هر كه خود را درست تفسير نكند، در نتيجه بهگونه صحيح نشناسد، تدبير و ولايتش به دست شيطان سپرده ميشود و شيطان با رسوخ در همه اعضا و جوارح او و تسخير باطن وي، به جايش ميبيند، ميشنود، سخن ميگويد و كار ميكند؛ اما اگر كسي خود را به درستي تفسير و به صحّت و كمال خودسازي كند، ولايت و تدبيرش به دست خداست كه ثمره پربركت تفسير صحيح خويشتن است.
از غرر رواياتي كه شيعه و سنّي با سندهاي صحيح و معتبر و موثّق در زمره احاديث قدسي نقل كردهاند، اين حديث قرب نوافل است: «ما تقرب إليّ عبد بشيء أحبُّ إليَّ ممّا افترضت عليه و إنّه ليتقرّب إليّ بالنافلة حتّي أحبّه؛ فإذا أحببته كنت سمعه الّذي يسمع به... »(1)؛ يعني بنده مؤمن پس از انجام دادن واجبات براثر به جا آوردن نوافل، به خداوند نزديك ميشود، در نتيجه خدا در بخش صفات فعلي نه در بخش ذات كه منطقه ممنوع است خودش زبان آن بنده ميشود كه با آن سخن ميگويد؛ گوش او ميشود كه با آن ميشنود و دست و چشم وي ميگردد.
آري ولايت الهي ثمره ارزشمند تفسير صحيح انسان است كه جز در پرتو حاكميت جوهره وجود انسان (عقل) بر تمام ابعاد و اجزاي وجودي او به دست نخواهد آمد. اين همان «تفسير انسان به انسان» است كه در شعاع پرفروغ ولايت خداي قدّوس جايگاه وجود قدسي انسان و راه ترقّي به مقام قُدس را ترسيم ميكند.
ـ الكافي، ج2، ص352.
تفسير انسان به انسان، ص389-390.