امروز سالروز وفات «فاطمه كلابيه» همسر بزرگوار امام علي(ع) است. مادري كه چهار پسر به نامهاي عباس، عبدالله، عثمان و جعفر را تربيت كرد تا امّالبنين(مادر پسران) لقب گيرد. پسراني كه عاشقانه در راه حسين عليهالسلام جانفشاني كردند.
به گزارش خبرنگار آيين و انديشه فارس، تاريخ دقيق ولادت حضرت امالبنين(س) در هيچ يك از كتب معتبر تاريخي و روايي درج نشده است اما در صفحه 354 «عمدة الطالب» آمده است: علي(ع) به برادرش عقيل ـ كه نسبشناس بود ـ فرمود: «ينظر إلي إمرأة قد ولدتها الفحولة من العرب لأتزوجها فتلد لي غلاماً فارساً» زيرا هدف امام علي(ع) از ازدواج با امالبنين(س) ولادت فرزنداني شجاع و دلير بود.
البته در صفحه 15 «المجدي» و صفحه 94 جلد سوم «شرح الاخبار» آمده است كه؛ با توجه به سال ولادت عباس(فرزند بزرگ امالبنين) ميتوان چنين حدس زد كه ازدواج وي با امام علي(ع) پيش از سال 25 هجري بوده است.
حاصل اين ازدواج چهار پسر به نامهاي «عباس»، «عبدالله»، «جعفر» و «عثمان» بود. به همين دليل به «امالبنين» (مادر پسران) مشهور شد.
به همين مناسبت و با توجه به سالروز وفات اين بانوي بزرگ اسلام، به بررسي نقش پسران امالبنين(س) در صحراي كربلا و شهادت آنان در واقعه عاشورا ميپردازيم.
* «جعفربن علي» 19 ساله
جعفربن علي، آخرين برادر تني عباس (ع) بود كه در كربلا، به شهادت رسيد. بيشتر منابع، سن او را هنگام شهادت، نوزده سال ذكر كردهاند؛ ليكن برخي گفتهاند كه او هفده ساله بوده و طبق نقل برخي، 29 سال داشته است. با توجه به اين كه اميرمؤمنان (ع) در سال چهلم هجري به شهادت رسيد، وي بايد در جريان عاشورا، حداقل بيست ساله بوده باشد، مگر اين كه هنگام شهادت امام علي (ع)، مادرش تازه به او باردار شده باشد كه در اين صورت، نوزده ساله بودن او نيز قابل قبول خواهد بود.
وي در روز عاشورا، با خواندن اين رجز، به دشمن حمله كرد و به خيل شهدا پيوست:
من، جعفرم، صاحب افتخارات / پسر علي نيك و بخشنده / با نيزه جولاندهنده، از حسين، دفاع ميكنم / و با شمشير براق درخشنده.
قاتل وي را برخي «هانيبن ثبيت» و برخي «خوليبن يزيد اصبحي» دانستهاند.
نام وي در «زيارت رجبيه» آمده است. در «زيارت ناحيه مقدسه» هم ميخوانيم:
سلام بر جعفر، پسر اميرمؤمنان؛ همان شكيبايي كه كارش را براي خدا انجام داد، همان كه دور از وطن و غريب، تسليم نبرد شد، و پيشگام در نبرد بود و مغلوب مهاجمان گرديد! خداوند، قاتلش هانيبن ثبيت حضرمي را لعنت كند!
ـ در «المناقب» ابن شهر آشوب آمده است: سپس برادر حسين (ع) «جعفر» به ميدان پا نهاد و اين شعر را سرود:
من، جعفر صاحب بزرگواريام / فرزند علي نيك و بخشنده / آن وصي بلندمرتبه و حاكم / جعفر (طيار)، مرا از داشتن عمو و دايي، كفايت ميكند / از حسين، آن بخشنده همچون باران، حمايت ميكنم.
خولي اصبحي، به او تيري زد كه به شقيقه يا چشمش خورد (و او را كشت).
ـ در «مقتل الحسين» خوارزمي آمده است: پس از عثمان، برادرش جعفربن علي ـ كه مادر او نيز ام البنين ـ بود، به ميدان آمد و (به دشمن) حمله برد، در حالي كه ميخواند:
من، همان جعفر صاحب بزرگواريام / فرزند علي نيك و بخشنده / با نيزه جولاندهنده، از حسين (ع) دفاع ميكنم
و نيز با شمشير براق درخشنده / آنگاه، جنگيد تا كشته شد.
ـ «الطبقات الكبري» (الطبقةالخامسة من الصحابة) ـدر ياد كرد كشتهشدگانـ مينويسد: جعفر اكبر، پسر عليبن ابيطالب (ع) كه هني بن ثبيت حضرمي او را كشت.
ـ «مقاتل الطالبين» به نقل از عبيداللهبن حسن و عبداللهبن عباس مينويسد: جعفر بن ابيطالب، به هنگام شهادت نوزده سال داشت. ابومخنف در حديث ضحاك مشرفي گفته است كه؛ عباس بن علي (ع)، برادرش جعفر را پيش از خود به ميدان فرستاد ... و هاني بن ثبيت ـ كه برادرش (عبدالله) را كشته بود ـ به او نيز حمله برد و او را هم كشت.
ضحاك، چنين گفته است؛ ولي نصر بن مزاحم (منقري)، به نقل از عمرو بن شمر، از جابر، از باقر (ع)، آورده است كه: خولي بن يزيد اصبحي ـ كه خدا ، لعنتش كند ـ جعفر بن علي (بن ابيطالب) را كشته است.
* «عبداللهبن علي» 25 ساله
كنيه عبدالله «ابومحمد اكبر» و لقبش «عبدالله اصغر» بود. سن او هنگام شهادت، 25 سال گزارش شده است.
عباس(ع) مايل بود كه تا زنده است، جانبازي برادرانش را در راه امام(ع) و برادر بزرگتر خود ببيند و اجرا صابران را ببرد. لذا خطاب به برادرش عبدالله گفت: در پيش رويم بجنگ (و شهيد شو)، تا (كشته شدن) تو را ببينم و (در راه خدا) به شمار آورم، كه تو فرزندي نداري.
آنگاه، عبدالله به ميدان آمد و در حالي كه اين اشعار را زمزمه ميكرد، به صف دشمن، حمله كرد تا شهيد شد:
من، پسر داراي دليري و شايستگيهايم / آن علي نيكوي صاحب تلاش / آن شمشير پيامبر خدا (ع)، دارنده عبرتها (و پندها) / هرگاه كه حوادث هولناك رخ مينمودند.
نام وي در «زيارت رجبيه» آمده است.
در «زيارت ناحيه مقدسه» نيز ميخوانيم: سلام بر عبدالله، فرزند امير مومنان؛ خوب آزموده شده در بلا، ندا دهنده به ولايت در عرصه كربلا و ضربه خورده از جلو و پشت! خداوند، قاتلش هاني بن ثبيت حضرمي را لعنت كند!
ـ «الطبقات الكبري» (الطبقة الخامسة من الصحابة) در ياد كرد كشتهشدگان مينويسد: (ديگر) عبداللهبن علي ابيطالب، كه هانيبن ثبيت حضرمي، او را كشت.
ـ «الأمالي» شجري در يادكرد كشتهشدگان مينويسد: زيدبن عليبن الحسين (ع) و يحييبن امطويل و عبداللهبن شريك عامري و غير ايشان گفتهاند: عبداللهبن علي، كه مادر او نيز ام البنين بود. خوليبن يزدي اصبحي، تيري به سوي او انداخت و مردي از بنيتميمبن ابانبن دارم، كار او را تمام كرد.
ـ «مقاتل الطالبيين» به نقل از عليبن ابراهيم مينويسد: عبيداللهبن حسن و عبداللهبن عباس، برايم نقل كردند كه عبداللهبن عليبن ابيطالب به هنگام شهادت، 25 ساله بود و فرزندي از او نماند. احمدبن عيسي، از حسينبن نصر، از پدرش، از عمربن سعد، از ابو مخنف، از عبداللهبن عاصم، از ضحاك مشرفي برايم نقل كرد كه؛ عباسبن علي (ع)، به برادر تنياش عبداللهبن علي گفت: پيش از من، به ميدان برو تا (شهادت) تو را ببينم و (پاداش شهادت تو را) به حساب خدا بگذارم (و اجرا ببرم)، كه تو فرزندي نداري. او پيشگام شد و هانيبن ثبيت حضرمي، به او حمله برد و وي را كشت.
ـ الفتوح: پس از جعفر، برادرش عبداللهبن علي به ميدان آمد، در حالي كه رجز ميخواند و ميگفت:
من، پسر دلاور و بخشندهام / آن علي نيك نيكوكردار / آن شمشير مجازات پيامبر خدا (ع) / در هر پيكار دهشتناك / سپس، حمله كرد و جنگيد تا كشته شد. خدايش رحمت كند!
* «عثمان بن علي» 21 ساله
امام علي (ع) به جهت علاقهاي كه به «عثمانبن مظعون» صحابي بزرگ پيامبر خدا (ع) داشت، نام يكي از فرزندان خود از امالمبين را عثمان گذشات. از ايشان، در اين باره روايت شده كه فرمود: همانا او را به نام برادرم عثمانبن مظعون، قرار دادم.
كنيه عثمانبن علي، ابو عمرو بود و سن او هنگام شهادت، 21 سال گزارش شده است. او به ميدان آمد و به صف دشمن حمله برد، در حالي كه چنين رجزهايي را ميخواند:
من، عثمان صاحب دارنده افتخاراتم / پدرم، علي است، آن نيكوكردار پاك / و پسرعموي پيامبر پاك / و نيز برادر حسينم، بهترين بهترينها / و سرور بزرگ و كوچك / پس از پيامبر (ع) و وصي ياري كننده.
وي ميجنگيد تا اين كه شخصي به نام خوليبن يزيد اصبحي، او را هدف تير قرار داد و بر زمين افتاد و مردي از بنيابان سرش را از تنش جدا ساخت.
نام وي در «زيارت رجبيه» آمده است.
ـ در زيارت «ناحيه مقدسه» نيز آمده: سلام بر عثمان، پسر امير مومنان، همنام عثمانبن مظعون! خدا، خوليبن يزيد اصبحي ايادي دارمي را لعنت كند كه او را هدف تير قرار داد!
ـ در «المناقب» ابن شهر آشوب آمده است: سپس عثمان، برادر عباس (ع)، به ميدان آمد، در حالي كه اين گونه ميخواند: من، عثمان صاحب افتخاراتم / پدرم، علي نيكوكردار پاك است / اين، حسين است، سرور نيكان / و سرور كوچك و بزرگ / پس از پيامبر (ع) و وصي ياريكننده. خوليبن يزيد اصبحي، تيري به پهلويش زد كه از اسب بر زمين افتاد و مردي از بني ابانبن حازم، سرش را جدا كرد.
ـ «الفتوح» نيز مينويسد: پس از او، برادرش عثمان بن علي ـ كه مادر او نيز ام البنين، دختر حزام بن خالد بن ربيعة بن وحيد بن كلاب عامري بود ـ به ميدان آمد، در حالي كه چنين ميخواند: منم، عثمان، دارنده افتخارات / پدرم، علي است، آن نيكوكردار پاك / پسر عموي پيامبر پاك / و برادر حسينم، برگزيده نيكان / و سرور بزرگ و كوچك / پس از پيامبر (ع)، و پس از وصي ياري كننده / آنگاه، جنگيد تا كشته شد.
ـ «الاخبار الطوال» مينويسد: يزيد اصبحي، تيري به عثمانبن علي زد و او را كشت. سپس به سوي او رفت و سرش را جدا كرد و نزد عمر بن سعد آورد و تقاضاي پاداش كرد. عمر گفت: نزد اميرت عبدالله بن زياد، برو و پاداشت را از او بخواه.
ـ در «مقاتل الطالبيين» آمده است: عثمانبن عليبن ابيطالب، كه مادر او نيز ام البنين بود. يحييبن حسن، به نقل از علي بن ابراهيم، از عبيداللهبن حسن و عبدالله بن عباس، درباره او آورده است كه گفتهاند: عثمان بن علي، در 21 سالگي، كشته شد.
ضحاك مشرفي، در سند نخستين ـ كه اندكي پيش بيان شد ـ گفته است: خولي بن يزيد، تيري به عثمان بن علي زد و او را ناتوان كرد. سپس مردي از بني آبان بن دارم ، به او يورش برد و او را كشت و سرش را جدا كرد. عثمان بن علي، همان است كه از امام علي (ع) روايت شده كه دربارهاش فرمود: «همانا او را به نام برادرم عثمان بن مظعون ناميدم.»
ـ در «الارشاد» نيز آمده است: خولي بن يزيد اصبحي، عثمان بن علي را كه جاي برادرانش را ( در ميدان) گرفته بود، نشانه گرفت و تيري به او زد و او را بر زمين انداخت. سپس مردي از بني دارم، به او حمله برد و سرش را جدا كرد.
* «عباس بن علي» 34 ساله
عباس (ع)،جلوه عشق و ايثار، تبلور رادمردي، صفا و وقار، و تجسم شجاعت، شهامت و كرامت است. او در ميان حماسه آفرينان كربلا و شهيدان تاريخ، از چنان جايگاه بلند و مكانت والايي برخوردار است كه به گفته سيد الساجدين، زين العابدين(ع)؛ براي عباس(ع)، نزد خداوند، منزلتي است كه همه شهدا در روز قيامت، به او رشك ميبرند.
كنيه آن بزرگوار، «ابوالفضل» و «ابو قربه» (صاحب مشك) و القابش «سقا» و «قمر بنيهاشم» است.
عباس(ع)، قامتي بلند، سينهاي ستبر، بازواني توانمند و چهرهاي بس زيبا داشت، بدان سان كه او را «ماه بني هاشم» ميگفتند.
او از آغاز قيام اباعبدالله الحسين (ع)، همراه و همدل ايشان و در هنگامه نبرد كربلا، پرچمدار سپاه او بود. عباس (ع)، در روزهاي سخت محاصره امام (ع) و يارانش، سقايت سپاه و آب رساني به كودكان را برعهده داشت.
او در آستانه شب عاشورا، در جمع همراهان حسين (ع)، هنگامي كه امام (ع) از آنها خواسته بود تا بروند و ايشان را تنها بگذارند اولين كسي بود كه با جملاتي سرشار از عشق و ايمان، و آكنده از ايثار، هم گامي و جان فشانياش را اعلام كرد.
شمربن ذي الجوشن، در كربلاي براي عباس (ع)و سه برادرش، اماننامه آورد. او كه در آغاز، حتي از رويارويي با شمر، نفرت داشت، در رد پيشنهاد سفاهتآميز او، شكوهمند و استوار گفت: لعنت خدا بر تو و اماننامهات باد!... آيا به ما امان ميدهي، در حالي كه پسر پيامبر خدا (ع) در امان نيست؟!
عباس (ع)، در كلام معصومان (ع)، به ايثار، تيزبيني، استواري در ايمان، جهاد عظيم، آزمايش نيكو و داشتن جايگاه رشكآور در قيامت، ستوده شده است.
اين قهرمان شكوهمند قيام كربلا و پشتيبان شكستناپذير اباعبدالله (ع)، در هنگامه اوج تنهايي امام (ع) و در راه رساندن آب به كامهاي خشكيده كاروان حسين (ع)، شهد شهادت نوشيد.
غم شهادت او، جان امام حسين (ع) را بسي فسرد، بدان گونه كه در كنار قامت خونينش، از سر سوز، در سوگ آن عزيز از دست رفته فرمود: اكنون، پشتم شكست و چارهام، ناچار شد.
عباس (ع)، در هنگام شهادت، 34 سال داشت. بنابراين، در حدود سال 26 هجري به دنيا آمده است.
در «زيارت ناحيه مقدسه» درباره او آمده است: سلام بر ابوالفضل عباس، فرزندان امير مؤمنان؛ از خود در گذرنده با جان براي برادر، برگيرنده از ديروزش براي فردايش، فدايي او، نگهدارنده، كوشنده براي رساندن آب به او، و كسي كه دستهايش بريده شد! خداوند، قاتلانش «يزيدبن رقاد حيتي» و «حكيمبن طفيل طايي» را لعنت كند!