ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : شنبه 29 ارديبهشت 1403
شنبه 29 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : جمعه 25 ارديبهشت 1388     |     کد : 2685

جمعه 25 ارديبهشت 20 جمادي الاول 15 مه

تولد « فخر المحققين» در سال 682هجري قمري « فخر المحققين» نابغه بزرگ، فقه و محقق والامقام در سال 682هجري قمري در شهر حله متولد شد. او تحت توجهات پدر عالمش علامه حلي پرورش يافت و در نوجواني به اجتهاد رسيد. او در ايام جواني به اتفاق پدر سفري به ايران كرد و مجدداً به زادگاهش بازگشت. وي به لحاظ مراتب فضل و كمال، ادب، اخلاق و پرهيزكاري شهره عصر بود. در مكتب تدريس فخرالمحققين شخصيتهاي برجسته‏اي تربيت شدند كه هر يك در زمان خود نزله ستوني محكم براي اسلام و مسلمان بشمار مي‏رفتند، علماي چون محمد بن مكي ؛

تولد « فخر المحققين» در سال 682هجري قمري

« فخر المحققين» نابغه بزرگ، فقه و محقق والامقام در سال 682هجري قمري در شهر حله متولد شد. او تحت توجهات پدر عالمش علامه حلي پرورش يافت و در نوجواني به اجتهاد رسيد. او در ايام جواني به اتفاق پدر سفري به ايران كرد و مجدداً به زادگاهش بازگشت. وي به لحاظ مراتب فضل و كمال، ادب، اخلاق و پرهيزكاري شهره عصر بود. در مكتب تدريس فخرالمحققين شخصيتهاي برجسته‏اي تربيت شدند كه هر يك در زمان خود نزله ستوني محكم براي اسلام و مسلمان بشمار مي‏رفتند، علماي چون محمد بن مكي ؛ علامه محقق بدرالدين، و سيد حيدر آملي. اين فقه نابغه در تأليف علوم اسلامي از جمله فقه اصول تفسير و كلام اهتمام بسيار ورزيد و از كتابهاي وي كه همه در شمار آثار علمي شيعه محسوب مي‏شوند مي‏توان به شرح «مبادي الاصول ؛ شرح الاصول ؛ و المسائل الحيدريه» اشاره كرد .

خلاصه ای از زندگی این بزرگ مرد عرصه دین و دانش:

ولادت:

فخر المحققين در شب بيستم جمادى الاول سال 682 هجری قمری  در شهر حله ديده به جهان گشود.

تحصيلات:

وي علوم مقدماتى و متداول عصر و سپس علوم عاليه و معقول، يعني فلسفه و كلام و منطق و فقه و اصول و حديث و غيره را نزد پدر علامه اش فرا گرفت و پيش از آنكه به حد بلوغ برسد، در انواع آنها ورزيده شد، يعني تقريبا از تحصيل آنها بي نياز گرديد او نيز مانند پدر نابغه اش، از نوابغ ارزنده شيعه است و در تمام كتب فقهى و علمى مورد توجه خاص دانشمندان بزرگ و مجتهدين طراز اول ما قرار گرفته است.

اساتيد:

فـخـرالـمـحققين تمام رشته هاى علوم و فنون را در خدمت پدر علا مه اش تكميل نمود و جز وى اسـتـادى نـديـده است.

شاگردان:

شاگردان زيادي از محضر ايشان كسب فيض نموده اند كه معروف ترين آنها عبارتند از:

1 ـ شهيد اول .

2 ـ سيد بدر الدين مدنى .

3 ـ شيخ احمد بن متوج بحرانى .

4 ـ سيد حيدر آمـلـى .

5 ـ سـيـد تاج الدين ابن معيه .

6 ـ ظهير الدين .

7 ـ فرزند دانشمندش .

تأليفات :

تاليفات او همه در شمار بهترين كتب علمى شيعه به شمار مى آيند و اغلب شرح و حاشيه و تعليقه كـتـب پـدر عـالـيـقـدرش مى باشد، مانند:

1ـ شرح المسترشدين.

2ـ شرح مبادى الاصول .

3ـ شرح تهذيب الاصول .

4ـ ايضاح الفوائد في حل مشكلات القواعد .

5ـ رساله فخريه در نيت .

6ـ حاشيه ارشاد.

7ـ الكافية الوافية در علم كلام .

8ـ مسائل صدريه.

گفتار بزرگان :

1ـ فـقيه عظيم الشان، شهيد اول از او اين گونه ياد مى كند : شـيخ امام سلطان العلما و منتهى الفضلا و النبلا، خاتم المجتهدين، فخرالملة و الدين، ابوطالب محمد فرزند شيخ امام سعيد جمال الدين بن مطهر كه خداوند عمر گرانبهاى او را دراز گرداند و از پيش آمدهاى سؤ زمانه نگه دارد.

2 ـ قاضى نوراللّه شوشترى در كتاب (مجالس المؤمنين) مى نويسد: فخرالمحققين محمد در علوم عـقـلـى و نـقـلـى مـحـققى نحرير بود و در علو فهم و فطرت مدققى بى نظير سپس او از يكى از دانـشمندان شافعى نقل مى كند كه وقتى با پدرش به نزد سلطان محمد خدابنده به (سلطانيه ) قـزويـن آمـد، دانـشـمـنـدى جـوان، عـالى مقام، مستعد، نيكخوى و پسنديده خصال بود .

3ـ فـقـيـه نـامور، محمد بن حسن اصفهانى، معروف به (فاضل هندى ) است، در آغاز كتاب (كشف اللثام )مى نويسد : ممكن است بعضى از گفته وى تعجب كنند كه چگونه در آن سن به اين مقام رسيده است، ولى مـى دانـيـم كـه تـولد وى در سال 682 هجری قمری  روى داده و پدرش علا مه، برخى از كتب خود را در كتاب (خـلاصه) كه به سال 692 يا 693 هجری قمری  تأليف نموده است، ذكر كرده، بنابر اين با تطبيق اين دو تاريخ، فـخـرالـمـحـقـقـين در آن موقع ده سال يا كمتر داشته است و سپس مى نويسد : اين لطف و مرحمت الهى است كه به هر كس خواهد، موهبت مى كند.

القاب:

فـخـرالـمـحـقـقين، فخر الدين و فخر الاسلام، هر سه لقب فرزند دانشمند و برومند علا مه حلى مـى باشد نام شريفش (محمد) است.

علاقه پدر به فرزند:

در ميان انبوه دانشمندان كه ما با زندگانى آنان آشنا هستيم، چنين پدر و فرزندى را نديده ايم كه هر دو از نوابغ نـامى و نسبت به هم تا اين اندازه محبت و احترام و علاقه داشته باشند، علا مه در برخى از آثار خود، هر جـا از فـرزنـدش نام مى برد، مى گويد: خداوند مرا فداى او گرداند و از بديها دور بدارد .

در آغـاز كتاب (الالفين )مى نويسد : من به خواهش فرزند عزيزم محمد كه خداوند امور دنيا و آخرت او را اصلاح گرداند، چنانكه او نيز نسبت به پدر و مادرش از هر گونه احترام و خدمتگزارى مضايقت ندارد، و اميدوارم كـه خـداونـد، سـعـادت دو جهان را به او روزى كند چنانكه او هم در به كار بستن نيروى عقلى و حـسـى خـود از من اطاعت نموده و با گفتار و كردار خويش موجبات خوشنودى مرا فراهم كرده اسـت، ريـاسـت ظاهرى و معنوى را يكجا به او موهبت كند، چون كه وى به اندازه يك چشم به هم زدن نا فرمانى بر من ننموده اين كتاب را كه موسوم به (الفين ) است، املا نمودم. در اين كتاب هزار دليل يقينى و برهان عقلى و نقلى براى اثبات امامت بلافصل حضرت شاه ولايت، على بن ابيطالب (عليه السلام ) و هزار دليل در رد شبهات مخالفين وارد ساختم و نيز ادله بسيارى در اثبات امـامـت سـايـر امامان عالى مقام به مقدارى كه طالبان را قانع سازد آوردم و ثواب آن را به فرزندم محمد اهدا نمودم .

خداوند او را از هر خطرى نگهدارد، و هر گونه بدى و زشتى را از وى بر طرف سازد و به آرزوهايى كه دارد نائل گرداند و شر دشمنانش را از او دور گرداند.

وفات:

فخرالمحققين شب جمعه پانزدهم يا بيست و پنجم جمادى الثانى سال 771 هجری قمری ، در سن 89 سالگى به جهان باقى شتافت. محدث قمى در فوائد الرضويه مى نويسد : از سـخـن مـجـلـسـى اول در شـرح (من لايحضره الفقيه ) ظاهر مى شود كه آن بزرگوار در حله وفات كرده و جنازه اش را به نجف اشرف حمل كرده اند و بعيد نيست كه قبرش نزديك والدش بـاشـد .

درگذشت « ابوعبدالله محمّد بن عبدري فاسي» در سال 737هجري قمري

« ابوعبدالله محمّد بن عبدري فاسي» مشهور به ابن حاج فقيه مالكي مذهب در سال 737هجري قمري بدرود حيات گفت. او دانش اندوزي خود را در زادگاهش فاس آغاز كرد و بعد ا زاقامت در قاهره از علماي آن شهر كسب فيض نمود ؛ و زمانيكه خود بر مسند استادي نشست شاگردان بسياري از محضرش علم آموختند. مهمترين اثر او المدخل نام دارد و مؤلف آن در پاره‏اي از مسائل اخلاقي، فقهي، اجتماعي و اقتصادي، مناسبات اقتصادي و مالي ميان مردم، هم چنين آداب غذاخوردن مراسم اعياد و جشن ها، و چگونگي پوشش زنان را مورد بررسي قرار داده است.

 لغو امتياز تنباكو به فتواي آيت الله ميرزاي شيرازي در سال 1270هجري شمسي

ناصرالدين شاه در تاريخ 12 شعبان 1306ه.ق در سفري كه از راه روسيه به انگلستان رفت . بخاطر ولخرجيهايي بسيار بدهكار شد و با فريب تالبوت امتياز انحصار توتون و تنباكوي ايران را در ازاي هر سال 15000 لير به او واگذار كرد. اين كار او با مخالفت روحانيون و مردم مواجه شد و چون كه به آنها توجهي نكرد آيت الله ميرزاي شيرازي حكم تحريم تنباكو را صادرفرمود. درروز سه شنبه 25 جمادي الثاني 1309 برابر با 6 بهمن 1270ش. اعلاميه اي مبني بر شكسته شدن تحريم به چاپ رسيد , سرانجام پس از مذاكرات طولاني با كمپاني، امتياز تنباكو لغو و 500 هزار ليره غرامت از طرف كمپاني تعيين شد. در بهمن ماه 1270 مطابق با 5 آوريل 1892 اين مطلب به امضاي ناصرالدين شاه رسيد.

 

 

 

چاپ مجدد روزنامه کیهان پس از 64 روز اعتصاب در سال1358هجري شمسي

روزنامه كيهان درزمان رژيم پهلوي پس از64روزاعتصاب نخستين بارروزنامه كيهان را 25ارديبهشت ماه سال1358هجري شمسي چاپ و منتشركردند. كاركنان روزنامه كيهان پس ازمدتها كشمكش با اعضاي هيئت تحريريه اين روزنامه مانع ورود آنان به مؤسسه كيهان شدند و خود، روزنامه را چاپ و منتشركردند؛ زيرا اعضاي هيئت تحريريه كيهان برخلاف مصالح انقلاب اسلامي گام برمي داشتند. اين حركت انقلابي درتاريخ انتشارمطبوعات معاصرحركتي بي سابقه بوده است.

آغاز عمليات شهيد شيخ فضل الله نوري در آبادان در سال 1360هجري شمسي

عمليات شهيد شيخ فضل الله نوري  در سال 1360هجري شمسي در آبادان آغاز شد دلاور مردان ارتش جمهوري اسلامي و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران اين عمليات را شروع كردند . درعمليات شهيد شيخ فضل الله نوري رزمندگان اسلام تپه هاي شهيد مؤذني را كه مكان ديده باني دشمن بود، از وجود دشمن پاك كردند. افراد زيادي از ارتش دشمن را به هلاكت رساندند.

 

روز بزرگداشت فردوسی

يکي از پرآوازه ترين شاعران ايران زمين و يکي از بزرگترين حماسه سرايان جهان در قرن چهارم و پنجم هجري، حکيم ابوالقاسم فردوسي است. وي در سال 329هجري، در روستاي «باژ» که يکي از قريه هاي طوس است، ديده به جهان گشود.

وي دوران کودکي و جواني را در خانواده اي که همه دهقان و ايراني پاک نژاد و صاحب آب و زمين بودند در فضايي سرسبز و آرام به تحصيل علم و ادب پرداخت. وي در اين روستا شوکتي تمام داشت و گهگاه طبع خود را در سرودن تاريخ ايران قديم آزمايش مي کرد. در آن زمان هيچ کس باور نمي کرد که اين سروده هاي پراکنده ادامه يابد و به يک اثر عظيم حماسي به نام «شاهنامه» تبديل شود.

شاهنامه سرايي

در عهد سامانيان در قرن چهارهم هجري، جمع آوري و تأليف سرگذشت پادشاهان قديم ايران رونق به سزايي يافت. اين کتاب ها که به شاهنامه معروف بودند به نثر نوشته شده بود و پيش از آن که از ميان بروند، منبع و مأخذ برخي از کتاب هاي منثور و منظوم تاريخي در زبان فارسي و عربي قرار گرفت. جامع ترين آنها شاهنامه منثور ابومنصوري نام داشت که به فرمان «ابومنصور محمدبن عبدالرزاق» حاکم طوس، در حدود سال 346ه.ق به دست جمعي از مورخان و نويسندگان جمع آوري و تدوين گرديد. اين کتاب، مأخد مهم فردوسي در نظم شاهنامه است.

دقيقي، اولين شاهنامه سرا

پيش از آن که فردوسي، به شاهنامه سرايي بپردازد، «دقيقي» که از شاعران بزرگ و همسال فردوسي است به نظم شاهنامه روي آورده بود. وي تنها هزار بيت از داستان گشتاسب و ارجاسب توراني را سروده بود که در سن کمتر  از چهل سالگي به دست غلامش کشته شد. فرودسي علت قتل  او را «خوي بد» ياد مي کند و چينن مي گويد:

 

             جوانيش را خوي بد يار بود                                    همه ساله تا بد به پيکار بود

 

             بدان خوي بد جان شيرين بداد                                نبود از جهان دلش يک روز شاد

 

             يکايک از او بخت برگشته شد                               به دست يکي بنده بر کشته شد 

 

منابع شاهنامه

پس از قتل دقيقي، دوستان فردوسي که قوت طبع شاعري  او را پيش از اين آزموده بودند نزد وي آمده و او را به ادامه کار تشويق کردند؛ اما وي منبع و مأخذي در اختيار نداشت که بتواند از روي آن به نظم شاهنامه بپردازد؛ از اين رو اين شاعر خستگي ناپذير و سخت کوش براي تهيه  اين منابع به شهرهاي بخارا، مرو، بلخ و هرات سفر کرده و با يک تحقيق ميداني و گسترده، داستان هاي باستان را از سينه پيران جهان ديده بيرون کشيد و آن ر ا به نسل هاي پيش ازخود تقديم کرد.

             بپرسيدم از هر کسي بي شمار                                نترسيدم از گردش روزگار

 

و اين در حالي بود که آتش جنگ همه جا شعله ور و راه ها پر خطر بود.

 

           زمانه سراي پر از جنگ بود                                 به جويندگان بر جهان تنگ بود.

 

 نگراني فردوسي

بزرگ ترين لذت بزرگان علم و ادب زماني است که بتوانند نتيجه تلاشهاي علمي و ادبي خود را ببيند و آثاري گران سنگ و ارزشمند از خود به يادگار گذارند. همچنين بزرگ ترين نگراني آنان هنگامي است که موانع و مشکلاتي خواسته يا ناخواسته در اين راه پيش آيد و نتوانند کار بزرگي را که آغاز کرده اند به پايان برند. فردوسي نيز چنين بود. او هميشه اين نگراني و دغدعه خاطر را داشت که مبادا او هم همانند دقيقي که چهل سالگي از دنيا رفت با مرگي نا به هنگام روبه رو شود و نتواند کار بزرگي را که با عشق و علاقه آغاز کرده به فرجام رساند؛ از اين رو از خداوند مي خواست که آن قدر زنده بماند که بتواند شاهنامه را که خود آن را «نامه شهر ياران پيش» ناميده بود به نظم درآورد.

 

 

 

       همي خواهم از دادگر يک خداي                                   که چندان بمانم به گيتي به جاي

 

      که اين نامه شهر ياران پيش                              بپيوندم از خوب گفتار خويش

 

 

 

دعاي او متسجاب شد و در سن 71 سالگي، شاهنامه را به پايان رساند و در سن 82 سالگي نيز جهان فاني را وداع گفت.

حامي قدرشناس

اگر چه فردوسي در خانواده اي به دنيا آمد که به قول نظامي عروضي صاحب آب و زمين بودند و او بدين سبب از امثال خود  بي نياز بود؛ اما هر چه داشت همه را در راه تدوين شاهنامه خرج کرد و خود گرفتار فقر و تهيدستي گرديد. در اين زمان يکي از امراي قدرشناس طوس او را از نگراني معاش و اندوه فقر رهايي بخشيد و تحت حمايت خود قرار داد؛ اما ديري نپاييد که اين حامي  قدرشناس به وضع نامعلومي ناپديد شد. بعد از آن بود که ديگر فردوسي روي آسايش نديد و فقر، سايه سياه و سنگين خود را تا پايان عمر بر سر راه او انداخت.

 

         الا اي برآورده چرخ بلند                        چه داري به پيري مرا مستمند

 

         چو بودم جوان برترم داشتي                            به پيري مرا خوار بگذاشتي

 

رنج سي ساله

«هرچه زودتر برآيد؛ دير نپايد».

 اين سخن از سعدي شيرازي است يعني چيزي که با شتاب انجام يابد ماندگار نمي ماند. بعضي از شاعران و نويسندگان که  بي تأمل و انديشه، سخن مي سر ايند و به قدري  آثارشان بي پايه و بي مايه است که به قول نظامي عروضي «پيش از خداوند   خود بميرد» اما فردوسي اين شاعر توانمند ايران، از کساني بود که عشق و تلاش را به هم آميخت و با فقر و تنگدستي در آويخت و سي سال رنج برد و دود چراغ خورد تا توانست اثري پايدار و ماندگار از خود به يادگار گذارد.

 

            بسي  رنج بردم در اين سال سي                     عجم زنده کردم بدين پارسي

            نميرم از اين پس که من زنده ام                       که تخم سخن را پراکنده ام

فردوسي در سن کهولت نيز خود را بازنشسته نپنداشت و هستي خود را در اين راه گذاشت و تا  دستانش توان نوشتن داشت قلم را کنار ننهاد و حاصل رنج سي ساله خود را در سال 400 هجري و در سن 71 سالگي به جامعه ادبي وهنري ايران زمين تقديم کرد تا در سن 82 سالگي نيز به پيرايش و آرايش آن پرداخت. 

دربار سلطان محمود 

فردوسي پس از تکميل شاهنامه و بازنگري در آن، تصميم گرفت آن را به سلطان محمود غزنوي تقديم کند، تا با پاداشي که از  اين راه مي ستاند هم خود را از فقر و تهديدستي برهاند و هم کتاب را از گزند حوادث مصون دارد. وي بدين منظور از طوس به غزنين آمد، و به دربار محمود بار يافت، اما بر خلاف انتظار، مورد بي مهري سلطان قرار گرفت. فردوسي خشم آلود از کاخ بيرون شتافت و به گرمابه رفت و همه درهم هايي را که دريافت کرده بود بين کارکنان حمام تقسيم کرد و شبانه به هرات گريخت. فردوسي مدت ها به هجو سلطان محمود پرداخت و در مذمت او شعر سرود.

علت بي توجهي سلطان محمود به فرودوسي

درباره اين که چرا سلطان محمود به فردوسي بي اعتنايي کرد گفته اند: فردوسي از پيروان اهل بيت بود و سلطان محمود را با شيعيان ميانه اي نبود. نظامي عروضي مي گويد: سلطان محمود مردي متعصب بود و اطرافيان وي که با فردوسي دشمن مي داشتند به سلطان گفتند که او مردي رافضي (شيعه) است و اين بيت هار ا دليل رفض (و شيعه بودن) اوست.

 

                    خردمند گيتي چو دريا نهاد                   برانگيخته موج از او تندباد

 

                   چو هفتاد کشتي در و ساخته                  همه بادبان ها برافراخته

 

                   ميانه يکي خوب کشتي عروس                برآراسته همچو چشم خروس

 

                   پيمبر بدو اندرون با علي                       همه اهل بيت نبي و وصي

 

                   اگر خلد خواهي به ديگر سراي                به نزد نبي و وصي گير جاي

 

                 گرت زين بد آيد گناه من است؟                    چنين دان و اين راه، راه من است   

 

               بر  اين زادم و هم بر اين بگذرم                        يقين دان که خاک پي حيدرم

 

 

حب علي(ع)

فردوسي، ازدوستان خاندان اهل بيت عصمت و طهارت و شيفته مقام حضرت علي (ع) بوده است. اين معنا در اشعار بسياري از فرودسي تجلي يافته است.

 

            مرا غمز کردند کان بد سخن                           به مهر  نبي و علي شد کهن

 

           هر آن کس که در دلش بغض علي است              از او خوارتر درجهان گو که کيست

 

           منم بنده هر دو تا رستخيز                                اگر شه کند پيکرم ريز ريز

 

           من از مهر  اين هر دو شه نگذرم                       اگر تيغ شه بگذرد ازسرم

 

           من بنده اهل بيت نبي                                        ستاينده خاک پاي وصي

 

           نترسم که دارم ز روشن دلي                              به دل مهر جان نبي و علي

 

           چه گفت آن خداوند تنزيل و وحي                        خداوند امر و خداوند نهي

 

           که من شهر علمم و علي ام در است                     درست اين سخن گفت پيغمبر است

 

فردوسي، شاعري آزاده 

يکي از دلايلي که فردوسي مورد بي مهري سلطان محمود قرار گرفت اين بود که او شاعر درباري نبود.  سلطان محمود انتظار داشت که او هم مانند ديگر شاعران، جيره خوار درگاه او باشد و جز به ستايش او به کارديگري نپردازد. او انتظار داشت که فردوسي هم همانند فرخي، عنصري و عسجدي در مدح او قصيده ها بسرايد و زندگاني او را به نظم درآورد، اما فردوسي نه تنها شاعر مديحه سراي مزدبگير نبود بلکه به عکس گاه بيت هايي گفته بود که به سلطان محمود کنايه مي زد. از جمله از زبان «رستم فرخزاد» قرن او را که قرن چهارم هجري است اين گونه پيش بيني کرده بود:

 

 

                   بدانديش گردد پدر بر پسر                       پسر بر پدر همچنين چاره گر

 

                   بر اين ساليان چارصد بگذرد                   کزين تخمه گيتي کسي نسپرد

 

                   شود بنده بي هنر شهريار                        نژاد و بزرگي نيايد به کار

 

                   زيان کسان از پي سود خويش                  بجويند و دين اندر آرند پيش

 

                   بريزند خون از پي خواسته                        شود روزگار مهان کاسته

 

 

 

وفات فردوسي

 

سلطان محمود غرنوي، ابتدا فردوسي را مورد بي مهري  قرار داد و دل او را ر نجاند، اما سال ها بعد درصدد برآمد ازاين شاعر دل شکسته دل جويي کند؛ از اين رو هدايايي فراهم کرد و گفت: با شتر سلطاني به طوس برند و از او عذر خواهند؛  اما اقبال با اين شاعر همراه نبود. نظامي عروضي گويد: هداياي سلطان به سلامت به شهر «طبران» رسيد، وقتي شتر از دروازه «رودبار» وارد مي شد، جنازه فردوسي از دروازه «رزان» بيرون مي رفت. گويند از فردوسي دختري ماند سخت بزرگوار، خواستند هداياي سلطان را بدو سپارند، قبول نکرد و گفت بدان محتاج نيستم.  فردوسي پس از 82 سال زندگي شرافتمندانه و افتخار آميز در سال 411ه. ق غريبانه وفات يافت و دخترش عزت و  بلند طبعي او را کامل کرد و اين چنان مقتدرانه از هداياي مادي سلطاني چشم پوشيد و افتخاري بر افتخارات پدر افزود.

 

 

 

کاخ بلند فردوسي

 

وقتي خبر مرگ فردوسي و رد هداياي او توسط دخترش به گوش سلطان محمود غزنوي رسيد، دستور داد تا با آن هدايا کاروان سرا و آب انباري در بين راه نيشابور و مرو بنا کند. امروز پس از گذشت هزار سال که از مرگ فردوسي مي گذرد نه از کاروان سرا اثري است و نه از «سلطان سرا»؛ نه از کاخ نشاني است و نه از کاخ نشين؛ اما کاخي که فردوسي بنا کرد نه تنها با گذشت روزگاران ويران نگرديد بلکه بر آبادي و استحکام آن افزوده گشت.

 

                صلاح کار کجا و من خراب کجا                 ببين تفاوت ره از کجاست تا به کجا

 

فردوسي خود در شاهنامه آورده است:

 

                   بناهاي آباد گردد خراب                             ز باران و از تابش آفتاب 

 

                   پي افکندم از نظم کاخي بلند                       که از باد و باران نيابد گزند 

 

                   بر اين نامه بر سال ها بگذرد                      بخواند همي هر که دارد خرد

 

                   نميرم از اين پس که من زنده ام                    که تخم سخن را پراکنده ام

 

 شاهنامه و سخنان امام حسين (ع) 

از داستان هاي بسيار آموزنده و خواندني شاهنامه، داستان رستم و اسنفديار است. قسمت هايي از اين داستان، يادآور سخنان سرور آزادگان و سالار شهيدان حسين بن علي (ع) است. از آن جمله، آن جا که رستم مي گويد:

 

             مگر بند، کز بند عاري بود                                   شکستي بود زشت کاري بود

 

اشاره به اين شعر امام حسين در روز عاشورا دارد که:

القتل اولي من رکوب العاري: کشته شدن بهتر از ننگ تسليم است.

رستم: مرا کشتن آسان تر آيد زننگ

امام حسين (ع): مرگ در ر اه رسيدن به عزت و احياي حق چه آسان است.

رستم: و گر باز مانم به جايي ز جنگ

امام حسين (ع) خطاب به برادرش محمد حنفيه مي فرمايد: اي برادر، به خدا قسم، اگر در زمين پناهگاه و چاره اي نداشته باشم، با يزيد بن معاويه بيعت نخواهم کرد.

 تسليم ناپذيري قهرمان شاهنامه 

فردوسي از زبان قهرمانان و پهلوانان شاهنامه به همه آزاد مردان و ستم ستيزان جهان مي آموزد که در برابر بيگانگان سر تسليم و تعظيم فرود نياورند و مرگ با عزت بر زندگي با ذلت ترجيح دهند و اين همان مضمون سخنان سيد و سالار شهيدان امام حسين (ع) در کربلاست.

 

      مر ا مرگ خوش تر از آن زندگي                       که سالار باشم کنم بندگي         

 

       بزرگي که انجام آن تيرگي است                        بر آن مهتري بر ببايد گريست

 

       به نام نکو گر بميرم رواست                            مرا نام بايد که تن، مرگ راست

 

 امام حسين (ع): موت في عز، خير من حياه في ذل؛ مرگ با عزت بهتز از زندگي با ذلت است.

 

          چنين گفت کامروز مردن به نام                 به از زنده، دشمن بدو شادکام

 

امام حسين (ع): مرگ در راه عزت، جز زندگاني جاويد نيست و زندگاني با ذلت جز مرگي که از زندگي تهي است، نخواهد بود.

 

            مرا مرگ خوش تر به نام بلند                     از اين زيستن با هراس و گزند

 

امام حسين (ع): من مرگ را جز سعادت و زندگي با ستم کاران را جز خواري نمي بينم.

 

 

 

 

اشغال سرزمين فلسطين توسط صهيونيزم جهاني  در سال1948ميلادي

در 16 ماه می1948میلادی مصادف با 25 اردیبهشت 1327، رژیم صهیونیستی پس از خروج نیروهای انگلیسی از این کشور و اشغال کامل سرزمین مردم مسلمان و مظلوم فلسطین موجودیت خود را به جهان اعلام کرد. سالها قبل در سال 1917 میلادی بیانیه ای  منتشرشد که بر اساس این اعلامیه اولین دولت صهیونیستی درفلسطین اشغالی تشکیل شد. نام این اعلامیه بالفور بود که بر اساس مندرجات آن تمامی اراضی مردم مظلوم و بی گناه فلسطین بدست یهودیان افتاد و در واقع شروعی برای اعلام هویت رژیم صهیونیستی و ستم رفتن بر مردم مسلمان فلسطین بود.

انگلستان از سال 1839 بطور رسمی از یهودیان ساکن در فلسطین، سوریه و شبه جزیره سینا حمایت کرد و این حمایت را در سالهای بعد افزایش داد و در روند مهاجرت یهودیان به این سرزمین تلاش نمود. انگلستان در راه تثبیت اقتدار خود در فلسطین همت فراوانی مبذول نمود ولی وقتی جامعه عرب را در برابر خود دید، از این خواسته خود چشم پوشید.

در همین اساس و در آستانه اشغال فلسطین توسط ژنرال آلنبی، جیمز بالفور وزیرامور خارجه وقت انگلیس طی نامه ای به لیونل والتر دوروچیلد، قول همکاری تمام عیاری را  در جهت تاسیس یک رژیم صهیونیستی در فلسطین به وی داد.  لذا در زمانی که آلنبی به سوی فلسطین می شتافت، بالفور نیز جدی ترین گام را در زمینه تشکیل یک رژیم صهیونیستی در فلسطین برداشت. در همین زمان صهیونیست ها از نامه  بالفور و پیشروی ژنرال آلنبی به عنوان استجابت دیرینه دعای قوم یهود یاد کردند. طی مدت سی سال و در حالی که مسلمان ها در اختلاف و چند دستگی  به سر می بردند، بریتانیا  زمینه را برای تشکیل رژیم صهیونیستی فراهم کرد. هجوم  صهیونیست ها  از سراسر جهان به فلسطین، تشکیل  گروه های نظامی صهیونیستی، در اختیار قرار دادن  امکانات مالی و اقتصادی، تقویت وجهه صهیونیست ها در جهان از طریق رسانه های بین المللی و سرکوب مسلمانان فلسطین از جمله مهمترین اقدامات استعمار در جهت تشکیل رژیم صهیونیستی بود. سرانجام پس از آمده شدن موقعیت، انگلستان بر قیمومت و اشغال خود در فلسطین پایان داد و از آن جا خارج شد. پس از این واقعه، رژیم اشغالگر قدس موجودیت خود را  اعلام شد و نخستین جنگ اعراب و این رژیم  که منجر به پیروزی صهیونیست ها شد، در گرفت .

سرانجام همزمان با خروج کمیسر عالی انگلیس از فلسطین، یهودیان ساکن در آن سرزمین به رهبری دیوید بن گورین رسما موجودیت خود را به نام اسرائیل اعلام کردند. چند ساعت بعد، آمریکا و شوروی نیز این رژیم را به رسمیت شناختند. به دنبال این مساله، غروب همان روز چهار کشور عربی مصر، سوریه، اردن و لبنان به دولت نوظهور اسرائیل اعلان جنگ دادند و این اولین جنگ خونین اعراب و اسرائیل بود. در اعلامیه تشکیل اسرائیل، فلسطینی ها که  مالک 97 درصد از  اراضی این کشور بودند با قید عبارت " جوامع موجود غیر یهود " نادیده گرفته شدند. این اعلامیه با باعث سرازیر شدن غیر قانونی یهودیان سراسر جهان به فلسطین شد و این امر مورد حمایت دولت آمریکا قرار گرفت. از آن زمان تاکنون تجاوز و غارتگری های این رژیم غاصب بر ملت ستمدیده فلسطین ادامه دارد و مردم فلسطین راه نجات خود را مقابله و مقاومت یافته اند.

 

روز جهانی خانواده

مجمع جهانی سازمان ملل بر اساس قطعنامه شماره 47/237 که در تاریخ 20 سپتامبر 1993 به تصویب رسیده است، پانزدهم ماه می را که مصادف با 24 اردیبهشت میباشد بنام روز جهانی خانواده اعلام کرده است. همه ساله چنین روزی به عنوان روز جهانی خانواده در کشورهای مختلف گرامی داشته می شود.

در کشور ما نیز  با همین هدف و به منظور تحقق اصل دهم قانون اساسی و در راستای اهداف توسعه ای، سیاست گذاری و هماهنگی دستگاههای ذیربط و نظارت بر تصمیمات خانواده، طرح  تشکیل شورای عالی خانواده به ریاست رییس جمهور یا معاون آن، از  تصویب نمایندگان مجلس شورای اسلامی گذشت. این شورا متشکل از 20 عضو و اعضای آن عبارتند از: رییس سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری، وزیر بهداشت و درمان، وزیر آموزش و پرورش، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزیر کشور، وزیر کار و امور اجتماعی، روسای سازمان های تربیت بدنی، بهزیستی، صدا و سیما، مشاور رییس جمهور در امور جوانان، رییس مرکز مشارکت زنان، دو نفر از قوه قضاییه، دو نفر از نهادهای غیردولتی و سه نفر از اعضای کمیسیون های فرهنگی، اجتماعی و حقوقی قضایی مجلس شورای اسلامی خواهند بود. همچنین آیین نامه اجرایی این شورا، توسط سازمان مدیریت و برنامه ریزی و دستگاههای ذیربط طرف مدت شش ماه به تصویب هیات وزیران خواهد رسید.

شعار جهانی سال 2005 برای این روز " ایدز و بهداشت خانواده میباشد". ایدز بیماری است که امروزه اکثر خانواده ها را در معرض تهدید قرار داده است. خانواده هایی که در کشورهای در حال توسعه زندگی می کنند و در زیر خط فقر قرار دارند بیشتر از جوامع دیگر با این خطر روبرو هستند. امروز فرصتی است که به این امر مهم توجه شود و بالا بردن آگاهی مردم برای مقابله با این بیماری و جلوگیری از شیوع آن در خانواده ها از جمله مواردی است که دولتها و سازمانهای جهانی برای ریشه کن کردن آنها باید گام برداشته و اقدام نمایند.

خانواده به مفهوم محدود آن عبارت است از يك واحد اجتماعي، ناشي از ازدواج يك زن و يك مرد كه فرزندان پديد آمده از آنان خانواده را تكميل مي كند. تعريف ديگري، خانواده را شامل مجموعه اي از افراد مي داند كه با هدف و منافع مشتركي زير سقفي گرد هم مي آيند. اسلام خانواده را گروهي متشكل از افراد، داراي شخصيت مدني، حقوقي و معنوي معرفي مي كند كه هسته اوليه آن را ازدواج مشروع زن و مردي تشكيل مي دهند و نكاح عقدي است كه براساس آن رابطه زوجيت بين زن و مرد برقرار مي شود و در آن طرفين داراي وظايف و حقوق جديد ميشوند. ارتباط خويشاوندي در سايه نكاح پديد مي آيد و اعضاي آن روابط قانوني، اخلاقي و عاطفي دارند.

اساس تشكيل آن اين است كه زن و مردي مي كوشند ارائه خود را بر تأسيس آن و قبول تكاليفي كه شرع براي آنها معين كرده است، محقق سازند. بر اين اساس خانواده يك تأسيس حقوقي به حساب خواهد آمد كه اعضاي آن با رشته خوني با هم پيوند پيدا مي كنند. جامعه شناسان خانواده را يك پديده تاريخي مي دانند كه از اجتماع كلي جدا نيست. واحدي است اجتماعي كه در عين حال خصايص يك نهاد و يك گروه را واجد است.

وظايف و کارکرد آن:

خانواده عهده دار وظايف مهم و فوق العاده اي است كه اهم آن عبارتند از:

ـ ابقاي نسل

ـ پرورش نسل و مراقبت از آن به سبب حفظش از خطرات گوناگون

ـ صميميت و نزديكي تنگاتنگ با اعضا و همرنگي و همدلي و تعاون

ـ تكميل و تكامل و ايجاد زمينه امن و آسايش در خانواده به گونه اي كه امكان عبادت خدا و موجبات رشد از هر حيث فراهم شود.

 نقش و اهميت خانواده:

خانواده تنها نظام اجتماعي است كه در همه جوامع، از مذهبي و غير مذهبي پذيرفته شده و در جوامع گوناگون داراي نقش، پايگاه و منزلت‏هاي گوناگون است، با اينكه خانواده هسته اي كوچك از اجتماع است، در حيات اجتماعي مردم نقش و تأثيري فراوان دارد. خانواده هسته اول همه سازمانها و نهادهاي اجتماعي است همه نقش هاي مربوط به ايجاد تمدن و انتقال مواريث و رشد و شكوفايي انسانيت به آن مربوط مي شود و نيز همه سنت ها، عقايد و آداب ويژگي هاي فردي و اجتماعي از طريق خانواده به نسل جديد انتقال مي يابد.

 جامعه متشكل از خانواده هاست، مختصات آن از طريق روابط خانوادگي قابل توصيف است. اثر وجودي مفيد و يا زيانبخش آن، به جامعه هم مي رسد. ساخت و مشي آن در سكون يا اضطراب جامعه مؤثر است. انگيزه اعضايش در انگيزه هاي اجتماع تأثير مي گذارد. چگونگي مشي و سبك زندگي آن در اخلاق جامعه و در صحت يا بيماري آن نقشي مؤثر دارد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 


نوشته شده در   جمعه 25 ارديبهشت 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode