ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : شنبه 29 ارديبهشت 1403
شنبه 29 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : دوشنبه 8 خرداد 1391     |     کد : 37269

دو شنبه 8 خرداد 6 رجب 28مي

رحلت فاضل مقداد سيوری حلی 826 هجری قمری ...

رحلت فاضل مقداد سيوری حلی 826 هجری قمری

ولادت:
مقداد بن عبداللّه بن محمد بن حسين بن محمد سيوری حـلـی اسـدی، اهل سيور از قری حله است و در قرن نهم هجری می زيسته است و از تاريخ تولد وی سندی در دست نيست.

اساتيد:
فاضل مقداد، يكی از شاگردان مبرز شهيد اول می باشد.

تأليفات:
از وی آثـار و كـتـابـهای نفيس و پر ارزشی به يادگار مانده است كه اسامی برخی از آنها به اين قرار می باشد:

1 ـ آيات الاحكام معروف به (كنز العرفان ).

2 ـ آداب الحج.

3 ـ الادعية الثلثون كه حاوی سی دعا از مقام شامخ رسالت (صل الله عليه وآله ) و ائمه اطهار (عليه السلام) می باشد.

4 ـ الاربعون حديثا (چهل حديث ).

5 ـ ارشاد الطالبين الی نهج المسترشدين.

6 ـ تجويد البراعه فی شرح تجويد البلاغه.

7 ـ تفسير مغمضات القرآن (تفسير مشكلات و پيچيدگيهای قرآن ).

8 ـ التنقيح الرائع من المختصر النافع.

9 ـ جامع الفوائد فی تلخيص القواعد.

10 ـ شرح الفيه شهيد اول.

11 ـ شـرح باب حادی عشر علا مه حلی كه نامش (النافع يوم الحشر است ).

12 ـ شرح سی فصل خواجه نصير الدين طوسی.

13 ـ شرح الفصول النصيريه المعريه.

14 ـ شرح مبادی الاصول علا مه.

15 ـ تجويد البراعه فی اصول البلاغه.

16 ـ اللوامع الالهيه فی المباحث الكلاميه.

17 ـ نهج السداد فی شرح واجب الاعتقاد.

18 ـ شرح نضد القواعد.

گفتار بزرگان:
1 ـ مرحوم ميرزا عبداللّه افندی اصفهانی صاحب رياض درباره او می گويد : شـيـخ جـمال الدين مقداد بن عبداللّه سيوری حلی اسدی، عالم فاضل محقق و مدقق توانا بوده اسـت شـيـخ يوسف الدين شغرابی از او روايت می كند كه او رساله (اربعين ) را برای فرزندش عبداللّه تأليف نموده است من آنرا در شهر اردبيل با خط خود مقداد ديده ام كه اجازه خود را هم در آن نگاشته بود و تاريخ فراغت از تأليف آن، روز جمعه، 11 جمادی الثانی سال 794 هجری قمری بوده است.

2 ـ مـرحـوم خوانساری صاحب روضات می نويسد : او عالم فاضل محقق مدققی است كه از استادش محمد بن مكی عـامـلـی، شهيد اول روايت می كند و فراغت او از كتاب نهج المسترشدين در سال 792 هجری قمری بوده است كتاب (التنقيح ) او متين ترين متن فقهی و وزين ترين كتاب فقه استدلالی است كه عالی و دانی، كـامـل و مـبـتدی می تواند از آن بهره گيرند.

3 ـ مـرحـوم مـدرس، صـاحب ريحانة الادب می نويسد : او عالمی است فقيه ،متكلم، محقق، مدقق، منقولی و از اكابر علمای اماميه كه در كتب فقهيه اواخر متاخرين جهت انتساب او به قريه (سيور) بـر وزن (طـيور) نامی از قری حله به فاضل سيوری شهرت داشته است او از اجله تلامذه شهيد اول و مجازين (اجازه گرفتگان ) وی بوده و محمد بن شجاع قطان حلی نيز از وی روايت می كند.

وفات:
وفـات او ظـهر يكشنبه، بيست و ششم جمادی الاخر 826 هجری قمری در نجف رخ ‌داد صاحب روضات الـجـنات معتقد است كه بقعه واقع در دشت شهروان بغداد كه در ميان اهالی آن سامان به مقبره فاضل مقداد معروف است، مدفن همين فقيه نامدار می باشد. 

سالگرد درگذشت خواجه نصير توسي، و به اين مناسبت نگاهي به كارهاي او 


«بسال ششصد و هفتاد و دو، به ذيحجه ـــ به روز هجدهم، اندرگذشت در بغداد»
روز درگذشت خواجه نصيرالدين طوسي حكيم، رياضيدان، فضا شناس و اديب ايراني در شعري كه در بالا آمد و به تقويم قمري است مشخص شده است. وي براي انتقال مابقي كتب و ابزارهاي رصدكردن ستارگان به بغداد رفته بود كه در آنجا در 28 ماه مه سال 1273 ميلادي (مطابق سال 652 هجري خورشيدي) در 76 سالگي درگذشت.
ابوجعفر نصيرالدين محمد (خواجه نصير الدين) در جهرود (استان قم) به دنيا آمده و در توس و نيشابور تحصيل كرده بود و سالها در آشيانه ها (دژهاي كوهستاني) اسماعيليه مي زيست. يكي از دلايل اقامت او در اين آشيانه ها به ويژه در ميمون دژ، مطالعه كتاب هاي موجود در اين دژها و استفاده از ابزارهاي رصد ستارگان بود. به علاوه، ناصرالدين عبدالرحيم ابي منصور رئيس وقت اسماعيليه در قهستان از او خواسته بود كه چند كتاب را از عربي به فارسي ترجمه كند. يكي از اين كتابها كه تاليف ابوعلي مسكويه بود «الطهاره» عنوان داشت كه خواجه نصير الدين آن را پس از ترجمه و تفسير و افزودن مطلب، به «اخلاق ناصري» تغيير عنوان داد. تاليفات ديگر او عبارتند از: اساس الاقتباس (در علم منطق)، معيار الاشعار (در عروض و قافيه)، اوصاف الاشراف (در تصّوف)، تحرير اقليدس (در هندسه) و ....
ركن الدين خورشاه رئيس بعدي اسماعيليه پس از تسليم شدن به هلاگو خان، خواجه نصيرالدين را به اين ايلخان مغول معرفي كرد. خورشاه به اندرز خواجه، تسليم هلاگو شده بود تا خونريزي كمتري صورت گيرد و كتاب هاي موجود در دژها از ميان نرود. هلاگو خان كه همانند ساير سران مغول به مطالعه احوال ستارگان و نجوم علاقه داشت از خواجه خواست كه در مراغه، يك رصدخانه بسازد و آن را شخصا از محل درآمد اوقاف اداره كند كه اين رصدخانه به «زيج ايلخاني» معروف است. خواجه نصير 22 سال با مغولان همكاري داشت.
در غرب، خواجه نصير را به دليل وسعت معلومات «استاد بشر» لقب داده اند.

پيش بيني «طالس» رياضي دان يوناني عهد باستان درباره وقوع خورشيد گرفتگي باعث ترک مخاصمه ايران و ليدي شد
طبق نوشته برخي از مورخان کارشناس تاريخ قرون قديم، 29 ماه مي سال 585 پيش از ميلاد روز پديدآمدن خسوفي بود که طالس دانشمند يوناني (از شهر میلتوس) آن را 25 سال پیش از وقوع پيش بيني کرده بود. بيشتر مورخان وقوع اين خورشيدگرفتگي را 28 ماه مي آن سال نوشته اند که در عين حال يک مبدا تقويم قرار گرفته است.
هوخشترا شاه وقت ايران (پدر بزرگ كوروش) از دودمان مادها (ايران غربي از محور «ري» به سمت غرب و شمالغربي به پایتختی شهر همدان) که در حال جنگ با ارتش لیدی = لیدیا (بخشي از آناتولي، تركيه امروز) بود با مشاهده خسوف با ترك مخاصمه موافقت كرد و پس از يک رشته مذاکرات يک ماهه قرار شد رودخانه «هاليس» مرز دو كشور = باشد. (شهر ميلتوس = ميله توس واقع در غرب آناتولي، كه آن منطقه و جزاير اطرافش را «ايوني» مي گفته اند كه ايرانيان واژه «يونان» را از آن ساخته اند و عرب ها از ما گرفته اند. انگليسي زبانها يونان را «گريس» مي گويند).
پادشاه ليدي كه وقوع چنين خورشيد گرفتگي را به نقل از طالس شنيده بود، پس از اين كه احساس كرد نيروهاي او بيش از آن تحمل مقاومت ندارند به شاه ايران پيام داد كه خدايان با ادامه جنگ موافق نيستند و اگر خونريزي قطع نشود، خورشيد را تيره خواهند ساخت و ظلمت همه جا را فرا خواهد گرفت. شاه ماد كه يگانه پرست بود و جز اهورامزدا وجود خداي ديگري را باور نداشت، اين پيام را خدعه جنگي پنداشت و به نبرد ادامه داد.
طالس دانشمند يوناني زمان دقيق خورشيد گرفتگي را هم به دست داده بود (پس از محاسبات تقويمي؛ 28 و يا 29 مي سال 585 پيش از ميلاد) و اين پيش بيني، يک ماه پيش از وقوع آن به اطلاع پادشاه ليدي که ميلتوس را در تصرف داشت رسانده شده بود. ( اين روز و ماه و سال بعدا با تطبيق تقويم ها به دست آمده است).
با آغاز خورشيد گرفتگي در روز اعلام شده، شاه ماد دستور توقف جنگ را داد و چون اندك زماني پس از توقف خونريزي، خورشيد بار ديگر و به تدريج ظاهر شد، مصلحت نديد كه جنگ ادامه يابد و روز بعد ترك مخاصمه اعلام شد كه در تاريخ عمومي به عنوان نخستين قرار ترك مخاصمه به مفهوم امروز و داراي شرايط و ضمانت اجرايي، ثبت شده است و سپس مذاکرات براي حل اختلافات مرزي طرفين آغاز شد که يک ماه تمام طول کشيد.
طالس كه اصول متعدد بر علم هندسه نوشته و موفق شده بود ارتفاع جسم را از روي سايه اش به دست آورد و مبدا ساعات شبانه روز را «ظهر ـ نيمه روز» قرار دهد كه سايه از جسم جدا نيست و آب را مادر اجسام اعلام دارد و تفكّر را تعريف كند بسال 624 پيش از ميلاد متولد شده بود و از مصر هم ديدن کرده بود.

پايان قرون وسطي و آغاز تاريخ قرون جديد، و آثار ورود جهان به يک عصر تاريخي تازه 

بیست و نهم می 1453 میلادی، سالگرد ورود جهان به دوران تاريخي «عهد جديد» است. تاريخنگاران اين روز را پايان قرون وسطا قرار داده اند. در اين روز در سال 1453 محمد دوم معروف به «فاتح» شهر قسطنطنيه را تصرف كرد، آن را به اسلامبول (استانبول) تغيير نام داد و از آن پس امپراتوری عثمانی برجای روم شرقی نشست و 466 سال عمر کرد. با سقوط قسطنطنيه در مي 1453 همچنين دست غرب «موقتا!» از سلطه مستقيم بر شرق كوتاه شد.
29 ميسال 1453 سپاهيان محمد دوم رهبر تركان عثماني در پي يك محاصره طولاني، قسطنطنيه را كه مهمترين شهر دنياي آن زمان بود متصرف شدند و به عمر امپراتوري روم شرقي (بيزانتيوم) كه قلمرو آن در آخرين مرحله عمر و پيش از اضمحلال محدود به چند سرزمين در بالكان و گوشه كوچكي از آناتولي شمال غربي بود پايان دادند.
پس از اين پيروزي، عثماني ها محمد دوم را «فاتح» لقب دادند و خودش هم چندين عنوان بر نامش اضافه كرد از جمله؛ خليفه مسلمين، قيصر روم، سلطان آناتولي و خان تركان عثماني. چرا خان عثماني ها؟ زيرا كه طوايف ترك و مغول از عهد باستان پادشاه خود را «خان» و امپراتور را خاقان به معناي خان خانها مي ناميدند و رئيس طايفه (شاخه اي از قبيله) را «ايلخان» مي گفتند و تا قرن گذشته طايفه قاجار داراي ايلخان بود كه در دوران طفوليت احمد شاه، نيابت سلطنت را برعهده داشت، و چرا قيصر روم؟ زيرا كه درجريان جنگ قسطنطنيه، كنستانتين يازدهم آخرين سزار (قيصر) روم شرقي كشته شد و محمد فاتح كه جانشين اين امپراتوري شده بود خود را در عين حال قيصر روم ناميد و در صدد احياء روم غربي و متحد كردن دو قسمت روم باستان (روم شرقي و روم غربي) بر آمد و با همين هدف در سال 1480 به ايتاليا لشكر فرستاد كه موفق به تصرف آن و تاسيس روم واحد نشد.
قسطنطنيه شهري كه به دست محمد دوم گشوده شد به تصميم كنستانتين بزرگ امپراتور روم و با هدف نزديك شدن به پايتخت امپراتوري ايران در كنار خرابه هاي شهر يوناني نشين بيزانتيوم ساخته شده است. اين شهر در يازدهم ماه مي سال 330 ميلادي به عنوان پايتخت شرقي امپراتوري روم اعلام شده بود ولي كنستانتين مايل بود كه اسم شهر «رم نوين» باشد كه اطرافيانش آن را كنستانتينو پوليس (پوليس به معناي شهر) خواندند و به همين اسم كنستانتينوپل (قسطنطنيه) باقي ماند.
محمد فاتح كه در سي ام مارس 1432 به دنيا آمده بود و در سوم مه 1481 درگذشت با همه تعصبي كه در اسلام داشت پس از تصرف قسطنطنيه به پيروان ساير اديان آزادي كامل داد و انجيل را به زبان تركي ترجمه كرد و حكومت شهرهاي متصرفه در بالكان و آناتولي غربي را به حكام محلي سابق (بزرگان اين شهرها) سپرد و به تاسيس مدرسه و دانشگاه و تاليف و ترجمه كتاب همت گماشت و تلاش بسيار كرد كه اديبان و دانشمندان فراركرده از قسطنطنيه (درجريان محاصره) را به اين شهر باز گرداند و ....
محمد فاتح بر زبان فارسي مسلط بود و از همان زمان بسياري از واژه هاي فارسي وارد تركي عثماني شده است. محمد فاتح حكام محلي را لقب پادشاه داد كه بعدا اين واژه به «پاشا» تبديل شد. در زمان او بسياري از مكاتبات به زبان فارسي صورت مي گرفت. يكي ديگر از كارهاي مهم محمد فاتح نوشتن قانون و ضابطه بود كه اين قوانين را بعد از او، سلطان سليمان تكميل كرد و براي مجازات قانون شکنان، دادگاه تاسيس کرد كه با اين عمل شهرت «قانوني» به دست آورد و سليمان قانوني خوانده شد.
مورخان در تقسيم بندي دوره هاي تاريخي، روز تصرف قسطنطنيه را آخرين روز قرون وسطا يا «مدي وال» خوانده اند (كه از دو واژه يوناني مديوس و اوو گرفته شده است). اين دوره تاريخي ده قرن طول كشيده بود.
با پايان يافتن قرون وسطا كه قرون ظلمت در اروپا هم خوانده شده است، قرون جديد آغاز شد كه عصر رنسانس (تجديد حيات علوم و ادبيات و فلسفه و هنر) و روشنگري است و انتشار كتابهايي كه دانشمندان بيزانتيوم در جريان محاصره قسطنطنيه با خود به ايتاليا برده بودند عامل عمده آغاز رنسانس شناخته شده است زيرا كه اروپاييان از طريق اين کتابها با علوم، فلسفه، هنر و ادبيات يونان قديم، ايران و عرب آشنا شدند و به تحول خود ادامه دادند. همچنين با پيدايش يك قدرت بزرگ در خاور نزديك و قطع ارتباط زميني اروپاييان با آسيا، تلاش براي اكتشاف راههاي دريايي آغاز شد كه کلونياليسم پديد آمد و سرآغاز بدي براي ساير قاره ها بود كه اينک با ظهور چين و هند به صورت دو قدرت عظيم، عصر برتري غرب بر آسيا دارد به پايان خود نزديك مي شود.
در قرن 15، اروپاييان كه راه زميني به شرق را بر خود بسته ديدند به يافتن راههاي دريايي دست زدند و از اين طريق خود را به شرق رسانيدند، آن هم تا آخرين نقطه شرق. درجريان همين تلاش، اواخر همان قرن، اروپاييان برحسب اتفاق به قاره آمريكا رسيدند. از اين تلاش اروپاييان، كليسا نيز حمايت مي كرد. براي مثال: فرمان ماه مه 1493 الكساندر ششم پاپ درباره مالكيت اراضي مكشوفه!! (به نوشته پاپ، «مكشوفه!» حال آن كه تمدن بوميان مكزيك دست كمي از ساير ملل جهان نداشت؛ مکزيکي ها فقط توپ و تفنگ نداشتند) ، كه اواخر ماه مي آن سال به دست پادشاه وقت اسپانيا رسيد. در اين فرمان كه چند ماه پس از رسيدن كريستف كلمب به قاره آمريكا امضاء شده بود، پاپ مالكيت هر زميني واقع در غرب «جزاير آزور» را (نيمه راه قاره هاي اروپا و آمريكا در اقيانوس اطلس ) كه اسپانيائي ها به آنجا برسند از آن دولت اسپانيا دانست. با اين فرمان، پاپ اراضي داراي مالك و متعلق به بوميان را كه هزاران سال در آنجا زندگي مي كردند به اسپانيايي ها بخشيد، دستوري كه در همان زمان هم برخي آن را مغاير آموزش هاي مسيح تفسير كرده بودند. طبق اين منشور، پاپ اراضي شرق آزور از جمله جزاير خليج فارس، اندونزي و ... و هر نقطه در شرق را که پرتغالي ها ضمن اکتشافات دريايي به آنجا برسند به آنان بخشيد كه بيشتر مورخان آن را نقطه تاريكي در تاريخ بشر خوانده اند.
تحليلگران «تاريخ جاري» نوشته اند؛ سلطه غرب بر شرق و نقاط دوردست كره زمين به منظور آقايي كردن، استثمار و به دست آوردن مواد خام كه از قرن 16 آغاز شده است با چند بار تغيير لباس دادن همچنان ادامه دارد، ولي از نيمه قرن بيستم، در پي عدم پيروزي در كره و شكست نظامي در ويتنام، عدم موفقيت در ساقط كردن فيدل كاسترو و اخيرا مقاومت غير قابل تصور در عراق از يك سوي، و از سوي ديگر پيشرفتهاي خيره كننده چين با ده درصد رشد اقتصادي مداوم سالانه كه 55 در صد كل سيمان، 40 در صد كل پولاد و 25 درصد كل آلومينيوم جهان را مصرف مي كند؛ آثار ورود جهان به عصر تاريخي تازه اي در افق آشگار شده است، عصري كه شکل تازه استثمار شرق هم كه در موارد بسيار با كمك سران برخي دولتهاي محلي (عمدتا ناشي از بي اطلاعي و ندانمکاري و علاقه مندي آنان به مقام خود) انجام مي شد پايان خواهد يافت.
ايران كشوري كوچك و ناآشنا نبود كه اروپايي هاي قرن 16 با فرستادن چند كشتي جنگي و تفنگدار بر آن مسلط شوند و در مورد وطن ما از راههاي ديپلماتيك وارد شدند و دولت صفويه را بر ضد عثماني برانگيختند و باعث تضعيف هر دو دولت شدند و چون نوبت به قاجاريه رسيد و متوجه ضعف هاي سران آن و قحط الرجال در ايران شدند دامنه نفوذ خود را گسترش دادند كه نزديك بود استقلال خود را هم از دست بدهيم. ولي اوضاع مشرق زمين، ديگر چنين نيست و به احتمال بسيار زياد نخواهد بود.


نوشته شده در   دوشنبه 8 خرداد 1391  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode