرنوشت همه مسلمانان جهان ـ و نه تنها عراق و ايران ـ مسئولم بايد به وظيفه شرعي خود عمل کنم و وظيفه شرعي منحصر به ايران و عراق نيست. حمايت از انقلاب اسلامي ايران و رهبري آن هم، يک وظيفه شرعي است!»

 همان روز بنت الهدي، به ايراد يک سخنراني در حرم امام علي (ع) پرداخت و از مردم خواست که به خيابانها بريزند و در مقابل دستگيري آيت الله صدر، به رژيم بعثي اعتراض کنند. همينگونه نيز شد و رژيم براي ايجاد آرامش و جلوگيري از گسترش اعتراض مردم، مجبور شد که آيت الله صدر را آزاد کند.

 شهادت:

 روز 18 رجب 1399، خانه آيت الله صدر و کوچه هاي اطراف آن از اول صبح تا پاسي از شب، مملو از جمعيتي بود که ديروز براي آزادي رهبرشان دست به تظاهرات اعتراض آميز زده بودند و امروز آمده بودند تا بار ديگر با او بيعت کنند.

 رژيم صدام از تجديد پيمان امت مسلمان عراق با مرجع و رهبرشان، سخت به وحشت افتاد و براي قطع رابطه مردم با آيت الله صدر، نيروي امنيتي را در سر کوچه آيت الله صدر و کوچه هاي اطراف، مستقر کردند. بدين گونه محاصره خانه آيت الله صدر آغاز شد.

در مدت نه ماه محاصره، رژيم با فرستادن مأموران و مزدوران خود به نزد آيت الله صدر، سعي کرد او را از راهي که در پيش گرفته، منصرف کند، ولي آيت الله صدر ثابت و استوار ايستاد و همچنان از انقلاب اسلامي ايران و امام و مردم انقلابي ايران حمايت کرد و هرگز به خواسته هاي رژيم صدام، گردن ننهاد. تا اينکه در بعد از ظهر گرم و سوزان روز شنبه 19 جمادي الاول 1400 (16 فروردين 1359)، « ابو سعيد» رئيس سازمان امنيت نجف، با عده اي از مزدوران امنيتي، آيت الله صدر را دستگير و به سرعت از نجف به بغداد منتقل کرد. آيت الله صدر اين بار مي دانست که ديگر بر نخواهد گشت، چون وقتي ابوسعيد جنايتکار گفت: «آماده باشيد به بغداد برويم!» به آرامي گفت: «من خيلي وقت است که آماده شهادتم!»

 فرداي آن روز، حکومت بغداد، اقدام به دستگيري بنت الهدي کرد چون بيم داشت مبادا بنت الهدي بار ديگر مردم را به اعتراض و تظاهرات دعوت کند و رژيم را رسوا نمايد!

 برزان ابراهيم، برادر ناتني صدام و رئيس سازمان امنيت کشور، در زندان از آيت الله صدر خواست که فقط چند کلمه بر ضد امام خميني و انقلاب اسلامي بنويسد، تا آزاد شود، و گرنه کشته خواهد شد! آيت الله صدر اين خواسته را رد کرد و گفت:

 «من آماده شهادتم، هرگز خواسته هاي غير انساني و ضد ديني شما را قبول نخواهم کرد و راه من همان است که انتخاب کردم!....»

 وقتي که مزدوران بعثي، از منصرف کردن آيت الله صدر و خواهرش مأيوس شدند، آن دو علوي پاک نژاد مظلوم را در روز سه شنبه 23 جمادي الاول 1400 (19 فروردين 1359) زير شکنجه به شهادت رساندند. جنازه آن دو شهيد در جوار مرقد امام علي (ع)، در آرامگاه خانوادگي «شرف الدين» به خاک سپرده شد.

امام خميني، در پيامي که به مناسبت شهادت مظلومانه آن دو شهيد داد، سوگمندانه نوشت:

«. .. مرحوم آيت الله شهيد سيد محمد باقر صدر و همشيره مکرمه مظلومه او که معلمين دانش و اخلاق و مفاخر علم و ادب بود، به دست رژيم منحط بعث عراق با وضع دلخراشي به درجه رفيعه شهادت رسيده اند. شهادت ارثي است که امثال اين شخصيتهاي عزيز از مواليان خود برده اند.....»

 آثار:

 آثار قلمي متفکر بزرگ، شهيد سيد محمد باقر صدر، همه علمي، تحقيقي، ابتکاري، کم نظير و مورد استفاده و مراجعه انديشمندان و اهل علم و مصداق روشن «باقيات صالحات» است.

 در اينجا به معرفي فهرست گونه اين آثار درخشان مي پردازيم:

1ـ فدک في التاريخ (فدک در تاريخ)

2ـ غايه الفکر في علم الاصول

3ـ فلسفتُنا (فلسفه ما)

4ـ اقصادنا (اقتصاد ما)

5ـ الاُسُسُ المنطقيه لِلاستقراء

6ـ المعالم الجديده لِلاصول.

7ـ بحوث في شرح العروه الوثقي.

8ـ دروس في علم الاصول، معروف به «حلقات».

9ـ الفتاوي الواضحه، رساله عمليه شهيد صدر است که در نوع خود سبک خاصي دارد.

 

درگذشت اِبن سَمح رياضيدان، منجم، اخترشناس و طبيب در سال 426هجري قمري

اِبن سَمح رياضيدان، منجم، اخترشناس و طبيب مسلمان آندلسي سال 426هجري قمري بدرود حيات گفت. او ازاهالي قُرطبه ازبلاد آندلس بود اما دوران شكل گيري انديشه و شخصيت وي درغَرناطه سپري شد. ابن سمح به سببب علاقه بسيار به علوم رياضي و نجوم دراين رشته ها مطالعات و تحقيقات جامعي انجام داد و بعدها دراين علوم و همچنين هندسه و طب دانش فراوان كسب كرد. او شاگردان بسياري تربيت كرد و كتابهاي ارزشمندي نيز تأليف كرد. «الكاملُ في الحِساب الهَوائي» درعلم رياضي و كتابُ التَّعريف» ازجمله آثارابن سَمح بشمارمي روند.

 

تولد حاج ملامحمد معروف به حجة الاسلام اَشرفي در سال1220هجري قمري

حاج ملامحمد معروف به حجة الاسلام اَشرفي ازمفاخر بزرگ مكتب اسلام در اوايل قرن13 هجري قمري سال1220هجري قمري دريكي از روستاهاي چهاردانگه مازندران بدنيا آمد. حجة الاسلام اشرفي بعد ازفراگيري علوم مقدماتي به نجف رفت و چند سال درحوزه علميه نجف تحصيل كرد و درعلوم حديث، تفسير، حكمت، كلام، فقه و اصول شهرت يافت. كلاس درس حجة الاسلام اشرفي مشتاقان بسيارداشت. ازاين عالم رباني كه درسال1315هجري قمري درپي عمري خدمت به اسلام و مسلمانان دارفاني را وداع گفت. كتابهايي همچون «اَسرارُ الشَّهاده و شَعائِرُ الاِسلام» باقيست. مندرجات اين كتابها برتسلط علمي مؤلف برعلوم مختلف بويژه فقه آل محمد(ص) دلالت دارد.

 

درگذشت آيت الله سيد كاظم طباطبايي يزدي در سال1337هجري قمري

آيت الله سيد كاظم طباطبايي يزدي ازمراجع و علماي برجسته قرن حاضر سال1337هجري قمري در نجف اشرف درگذشت و درصحن مطهراميرالمؤمنين علي(ع) به خاك سپرده شد. آيت الله طباطبايي دراصفهان و نجف تحصيلات علوم ديني را به پايان رساند و پس ازكسب درجه اجتهاد به مطالعه و تحقيق پرداخت. بعد ازرحلت آيت الله ميزرا محمد حسن شيرازي رياست ديني به آيت الله طباطبايي واگذارشد و ازآن زمان اين مرجع بزرگ علاوه بر تدريس علوم ديني درمبارزات سياسي و آزاديخواهانه نقش مؤثري ايفا كرد. آيت الله طباطبايي افزون برتأليف چندين اثرمراكزعلمي نيز تأسيس كرد. مدرسه علوم ديني نجف ازجمله اين مراكز علمي است. كتابهاي «عُروَةُ‌الوُثقي، بستان نياز و گلستان راز» ازآثار آيت الله سيد كاظم طباطبايي يزدي بشمارمي روند.

 

درگذشت حبيب سماعي موسيقي دان ايراني در سال 1325 هجري شمسي

حبيب سماعي موسيقي دان ايراني و نوازنده بر جسته سنتور بر اثر ابتلا به ذات الريه بدرود حيات گفت. پدر او سماع حضور از موسيقيدانان برجسته عهد ناصري بود، از اين رو فرزندش را از چهارسالگي با موسيقي آشنا كرد. بطوري كه حبيب در 12 سالگي سنتور را بسيار استادانه مي نواخت. حبيب سماعي مدتي در مدرسه موزيك به سرپرستي سالارمعزز به تحصيل پرداخت و بعد از چندي به اتفاق خانواده عازم مشهد شد. او در پايان تحصيلات موسيقي به خدمت ارتش در آمد. سماعي در مراجعت به تهران بنا به توصيه استادان ابو الحسن صبا كلاس تدريس سنتور دايرنمود و به گفته خودش شاگردان واقعي او مهندس قبادظفر؛ مرتضي عبد الرسولي؛ و استاد نورعلي برومند بودند. سنتور نوازي استاد حبيب سماعي را مي توان مجموعه اي از استعداد، ذوق هنري، مهارت، تبحر و زيبايي بر شمرد.

 

 

 

 

 

 

 


نوشته شده در   شنبه 20 تير 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode