ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : دوشنبه 31 ارديبهشت 1403
دوشنبه 31 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : يکشنبه 16 مرداد 1390     |     کد : 23561

«شيخ‌ فضل‌الله نوري» شهيد راه تبيين ولايت فقيه

شيخ فضل‌الله نوري «ولايت در زعامت سياسي» را از آنِ فقها مي‏دانست و به دنبال تبديل نظام مشروطه به ولايت فقيه بود.

«شيخ‌ فضل‌الله نوري» شهيد راه تبيين ولايت فقيه 
شيخ فضل‌الله نوري «ولايت در زعامت سياسي» را از آنِ فقها مي‏دانست و به دنبال تبديل نظام مشروطه به ولايت فقيه بود. شيخ، حاكميت احكام اسلامي بر نظام حقوقي و سياسي را از طريق نظارت شرعي فقيهان تثبيت و در همين راه نيز جان خود را تقديم كرد.

به گزارش خبرنگار آيين و اندبشه، شيخ فضل‏اله نوري (1327 ق) براي اولين بار در تاريخ ايران نوعي چشم‏انداز تلفيقي از ولايت را مطرح كرد. او كه از برجسته‏ترين شاگردان ميرزاي شيرازي، بزرگ‌رهبر شيعيان پس از شيخ انصاري است، عنوان «مشروطه مشروعه» را براي حكومت اسلامي زمان خويش برگزيد. ساختاري كه در آن زمان در ذهن شيخ نوري شكل گرفته بود مبتني بر چند اصل اساس بود كه عبارتند از:
1. در زمان غيبت امام عليه‏السلام مراجع در حوادث، فقهاء شيعه هستند.
2. هر كس غير از اهل فقه بر مسند حكومت تكيه زد منع او از اين شغل واجب و حمايت او حرام است.
3. وجود دستگاه سلطنت در يك جامعه اسلامي به منزله قوه مجريه دولت اسلامي است و بايستي مورد تأييد و تنفيذ فقهاء زمان باشد.
4. وجود يك مجلس مشورتي اسلامي كه فقهاء بر آن نظارت داشته باشند براي جامعه لازم است.
5. دستگاه سلطنت به‏عنوان قوه مجريه بايد تحت نظر مجلس مشورتي، محدود و مشروط به قوانين و مقررات آن باشد.
همه اين قضايا امروزه براي ما كاملاً آشنايند، در طول سه دهه انقلاب مورد بررسي قرار گرفته است، اما شيخ فضل‏اله نوري آغازگر چيزي است كه نظريه ولايت را به مسير ديگري سوق مي‏دهد. بدين‏سان كه نظريه وجود ولايت با حضور نمايندگان مردم را از نظريه تلفيق ولايت فقهاء با ولايت مردم تفكيك مي‏كند. ضمنا شيخ فضل‏اله ولايت را از طريق آغاز كردن از ولايت در قضاء و اجراي حدود و سپس روي آوردن به سطح كلان‌تر، يعني قائل شدن به ولايت همه‏جانبه در شؤونات كشور نظريه ولائي خود را گسترش مي‏دهد و جالب اينجاست كه شيخ شهيد كارش را با استفتاء از استاد بزرگوارش «ميرزاي بزرگ» آغاز مي‏كند زيرا در آن زمان ولايت امر و امامت امت بر عهده او بوده است.
شيخ فضل‌الله نوري كه به گفته عام و خاص از فقهاء، دانشمندان، محدثين و ادباء عصر خود به‏شمار مي‏رفت با اشاره استاد خود به ايران بازگشت (1300 ق) و رفته رفته شخص اوّل ايران در مسائل شرعي شد. او علاوه‏بر اعمال «ولايت» در «افتاء» به «قضاوت» و «اجراي حدود» نيز پرداخت. احتشام‏السلطنه مي‏گويد: «او قريب چهل سال در تهران رياست و مرجعيت داشت و ترافع دعاوي عموم به محضرش ارجاع مي‏شد.»

* شيخ فضل‌الله نوري «ولايت در زعامت سياسي» را از آنِ فقهاي آل محمد (ص) مي‏دانست

او «ولايت در زعامت سياسي» را از آنِ فقهاء آل محمد (ص) مي‏دانست به همين خاطر خود همواره در مسائل سياسي پيش‏قدم بود. به گفته بسياري از مورخين شيخ از فعالين جنبش تحريم تنباكو و شكست عوامل رژي بود. او همچنين پيشتاز ايجاد فكر و رهبري نهضت تأسيس عدالتخانه بود. به اعتراف بسياري از معاصرين شيخ، او در ابتدا با دو عالم بزرگ ديگر متحد بود، و از مشروطيت دفاع مي‌نمود به علت اينكه داراي مقام علمي بالايي بود نقش او در نهضت مؤثر بود.

* شيخ شهيد «ولايت در اطاعت» و «اذن و نظارت» را برعهده مجتهدين مي‏دانست

علاوه‏بر اينها شيخ نوري معتقد بود كه كليه امور مملكتي بايد براساس احكام و دستورات مجتهدين عادل باشد؛ حتي بايد «منصب دولت و اجراي آن از عدليه و نظميّه و ساير حكام، فقط اجراي احكام صادره از مجتهدين باشد.» بنابراين «ولايت در اطاعت» و «اذن و نظارت» را نيز برعهده مجتهدين مي‏دانست زيرا او استدلال مي‏كرد كه در مذهب جعفري درصورتي كه تصدي حكومت غير از خدا و سه طايفه ديگر يعني انبياء، اولياء و فقهاء بر عهده كس ديگري باشد، واجب‏الاطاعه نخواهد بود. همچنين «در زمان غيبت امام (ع)مرجع در حوادث، فقهاء از شيعه هستند و مجاري امور به يد ايشان است.» از اينها مهم‏تر او رياست سلطان عرفي بر جامعه مسلمانان را غصب مي‏دانست و مي‏گفت:
«مگر نمي‏داني كه اگر غير از اهل، در اين مسند نشست واجب است منع او از اين شغل و حرام است حمايت او. مگر نمي‏داني كه اين كار از غير نواب عام، غصب حق محمد و آل محمد عليهم‏السلام است.»

* تبديل نظام مشروطه به نظام ولايت فقيه

در اوايل قرن چهاردهم قمري اوضاع نابسامان اجتماعي و اقتصادي ايران باعث نارضايتي عمومي مردم ايران گرديد. علماء و روحانيون نيز كه از اصلاح دربار طرفي نبستند رو به مردم آورده با نامه‏ها و سخنراني‏ها به روشنگري پرداخته و ناخشنودي خود را از سياست‏هاي نادرست درباريان نشان دادند. تعطيل بازار و تحصّن‏هاي شروع شد (1324) اولين درخواست انقلابيون «ايجاد عدالتخانه» بود كه از فرمان‏هاي شاه به اتابك كاملاً معلوم است.
در برابر حركت علماء تهران و سراسر ايران عده‏اي از به اصطلاح روشنفكران كه بايد به آنها روشنفكران وابسته گفت در تهران و تبريز به سفارت و كنسولگري انگلستان رفته و در آنجا متحصن شدند و «مشروطه» را درخواست نمودند. از آن پس «مشروطه‏خواهي» جايگزين «عدالت‏خواهي» شد. اما شيخ فضل‏اله نوري نسبت به اين مسئله با شك و ترديد مي‏نگريست بنابراين جهت القاء محتواي شرعي به آن تلاش وافري نمود. بالاخره فرمان تأسيس مجلس شوراي اسلامي با تأكيد بر اجراي قوانين شرع از طرف مظفرالدين شاه صادر شد، كه با مخالفت سفارت‏نشينان روبرو گشت و شاه را مجبور ساختند كه لفظ مجلس شوراي اسلامي را به مجلس شوراي ملي تغيير دهد كه اين كار انجام پذيرفت.
در آن تاريخ هنوز شيخ فضل‏اله در صفوف رهبران انقلاب بود اما از آنجا كه موضع‏گيري‏هاي وي در رابطه با شريعت‏خواهي و گرايش جنبش به آن سمت را ديده بودند بازيگران صحنه سياست از آن پس دانستند كه او خواهان جنبش اسلامي است و اگر در بسياري از موارد همراهي ضمني نشان داده است بدان علت است كه نقش مذهبي خود را در گرايش‏هاي اسلامي جنبش ايفا نمايد.
به هر حال دو ماه پس از صدور فرمان تشكيل مجلس، نخستين دوره مجلس شورا افتتاح شد پس از انتخاب نمايندگان اصناف و طبقات مختلف از ميان علماء تهران كه در جنبش شركت داشتند به استثناء چند نفر كه به نمايندگي انتخاب گرديدند بسياري ديگر به كارهاي مذهبي خود بازگشتند. سيد بهبهاني و طباطبائي و شيخ نوري در جلسات مجلس شركت كردند و از نظارت بر تشكيل و انجام گزارش‏ها و تصميم‏هاي نخستين و مصوبات مجلس و نمايندگان فروگذاري نمي‏كردند. تا سخن از قانون و نظامنامه اساسي در كار نبود كمتر اختلافي ميان نمايندگان و ديگران پيدا مي‏شد. امّا از آنگاه كه مجلس تصميم به تدوين قانون اساسي و تنظيم آن گرفت و كميسيوني را در همين رابطه انتخاب كرده و نگارش پيش‏نويس قانون اساسي را بديشان سپرد و با ترتيبي كه گروه مذكور از ترجمه ديگر قوانين جهان به‏دست داد اختلاف ميان نويسندگان و مترجمين قانون اساسي و روحانيون مجلس آغاز گرديد.
زماني كه شيخ فضل‏اله متوجه شد كه عده‏اي مي‏خواهند به ترجمه قوانين اساسي ديگر كشورها بپردازند گفت:«دين اسلام اكمل اديان و اتم شرايع است. اين دين دنيا را به عدل و شورا خواند. آيا چه افتاده است كه امروز بايد دستور عدل ما از پاريس برسد و نسخه شوراي ما از انگليس بيايد.»، «مي‏خواهند مجلس شوراي ايران را پارلمنت پاريس بسازند.»(
بدين ترتيب شيخ فضل‏اله نوري بر «مشروعه» بودن انقلاب تأكيد مي‏نمود و روشنفكران وابسته بر «مشروطه» و كم كم لايحه‏اي در مجلس مطرح شد كه به‏طور ضمني مشروطيت را خواسته بودند، شاه مخالفت كرد كه مشروطه غيرممكن است و چون ما مسلمان هستيم «مشروعه» بهتر است.
تقي‏زاده در مجلس فرياد مي‏زد كه مطلب اصلي ما مشروطه است. شاه پرسيد: مشروطه را بر چه اساسي مي‏خواهيد؟ گفته شد براساس اعلان كنسولگري انگليس كه در آن خطاب لفظ مشروطه بود. اما شاه نپذيرفت و گفت بايد نظام ايران «مشروعه» باشد. گفتند اگر عنوان مشروعه رايج گردد فردا حكومت شرعي را ديگران مورد درخواست قرار خواهند داد و كاري در دست دولت نمي‏ماند. بالاخره پس از اغتشاشات فراوان، دستخط شاه درحالي كه مشروطيت را به رسميت شناخته بود آمد.
پس از اين مسئله ترجمه قانون اساسي در دستور كار مجلس قرار گرفت كه باز مورد مخالفت شيخ فضل‏اله نوري قرار گرفت:
«اساس قانون مشروطه حاليه لباسي است كه به قامت فرنگستان دوخته كه اكثرا و اغلب طبيعي مذهب و خارج از قانون الهي و كتاب آسماني هستند. هويدا است اين فرقه فرنگان كه سپاس دين و آئين ندارند قهرا و بالضروره ناگزير از تأسيس قانوني خواهند بود كه اساس مملكت‏داري و سياست‏گذاري و تنظيمات ملكيه و انتظامات كليه و حفظ حقوق و نفوسشان در تحت آن قانون و مربوط بدان اساس باشد والاّ زندگي صورت نبندد بلكه مجبور از مشروطيت نيز خواهد بود. چراكه قانونشان را بر احكام الهي و تبليغ شخص مقدس رسالت‏پناهي نيست كه مصون از نواقص باشد... ولي ما فرقه عاليه اسلاميان كه كتابي داريم آسماني و پيغمبري عقل اوّل، چگونه متابعت مشروطه‏طلبان پاريس و انگليس نمائيم.»
بنابراين پس از تدوين قانون اساسي و زدوخوردهايي كه بر سر آن درگرفت كه بايد مطابق قانون شرع باشد شيخ فضل‏اله بنا به تقاضاي رسمي مجلس در 1325 رسما بر كميسيون اصلاح و تطبيق شرعي قانون اساسي نظارت مي‏كرد و در تغيير و تبديل و اصلاح بسياري از مواد آن كوشش نمود و در يك نامه به فرزندش نوشت:
«داعي هم [به مجلس] مي‏روم براي اصلاح و مشغول هستم. خدا كند كه متخرّجين [بدعت‏گذاران] مقصد خود را پيش نبرند.»
ظاهرا تلاش‏هاي كميسيون ثمره خيلي مؤثري نداشت و مجلس شورا، قانون اساسي را براي توضيح نزد محمدعلي ميرزا فرستاد امّا چون مورد تأييد علماء قرار نگرفته بود او امضاي خود را منوط به تأييد علماي نجف دانست. نهايتا علماي نجف ضمن تأييد قانون اساسي براي پيشگيري از تعارض ميان قانون اساسي و مقررات مذهب ماده ابديّه شوراي مجتهدان پيشنهاد شيخ فضل‏اله نوري را مورد تأييد قرار دادند.
پس از آنكه قرار شد متممي نيز براي قانون اساسي نوشته شود شيخ فضل‏اله نوري به تنظيم لايحه اصل نظارت اقدام نمود و پس از امضاي سيدين، صدرالعلماء، سيدجمال افجه‏اي و آقا حسين قمي به مجلس تقديم داشت كه در ضمن مطالب آن آمده بود:
«اين مجلس مقدس شوراي ملي كه به توجه حضرت امام عصر عجل اللّه‏ فرجه و بذل مرحمت اعليحضرت شاهنشاه اسلام خلداللّه‏ سلطانه و مراقبت حجج اسلاميه و عامّه ملت ايران تأسيس شده بايد در هيچ عصر از اعصار موارد قانونيه آن مخالفتي با قواعد مقدسه اسلام و قوانين موضوعه حضرت خيرالانام (عليه الصلواة و الاسلام) نداشته باشد و معين است كه تشخيص مواد موافقت و مخالفت قوانين موضوعه مجلس شوراي ملّي با قواعد اسلاميه در عهد علماي اعلام (ادام اللّه‏ بركات وجودهم) بوده و هست لذا رسما مقرر است در هر عصري از اعصار هيأتي از مجتهدين و فقهاي متدينين تشكيل شود كه قوانين موضوعه مجلس را قبل از تأسيس در آن انجمن علمي به دقت ملاحظه و مذاكره نمايند اگر آنچه وضع شده مخالفت با احكام شرعيه باشد عنوان قانونيت پيدا نخواهد كرد و امر اين هيأت علمي در اين باب مطاع و متّبع است و اين ماده تا ابد تغييرپذير نخواهد بود.»

* تثبيت حاكميت احكام اسلامي بر نظام حقوقي و سياسي از طريق نظارت شرعي فقيهان

بدينوسيله شيخ فضل‏اله توانسته بود حاكميت احكام اسلامي بر نظام حقوقي و سياسي مملكت از طريق نظارت شرعي فقيهان تثبيت نمايد. انتشار اين لايحه جنجال جديدي را ميان مردم و نمايندگان برانگيخت. پس از مذاكرات طولاني بهبهاني و طباطبائي با شيخ فضل‏اله كه به مجلس دعوت شده بود از او خواستند تا از اصرار بر پذيرفته شدن پيشنهاد خود توسط مجلس صرفنظر كند امّا او اين كار را نكرد و حمايت از آن را تكليف شرعي خود مي‏دانست. اين اصل بالاخره با وجود مخالفت نمايندگان روشنفكر وابسته به تصويب رسيد. اما دست‏اندركاران مجلس و قانون‏گذاري اعمالي را انجام دادند كه نه‏تنها اين ماده عملاً اجرا نشد بلكه با صحبت‏ها و اعمال خود، شيخ فضل‏اله نوري را به رويارويي با خودِ مشروطه وا داشتند.

* پي‌نوشت‌ها:
1. ابوالحسن علوي، رجال عصر مشروطيت
2. حسين لنكراني، خاطرات سياسي مستر همفر ص 17.
3.ناظم‏الاسلام كرماني، تاريخ بيداري ايرانيان،
4. هما رضواني، لوايح آقا شيخ فضل‏اله نوري


نوشته شده در   يکشنبه 16 مرداد 1390  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode