ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : پنجشنبه 13 ارديبهشت 1403
پنجشنبه 13 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : دوشنبه 26 ارديبهشت 1390     |     کد : 19625

سناريوسازي آمريكا براي مرگ بن‌لادن

از زمان حمله آمريكايي‌ها به سكونتگاه بن لادن در تاريخ 2 مه تاكنون،‌ مجموعه ارتباطي كاخ سفيد در نقل يك سناريوي معتبر و باوركردني...

جام جم آنلاين: «از زمان حمله آمريكايي‌ها به سكونتگاه بن لادن در تاريخ 2 مه تاكنون،‌ مجموعه ارتباطي كاخ سفيد در نقل يك سناريوي معتبر و باوركردني، ناكار آمد نشان داده است اما به راستي واقعيت در پشت سناريوهايي كه آمريكايي‌ها نقل مي‌كنند، چيست؟»
به گزارش ايسنا، روزنامه فرانسوي لوموند‌ چاپ پاريس در تحليلي درباره سناريوسازي آمريكا درباره مرگ بن لادن مي‌نويسد:

«براي توصيف سناريو‌هايي كه كاخ سفيد در رابطه با چگونگي كشته شدن بن لادن ساخته است‌، مي‌توان صفت‌هاي "درهم ريخته"‌، "ناهماهنگ‌" و "نامنسجم"‌، را به كار برد و از اين دست صفت‌ها براي توصيف آنچه كه بدون ترديد تلاشهاي شكست خورده آمريكا در راستاي سناريوسازي قلمداد مي‌شود، كم نيستند.

اين شسكت در زمينه سناريوسازي براي اطلاع رساني عمومي نسبت به عملياتي كه تدارك آن از مدت‌ها پيش انجام شده بود،‌ شگفت آور است. سخت است كه در اين زمينه با توسل به دلايلي مثل اشتباه ارتباطي يا دير رسيدن اطلاعات مربوط به حادثه، خود را توجيه كنيم. در حالي كه كارداني و مهارت دفتر اطلاعات و ارتباطات كاخ سفيد بر كسي پوشيده نيست.

اكنون بار ديگر شرايط به گونه‌اي است كه موج ترديدها نسبت به قابل باور بودن سناريو‌هاي حادثه مرگ بن لادن همچون موجي كه 10 سال پيش درباره سناريوهاي حادثه 11 سپتامبر و حمله به برج‌هاي تجارت جهاني افتاد‌، آغاز شده و به نظر مي‌رسد كه با هر چه بيشتر شدن تناقض‌هاي توضيح داده نشده و برهانهايي كه غلط از آب در مي‌آيند، اين موج وسيع‌تر شود.

حادثه كشتن بن لادن را مي‌توان سناريويي ساخته و پرداخته شده بر اساس نشانه‌هاي يك "جرم بي‌عيب و نقص" دانست‌. جرم بي‌عيب و نقص در واقع اصطلاحي است كه ژان بودريار‌، فيلسوف و جامعه شناس فرانسوي به كار برد به معني جرمي كه طراحانش ناشناسند، شرح آن غير ممكن است‌، جسد در آن غير قابل كشف است و همه تكه‌هاي پازل براي اطمينان پيدا كردن به وقوع اين جرم ناپديد شده است.

درباره حادثه كشته شدن بن لادن نيز همه تكه‌هاي پازل در حالي كه گفته شده كه دوربين‌هاي تعبيه شده در كلاه سربازان آن را فيلم‌برداري كرده و مقامات اجرايي آمريكا آن را به طور مستقيم دنبال مي‌كرده‌اند،‌ ناگهان ناپديد شده‌اند. همه چيز اين حادثه اعم از هدف‌، اجرا و حتي جسد در آن غير قابل رويت است و يك حفره سياه در پوشش رسانه‌اي اين حادثه وجود دارد كه تنها با ارائه نشانه‌هاي متناقض، سناريو‌هاي پي در پي و فرضيه‌هاي نامحتمل، مي‌خواهد جلب توجه كند.

روايت‌هاي كشتن بن لادن اين نوع از «غير قابل رويت بودن» را حتي در بطن شفافيت رسانه‌اي گنجانده است. نمونه غير قابل رويت بودن مدرك جرم را ادگار آلن پو در داستان "نامه دزديده شده" نقل مي‌كند و سناريوي گرفتار كردن بن لادن در بطن نيروهاي امنيتي پاكستان و در يكي از حفاظت شده‌ترين مكان‌هاي جهان نيز نمونه‌اي مشابه آن است.

حمله آمريكا براي كشتن بن لادن در ذهن مردم جهان به عنوان حادثه‌اي ضبط خواهد شد كه نمونه‌اي است از تلاش رسانه‌ها براي پاك كردن ظواهر و برهان‌هاي يك حادثه.

آنها روايت حادثه، جسد و حتي خشونت آن را به تمامي پاك كرده‌اند و از اين رهگذر بار ديگر سناريوهاي حادثه 11 سپتامبر كه پيش از اين در يك كفن سفيد به درياي فراموشي سپرده شده بودند، زنده مي‌كنند.

اين روايت‌ها حتي مي‌تواند نوعي فكر و خيال را در مخاطبان آن ايجاد كند؛‌ فكر و خيال درباره جسدي كه بدون قبر رها شده است. از غارهاي تورا بورا تا اعماق درياي عمان كه اكنون افراط گرايان نام درياي شهيد را بر َآن گذاشته و آن را به يك زيارتگاه تبديل كرده‌اند‌، جسد غير قابل كشف بن لادن بر طبق خيال ما به هر جا خواهد رفت.

از بعد از حملات 11 سپتامبر، كارشناسان مبارزه با تروريسم بر لزوم توليد سناريويي كه از طريق آن بتوان توهم وجود تروريسم را تغذيه كرد‌، تاكيد دارند.

دو كارشناس مركز ضد تروريستي جنگ معاصر تائيد مي‌كنند كه در جنگ عليه تروريسم بايد بر ماجراهايي كه تروريست‌ها نقل مي‌كنند حساب كرد. اگر ما بخواهيم بر اساس نابود كردن كارايي آنها يك راهبرد تعريف كنيم،‌ بايد به رمز گشايي ماجراهايي بپردازيم كه تولد‌، بلوغ و تغيير شكل سازمان‌هاي تروريستي بر طبق آنها پيش مي‌رود.

اگر آمريكايي‌ها مي‌خواستند در طول اين همه سال واقعا رهبر القاعده را از بين ببرند، از بين بردن افسانه بن لادن نيازمند اين بود كه آنها يك افسانه جايگزين را براي وي پيشنهاد دهند‌، اما تا زمان اعلام خبر مرگ بن لادن، آمريكايي‌ها خواهان اين موضوع نبودند و برعكس افسانه بن لادن را هرچه بيشتر پروبال دادند.

از 11 سپتامبر 2001 به بعد بن لادن تبديل به قهرماني شد كه بزرگترين قدرت جهان را دست مي‌انداخت و يك رابين هود نوظهور به حساب مي‌آمد. بن لادن تبديل به قهرماني شده بود كه بدون كمك آمريكا هرگز نمي‌توانست خودش آن را بسازد. در واقع اين آمريكا بود كه در توليد، اجرا و اشاعه اين افسانه سهيم بود.

اما از اين پس آنچه كه براي آمريكا در جنگ ظاهري‌اش با القاعده اهميت دارد، تنها جلب توجه در راستاي افسانه‌اي است كه خود ساخته است.

دسيسه چينان آمريكا هنگامي كه به جاي پرده برداشتن از نقش خود در توليد يك افسانه مشترك‌، بر تكذيب نشانه‌هايي اصرار دارند كه خبر از تباني ميان آنها و القاعده دارد، در انتخاب جنگ خود اشتباه مي‌كنند.

جنگي كه آنها در مبارزه با تروريسم مدعي آن هستند، يك جنگ عملياتي نيست كه در ميدان‌هاي جنگ اتفاق بيافتد بلكه چالش آنها بر سر جلب توجه و تسخير اذهان است. روش كارشان همواره مشابه است. ابتدا با شگفتي شروع مي‌كنند و بعد نمايش را به سوي تعليق پيش مي‌برند.

انتشار دو تصوير براي پروبال دادن به خبر مرگ بن لادن از آنچه كه در ناخودآگاه اين كارخانه تسخير روح مي‌گذشته پرده برمي‌دارد.

در نخستين تصوير باراك اوباما و تيم او را مي‌بينيم كه از اتاقي به نام اتاق وضعيت در حال پيگيري عمليات نيروهاي ويژه آمريكا هستند و در دومي بن لادن را مي‌بينيم كه با يك دستگاه كنترل تلويزيون، كانال‌هاي آن را در جست وجوي تصوير خود بالا و پايين مي‌كند. در اين تصاوير ما نه هيچ چيز از حمله نيروهاي ويژه آمريكا مي‌بينيم و نه هيچ حرفي از بن لادن مي‌شنويم، چون مهم واقعيت اتفاقات و يا حرف زدن بن لادن نيست، بلكه مهم در اختيار گرفتن چشم‌ها و ديدگان مردم است.

ما به عنوان تماشاچي جزئي از يك مثلث القا كننده هستيم كه هيچ چيز‌، جز خودش را تائيد نمي‌كند. چون عملياتي كه القا مي‌كند، غير قابل رويت و صدايي كه قرار است روايت آنها را تاييد كند، قطع است. در اين مكانيسم مثلثي، ما سه ضلع عمل‌ تعيين شده، طراح آن و تماشاچيان را داريم.

در حالي كه موضوع مورد نظر غير قابل رويت است، نگاه ما اسير شده است. اين عكس‌ها هيچ چيز ديگري را ثابت نمي‌كنند جز اين كه مكانيسمي حاوي ظاهر سازي مطلق هستند و هيچ چيز چشمگيري ندارند چون كه چيزي براي ديدن وجود ندارد و همه چيز به گونه‌اي مبهم است كه هركسي، ديگري را در حال ديدن چيزي مي‌بيند كه غير قابل رويت است و اين در واقع صحنه "جرم بي‌عيب و نقصي" است كه آمريكايي‌ها طراحي كرده‌اند.»


نوشته شده در   دوشنبه 26 ارديبهشت 1390  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode