ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : يکشنبه 16 ارديبهشت 1403
يکشنبه 16 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : دوشنبه 15 تير 1388     |     کد : 3682

نماز عيد

مرد و زن در پشت بامها آمده بودند تا عظمت و شوكت موكب امام را از نزديك مشاهده كنند...

مرد و زن در پشت بامها آمده بودند تا عظمت و شوكت موكب امام را از

نزديك مشاهده كنند . و همه منتظر بودند كه كی در خانه امام باز و موكب‏

همايونی ظاهر می‏شود .

از طرف ديگر ، حضرت رضا ، همان طور كه قبلا از مأمون پيمان گرفته بود

، با اين شرط حاضر شده بود در نماز عيد شركت كند كه ، آن طور مراسم را

اجرا كند كه رسول خدا و علی مرتضی اجرا می‏كردند ، نه آن طور كه بعدها

خلفا عمل كردند ، لهذا اول صبح غسل كرد ، و دستار سپيدی برسربست ، يك‏

سر دستار را جلو سينه انداخت و يك سر ديگر را ميان دو شانه ، پاها را

برهنه كرد ، دامن جامه را بالا زد ، و به كسان خود گفت شما هم اين طور

بكنيد . عصايی در دست گرفت كه سر آهنين داشت . به اتفاق كسانش از

خانه بيرون آمد ، و طبق سنت اسلامی ، در اين روز ، با صدای بلند گفت :

" الله اكبر ، الله اكبر " .

جمعيت با او به گفتن اين ذكر هم آواز شدند ، و چنان جمعيت باشور و

هيجان هماهنگ تكبير گفتند ، كه گويی از زمين و آسمان و در و ديوار ، اين جمله به گوش‏

می‏رسيد ، لحظه‏ای جلو در خانه توقف كرد و اين ذكر را با صدای بلند گفت :

" « الله اكبر ، الله اكبر ، الله اكبر علی ما هدانا ، الله اكبر علی‏

ما رزقنا من بهيمة الانعام ، الحمد لله علی ما ابلانا » " .

تمام مردم با صدای بلند هماهنگ يكديگر اين جمله را تكرار می‏كردند ، در

حالی كه همه به شدت می‏گريستند ، و اشك می‏ريختند ، و احساساتشان به شدت‏

تهييج شده بود . سران سپاه و افسران كه با لباس رسمی آمده براسبها سوار

بودند و چكمه به پا داشتند ، خيال می‏كردند مقام ولايت عهد ، با تشريفات‏

سلطنتی و لباسهای فاخر و سوار بر اسب بيرون خواهد آمد . همين كه امام را

در آن وضع ساده و پياده و توجه به خدا ديدند ، آن چنان تحت تأثير

احساسات خود قرار گرفتند كه اشك ريزان صدا را به تكبير بلند كردند ، و

با شتاب خود را از مركبها به زير افكندند ، و بيدرنگ چكمه‏ها را از پا

در آوردند . خبر به مامون رسيد.نزديكانش به او گفتند اگر چند دقيقه ديگر اين وضع ادامه پيدا كند و على بن موسى به مصلى برسد،خطر انقلاب هست.مامون برخود لرزيد.فورا فرستاد پيش حضرت و تقاضا كرد كه برگرديد،زيرا ممكن است ناراحت‏بشويد و صدمه بخوريد.امام كفش و جامه خود را خواست و پوشيد و مراجعت كرد،و فرمود : " من كه اول گفتم از اين كار معذورم بداريد ".

 

بحار الانوار ، جلد 12 ، حالات حضرت رضا ، صفحه . 39


نوشته شده در   دوشنبه 15 تير 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode