ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : شنبه 8 ارديبهشت 1403
شنبه 8 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : سه شنبه 18 فروردين 1388     |     کد : 2268

اديان و انتظار

در عهد قديم از كتاب مقدّس، مى‏خوانيم: از وجود اشرار وظالمان دلتنگ مباش كه به زودى ريشه ظالمان بريده خواهد شد،ومنتظران عدل الهى زمين را به ميراث برند.....

عهد قديم

در عهد قديم از كتاب مقدّس، مى‏خوانيم:

از وجود اشرار وظالمان دلتنگ مباش كه به زودى ريشه ظالمان بريده خواهد شد،ومنتظران عدل الهى زمين را به ميراث برند.

وآنان كه لعنت شده‏اند، پراكنده شوند، وصالحان از مردم همان كسانى هستند كه زمين را به ميراث برند وتا فرجام حيات جهان در آن زيست كنند.

همين حقيقتى كه در كتاب مقدّس آمده، در قرآن كريم نيز تكرار شده است:

(وَلَقَدْ كَتَبْنا فِى الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ اَنَّ الْاَرْضَ يَرِثُها عِبادِىَ الصَّالِحُونَ)  وبى‏گمان، در زبور، پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.

 

زرتشتيان

در هزاره گرايى زردشتيان، انتظار ظهور سه منجى از نسل زردشت مطرح است . اين اصلاح طلبان، يكى پس از ديگرى جهان را پر از داد خواهند كرد . هوشيدر، هزار سال پس از زردشت، هوشيدر ماه دو هزار سال پس از وى و سوشيانس سه هزار سال پس از صاحب اوستا خواهد آمد و با ظهور او جهان پايان خواهد يافت.

جاماسب حكيم در كتاب جاماسب‏نامه، به نقل از زردشت جزئيات ظهور سوشيانس را مى‏آورد: «مردى بيرون آيد از زمين تازيان، بر آيين جد خويش با سپاه بسيار روى به ايران نهد و آبادانى كند و زمين را پر از داد كند . سوشيانس «نجات دهنده بزرگ‏» دين را به جهان رواج دهد، فقر و گرسنگى را ريشه كن سازد، ايزدان را از دست اهريمن نجات داده، مردم جهان را هم فكر، هم گفتار و هم كردار گرداند .»

و در يكى ديگر از كتاب‏هاى مذهبى زردشتيان اين گونه مى‏خوانيم: «لشكر اهريمنان با ايزدان دائم در روى خاكدان محاربه و كشمكش دارند و غالبا پيروزى با اهريمنان باشد . آن گاه پيروزى بزرگ از طرف ايزدان مى‏شود و اهريمنان را منقرض مى‏سازند و بعد از پيروزى ايزدان و برانداختن تبار اهريمنان، عالم كيهان به سعادت اصلى خود رسيده، بنى آدم بر تخت نيك بختى خواهد نشست .»

همان گونه كه پيداست، در آيين زردشت اگر چه سوشيانس را از تبار زردشت مى‏داند، اما در حكايتى غير متعصبانه منجى را متدين به آيين جد خويش دانسته، سرزمين اعراب را آغاز گاه قيام معرفى مى‏كند .

در رويكرد پيروان اوستابه آخرالزمان نيز مانند هندوئيسم يك نگاه حكايت گرايانه به چشم مى‏خورد . زردشتيان ضمن آن كه بر نبرد خير و شر تاكيد مى‏كنند، اما به روشنى مرز آن‏ها را مشخص نمى‏سازد . از اين رو نمى‏توان انديشه هزاره گرايى زردشتيان را تفكرى هماورد طلب و ستيزه جو به شمار آورد .

 

مارکسيسم

مسأله انتظار از محدوده دين فراتر رفته ومذاهب ورويكردهاى غيردينى نظير ماركسيسم را نيز شامل شده است. چنان كه (برتراند راسل)مى‏گويد:

«انتظار، تنها به اديان تعلّق ندارد، بلكه مكاتب ومذاهب نيز ظهور نجات‏بخشى كه عدل را بگستراند وعدالت را تحقق بخشد، انتظار مى‏كشند.»

انتظار نزد ماركسيست‏ها - چنان كه راسل مى‏گويد - درست همان انتظارى است كه  مسيحيان بدان اعتقاد دارند.

نيز انتظار نزد (تولستوى) در واقع به همان معنايى است كه مسيحيان عقيده دارند، جز آنكه اين داستان‏نويس روسى از زاويه‏اى ديگر مسأله انتظار را مطرح كرده است.

 

مسيحيان و انتظار

انديشه بازگشت عيسى عليه السلام يكى از باورهاى جامعه مسيحيت را تشكيل مى‏دهد . اين شوق و انتظار در بخش‏هاى قديمى‏تر عهد جديد مانند رساله اول و دوم پولس به تسالونيكيان به خوبى منعكس شده است، اما در رساله‏هاى بعدى مانند رساله‏هاى پولس به تيموتاؤس و تيطس، همچنين رساله پطرس، به بعد اجتماعى مسيحيت توجه گشته است . اين مساله از آن‏جا ناشى مى‏شد كه با گذشت زمان پى بردند كه بازگشت مسيح بر خلاف تصور آن‏ها نزديك نيست ، هر چند اقليتى از آنان بر اين عقيده باقى ماندند كه عيسى به زودى خواهد آمد و حكومت هزار ساله خود را تشكيل خواهد داد; حاكميتى كه به روز داورى پايان خواهد يافت . از همين رو از دير باز گروه‏هاى كوچكى به نام هزاره گرا در مسيحيت پديد آمدند كه تمام سعى و تلاش خود را صرف آمادگى براى ظهور دوباره عيسى در آخر الزمان مى‏كنند.

البته وجود آياتى در انجيل اين حالت انتظار را تشديد مى‏كند و با اشاره به عدم تعيين وقت ظهور، آن را ناگهانى معرفى مى‏كند . به عنوان مثال در انجيل متا از زبان عيسى عليه السلام اين گونه نقل شده است كه: شما نمى‏توانيد زمان و موقع آمدن مرا بدانيد; زيرا اين فقط در يد قدرت خداست . هيچ بشرى از آن لحظه «زمان ظهور» آگاهى ندارد; حتى فرشتگان، تنها خدا آگاه است .»

يا آن كه در انجيل لوقا اين چنين آمده است: «مسيح مى‏گويد: هميشه آماده باشيد، زيرا كه من زمانى مى‏آيم كه شما گمان نمى‏بريد .»

روشن نگه داشتن چراغ انتظار در لابه‏لاى انجيل به چشم مى‏خورد، مثلا در انجيل آمده است: «كمرهاى خود را بسته و چراغ‏هاى خود را افروخته بداريد . بايد مانند كسانى باشيد كه انتظار آقاى خود را مى‏كشند كه چه وقت از عروسى مراجعت كند . تا هر وقت آيد و در را بكوبد، بى‏درنگ براى او باز كنند . خوشا به حال آن غلامان كه آقاى ايشان چون آيد ايشان را بيدار يابد . پس شما نيز مستعد باشيد، زيرا در ساعتى كه شما گمان نمى‏بريد، پسر انسان مى‏آيد .»

مسيحيت ضمن تاكيد بر غير منتظره بودن بازگشت عيسى، هدف از اين بازگشت را ايجاد حكومتى الهى در راستاى حكومت الهى آسمان‏ها ارزيابى مى‏كند.

علاوه بر اين ظهور مسيح را يگانه راه حل براى ادامه حيات و زندگانى بر مى‏شمرد. عيسى را منجى انسان‏ها و پادشاه پادشاهان معرفى مى‏كند . وى بر اساس سخنان دانيال نبى سيستم اجتماعى، اقتصادى، سياسى، تربيتى و مذهبى جهان را عوض خواهد كرد و جهانى بر مبناى راه و روش خدا بنا مى‏كند. مسيحيان همچنين براى ظهور حضرت عيسى بن مريم علاماتى قائل مى‏باشند: «عنقريب بعد از آن آزمايش سخت، روزگاران خورشيد تيره و تار مى‏گردد و ماه نور خود را از دست‏خواهد داد و ستارگان افول خواهند كرد و قدرت‏هاى آسمانى نيز به لرزه در خواهند آمد و سپس آثار و علائم ظهور آن مرد آسمانى اشكار خواهد شد و سپس تمامى قبائل زمين نگران و غمگين مى‏گردند و آنگاه عيسى از ابرهاى آسمان با جلال و شكوه و قدرت فرو خواهد آمد . »

در انجيل مرقس نيز ضمن تاكيد بر مضامين گذشته، به جمع‏آورى ياران توسط مسيح اشاره شده است: «سپس عيسى با شكوه و جلال و قدرت خواهد آمد و فرشتگان تحت امر خود را به اطراف و اكناف عالم روانه خواهد كرد و منتخبان خود را از چهار گوشه جهان از بالاترين نقطه آسمان تا پايين‏ترين نقطه زمين جمع خواهد كرد .»

روايات اسلامى نيز بر آمدن حضرت مسيح عليه السلام صحه مى‏گذارند . از جمله آن كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: «والذى نفسى بيده ليوشكن ان ينزل فيكم ابن مريم حكما عدلا و اماما مقسطا; سوگند به آن كه جانم به دست او است‏به طور يقين عيسى بن مريم به عنوان داورى عادل و پيشوايى دادگر در ميان شما فرود خواهد آمد .»

همچنين مفسران در تفسير آيه 159 سوره نساء آن رابا بازگشت‏حضرت مسيح در آخر الزمان مرتبط مى‏دانند و اين آيه را در همين رابطه ارزيابى مى‏كنند. به هر حال مساله فرود آمدن مسيح عليه السلام و بازگشت وى در آخرالزمان از نقاط مشترك انديشه انتظار نزد مسلمانان و مسيحيان است . البته اسلام در اين رابطه منجى موعود را مهدى عليه السلام معرفى نموده، او را پيشواى آخرالزمان معرفى مى‏كند: «كيف بكم (انتم) اذا نزل عيسى بن مريم فيكم و امامكم منكم; چگونه خواهيد بود، آنگاه كه عيسى بن مريم در ميان شما فرود آيد و پيشواى شما از خود شما باشد .» يا آنكه در روايتى ديگر از قول امام باقر عليه السلام نقل شده است: «ينزل قبل يوم القيامة الى الدنيا فلا يبقى اهل ملة يهودى و لا نصرانى الا آمن به قبل موته و يصلى خلف المهدى; پيش از قيامت، [عيسى] به دنيا فرود مى‏آيد و هيچ كس از ملت‏يهود و مسيحى نمى‏ماند مگر آنكه پيش از مرگ به او ايمان آورد و [آن حضرت ] پشت‏سر مهدى عليه السلام نماز مى‏گذارد .»

بى‏گمان بر هر پژوهشگر آگاه روشن است كه روايات اسلامى و اعتقادات مسيحى در رابطه با ظهور از نزديكى فراوانى برخوردار مى‏باشند . مقايسه خبرهاى رسيده از روايات اسلامى در رابطه با پيشرفت غير قابل تصور علوم در زمان ظهور (33) ; ايجاد رفاه اجتماعى (34) ; علائم ظهور (35) و ديگر موارد، با آنچه آمد به روشنى اين مدعا را ثابت مى‏كند .

اين مساله به خودى خود مى‏تواند زمينه‏هاى گفت وگو و هم‏انديشى بين انتظار اسلامى و مسيحى را فراهم آورد . ناگفته نماند كه حتى در برخى از انجيل‏هاى مورد پذيرش گروهى از پروتستان‏ها، به روشنى از ظهور نجات دهنده‏اى صحبت‏به ميان مى‏آيد كه از فرزندان پيامبر عربى است: «مسيح در وصاياى خود به شمعون پطرس مى‏فرمايد: اى شمعون! خداى من فرمود، تو را وصيت مى‏كنم به سيد انبيا كه بزرگ فرزندان آدم و پيغمبران امى عربى است . او بيايد، ساعتى كه فرج قوى گردد و نبوت بسيار شود و مانند سيل جهان را پر كند .

 

هندوئيسم و انديشه انتظار

پيروان هندوئيسم مانند ديگر اديان در اصل قيام نجات بخش انسان‏ها هيچ ترديدى روا نمى‏دارند و در كتاب‏هاى گوناگون خود با صراحت از آن سخن به ميان مى‏آورند .

در كتاب جوك - يكى از كتب هنديان - در رابطه با ويژگى‏هاى مصلح چنين آمده است: «سر انجام دنيا به كسى برمى‏گردد كه خدا را دوست دارد و از بندگان خاص او باشد و نام او فرخنده و خجسته باشد . » و در جاى ديگر «شاكمونى‏» پيامبر هندوها در كتاب خود نسبت منجى را به سيد خلايق مى‏رساند و ثمره قيام وى را خاطر نشان مى‏سازد: «پادشاهى دنيا به فرزند سيد خلايق دو جهان كشن بزرگوار تمام شود . او كسى باشد كه بر كوه‏هاى مشرق و مغرب دنيا حكم براند و بر ابرها سوار شود و دين خدا يك دين شود و دين خدا زنده گردد . » يا آن كه هدايت انسان‏ها را از ويژگى حكومت وى دانسته و در كتاب «دداتك‏» اين گونه مى‏آورد: «دست‏حق در آيد و جانشين آخر ممتاطا ظهور كند و مشرق و مغرب عالم را بگيرد و همه‏جا خلايق را هدايت كند .»

اما جالب آن‏جا است كه هندوئيسم اگر چه به رفق، مدارا، فردگرايى و گريز از اجتماع مشهور است، اما در رابطه با قيام آخر الزمان، از واژه‏هايى همچون شمشير، هلاكت‏شريران و . . . سود مى‏برد .

هندوها رهبر آخرالزمان را با نام كلكى و يكى از جلوه‏هاى دهگانه خداى حفظ كننده ويشنو (Vishnu) مى‏دانند و وى را اين گونه ترسيم مى‏كنند: «اين مظهر ويشنو در انقضاى كلى يا عصر آهن سوار بر اسبى سفيد، در حالى كه شمشير برهنه درخشانى به صورت ستاره دنباله‏دار در دست دارد، ظاهر مى‏شود و شريران را هلاك مى‏سازد و خلقت را از نو تجديد و پاكى را رجعت مى‏دهد . اين مظهر دهم در انتهاى عالم ظهور خواهد كرد . »

اما آنچه مهم است آن است كه هندوئيسم به همين ميزان پيشگويى بسنده كرده، به هيچ عنوان در صدد مغلوب سازى انديشه‏هاى رقيب برنيامده، از هندوئيسم يك انديشه غالب و پيروز نمى‏سازد و آن را به صورت دينى جهان شمول كه طاقت‏بر دوش كشيدن حكومت جهانى را دارد، معرفى نمى‏كند .

 

يهوديان و انتظار

آن گونه كه بررسى‏ها نشان مى‏دهد، پيش از اسارت قوم يهود و آوارگى آنان توسط آشوريان، انديشه ظهور منجى در ادبيات مذهبى، غير مذهبى، اساطير و افسانه‏ها و روايات مكتوب و شفاهى بنى اسرائيل جايى نداشته است.

تنها در سده دوم پيش از ميلاد بود كه ظهور نجات بخش قوم خدا در اذهان و افكار يهود توسعه يافت (9) و دانيال نبى به دنبال رنج‏هاى پياپى قوم يهود، پايان زجرها را نويد داد: «و در ايام اين پادشاهان، يهوه خداى آسمان‏ها سلطنتى را كه تا ابد جاويد مى‏ماند، بر پا خواهد نمود و اين سلطنت‏به قومى ديگر غير از بنى اسرائيل منتقل نخواهد شد، بلكه تمامى آن سلطنت‏ها را خرد كرده، مغلوب خواهد ساخت و خودش براى هميشه پايدار و جاودان خواهد ماند .»

اشعياى پيامبر نيز در پيشگويى‏هاى خود مژده آمدن مسيح را داد و گفت: «براى ما ولدى و پسرى بخشيده مى‏شود كه سلطنت‏بر دوش او خواهد بود و اسم او عجيب و مشير و خداى قادر و پدر سرمدى و سرور و سلامتى خوانده خواهد شد . ترقى سلطنت و سلامتى او را بر كرسى داوود و بر كشور وى پايانى نخواهد بود، تا آن كه انصاف و عدالت را براى هميشه استوار سازد .»

البته شايان توجه است كه قوم يهود به عنوان مردمى ديندار همواره به آينده خويش اميدوار بودند و اين عبارت كتاب مقدس ميان يهوديان رايج‏بود كه: «اگر چه ابتدايت صغير بود، عاقبت تو بسيار رفيع گردد .» با اين وجود آنان پس از نخستين ويرانى شهر قدس، هميشه در انتظار رهبر الهى، قدرتمند و پيروزى آفرين بودند تا اقتدار و شكوه «قوم برگزيده‏» را احيا كند .

يهوديان بر مبناى آنچه در زبور داوود آمده بود خود را وارثان به حق خداوند مى‏پنداشتند . در زبور آمده است: «زيرا كه شريران منقطع خواهند گشت و متوكلان به خداوند وارث زمين خواهند شد . هان بعد از اندك زمانى شرير نخواهد بود اما حكيمان (صالحان) وارث زمين خواهند گشت و ميراث آن‏ها خواهد بود تا ابد الآباد . زيرا متبركان خداوند وارث زمين خواهند شد و ملعونان وى منقطع خواهند گشت .»

اين انديشه وقتى با پيش گويى‏هاى صريح اشعيا در هم آميخت، نيرو و اميدى تازه در رگ‏هاى يهود جريان يافت . ايشان كلام اشعيا را در حافظه خود به خوبى حفظ كردند و آن را دستمايه عشق به آينده‏اى روشن و افتخارآميز قرار دادند، آنجا كه مى‏گويد: «نهالى از تنه، يسى (پدر داوود) بيرون آمده، شاخه‏اى از ريشه‏هايش خواهد شكفت و روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت، يعنى روح حكمت و فهم و روح مشورت و روح معرفت و ترس از خداوند، خوشى او در ترس از خدا خواهد بود و موافق رؤيت چشم خود داورى نخواهد كرد و بر وفق سمع گوش‏هاى خويش تنبيه نخواهد نمود، بلكه مسكينان را به عدالت داورى خواهد كرد و به جهت مظلومان زمين به راستى حكم خواهد نمود . جهان را به عصاى دهان خويش زده، شريران را به نفخه لب‏هاى خود خواهد كشت . كمربند كمرش عدالت‏خواهد بود و كمربند ميانش امانت .»

سپس اشعيا به گونه‏اى كنايه‏آميز به صلح جهانى در آن دوران اشاره مى‏كند و ادامه مى‏دهد: «گرگ با بره سكونت‏خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابيد و گوساله و شير و پروارى با هم و طفل كوچك آن‏ها را خواهد راند . . . طفل شير خواره بر سوراخ مار بازى خواهد كرد و طفل از شير باز داشته شده، دست‏خود را بر خانه افعى خواهد گذاشت و در تمامى كوه مقدس من، ضرر و فسادى نخواهد كرد، زيرا كه جهان از معرفت‏خداوند پر خواهد بود، مثل آب‏هايى كه دريا را مى‏پوشاند .»

اما صفنياى پيامبر به نابودى رهبران دولت‏ها اشاره مى‏كند و آن را مقدمه جهان شمولى دين يهود مى‏داند . او مى‏گويد: «به منظور گردآورى طوايف بشر بر يك دين حق، سلاطين دول مختلف را نابود كنيم . آن وقت‏برگردانيم به قوم‏ها لب پاكيزه را براى خواندن همگى به نام خداى و عبادت كردن ايشان به يك روش .

 

انتظار نزد اهل سنّت

انتظار مهدىِ نجات‏بخش (عليه‏السّلام) اختصاص به شيعه ندارد، روايات متواتر بسيارى درباره مهدى(عج) از طرق اهل سنّت با سندهاى صحيح ومستفيض در دست است كه نمى‏توان در آن‏ها تشكيك كرد، چنان كه از طرق شيعه اماميه نيز چنين رواياتى رسيده است.

عبدالرحمن ابن خلدون - از دانشمندان قرن نهم هجرى - صاحب  مقدمه مشهورى كه بر كتاب اَلْعِبَر نوشته، مى‏گويد:

بدان كه مشهور اهل اسلام در طول اعصار بر اين عقيده‏اند كه به ناچار در آخرالزمان مردى از اهل بيت ظهور خواهد كرد كه دين را تأييد كند وعدالت را ظاهر سازد ومسلمانان از وى پيروى كنند.

او بر ممالك اسلامى استيلا خواهد يافت ونام مقدّسش مهدى (عج) است. خروج دجّال وحوادث ديگر پس از آن، واين كه عيسى  در پى او خواهد آمد ودجّال را خواهد كشت يا با او خواهد آمد ودر كشتن دجّال ياور وى خواهد بود ودر نمازش به مهدى (عليه‏السّلام) اقتدا خواهد كرد از نشانه‏هاى ثابت ظهور است كه در منابع روايى صحيح ذكر شده است.

شيخ عبدالمحسن العبّاد - مدرّس دانشگاه اسلامى مدينه منوّره - در بحثى ارزشمند مى‏گويد:

در پى حادثه دردناك حرم، سؤال‏هايى مطرح شد. برخى دانشمندان در راديو وروزنامه‏ها درستىِ بسيارى از سخنان رسيده از رسول خدا (صلّى‏اللّهُ‏عليه‏وآله‏وسلّم) را درباره حضرت مهدى (عليه‏السّلام) تأييد كردند مانند شيخ عبدالعزيز بن صالح، امام وخطيب مسجد نبوى شيخ عبدالعزيز بن عبدالله بن باز - رئيس اداره پژوهش‏هاى علمى ودعوت وارشاد - نيز در يكى از روزنامه‏ها حادثه حرم را با استناد به احاديث صحيحِ مستفيض از رسول اكرم (صلّى‏اللّهُ‏عليه‏وآله‏وسلّم) به اثبات رسانيد.

شيخ عبدالمحسن العبّاد مى‏افزايد:

من اين رساله را به منظور تبيين سخن خروج مهدى آخرالزمان - كه روايات صحيحى بر آن دلالت دارد ودانشمندان اهل سنّت از قديم وجديد، مگر ندرتاً، بر آن بوده‏اند - به رشته تحرير درآورده‏ام.

ابن حجر هيثمى در «الصواعق المحرقّه» در تفسير سخن خداوند تعالى: «وَ اِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِها ...» مى‏نويسد:

«مقاتل وپيروان وى از مفسّران، گفته‏اند اين آيه درباره حضرت مهدى (عليه‏السّلام) نازل شده است، واحاديثى كه تصريح به اين نكته دارند كه وى از اهل بيت پيامبر اكرم (صلّى‏اللّهُ‏عليه‏وآله‏وسلّم) است، خواهد آمد، بنابراين در آن دلالتى است بر بركت در نسل فاطمه وعلى - رضى الله عنهما - واين كه از آنان فرزندان پاكيزه فراوانى ظهور خواهد كرد وخداوند نسل آنان را مفاتيح حكمت ومعادن رحمت قرار داده است.

راز اين نكته اين است كه رسول اكرم (صلّى‏اللّهُ‏عليه‏وآله‏وسلّم) براى على وفاطمه وفرزندانش دعا كرد تا از شرّ شيطان رانده شده محفوظ مانند.

شيخ ناصرالدين البانى، از شيوخ معاصر حديث، در مجله التمدن الاسلامى مى‏نويسد:

امّا مسأله مهدى (عليه‏السّلام)، بايد دانست كه درباره خروج (قيام) وى احاديث صحيح فراوانى نقل شده است.

برگرفته از : شبكه جهاني اطلاع رساني امام المهدي (عج)


نوشته شده در   سه شنبه 18 فروردين 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode