ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : چهارشنبه 26 ارديبهشت 1403
چهارشنبه 26 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : چهارشنبه 15 تير 1390     |     کد : 21986

آيين سنتي چاوش خواني در آذربايجان

مراسم چاوش خواني كه ريشه در آداب وسنن مذهبي مردم آذربايجان دارد در بيشتر شهرها و روستاهاي اين خطه منسوخ شده ولي بعد از گذشت قرن ها همچنان در برخي شهرستان ها از جمله ملكان مرسوم است.

مراسم چاوش خواني كه ريشه در آداب وسنن مذهبي مردم آذربايجان دارد در بيشتر شهرها و روستاهاي اين خطه منسوخ شده ولي بعد از گذشت قرن ها همچنان در برخي شهرستان ها از جمله ملكان مرسوم است.


اين آيين ريشه در اعتقادات ديني و مذهبي مردم داشته و ارزش و جايگاه آداب وسنن مذهبي را در منطقه نشان مي دهد.
اجراي آيين سنتي و مذهبي چاوش خواني فضاي خاص معنوي و آمادگي لازم جهت زيارت را در زايران به وجود آورده و همچنين در زمان مراجعت نيز از شميم خوش خاك اماكن متبركه دوستان و آشنايان را نيز به فيض مي رساند.
چاوش خوان فضاي روحاني در محل اسكان زاير عتبات عاليات و مكه مكرمه ايجاد كرده ،مردم محل و كوچه بازار را جهت بدرقه يا استقبال و ديدار از كاروان زايران يا زاير اماكن متبركه مطلع مي كند.
اين رسم كه با آيين خاصي همراه است ،در مواقعي كه كاروان زايران يا زاير قصد زيارت خانه خدا ،كربلاي معلي ،سوريه يا مشهد مقدس را داشته باشد پيش از آن با چاووش خوان هماهنگ مي شود تا در موعد مقرر در خانه زاير يا مسجد حاضر شود.
چاوش خوان در برخي از شهرها و روستاهاي آذربايجان شرقي به خصوص ملكان لباس خاصي برتن داشته سوار بر اسب با جملات خاص در مدح پيامبر اكرم و يا ائمه اطهار در جلوي زايران حركت مي كند.
چاوش خواني در روستاها تا خروجي روستا ادامه مي يابد و در شهر نيز چون زائرين بصورت جمعي عازم مي شوند ،تا محل تجمع آنان چاوش خواني ادامه دارد.
علي يولقوني يكي از اين چاووش خوانان قديمي ملكان در ارتباط با سابقه و سنت چاوش خواني در اين شهرستان به خبرنگار ايرنا گفت: اين حرفه ريشه در حب و علاقه مردم منطقه به اهل بيت عصمت و طهارت داشته و چند صد سال قدمت دارد.
وي افزود: در خانواده ما هم اين حرفه قديمي نسل در نسل دوام داشته و پدرم نيز به اين كار مشغول بود.
يولقوني اظهار داشت: قديم الايام كه وسايل ارتباطي به شكل كنوني گسترش نيافته بود، تنها وسيله دعوت مردم همين رسم سنتي و مذهبي چاوش خواني بود.
وي هدف از چاووش خواني را مطلع ساختن و دعوت از مردم به منظور طلب حليت و بدرقه زاير و التماس دعا اهالي عنوان كرد و افزود: اين آيين علاوه بر آگاه سازي مردم ،تاثيرات ديگري نيز دارد كه از جمله آن مي توان به ايجاد فضاي معنوي مراسم و رونق بخشيدن هر چه بيشتر به آن اشاره كرد.
يك زائر حج عمره نيز گفت: چاووش خواني به ياد گار مانده از اجداد و نياكان ما مي باشد كه ريشه در اعتقادات مذهبي شهرستان ملكان دارد .
وي معتقد است رسم ياد شده شكوه و عظمت اين سفر الهي را بيشتر متجلي مي كند، چرا كه اين سفر معنويت خاص خودش را دارد و ملتمسان دعا و زايران بيشتر از فضاي ايجاد شده بهره مند مي شوند .
چاوشي خواني هنوز در اندكي از شهرهاي و روستاهاي ايران زمين نيز رايج است ،اين آيين در شبيه خواني ها [مجالس تعزيه] هم جايگاهي يافته و جهت تجليل و تقديس امامان و اولياء در تعزيه مورد استفاده قرار گرفته است؛ كما اينكه هنوز هم در برخي از مجالس تعزيه به ويژه مجلس شهادت امام رضا و تعزية مجلس شهادت امام، چاوش خواني به شكل سنتي آن اجرا و مورد استفاده قرار مي گيرد.
مشاهده اين دو مجلس و شنيدن چاوش خواني هاي آن به خوبي وجه تمايز تاثير اين لحن را نسبت به ساير الحان در تماشاگران شبيه خواني نشان مي دهد ،نمونه آن براي زايراني كه از تشرف به خانه خدا بازگشتند به شرح زير است :
حاجيان از حرم امن خدا آمده‌اند
شادمان در وطن از سعي و صفا آمده‌اند
رفته بودند سوي مشعر و ميقات و حريم
خرم از ركن و مني سوي وطن آمده‌اند
روز عيد عرفه خوانده دعا در عرفات
شاد و مسرور همه سوي وطن آمده‌اند
بار الها بكن اين حج و زيارات قبول
سعي مشكور كه با حج بجا آمده‌اند
شكر بسيار خدا را كه به ايران عزيز
حاجيان از حرم امن خدا آمده‌اند
در حال حاضر مراسم چاوش خواني عبارت است از مشايعت و يا استقبال و پيشواز از زايرين اماكن مقدسه كه با لحن آوازي ويژه از جوهره موسيقي رديفي برخوردار است.
در گذشته فعاليت چاوش نخست به صورت برافراشتن علم خويش در مكاني مشخص مثل جلو مسجد، سقاخانه و ميدان ده بود كه به ظهور مي رسيد و يا علم بر دوش سوار بر اسب و يا پياده در گردش بود و مشتاقان را با خواندن اشعار خوش در بشارت سفر و توصيف زيارتگاه و مناقب پيغمبر و امامان و برآورده شدن مرادها دلگرم مي كرد.
علم چاوش غالباً سه گوش و سبز رنگ بود و بر آن تصويري از حرم كعبه يا آرامگاه علي(ع) و امثال آن با ابياتي منتسب نقش كرده بودند. ظهورعلم چاوش و چاوش خواني او در كوي و محله ها هم مژده سفري روحاني بود و هم اعلام وقت خداحافظي مسافران و حلاليت طلبيدن.
چاوش لباس خاص نداشت. اگر سيد بود شال سبزي بر گردن مي كرد و در غير اين صورت شالي سياه حمايل سينه مي نمود، چاوش خواني تا دو سه دهه قبل در نواحي مختلف ايران و با سبك و سياق تقريبا واحدي به اجرا در مي آمده و به عنوان سنتي واجب الجرا در رابطه با مراسمي كه مسافرين به عتبات عاليات داشته اند، از جايگاه آييني مشخص و با اهميتي برخوردار بوده است .
اين كلمه دراصل تركي آذري است كه در متون قديم فارسي به صورت cavus چاوش و cavos چاوش ،به معني نقيب لشكر، رييس تشريفات و فراشان به كار رفته است و در فرهنگ هاي مختلف آن را نقيب قافله و پيش آهنگ كاروان نيز معني كرده اند.
به ظاهر معني اخير در آداب و رسوم مردم ايران به تدريج به موردي خاص اطلاق شده و شهرت يافته و آن كسي است كه اعلام كننده سفر به عتبات عاليات و دعوتگر مردم براي پيوستن به گروه زايران و نيز همراه و راهنماي آنان در طي چنين سفرها بوده است .
بسياري از منابع تاريخي پس از دوران صفويه درباره چاوشان و وظايف آنان اشاره داشته اند كه در بيشتر موارد مسووليت آنان در محدوده و تعريف شناخته شده امروزي چاوشان قرار نمي گيرد.
آنچه از برخي متون تاريخي استنتاج مي شود، چاوش خواني به عنوان آوازي ديني و استغاثه آميز، پيش از آنكه آوازي مذهبي شيعي تلقي و تثبيت شود، توسط چاوش خوان ها در ركاب امرا و شاهان به منظور دعا و آرزوي خير مورد استفاده قرار مي گرفت و در رديف آوازهاي ادعيه محسوب مي شد.
محمد هاشم آصف در رستم التواريخ و در كوكبه و جلال نادري مي گويد: به آيين نادري سوار مي شد و در دو طرف يمين و يسارش چاوشان بسيار با عصاهاي زرين و سيمين به ذكر الملك الله الواحد القهار مشغول مي رفته اند.
اينگونه اشارات در منابع تاريخي ،حاكي از زمينه هاي كاربرد تاريخي و عموما لشكري اين آواز است ، چنان كه استاد دهخدا در واژه نامه خود چاوش را به معني نقيب لشكر نيز آورده است.
واژه چاوش بيشتر در آثار و منابع پس از صفويه ديده شده است ، با توجه به تعريفي كه استاد دهخدا از اين كلمه تركي به دست داده، مي توان احتمال داد كه واژه چاوش به فرهنگ ايراني راه يافته است.
در تاريخ بيداري ايرانيان در تبعيد سيدجمال الدين اسد آبادي آمده است، پس از چندي سيد را محترماً روانه بغداد داشت.
در بغداد نقيب و والي بغداد مقدمش را مغتنم داشته و ايضاً حاج عبدالصمد اصفهاني معروف به همداني به كل از لوازم احترام فروگذار نكردند ، با اين وصف دو واژه نقيب و چاوش گاهي كاربردهاي ديگري نيز داشته اند.
به ظاهر عنوان چاوش بر رسمي مذهبي و آييني آوازي در ميان تركان آسياي ميانه نيز رايج بوده است؛ چنانكه وامبري در شرح سفرش به تركستان نوشته است:دراين اثنا اهالي قافله با صداي بلند مشغول تلاوت قسمت هايي از قرآن شدند و همان گونه كه در خور زوار واقعي است شروع به خواندن تلقين ( چاوشي) نمودند و اينكه من نمي توانستم آن آداب مذهبي را به جا بياورم چشم پوشي كردند، زيرا مي‌ دانستند كه رومي ها تا اين اندازه پاي بند اصول و مقررات سخت مذهبي مانند اهالي تركستان نيستند.
به خصوص از عصر قاجار در تحولي كه چگونگي آن نامعلوم است، اين عنوان ويژه براي كساني به كار برده شد كه آوازهاي مذهبي مشخصي را در استقبال و يا مشايعت زيارت كنندگان اماكن مقدسه مي خوانده اند.
ادوارد پولاك در شرح وظايف چاوشان مي نويسد:در مسافرت ها بسيار مي شود كه آدمي با كارواني از زايران برخورد مي كند. به هنگام عبور از شهرها در راس قافله چاوش حركت مي كند.
وي بيرق سرخي با خود دارد و با صدايي بلند مدح قديسي را كه به زيارتش مي روند سر مي دهد. به دنبال او خيل مردان و زنان و همچنين كودكان در حركتند كه تك تك يا جفت جفت، دركجاوه به اسب يا الاغ بسته شده، طي طريق مي كنند.
هم او در جاي ديگري در تعريف اين واژه مي نويسد:روي هم رفته مي توان گفت كه اكثر زوار حج در بين راه فوت مي كنند و به زحمت كثير اين زوار باز به وطن خود باز ميگردند و به همين دليل است كه چاوشي را مرثيه هم مي نامند.
چاوش خواني غالبا با آهنگ خاص و موزون برگزار مي شد، مضامين غمناك و سوگوارانه و ويژگي هاي مذكور در طرز چاوش خواني موجب شده است كه در آن اثراتي از تراژدي و خصايص دراماتيك به چشم آيد.
با توجه به آنچه گفته شد شعر و شعر خواندن مهمترين دست مايه چاوش است. اشعار چاوشي بيشتر از سرايندگان ناشناس است، شايد شاعران از ذكرنام خود به نيت تبرع پرهيز داشته اند.
برخي چاوشان خود نيز اشعاري در اين زمينه ها مي سروده و مي خوانده اند ، بسياري از اشعار چاوشي رنگ عوامانه نيز پيدا كرده و احياناً از اختلال وزن يا بعضي نقايص خالي نيست.
گاهي نيز در برخي اشعار چاوشي ابياتي از دشواري هاي سفر و سختگيري ماموران مرزها و چگونگي گرفتن تذكره و مضاميني از اين قبيل راه يافته است.
گمان بر اين است كه تا پيش از متداول شدن واژه چاوش اين گروه خوانندگان به نقيب شهرت داشته و مدت ها عناوين نقيب و چاوش به صورت هم عرض استعمال مي شده اند.
پس از رسمي شدن مذهب شيعه در ايران رفته رفته چاوش خواني در خدمت مناسك مربوط به زايرين نيز قرارگرفت.
از اين برهه چاوش خواني از اشعار و فرم خاصي از لحن برخوردار گرديده و به طور مطلق در خدمت مراسم مربوط به زائرين در آمد و كاربرد آغاز آن يعني استفاده در مراسم لشكري و نظامي آن، كنار نهاده شد.
مشاهده نمونه هاي حال حاضر چاوش خواني حاكي از آن است كه مضامين اشعار در اين مراسم بيشتر در توصيف سه شهر مقدس و مذهبي شيعيان يعني كربلا و نجف در عراق و مشهد در ايران و همچنين خانه خدا بوده و پيرامون حوادث و وقايع شاخص و برجسته و همچنين درباره پيشوايان و امامان برجسته مدفون در اين شهرها است.
چه كربلا، عزيزان خدا نصيب كند
خدا نصيب به عرش و هم، گدا كند
رفتم به كربلا به سر قبر هر شهيد
ديدم كه تربت شهدا مشك و عنبر است
هر يك شهيد مرقدشان چارگوشه داشت
شش گوشه مزار، در آن هفت كشور است

پرسيدم از يكي سببش را به گريه گفت
پايين پاي قبر حسين، قبر اكبر است
پايين پاي قبر علي‌اكبر جوان
هفتاد و يك شهيد چو خورشيد خاور است
در سمت راست، قبر يكي پير جلوه‌ كرد
زان گوشه رواق كه نزديكي در است
پرسيدم از خادمان كه اين مزار كيست؟
گفتا حبيب، نور دو چشم مظاهر است


نوشته شده در   چهارشنبه 15 تير 1390  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode