مركز مطالعات الزيتونه در مقالهاي ضمن بررسي تأثير موج بيداري اسلامي در كشورهاي عربي بر آينده فلسطين تاكيد كرد كه اين فضا همگام با محور مقاومت منطقه خواهد بود.
به گزارش فارس به نقل از پايگاه خبري و تحليلي مركز مطالبعات الزيتونه، با وجود سير نزولي و نيز محدوديتهاي خارجي و داخلي، مقاومت توانسته طي چندين مرحله، يك خط استراتژيك عليه رژيم صهيونيستي ترتيب دهد و گاهاً با انجام عمليات نظامي رژيم اشغالگر را با چالشهاي جدي مواجه سازد. رهبري فلسطين مي تواند با فراهم نمودن برخي لوازم پيروزي مقاومت، نقش فعال خود را از سر بگيرد از جمله: توافق بر سر برنامههاي ملي واحد جهت تحكيم صفوف امنيتي داخلي و آماده سازي مبارزان مطابق با مراحل درگيري، تعيين اهداف مرحلهاي و استراتژيك جهت رويارويي و كسب تأييد ملتهاي عربي و اسلامي، تبديل مقاومت به برنامهاي عملي براي ارتش اين ملت و توقف هماهنگي امنيتي با دشمن.
* در سايه انقلابهاي عربي، مقاومت فلسطين شاهد سير صعودي خواهد بود
بر اساس مقاله اين مركز مطالعاتي، در سايه تغييرات عربي كه منجر به انتقال قدرت به دست ملت گرديده، انتظار ميرود مقاومت فلسطين شاهد سير صعودي باشد كه احتمالا از طريق كاهش فشار مصر بر نوار غزه و نيز ظهور مقاومت يا ظرفيتهاي جديد براي مقاومت به هر شكلي آن هم در فضاي استراتژيك پيرامون فلسطين جلوه پيدا كند. همچنين انتظار ميرود حكومتهاي عربي جديد در كنار گزينه مقاومت قرار گرفته و درها به روي فعاليتهاي حمايتي مادي، رسانهاي و فرهنگي از مقاومت گشوده شود.
مقاومت فلسطين مراحل و شرايط گوناگوني را پشت سر نهاده و واكنش آن نيز متناسب با شرايط هر مرحله متفاوت بوده است. پارهاي اوقات مقاومت سير صعودي گرفته و پارهاي اوقات فروكش كرده و اغلب اوقات نيز حالت ثابتي داشته است. گاهي در رويارويي با تجاوزات رژيم صهيونيستي عليه لبنان و جنگ سالهاي 2008 و 2009 عليه غزه تبديل به انقلاب و جنگ شده و "اسرائيل " را آزرده و گاهي در برخي مراحل چالشهاي استراتژيك واقعي را شكل داده كه رژيم صهيونيستي ناچار به آمادگي استراتژيك براي مواجهه با آن شده است؛ درست بمانند انتفاضه الاقصي و گاه مانند مراحل عمليات استشهادي دهه نود قرن گذشته و دهه نخست قرن 21، پديدهاي نظامي را شكل داده است.
* نيروهاي خارجي عليه مقاومت و در حمايت از رژيم صهيونيستي متحد شدند
در جريان اين روند به نسبت طولاني، مقاومت فلسطين تحت تأثير مسائل داخلي و خارجي در نوسان بوده است، اما علل داخلي همواره خطرناكتر بوده و تأثير بيشتري بر پيكرهي مقاومت داشته است. از جنبه تمرين، آمادگي امنيتي، تاكتيكهاي نظامي و تسليحاتي، جديت بالايي در مقاومت فلسطين وجود نداشته و رهبري گروههاي مقاومت در آمادگي دائم براي انقلابي ملزم به مطالبات اخلاقي- عملي براي مقاومت نبودهاند. شايد جدايي ميان رويكردهاي سياسي مختلف عامل بارز اين ضعف بوده است.
بر اساس اين گزارش، مقاومت هرگز تسليم نيروهاي خارجي نشده، نيروهايي كه همواره در پي شكست مقاومت، از هم دريدن پيكره آن و تبديل ملت فلسطين به انبوهي از گدايان بودهاند. نيروهاي خارجي عليه مقاومت و در حمايت از رژيم صهيونيستي متحد شدند. حكومتهاي عربيِ بسياري براي شكست مقاومت فلسطين تلاش كردند همانگونه كه براي باقي ماندن كشورشان زير سلطه استعمار، فقر و عقب ماندگي تلاش كردند؛ مقاومت سقوطهاي زيادي كه ناشي از سياست حكومتهاي عربي بوده را به خود ديده است، تا جائيكه برخي حكومتها جانبداري از گزينه سازش را پذيرفته و عموم حكومتهاي عربي از طريق اعتماد به ابتكار عربيِ صلحِ كامل با رژيم صهيونيستي، در مقابل سازش توافقي با فلسطين، سياست پيشين را دنبال كردهاند.
در حال حاضر موج تغيير در عرصه عربي آغاز شده، برخي حكومتها سقوط كرده و انتظار ميرود مقاومت در شرايطي جديد، مخالف با شرايط پيشين تداوم يافته و از چندين جنبه تحت تأثير اين شرايط قرار بگيرد.
* سطوح مقاومت در برابر رژيم اشغالي
مقاومت در برابر رژيم صهيونيستي شامل چندين سطح است:
1-تحريم؛ شامل تحريم اقتصادي، سياسي، فرهنگي، اجتماعي و .... اين سطح از تحريم در توان هر كسي ميتواند باشد و هيچ كس نميتواند بگويد اين كار از دستش بر نميآيد. هر كس ميتواند از خريد كالاي صهيونيستي خودداري كند، مگر اينكه بر اساس قراردادي ملي چارهاي جز خريد كالاي دشمن نباشد؛ اين سطحي است كه علي رغم گذشت دهها سال از اشغال فلسطين در سال 1967، هنوز مقاومت فلسطين موفق به تحقق آن نشده است.
2-نافرماني مدني در فلسطين اشغالي، شامل عدم حمل كارتهاي شناسايي صهيونيستي (كارت شناسايي كه هم اكنون فلسطينيان در كرانه باختري دارند، شماره صهيونيستي دارد) و نيز عدم التزام به قوانيني كه مربوط به اشغالگران بوده يا به نفع امنيت اين رژيم است. اين مسأله هماكنون مي تواند شكل بگيرد، چرا كه با علم به اينكه اين سطح از مقاومت نيازمند مردمي است كه آگاه در احترام به نظام عمومي داخلي باشند تا آشوب حاصل نشود، و نيز نياز به تشكيل گروههاي مردمي است كه متمايل به فداكاري براي سامان دادن به امور شهري مردم باشند.
3-انتفاضه، انتفاضه در چارچوب فعاليتهاي مقاومت نبوده، بلكه از اقدامات اعتراضي است و عبارت است از واكنش ملي ناگهاني حاصل از سرخوردگي شديد و وجود شكاف بزرگ در رويارويي با اشغالگران. زمانيكه عرصه از مقاومان و افق رهايي از اشغال خالي بماند، مردم خروج ميكنند تا به هر طريقي شده از تنگناي داخلي سخن بگويند. از سال 1920 در فلسطين حدود 25 انتفاضه شكل گرفته است.
4-مقاومت مسلحانه: سطحي برتر و خشنتر بوده و از جنبه تاريخي مهمتر به حساب ميآيد. همچنين مقاومت مسلحانه در طرد اشغالگري و استعمار و نيز تحقق حق تعيين سرنوشت و استقلال ملي موفقتر بوده است.
* شاخصههاي اصلي پيروزي مقاومت
براي اينكه پيروزي مقاومت بر اشغال و استعمار محقق شود، بايستي اصولي براي مقاومت فراهم شود، از جمله:
1- استحكام امنيتي: بايستي براي مقاومت، دقت و حساسيت امنيتي شديدي فراهم شود تا عناصر فاسد، جاهل ويا مزدور كه به نفع دشمن كار ميكنند وارد عرصه نشوند. شكاف و خلل امنيتي بسيار خطرناك است حتي خطرناكتر از قدرت دشمن در جمعآوري اطلاعات توسط تجهيزات فني. مزدوران و جاسوسان آفاتي بسيار خطرناك هستند كه مبارزان و پشتيبانان آنان را هلاك ميسازند. گروههاي فلسطيني دراخيرا در تقويت امنيت خود شكست خوردند و تنها طي سالهاي اخير برخي گروهها هستند كه بر اين مسأله متمركز شدهاند.
2- نيروي رهبري: نكته مهم اين است كه اگر مقاومت خواهان كسب تأييد است بايستي رهبري مقاومت در سطح اخلاقي بالايي باشد. بايستي رهبري مقاومت محكم و داراي رأي حكيمانه و قوي بوده و در آمادگي دائم براي فداكاري و عمليات عليه اشغالگري باشد. رهبري اخلاقي قادر است مردم را پيرامون خود جمع كند تا جائيكه تمامي گروههاي جامعه پشتيبان مقاومت شوند نه اينكه فقط و فقط گروههايي باشند جداي از مقاومت. مقاومت، رهبران اخلاقي بسياري را تربيت كرده است.
3- آماده سازي مناسب مبارزان به گونهاي كه بتوانند فنون مبارزه را در چارچوب جنگ مردمي و استفاده از تكنولوژي، كارشناسان و تجهيزات نظامي پيشرفته انجام دهند، اين فعاليتها بايد كه با ساختار فلسطين سازگار بوده و موجب آسيب رساندن به دشمن از نقاط ضعفش گردد.
4-روشن سازي هدف و تلاش در تحقق آن. روشن نبودن هدف تأثيري منفي بر مبارزان گذاشته و آنان را در معرض خطر و نابودي قرار ميدهد و همين امر ميتواند به راحتي تداوم مقاومت را به مخحاطره بيندازد. اين مسأله نيازمند روشن بودن هدف نزد رهبران مقاومت و برنامهريزي فرهنگي آن هم در سطوح ملي ميباشد تا بدين ترتيب همگان از همان هدف سخن بگويند. بهتر آن است كه براي تضمين اين اهداف زمينهسازي شده و از اجماع گروههاي مختلف مقاومت بهرهمند شود.
5- تلاش مستمر در دستيابي به تأييد ملتهاي عربي حامي مقاومت فلسطين؛ هدف از اين اقدام حمايت و قدرت بخشي به مقاومت است. براي تحقق اين هدف فلسطينيان بايد خود را رهبر حاميانشان قرار نداده و بدين ترتيب در موفقيت اين معامله و تحكيم عملي رهبري و رويارويي با رژيم صهيونيستي پيروز شوند.
6- توقف هماهنگي امنيتيِ موجود با رژيم صهيونيستي، كه زمينه را براي كمك به نيروهاي اشغالي در كشف اسرار مقاومت و دستيابي به فرماندهان آن و نابودي زيرساختهاي مقاومت فراهم ميسازد.
* جامعه عربي و مقاومت فلسطين
محيط عربي حداقل از زمان شكست 1967 محيطي مناسب براي مقاومت فلسطين نبوده، علت اين امر آن است كه سازمانهاي عربي تحت دايره نفوذ و ظلم غرب باقي مانده و انتظار نميرود كه محيط و شرايط مناسب براي مقاومت واقعي فراهم شود تا مقاومت بتواند توسط اين كشورهاي عربي عليه رژيم صهيونيستي وارد عمل شود،از سوي ديگر تمامي حكومتهاي عربي از رژيم صهيونيستي، غرب و اقدامات آنها عليه خود وحشت دارند لذا از اقداماتي كه بر اثر حمايت از مقاومت و فراهم نمودن شرايط مناسب براي آنها، ايشان را در معرض فشار قرار دهد، اجتناب ميورزند.
اما در سايه تحولاتي كه ملتهاي عربي شاهد آن هستند ميتوان شاهد تغييرات زير بود:
1- هم اكنون رهبري تغييرات در ملتهاي عربي به دست خود مردم است و مردم در مقايسه با حاكمان همواره نسبت به صلح، عزت و كرامت خود مشتاق تر بودهاند. حكام بنا بر منافعِ مسندِ قدرت خود گاها در معرض فشار قرار ميگيرند و ممكن است براي باقي ماندن در قدرت و رساندن ميراث به فرزندانشان دست به معاملاتي هم بزنند. هم اكنون مردم به ويژه در تونس و مصر زمام امور را به دست دارند و همين امر عامل دقت و رقابت ميگردد تا مسئولين نتوانند مانند گذشته آزادانه عمل كنند. گاهي ممكن است ملت در معرض خطا و اشتباه قرار بگيرد اما پيشرفت امور، مسائل پنهان را نمودار ساخته و ملت با سرعت شكافها و خلل را پر ميسازند.
2- ملتهاي عربي در مقايسه با حكام خود شوق و تمايل بيشتري به استقلال امت خود داشته و تبعيت، ذلت و سلطه دولتهاي غربي را رد ميكنند و قطعا اين مسأله پس از ثبات اوضاع داخلي كشورهايي كه انقلاب در آنها به پيروزي رسيده نيز ادامه خواهد داشت.
3- ملتهاي عربي در مقايسه با حكامشان به يكديگر نزديكترند. سازمانهاي عربي به دلايل بسيار از جمله منافع شخصي و نداشتن قدرت در تصميمگيري و كرنش در برابر قدرتهاي خارجي از يكديگر جدا افتادهاند. اين امر سبب شده اين ملتها تا حدي از هم جدا بيفتند كه حتي در مسائل ثانوي هم وحدت ايشان از سطح قابل قبولي برخوردار نباشد. اما ملتهاي عربي در درون خود احساس وحدت، اخوت و سرنوشت مشترك را دارا هستند و اين احساس در سياستهاي عملي آنها متبلور خواهد شد و تغييراتي را بر اساس همكاري عربي ايجاد خواهد نمود و قطعا در عملكرد اتحاديه عرب منعكس خواهد شد. ملتهاي عربي غمهاي خويش را به صورت شبه جمعي اداره ميكنند و آرزوهايي كه طي دهههاي گذشته در درون اعراب بزرگ شده راه رشد خود را پيدا خواهد نمود.
4- تعيين شاخصههاي سازمانهاي جديد عربي مطابق معيارهاي انتخابات و آزادي انتخاب انجام خواهد شد و اين نكته درستي است كه آزادي انتخاب نيازمند زمان است تا تبديل به يك روش شود، اگر چه صِرفِ شروع، بهتر از باقي ماندن زير سلطه حاكمان و دستگاههاي امنيتي است؛ از وظايف انتخابات دورهاي آن است كه اگر ملت در مسير خود اشتباه كرد، آن را اصلاح نمايد.
5- موج كنوني كشورهاي عربي فقط منجر به تغيير در دولتهايي در معرض انقلاب نخواهد شد، بلكه تغييراتي را نيز در كشورهاي عربي كه مردم در آنها به حركت نيفتادهاند ايجاد خواهد نمود؛ علت آن است كه آنچه در كشورهاي انقلابي به راه افتاده، باعث ايجاد فشار بر حكومتهاي آرام خواهد شد زيرا اين موجِ تغيير تمامي كشورهاي عربي را در بر خواهد گرفت.
6- قابل توجه است كه "رژيم صهيونيستي " رژيمي است كه از جانب انقلابيون رد و طرد شده است. مردم مصر، تونس، ليبي، يمن و بحرين شعارها و فريادهايي را عليه رژيم صهيونيستي و كسانيكه با اين رژيم تعامل دارند سر دادهاند و انتظار نميرود كه اين رژيم در ميان آنها مقبول واقع شده و يا تعامل با آن از سوي حكومتهاي جديد تسهيل و ممكن شود.
7- مهمترين بعد تمامي انقلابهاي عربي متعلق به بعد اخلاقي آنها ميباشد كه ملتها براي دفاع از آزادي خود برخاسته و با قدرت مقابل دزدي، تبعيت، استبداد، فساد، فريب و بهرهكشي از مردم ايستادهاند. اين انقلابها، حركتهاي اخلاقي هستند كه مرحله جديدي از تاريخ معاصر عربي را شكل ميدهند و براي كسانيكه متمسك به ارزشهايي همچون فعاليت جمعي، همكاري، آزادي و همبستگي هستند اين امكان وجود ندارد كه در امور خود كوتاهي كنند و يا تسليم نيروهايي شوند كه حقوقشان را سلب كرده و بر كشورشان چيره ميشود. اين همان چيزي است كه از جنبه اخلاقي و عملي براي فلسطينيان منعكس خواهد شد.
* تعامل مقاومت فلسطين با اوضاع جديد عربي
سؤالي كه هم اكنون مطرح است اين است كه آيا مقاومت فلسطين قادر است با اوضاع جديد عربي كه ويژگيهاي آن در بالا آمده تعامل پيدا كند؟ اكنون كه عرصه جوامع عرب تبديل به ميادين آزادي، آزادگي و تغيير شده، آيا مقاومت فلسطين خواهد توانست مفاهيم جديدي را براي عمل پيدا كرده و شيوههايي متفاوت از گذشته را در پيش بگيرد؟ آيا مقاومت خواهد توانست ملتهاي عرب را از بعدي جديد خطاب قرار دهد به گونهاي كه منجر به جمع شدن نيروهاي عربي در حمايت از مقاومت گردد؟
همانگونه كه اشاره كرديم مقاومت فلسطين در گذشته تعامل مطلوب با ملتها نداشته و وارد درگيري با سازمانهاي عربي شده است؛ آيا هم اكنون طرح و برنامه اين گروه با گذشته فرق خواهد داشت؟ از كسانيكه قصد استفاده از اين تغييرات را دارند انتظار ميرود گامهاي زير را اتخاذ كنند:
1- خارج نمودن مسأله فلسطين از بعد فلسطيني آن، يعني از محدود نمودن اين مسأله به فلسطينيان. در سايه فلسطينيسازي آرمان فلسطين ممكن است مردم گمان كنند كه ديگر اعتمادي به مقاومت ندارند و سازمانهاي عربي همان مراكز حل حقوق ملي فلسطينيان هستند.
2- تمركز بر مقاومت از درون فلسطين، كه در اين زمينه نوار غزه نقش پيشگامي خواهد داشت. در كرانه باختري نيز بايد عمليات سازش متوقف و به انديشه مقاومت بازگشت. مردم در كنار طرف فلسطيني كه تفاهم امنيتي با اسرائيل داشته باشد، نخواهند ايستاد.
3- تنظيم برنامهاي كه مقاومت را جزئي لا ينفك از فعاليتهاي مردم به سمت آزادي سرزمين عربي و طرد استعمار غربي از منطقه عربي قرار دهد.
4- تخلق به اخلاق رهبري و جدايي كامل از عقبماندگي، تعصب و باج دهي. اين مسأله نيازمند تكامل اخلاق حمل سلاح، استحكام امنيتي و احترام به مواضع جغرافيايي ميباشد كه مقاومت در آنجا حضور دارد.
5- محقق ساختن وحدت ملي فلسطين بر اساس ايده مقاومت و نه سازش، وحدت مقاومت فلسطين زير سايه رهبريِ نظاميِ واحد كه به رويارويي با رژيم صهيونيستي ايمان داشته و در قضاياي فلسطين پاسخي به سازشهاي سياسي ندهد، نيز از ديگر موارد قابل توجه در اين زمينه است.
* اقدامات مورد انتظار در كوتاه مدت و بلند مدت
1- در كوتاه مدت، مردم مصر براي رهايي تدريجي از پيمان كمپ ديويد كه اختصاص به صحراي سينا دارد و نيز پيمان گازي بسته شده با رژيم صهيونيستي فشار خواهند آورد. همين مسأله را در جريان انفجار لولههاي انتقال گاز مصر به اسرائيل شاهد بوديم و نيز حكومت موقت مصر براي كاهش فشار بر نوار غزه و نيز كاهش تعقيب و پيگرد كساني كه از طريق راههاي زيرزميني، مهمات و سلاح به غزه قاچاق مي كنند، اقدام خواهد نمود. عملا نيز شاهد اين قبيل اقدامات بودهايم؛ مقاومت عربي در صحراي سينا هوايي را تنفس ميكند كه نسبت به گذشته كمتر آلوده است.
2- در طولاني مدت، مقاومت فلسطين از طريق دريايي در زمينه رسانهاي و فرهنگي از چندين فضاي عربي استفاده خواهد كرد و قادر خواهد بود به آساني و راحتي با مردم ارتباط برقرار سازد، به گونهاي كه حمايت مادي و معنوي مردمي، بهتر از آنچه اكنون هست، براي مقاومت فراهم ميشود. سازمانهاي جديد با فشارهاي جديدي از سوي دولتهاي غربي جهت توقف فعاليت مقاومت در كشورهاي عربي مواجه خواهند شد، اما اراده مردم قويتر خواهد بود و زمينه براي مقاومت فلسطين فراهم خواهد شد تا بُعد عربي خود را در سطوح مختلف رسمي و غير رسمي به دست آورد. و اين در نهايت بر سازمانهاي مختلف عربي از جمله اتحاديه عرب منعكس خواهد شد تا به تعامل با گروه مقاومت و نه گروه سازش مايل گردد. اين بدان معناست كه مقاومت از مشروعيت عربي برخوردار شده و با ميز مذاكرات با رژيم صهيونيستي طرف نخواهد بود.
* پيشنهادات
1-بازسازي ساختار دروني فلسطين و تعيين اولويت فعاليتهاي ملي به گونهاي كه جايگاه و نقش شاسيته مقاومت به آن بازگردانده شود.
2-دوري گروههاي فسطيني از روشهاي متعصبانه و گزينشي؛ و ارتقا به سطحي پروژه آزاد سازي را فعال كند.
3- ايجاد روابط رسمي با سازمانهاي عربي جديد و هر پايگاه عربي رسمي ديگر و فعال سازي آن و باز شدن درب به روي نخبگان و نيروهاي پوياي عربي كه از گزينههاي ملي مردم فلسطين حمايت كنند.
4-تكميل استراتژي هاي جديد براي مقاومت كه تمامي سطوح را در نظر بگيرد: تمامي اشكال تحريم، عصيان مدني، انتفاضه ملي و مقاومت مسلحانه از حمله اين راهكارها خواهد بود.
5-تلاش در فعال سازي روشهاي توقف عادي سازي روابط با رژيم صهيونيستي و فشار بر طرفهايي كه از اين رژيم حمايت مادي و معنوي مي كنند.
6-تبديل برنامه آزادسازي فلسطين و بازپس گيري حقوق غصب شده آن به برنامه كاري روزانه ارتش ملتهاي عربي و اسلامي و تمامي آزادگان جهان.