ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 7 ارديبهشت 1403
جمعه 7 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : جمعه 11 ارديبهشت 1388     |     کد : 2499

مشخصات دوره حضرت مهدى عليه السلام

به اتفاق علماى شيعه و اهل تسنن اين جمله از پيغمبر اكرم متواتر است.احدى در اين جمله ترديد ندارد كه پيغمبر اكرم فرمود:«لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتى يخرج رجل من ولدى‏»يعنى اگر فرض كنيم از دنيا يك روز بيشتر باقى نمانده است،خدا آن روز را طولانى مى‏كند تا مهدى از اولاد من ظهور كند.مقصود اين است:اين قضاى حتمى پروردگار است كه اگر فرض كنيم از عمر دنيا يك روز بيشتر باقى نمانده است اين كار حتما بايد عملى شود.اين روايتى است كه اهل تشيع و اهل تسنن هر دو روايت كرده‏اند و در آن تردي

به اتفاق علماى شيعه و اهل تسنن اين جمله از پيغمبر اكرم متواتر است.احدى در اين جمله ترديد ندارد كه پيغمبر اكرم فرمود:«لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتى يخرج رجل من ولدى‏»يعنى اگر فرض كنيم از دنيا يك روز بيشتر باقى نمانده است،خدا آن روز را طولانى مى‏كند تا مهدى از اولاد من ظهور كند.مقصود اين است:اين قضاى حتمى پروردگار است كه اگر فرض كنيم از عمر دنيا يك روز بيشتر باقى نمانده است اين كار حتما بايد عملى شود.اين روايتى است كه اهل تشيع و اهل تسنن هر دو روايت كرده‏اند و در آن ترديدى نيست.

بعضى از دوستان وقتى كه مى‏ديدند كه اين برادر ما از حجاز،آقاى شيخ خليل الرحمن (1) ،هميشه صحبت انتظار ظهور حضرت حجت را مى‏كند،تعجب مى‏كردند كه ايشان اهل تشيع نيستند،چطور انتظار ظهور حضرت حجت را دارند؟واقعا ايشان انتظار ظهور حضرت حجت را دارند.اغلب ما شايد روى عادت و منطقه جغرافيايى مى‏گوييم،و ايشان روى اعتقاد و ايمان مى‏گويند.گفتم:اين مطلبى است كه شيعه و سنى ندارد،اهل تسنن هم اين سخن را زياد مى‏گويند.

حال ببينيد پيغمبر چگونه آن روز را روشن و دوره كمال بشريت مى‏بيند.فرمود:«المهدى يبعث فى امتى على اختلاف من الناس و الزلازل‏»مهدى عليه السلام در يك شرايطى مى‏آيد كه اختلاف در ميان بشر شديد و زلزله‏ها برقرار است(مقصود زلزله‏هاى ناشى از مواد زير زمين نيست)،اصلا زمين به ست‏بشر دارد تكان مى‏خورد و خطر،بشريت را تهديد مى‏كند كه زمين نيست و نابود شود.«فيملا الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا»بعد از آنكه پيمانه ظلم و جور پر شد،دنيا را پر از عدل و داد مى‏كند.«يرضى عنه ساكن السماء و ساكن الارض‏»از او،هم خداى آسمان راضى است و هم خلق خداى آسمان و مردم روى زمين،مى‏گويند:الحمد لله كه شر اين ظلمها از سر ما كوتاه شد.بعد فرمود: «يقسم المال صحاحا»ثروت را به طور صحيح تقسيم مى‏كند.گفتند:يا رسول الله!يعنى چه به طور صحيح؟فرمود:عادلانه و بالسويه تقسيم مى‏كند.«و يملا الله قلوب امة محمد غنى و يسعهم عدله‏» (2) خداوند دل امت اسلام را مملو از غنا مى‏كند،يعنى خيال نكن غنا و ثروت،تنها همان ثروت مادى است، دلها غنى مى‏شود،فقرها و نيازها و حقارتها و بيچارگيها و كينه‏ها و حسادتها،همه از دلها بيرون كشيده مى‏شود.

امير المؤمنين على عليه السلام در نهج البلاغه مى‏فرمايد:حتى تقوم الحرب بكم على ساق،باديا نواجذها،مملوءة اخلافها،حلوا رضاعها،علقما عاقبتها.پيش بينى مى‏كند كه قبل از ظهور حضرت مهدى آشوب عجيب و جنگهاى بسيار مهيب و خطرناكى در دنيا هست.مى‏فرمايد:جنگ روى پاى خودش مى‏ايستد،دندانهاى خودش را نشان مى‏دهد مثل يك درنده‏اى كه دندان نشان مى‏دهد،شير پستان خودش را نشان مى‏دهد،يعنى آن ستيزه جويان و آتش افروزان جنگ نگاه مى‏كنند مى‏بينند اين پستان جنگ خوب شير مى‏دهد يعنى به نفعشان كار مى‏كند،اما نمى‏دانند كه عاقبت اين جنگ به ضرر خودشان است.«حلوا رضاعها»دوشيدنش خيلى شيرين است اما«علقما عاقبتها»عاقبتش فوق العاده تلخ است.«الا و فى غد و سياتى غد بما لا تعرفون‏»بدانيد كه فردا دنيا آبستن چيزهايى است كه هيچ پيش بينى نمى‏كنيد،نمى‏شناسيد و آگاه نيستيد،ولى بدانيد هست و فردا با خود خواهد آورد. «ياخذ الوالى من غيرها عمالها على مساوى اعمالها»اول كارى كه آن والى الهى مى‏كند اين است كه عمال و حكام را يك يك مى‏گيرد،اعوان خودش را اصلاح مى‏كند،دنيا اصلاح مى‏شود.«و تخرج له الارض افاليذ كبدها»زمين پاره‏هاى جگر خودش را بيرون مى‏دهد،يعنى زمين هر موهبتى كه در خودش دارد از هر معدنى،و هر استعدادى كه شما تصور بكنيد،همه را بيرون مى‏دهد،هر چه تا امروز مضايقه كرده بيرون مى‏دهد.«و تلقى اليه سلما مقاليدها»زمين مى‏آيد مثل يك غلام در حالى كه تسليم است كليدهاى خودش را در اختيار او قرار مى‏دهد(اينها همه تعبير و بيان است)يعنى ديگر سرى در طبيعت‏باقى نمى‏ماند مگر اينكه به دست او كشف مى‏شود.مجهولى در طبيعت‏باقى نمى‏ماند مگر اينكه در آن دوره مكشوف مى‏گردد.«فيريكم كيف عدل السيرة‏»آنوقت او به شما نشان خواهد داد كه عدالت واقعى يعنى چه،نشان خواهد داد كه اينهمه كه دم از اعلاميه حقوق بشر و آزادى مى‏زدند همه‏اش دروغ بود،اينهمه كه دم از صلح مى‏زدند همه‏اش دروغ و نفاق و«جو فروشى و گندم نمايى‏»بود. «و يحيى ميت الكتاب و السنة‏» (3) قوانين كتاب و سنت را كه متروك مانده و به حسب ظاهر مرده و از ميان رفته است زنده خواهد كرد.و نيز فرمود:اذا قام القائم حكم بالعدل.

هر يك از ائمه ما يك لقبى دارد.مثلا امير المؤمنين:على المرتضى.امام حسن:الحسن المجتبى.امام حسين:سيد الشهداء،و ائمه ديگر :السجاد،الباقر،الصادق،الكاظم،الرضا،التقى،النقى،الزكى العسكرى. حضرت يك لقبى دارد مخصوص به خود،لقبى كه از مفهوم‏«قيام‏»گرفته شده است،آن كه در جهان قيام مى‏كند:القائم.

اصلا ما حضرت مهدى را به قيام و عدالت مى‏شناسيم.هر امامى به يك صفت‏شناخته مى‏شود،اين امام به قيام و عدالت‏شناخته مى‏شود.

«و ارتفع فى ايامه الجور»جور و ظلمى ديگر در كار نيست.«و امنت‏به السبل‏»همه راهها،راههاى زمينى، دريايى و هوايى امن مى‏شود،چون منشا اين نا امنيها ناراحتيها و بى عدالتى‏هاست.وقتى كه دالت‏برقرار بشود،[چون]فطرت بشر فطرت عدالت است،دليل ندارد كه نا امنى وجود داشته باشد.«و اخرجت الارض بركاتها»و زمين تمام بركات خودش را بيرون مى‏آورد.«و لا يجد الرجل منكم يومئذ موضعا لصدقته و لا بره...و هو قوله تعالى: و العاقبة للمتقين آيا مى‏دانيد ناراحتى مردم آن وقت چيست؟ ناراحتى مردم فقط اين است كه اگر بخواهند يك صدقه‏اى بدهند و يك كمكى به كسى بكنند،يك نفر[مستحق]پيدا نمى‏كنند،يك فقير در روى زمين پيدا نخواهد شد.

راجع به‏«توحيد الهى‏»مى‏فرمايد:«حتى يوحدو الله و لا يشرك به شيئا»و راجع به‏«امنيت‏»مى‏فرمايد:«و تخرج العجوزة الضعيفة من المشرق تريد المغرب لا يؤذيها احد»يك پير زن ناتوان،از مشرق تا مغرب دنيا را مسافرت مى‏كند بدون كوچكترين آزار و اذيتى.

زياد است:آنچه از عدالت گفته شده است،از صلح و صفا به معنى واقعى گفته شده است،از آزادى و امنيت كامل گفته شده است،از ثروت و بركت فراوان گفته شده است،از تقسيم عادلانه ثروت گفته شده است،از فراوانى وسائل(وسائل دامدارى و غيره)،از ميوه و گوسفند گفته شده است،از نبودن مفاسد گفته شده است كه ديگر شرب خمرى وجود نخواهد داشت،ديگر زنايى وجود نخواهد داشت،ديگر بشر تنفر دارد از دروغ گفتن،تنفر دارد از غيبت كردن،تنفر دارد،از تهمت زدن،تنفر دارد از ظلم كردن.

اينها بر اساس چه فلسفه‏اى است؟همان كه عرض كردم:اسلام مى‏گويد عاقبت‏بشر عدالت است،اما نمى‏گويد آن عدالتى كه در عاقبت مى‏آيد فقط اين است كه فكر بشر به اينجا منتهى مى‏شود كه منفعت من در اين است كه منافع ديگران را حفظ كنم،نه[در آن زمان]عدالت‏براى بشر محبوب و مثل يك معبود است،يعنى روحش رقاء پيدا مى‏كند،تربيتش كامل مى‏شود،و اين نمى‏شود جز اينكه يك حكومت عادل جهانى بر مبناى ايمان،خدا پرستى و خدا شناسى و بر مبناى حكومت قرآن به وجود آيد،و ما مسلمين خوشوقتيم كه بر خلاف اينهمه بدبينيهايى كه در دنياى غرب براى بشريت‏به وجود آمده،به آينده بشريت‏خوشبين هستيم. همين راسل در كتاب اميدهاى نو مى‏گويد:امروز ديگر غالب دانشمندان اميدشان را از بشريت قطع كرده و معتقدند كه علم به جايى رسيده است كه عن قريب بشر به دست علم نابود خواهد شد.مى‏گويد:يكى از اين افراد اينشتين است.اينشتين معتقد است كه بشر با گورى كه به دست‏خودش كنده است،يك گام بيشتر فاصله ندارد.بشر به مرحله‏اى رسيده است كه فشار دادن چند دگمه همان و زمين ما كن فيكون شدن همان.و واقعا هم اگر ما معتقد به خدا و دست غيبى نباشيم،اگر آن اطمينانى كه قرآن به آينده بشريت مى‏دهد ما را مطمئن نكرده باشد، يعنى اگر ما همين ظواهر دنياى امروز را ببينيم،حق با اينهاست.روزى نيست كه وسائل مخرب به صورت نيرومندتر،مهيب‏تر و وحشتناكتر پيدا نشود.از حدود بيست‏سال پيش،از وقتى كه بمب اتمى در هيروشيما افتاد،تا امروز،نگاه كنيد ببينيد قدرت تخريبى صنعتى بشر چند برابر شده است؟رسيده به مرحله‏اى كه مى‏گويند دنياى امروز ديگر غالب و مغلوب ندارد.اگر جنگ سوم جهانى پيش بيايد، صحبت اين نيست كه آيا آمريكا غالب است‏يا شوروى يا چين.اگر جنگ سومى پيش بيايد آن كه مغلوب است زمين و بشريت است و آن كه غالب است هيچ است.اما ما مى‏گوييم:براى بشر و براى زمين از اين پرتگاهها باز هم پيدا شده است،دست الهى بالاى همه دستهاست. و كنتم على شفا حفرة من النار فانقذكم منها (4) .به ما گفته‏اند:«افضل الاعمال انتظار الفرج‏» (5) اين خوشبينى و انتظار فرج كلى فضيلتش از همه اعمال بيشتر است،چرا؟براى اينكه اين يك ايمانى است در سطح بسيار عالى.

خدايا ما را از منتظران واقعى فرج امام زمان(عجل الله تعالى فرجه)بگردان.

خدايا به ما آن شايستگى را عنايت كن كه دولت‏بر حق او را ادراك كنيم.اللهم انا نرغب اليك فى دولة كريمة،تعز بها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله،و تجعلنا فيها من الدعاة الى طاعتك و القادة الى سبيلك.

و صلى الله على محمد و آله الطاهرين

 

پى‏نوشتها:

 

1- [از قاريان قرآن كه حسينيه ارشاد از او دعوت به عمل آورده بود.]

 

2- اعلام الورى،ص 401.

 

3- نهج البلاغه،خطبه 138.

 

4- آل عمران/103.

 

5- بحار الانوار،ج 52/ص 122.

 

مجموعه آثار جلد 18 صفحه 161.

استاد شهيد مرتضى مطهرى

 


نوشته شده در   جمعه 11 ارديبهشت 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode