رسول خدا(ص) فرمود: «الصبر ثلاثةٌ: صبرٌ عند المصيبة و صبرٌ علي الطاعة و صبرٌ عن المعصية»1
در اين روايت رسول خدا(ص) صبر را به سه دسته تقسيم كرده و فرمودند:
دستة اوّل، صبر بر مكروهات و مصايب است؛ چنانكه خدا در قرآن فرموده: «و لنبلونّكم بشيءٍ من الخوف و الجوع و نقصٍ من الاموال و الانفس و الثّمرات و بشّر الصّابرين؛ هر كسي در دنيا به نوعي مورد آزمايش و امتحان الهي قرار ميگيرد و كسي را نميتوان يافت كه گرفتار نشود، بنابراين صبر در مشكلات، مرحلة اوّل صبر است».2
دستة دوم، صبر بر طاعت است؛ يعني انسان در مقابل امتثال اوامر الهي صبور و بردبار باشد. حضرت امير(ع) در اين بخش خيلي صبر و تحمّل كرد، به اين معنا كه رفته پشت سر مخالفانش نماز خواند و گاهي هم در دستگاه آنها مينشست و شب و روز با اينها روبهرو ميشد. امام حسن(ع) صلح كرد و اين برايش چقدر سخت بود، شايد مرگ آسانتر و بهتر از اين صبر بود، ولي ايشان موظّف به صبر بودند.
معروف است كه به مرحوم آخوند خراساني گفتند كه به اين آقا كه پول داديد به شما ارادتي ندارد، فرمود: اين پول كه در جيب من است شرط انفاق آن، ارادت به من نيست، بلكه پول بيتالمال است و اين هم بندة خداست، حالا به ما فحش بدهد يا براي ما صلوات بفرستد!
صبر بر طاعت، گاهي به مراحلي ميرسد كه از صبر بر گرفتاريهاي دنيوي سختتر است، امر به معروف و نهي از منكر گاهي به جايي ميرسد كه حرج به وجود ميآورد و اجرايش شجاعت و جرئت ميخواهد، صبر ميخواهد.
منظور اين است كه گاهي انسان در مقام انجام وظيفه با مشكلاتي رو به رو ميشود كه صبر و تحمّل ميخواهد. حالا يك واجبي مثل نماز خواندن كه بالاخره خيلي مشكل نيست، ولي قيام عاشورا براي امام حسين(ع) يك امتحان الهي بوده كه صبر عظيمي را ميطلبيد.
مرحلة سوم و بالاترين مرحله از صبر، صبر بر معصيت است كه انسان در برابر حرام ايستادگي كند و بگويد چون حرام است من انجام نميدهم. اين حرام ممكن است مال باشد يا شهوات نفساني، مقام و رياست.
هر كسي از يك گوشة دنيا خوشش ميآيد و تا انسان خودش را امتحان نكند، خيال ميكند كه تهذيب شده است، ولي وقتي كه مرحلة عمل ميرسد، ميبيند كه نميتواند تحمّل كند. بيشتر انسانها در برابر فقر و گرفتاري طغيان نميكنند، ولي وقتي خدا مقام، پول و صحّت بدن بدهد، آن وقت خيلي مهم و سخت است كه خودش را سالم بدارد. يكي از دوستان ميگفت: من خودم ديدم كه وقتي طلبهاي، دست مرحوم آقاي بروجردي را بوسيد، آن مرجع هم دست آن طلبه را بوسيد. يا نقل است كه طلبهاي آمد خدمت مرحوم آيتالله سيّد محمّد تقي خوانساري و گفت: آقا شما «ولا الضّالّين» را قرائت كنيد! آن طلبه ميخواست بداند كه آيا آقا درست تلفظ ميكند يا خير!! آقا قرائت فرمودند، آن طلبه گفت: نشد. آقا دوباره تكرار كردند و تا سه مرتبه اين عمل صورت گرفت! سرانجام آن طلبه گفت: حالا درست و صحيح شد!! آن مرجع عظيمالشأن فرمود: «خدا توفيقت بدهد»؛ مثلاً دعا كرد كه موفّق باشيد. امّا حالا اينكه بگويد تو بچّه طلبه هستي، چرا به من اعتراض ميكني، نه اينطور نيست. منظورم اين است كه انسان در مقام انجام وظيفه، كارهايش نبايد دل بخواهي باشد. واقعاً در بعضي از موقعيتها صبر و تحمّل خيلي سخت است كه بايد لطف خدا دستمان را بگيرد و حفظ كند. «الهي لاتكلني إلي نفسي طرفه عين ابداً».
قرآن فرموده است: «انّ النّفس لأمّارةٌ بالسّوء إلّا ما رحم ربّي»؛3 پناهنده شدن به خدا، يك تعارف نيست، بلكه انسان هميشه بايد خودش را در پناه خدا قرار دهد.
پينوشتها:
٭ برگرفته از: افق حوزه، شمارة 218.
1. كافي، ج 2، ص 92.
2. سورة بقره (2)، آية 155.
3. سورة يوسف (12)، آية 53.
منبع: موعود