جلوس "لطفعلي خان زند" آخرين فرمانرواي زنديه بر تخت سلطنت (1203 ق)
لُطفعَلی خان زند (۱۱۴۸-۱۱۷۳ خورشیدی) واپسین فرمانروای زند بود که میان سالهای ۱۱۶۸ تا ۱۱۷۳ خورشیدی (۱۲۰۳ تا ۱۲۰۹ قمری) بر سر پادشاهی با هماورد نیرومندش آغا محمدخان قاجار به نبرد پرداخت و سرانجام از او شکست خورد و با مرگ او پرونده دودمان زند نیز بسته شد. طایفه زند یکی از طوایف قوم لک میباشد. وی پسر جعفرخان زند و نوه صادق خان زند برادر بنیادگذار فرمانروایی زندیان؛ کریمخان زند وکیل الرعایا بود. وی دارای ویژگیهای برجسته بسیاری چون خوشسیمایی، دلاوری، نیرومندی و هوش سرشار بود. وی از ادب و شعر هم بیبهره نبود.
درگذشت "مغازلي" مورخ، محدث و ستاره شناس (483 ق)
ابوعُمَر مغازلي بوزجاني نيشابوري، حاسب و منجّم و مهندس بود. او هندسه را از يحيي الماوَرْدي و ابوالعلاء ابن كَرنيب فرا گرفت. هم چنين ابوالوفاء بوزجاني (كه تانژانت را از بررسي مسجد پيامبر اكرم(ص) اختراع كرد) برادرزادهي اوست كه كسب فنون رياضي را از او آموخت.
تولد "گوتريد آخن وال" رياضيدان آلماني و واضع علم آمار (1719م)
پروفسور گوتريد آخن وال رياضيدان معروف آلماني در 20 اكتبر 1719م، در آلمان متولد شد و پس از طي مدارج تحصيلي خود، به عنوان يك استاد برجسته رياضي مطرح گرديد. وي با مطالعه و تحقيق در علم رياضيات، علم آمار را كه در فراهم كردن اطلاعات كمي و تحليل اين اطلاعات به كار ميرود، بنيان گذارد. آخن وال با طرح لفظ "ستاتيستيك" در مقدمه كتاب خود درباره آمار، اين مسئله را مورد توجه قرار داد. وي علاوه بر رياضي، در فلسفه و قوانين فلسفي مطالعات زيادي داشت و به عنوان يك صاحبنظر در اين رشته آثار متعددي از خود به جاي گذاشته است. پروفسور گوتريد آخن وال سرانجام در اول ماه مه 1771م در 52 سالگي درگذشت.
تولد "جان ديويي" روانشناس، مربي و فيلسوف شهيرامريكايي (1859م)
جان ديويى، فيلسوف بزرگ معاصر امريكايى در بيستم اكتبر 1859م در ورمونت امريكا به دنيا آمد. وي بيست سال آغازين زندگي را در روستايى در ورمونت گذراند و اين حضور، تاثير عميقي در ديويى نهاد كه تا پايان عمر در او باقي ماند. ديويى پس از پايان تحصيلات خود، به تدريس در دانشگاه كلمبيا مشغول گرديد و در طي ساليان تدريس، نظرات متعددي در باب تعليم و تربيت، روانشناسي و فلسفه ارائه داد. او همچنين مدتي در چين به سر برد و در آن سرزمين، به تدريس طريقه تعليم و تربيت جديد پرداخت. خلاصه فلسفه ديويى در اين جمله فشرده شده است كه: "بحث نكن، به فكر چارهاي باش" هدف ديويى آن بود كه فلسفه را به صورت علم درآورد، علمي كه با حقايق و واقعيات فردي زندگي روزانه سرو كار داشته باشد نه قبول حقايق كلي. جان ديويى اعلام داشت كه در واقع، حقيقت كلياي وجود ندارد. آنچه براي شما حقيقت است ممكن است براي من نباشد و آنچه ديروز براي من حقيقت بوده است، ممكن است امروز ديگر حقيقت نداشته باشد. بنابراين نظر ديويى، فلسفه يعني يادگيري و آموزش مداوم. از نظر ديويى، مدرسه بايد به كودك، فكر كردن بياموزد، بايد به او ياد بدهد كه چگونه، خود را با دنياي متحول پيرامونش سازگار كند و رابطه ميان خود و اجتماع را كشف كند. به اين ترتيب، دستگاه تربيتي ديويى براي آن است كه مردان و زنان، از راه عمل، دانش و معلوماتي به دست آورند كه براي بهتر كردن زندگي باشد. از نظر او، دموكراسي، يك زندگي سرشار از همبستگي، رد و بدل كردن بدون گرفت و گير انديشهها، فارغ از سانسور و تهديد و حكومتِ متشكل ازهوش و عقل است. جان ديويى، طرفدار آزادي فردي بود اما بر اين قاعده كه هر كس براي ساختن دنياي آزادتري براي همه، كمك كند. جانِ كلام فلسفه ديويى اين است: تغيير و دگرگوني از راه رشد عقلاني است. هدف ماجراي زندگي ما، رسيدن به كمال ناگهاني نيست، بلكه پيمودن مدارج كمال و رشد و تهذيب با تانّي و بردباري ميباشد. راه رسيدن به بهشت، زورگويى و جنگ نيست، آهسته رو و مواظب قدمهاي خود باش. تجربه كن. در دفع شر و كسب نيكي محتاط باش و دقت به خرج ده. بر آن مباش كه دنيا را صاحب شوي. بلكه بكوش تا دنيا را جاي بهتري براي آسايش سازي و آزادي فردي را براي آن خواستار شو كه تو را به آزاديخواهي براي افراد ديگر برانگيزد. از ديويي آثار متعددي برجاي مانده كه طرح يك نظريه انتقادي در اخلاق، مطالعاتي در نظريه منطقي، تجربه و طبيعت و اجتماع و مشكلات آن، از جمله تاليفات مهم اوست، جان ديويي سرانجام در اول ژوئن 1952 در 93 سالگي درگذشت.