ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : پنجشنبه 13 ارديبهشت 1403
پنجشنبه 13 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : يکشنبه 14 تير 1388     |     کد : 3633

یکشنبه 14 تير 12 رجب 5 ژوئيه

امام علي(ع) پس از پيروزي غرورآفرين بر اصحاب جمل و پايان بخشيدن به فتنه بزرگ طلحه و زبير و هواداران عثمان مقتول، پيروزمندانه وارد شهر بصره شد...

ورود حضرت علي(ع) به شهر كوفه و انتخاب آن به مقر خلافت اسلامي سال 36 قمري.

امام علي(ع) پس از پيروزي غرورآفرين بر اصحاب جمل و پايان بخشيدن به فتنه بزرگ طلحه و زبير و هواداران عثمان مقتول، پيروزمندانه وارد شهر بصره شد و جنگجوياني از اهالي بصره كه بر ضد حكومت قانوني و اسلامي حضرت علي(ع) وارد جنگ شده و پس از شكست، زخمي، اسير و متواري شده بودند، همگي را مورد عفو و بخشش كريمانه خويش قرار داد. اهالي بصره، پس از فتنه اصحاب جمل، با رغبت تمام با آن حضرت تجديد بيعت كرده و از همكاري برخي از مردم اين شهر با غوغا سالاران جمل اظهار شرمندگي و پشيماني نمودند.

به هر روي، آن حضرت پس از چند روز توقف در بصره و تقسيم بيت المال در ميان مردم و مداواي زخميان جنگ، عبدالله بن عباس را به حكومت اين شهر منصوب و براي بار ديگر در جمع مردم بصره، خطبه اي خواند و آنان را به پيروي از دستورات عبدالله بن عباس و قوانين حكومت اسلامي فراخواند. آن گاه اين شهر بزرگ را ترك و به سوي كوفه حركت كرد.

بزرگان، ريش سفيدان و رؤساي قبايل و طوايف بصره، آن حضرت را تا چند ميلي بيرون بصره، بدرقه كردند و آن حضرت با آنان خداحافظي و به همراه بسياري از سپاهيان خويش به سمت كوفه حركت نمود.

ورود امام علي(ع) به كوفه، مصادف بود با دوازدهم رجب سال 36 قمري. اهالي كوفه استقبال شاياني از آن حضرت به عمل آوردند و از وي درخواست كردند كه در كاخ حكومتي اين شهر فرود آيد. ولي آن حضرت از رفتن به كاخ حكومتي امتناع نمود و فرمود: به جاي كاخ در فضاي باز فرود خواهم آمد.

آن گاه به مسجد اعظم كوفه رفت و دو ركعت نماز به جاي آورد3 و براي اهالي كوفه، كه براي زيارت آن حضرت و شنيدن صداي روح نواز وي لحظه شماري مي كردند، خطبه اي ايراد نمود.

آن حضرت پس از حمد و ثناي الهي، در فرازي از سخنانش فرمود: اما بعد، فالحمد لله الذي نصر وليه، و خذل عدوه، و اعز الصادق المحق، و أذل الكاذب المبطل، عليكم يا أهل هذا المصر بتقوي الله و طاعه من اطاع الله من أهل بيت نبيكم، الذين هم اولي بطاعتكم من المنتحلين المدعين القائلين: الينا الينا، يتفضلون بفضلنا، و يجاحدونا أمرنا، و ينازعونا حقنا، و يدفعونا عنه، و قد ذاقوا و بال ما اجترحوا فسوف يلقون غيا. قد قعد عن نصرتي منكم رجال و أنا عليهم عاتب زار، فاهجروهم، و اسمعوهم ما يكرهون، حتي يعتبونا و نري منهم ما نحب.

يعني: سپاس خدا را كه دوست خود را ياري كرد و دشمنش را خوار نمود و راستگوي حقيقت خواه را آبرو داد و دروغ گوي مفسده جو را زبون نمود. اي مردمي كه در اين شهر ]كوفه[ زندگي مي كنيد! بر شما باد تقواي الهي و پيروي كسي از اهل بيت پيامبرتان كه خدا را پيروي مي كند. همان هايي كه از ساير مدعيان باطل گو، به اطاعت و فرمانبرداري شايسته ترند. آن مدعياني كه همواره مردم را به سوي خود مي خوانند و بر اثر فضيلتي كه از ما به دست آورده اند، اظهار برتري مي كنند و امر ما ]ولايت و امامت[ را انكار مي نمايند و حق ما را از بين مي برند و ما را از استفاده حق خودمان منع مي كنند. آري، آنان آب تلخ بدرفتاري و بدكرداري خويش را چشيدند و به زودي هم به بدفرجامي خود مي رسند.

عده اي از ميان شما نيز، از كمك و ياري ما دست برداشته ]و از اين طريق، دشمنانمان را تقويت نمودند[ و مرا از كردار خويش ناراحت و نگران نمودند. اينك شما نيز از آنان دوري كنيد و با گفتارتان، آنان را از كرده خويش شرمنده كنيد، تا از كردار نارواي خود شرمگين شده و به ما روي آورند و آن چه از آنان انتظار داشتيم برآورده كنند.

بدين ترتيب آن حضرت دوستداران و ياران خويش و توده هاي ميليوني مسلمانان كوفه را مورد عنايت و كارشكنان و واپس گرايان را سرزنش و توبيخ نمود و از آن پس، اين شهر بزرگ را مقر حكومت عدالت جويانه خويش قرار داد.

 

وفات «عباس ابن عبدالمطلب» عموي بزرگوار پيامبر(ص) در سال 32هجري قمري

«عباس ابن عبدالمطلب» عموي بزرگوار پيامبراسلام (ص) و ازبزرگان قريش در سال 32هجري قمري وفات يافت. او مردي توانگربود و گويند كه پيش از هجرت پيامبراكرم (ص) به مدينه، اسلام آورد، اما عقيده اش را آشكار نساخت.  برخي ديگراز مورخان معتقدند كه عباس ابن عبدالمطلب كمي پيش ازفتح مكه درسال 8هجري به مسلمانان پيوست وپس از فتح مكه منصب سقايت خانه خدا يعني تامين آب براي زائران خانه كعبه رارسول خدا(ص) به ايشان واگذار كرد.  عباس در غزوه حنين دركنارياران حضرت محمد(ص) حضورداشت و در اواخر عمر از دوچشم نابينا شد وچندي بعد بدرود حيات گفت و چندي بعد بدرود حيات گفت. پيكرپاك عباس ابن عبدامطلب راپسرش«عبدالله» درگورستان بقيع درمدينه منوره به خاك سپرد.

 

درگذشت ابوحذيفه راوي اخبار تاريخي، قصص انبيا و حديث در سال206هجري قمري

« ابوحذيفه» راوي اخبار تاريخي، قصص انبيا و حديث ديده ازجهان فروبست. اودربلخ بدنيا آمد اما دربخارا زندگي كرد. وي مدتي هم درمكه و مدينه به فراگيري حديث مشغول بود. ابوحذيفه راوي احاديثي معتبراست.  ازميان افرادي كه وي ازآنان روايت كرده است ،امام جعفرصادق(ع)، محمّدبن اسحاق و مالك بن انس رامي توان نام برد. همچنين محمدبن قدامه بخاري، محمدبن نيشابوري و عبدالله ابن احمد مروزي از جمله ناقلان روايات ابوحذيفه بودند. ازتاليفات ابوحذيفه المبتداء رامي توان نام برد كه مهمترين اثراوست و ازنخستين تاليفات اسلامي درباره خلقت و قصص پيامبران به شمار مي آيد. الفتوح و روايتي بلند ازامام صادق(ع) درباره معراج حضرت رسول(ص) ازديگرآثارابوحذيفه است.

 

درگذشت «احمدبن يحيي رَملي» در سال 306هجري قمري

« احمدبن يحيي رَملي» ازمشاهير عارفان قرن 4هجري قمري درگذشت. كنيه وي ابوعبدالله و شهرتش ابوالجلاء بود. برخي از علما براين عقيده اند كه درسرتاسرسرزمينهاي شام، حجاز، عراق و حلب مانند رَملي كسي نبوده است.  رملي كه باذوالفنون عالم مصري هم عصر بود درطلب علم سفرهاي بسياركرد و به گردآوري روايات و احاديث همت گماشت.  برخي از يادداشتهاي ابن عارف بزرگ بصورت خطي موجود است.

 

گشايش مدرسه بين المللي منجمان جوان در زنجان در سال 1374 هجري شمسي

مدرسه بين المللي منجمان جوان در زنجان با حضور جمعي از دانشمندان و دانش پژوهان و اختر شناسان داخلي و خارجي  در سال 1374 هجري شمسي گشايش يافت. هدف از تشكيل اين مدرسه ارتقاء دانش نجوم ،‌لزومك فراگيري آموزشهاي بين المللي براي منجمان جوان و بحث و تبادل نظر درباره آخرين يافته هاي علمي در زمينه نجوم عنوان گرديد. گفتني است هزينه ايجاد اين مدرسه به عهده انجمن بين المللي نجوم بوده است.

 

روز قلم

بسم الله الرحمن الرحيم

« ن و القلم و ما يسطرون »

 

 1ـ تاريخ قلم و فرايند علمي نوشتار

ـ تاريخ نوشتار در وسيعترين مفهوم، به بيست هزارسال و با محدود ساختن به نظامهاي نوشتاري مدوّن به شش هزار سال باز مي گردد. از جمله موادي که براي اين امر بکار مي رفته اند، سنگ، چوب، فلز، پوست حيوانات،   برگ درختان، استخوان، صدف، گِل رُس، موم، کوزه، ابريشم، پنبه، کاغذ و جز آن را مي توان نام برد. با نيم نگاهي به اين چند نمونه

مي توان دريافت که مواد نامبرده به دو گونه اصلي فسادپذير و فسادناپذير تقسيم  مي شوند. اما آنطور که تاريخ نشان مي دهد نوشتن بر مواد فسادناپذير همواره مقدم بر نگارش بر مواد فسادپذير بوده است. مواد مزبور تا حد زيادي بر ابزارهاي نوشتن نيز تأثير گذاشته و متقابلاً تأثير پذيرفته است. به طور مثال، سنگ تراش براي کار خود به ابزارهاي گوناگوني نياز دارد که با قلم مورد استفاده بر کاغذ و قلم موي به کار رفته بر پاپيروس متفاوت است.

ـ فرآيند علمي نوشتار را مي توان به طور کلي در دو دسته تقسيم کرد. يک دسته خطوطي را شامل مي شود که با استفاده از ابزارهاي تيز چون سوزن، چاقو، قلم سنگ تراشي و جز آن بر سطح ماده نوشتاري کنده مي شود. دسته ديگر شامل خطوطي است که به وسيلة قلم پَر، قلم ني، چوب يا فلز، قلم مو و با استفاده از جوهر برسطح ماده نوشتاري ترسيم مي شود. نسخه برداري از نوشته اي بر سنگ يا فلز بطور منطقي در نهايت به اختراع چاپ منجر شد.

 

2ـ قلم و انتقال انديشه از منظر قرآن

ـ « قلم »  مقسّم دوران تاريخ و ماقبل تاريخ است, حافظ علوم و دانشها، پاسدار افکار انديشمندان، حلقه اتصال فکري عالمان، و پل ارتباطي گذشته و آينده بشر است؛ و حتي ارتباط آسمان و زمين نيز از طريق لوح و قلم حاصل شده است.

« قلم » انسانهايي را که جدا از هم، از نظر زمان و مکان زندگي مي کنند پيوند مي دهد، گويي همة متفکران بشر را در تمام طول تاريخ و در تمام صفحة روي زمين در يک کتابخانه بزرگ جمع مي بيني!

ـ « قلم » رازدار بشر و خزانه دار علوم، و جمع آوري کننده تجربيات قرون و اعصار است، و اگر قرآن به آن سوگند ياد مي کند به همين دليل است و البته قلم وسيله اي براي « ما يسطرون » و نوشته ها، که قرآن به هر دو سوگند ياد کرده است. زيرا بر اساس يک تفسير منظور از قلم «تعليم کتابت» است و براساس تفسير ديگر «علومي» است که از طريق کتابت به انسان مي رسد.

 

3ـ قلم در آيينه روايات

ـ در بعضي از روايات آمده است که ( ان اول ما خلق الله القلم ) « نخستين چيزي که خدا آفريد قلم بود ». اين حديث را محدثان شيعه از امام صادق عليه السلام نقل کرده اند و در کتب اهل سنّت به عنوان يک خبر معروف  نيز آمده است. و در حديث ديگري خداوند اولين خلق خود را گوهري مي داند ( اول ما خلق الله تعالي جوهره ) « نخستين چيزي را که خداوند آفريد گوهري بود » از سوي ديگر برخي از روايات از « عقل و خرد » به عنوان اولين مخلوق خداوند ياد مي کنند ( ان ما خلق الله العقل ) « نخستين چيزي را خدا آفريد عقل و خرد بود ». اما با توجه به پيوند ويژه اي که در ميان گوهر، قلم و عقل است مفهوم « اول بودن » همه آنها روشن مي شود. لذا پيامبر « امي » و درس ناخوانده، در نخستين آيات وحي ( علق/آيات 1 تا 4 ) بر مسئله « علم و قلم » تأکيد مي ورزد و مهمترين پيام الهي را  از طريق « قلم » انتقال مي دهد.

ـ پيشوايان اسلام در احاديث متعددي به ياران خود تأکيد کردند که به حافظة خود قناعت نکنند و احاديث اسلامي و علوم الهي را به رشته تحرير در آورند و براي آيندگان به يادگار بگذارند در شعري از شعراي عرب آمده است که: « خداوند اينگونه براي قلم از آن روز که تراشيده شد مقدر کرده است که شمشيرهاي تيز خدمتگذار آن باشند » اين تعبير اشاره لطيفي به تراشيدن قلم به وسيله چاقو و قرار گرفتن تيغهاي تيز در خدمت قلم از آغاز کار است. و براستي « مداد علما » بر « دماء شهداء » پيشي گرفته است.

 

4ـ قلم و جهان جديد

ـ در آغاز قرن بيستم، کسي اين ترديد را بخود راه نمي داد که قلم و کاغذ را مهمترين و مؤثرترين ابزار ذخيره سازي اطلاعات بداند، زيرا در آن زمان جوامع به لحاظ اقتصادي و فکري به جامعه هاي کاغذ مدار تبديل شده بود، امّا پايه هاي اين باور پس از چندي به لرزه درآمد و باظهور رايانه، رشد سريع تکنولوژي اطلاعات، تلويزيون، استفاده هاي گوناگون از فيلم ويدئو، ميکرو فيلم، ميکروفيش و ابزارهاي الکتريکي، برتري بلا رقيب کاغذ و قلم به طور جدي به مبارزه طلبيده شده است. و اگر چه هنوز کتابخانه الکترونيکي و ادارة بدون کاغذ و قلم و جامعة بدون کتاب نيامده است، اما موقعيت ابزار و مواد نوشتني از بنياد دگرگون شده است. بدين ترتيب فرهنگ حقيقي که از طريق تأثير قلم برکاغذ شکل می گرفت به فرهنگ مجازي يعني ضربات نوري و صفحات مجازي رايانه تبديل مي شود.

 

 

 


نوشته شده در   يکشنبه 14 تير 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode