ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 28 ارديبهشت 1403
جمعه 28 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : دوشنبه 29 فروردين 1390     |     کد : 18219

ميرزاى شيرازى

ميرزاى شيرازى در روز پـانـزدهم جمادى الاولى سال 1230 هجری قمری در شيراز متولد و نام محمد حسن بر او نهاده شد، در دوران طـفـولـيـت پـدر خـويـش را از دست داد و دائى اش سيد حسين معروف به مجد الاشراف عهده دار سر پرستى او گرديد.

 ولادت :
ميرزاى شيرازى در روز پـانـزدهم جمادى الاولى سال 1230 هجری قمری در شيراز متولد و نام محمد حسن بر او نهاده شد، در دوران طـفـولـيـت پـدر خـويـش را از دست داد و دائى اش سيد حسين معروف به مجد الاشراف عهده دار سر پرستى او گرديد.

تحصيلات :
ميرزا در چهار سالگى شروع به تحصيل نمود پس از دو سال از قرائت و كتابت فارسى فارغ گشت شش سال داشت كه به آموزش علوم تجربى پرداخت و در 8 سالگى مقدمات را به پايان برد و توسط دايى اش به نزد بزرگترين خطيب شيراز سپرده شد تا او اهل خطابه و منبر گردد، هوش وى چنان سرشار بود كه يك صـفـحه از كتاب ابواب الجنان قزوينى را كه كتابى بس مشكل بود، دو بار مى خواند، از حفظ مـى شـد و در دوازده سالگى در درس شرح لمعه شركت جست، پس از مدتى به توصيه استادش به دارالعلم آن زمان، اصفهان شتافت و در مدرسه صدر، حجره اى گـرفـت، پس از ده سال تعليم و تعلم در اصـفـهـان، عزم سفر به عتبات عاليات نمود و در كربلا و نجف از محضر اساتيد بزرگ آن زمان بهره هاى فراوان برد.

اساتيد :
ميرزا در شيراز از محضر مـيـرزا ابـراهـيم و در اصفهان از محضر، شيخ محمد تقى صاحب حاشيه بر معالم، و سيد محقق، مير سيد حسن بيد آبادى و در كربلا از درس سيد ابراهيم صاحب ضوابط، و در نجف در حوزه هاى درس صاحب جواهر، و صاحب انوار الفقاهة حاضر شد و پس از فوت صاحب جواهر در درس، شيخ مرتضى انصارى شركت كرد و كسب علم نمود.

تدريس :
وقـتـى در فـهم حديث بحث مى نمود، بر معتدل ترين راهها و همگون با عرفيات و وجدانيات گام مـى زد و از بـاريـك بـيـنـى هـاى بـسيار ريز به دور بود و وقتى در پيچيدگى هاى مسائل به سخن مى نشست، براى فيلسوفان بسيار دقيق هم اعجاب انگيز بود كه چگونه مو شكافانه به ريزه كارى هاى آن مسائل مى پردازد در هنگام تدريس كتابى از فقه فقط به مسائل بسيار مشكل آن مى پرداخت و از گـريـز به ديگر بحث ها خود دارى مى نمود بدين جهت از درس او فقط كسى بهره مى گرفت كه با بررسى هاى قبلى در اطراف موضوع فقهى، احاطه به نظرات و دلايل پيدا كرده و تنها حل معضلات و شـكـافـتـه شدن حقايق امور برايش باقى مانده باشد.

شاگردان :
از ميان شاگردان بسيار وى مى توان ميرزا مـحـمـد تقى شيرازى، شيخ فضل اللّه نورى، شيخ محمد تقى آقا نجفى و را نام برد.

تأليفات :
تأليفات وى عبارتند از:
1 ـ كتابى در طهارت (تا مبحث وضو).
2 ـ رساله اى در رضاع و شير دادن .
3 ـ كتابى در فقه (از اول مكاسب تا آخر معاملات).
4 ـ رساله اى در اجتماع امر و نهى.
5 ـ خلاصه اى از افاضات شيخ مرتضى انصارى در مباحث اصول.
6 ـ رساله اى در مشتق.
7 ـ حاشيه اى بر نجاة العباد.
8 ـ تعليقه اى بر كتاب معاملات آقا وحيد بهبهانى.
و اما آنچه از فتاوى و تقريرات درس آن فقيه بزرگوار گردآورى شده است.
1 ـ صد مسأله از فتاواى ميرزا، توسط شيخ فضل اللّه نورى .
2 ـ مجموعه اى از فتاواى ميرزا به زبان عربى.
3 ـ مباحث درس اصول ميرزا، توسط شيخ على دزدرى .
4 ـ مباحث درس اصول، توسط سيد محمد اصفهانى.
5 ـ مباحث درس اصول و فقه، توسط ابراهيم دامغانى.
6 ـ مباحث درس اصول، توسط شيخ حسن فرزند محمد مهدى شاه عبدالعظيمى كه آن را ذخاير الاصول ناميده
است.
7 ـ تقريراتى از درس ميرزا نوشته باقر حيدر.
8 ـ ترجمه كتاب معاملات آقا وحيد بهبهانى از فارسى به عربى توسط شيخ ‌حسنعلى تهرانى (ميرزا بر اين كتاب
تعليقاتى دارد).

گفتار بزرگان :
در تـعـريـف و مـدح اين مرد بزرگوار همين بس كه بارها شيخ مرتضى انصارى گفته بود: من درسم را براى سه نفر مى گويم : ميرزا محمد حسن، ميرزا حبيب اللّه، آقا حسين تهرانى.
امام خمينى (ره ) درباره ايشان فرمودند : آن مرحوم (ميرزاى بزرگ (ره ) ) كه در سامره تنباكو را تحريم كرد، براى اينكه ايران را تـقـريـبـا در اسارت گرفته بودند، به واسطه قرار داد تنباكو، و ايشان يك سطر نوشتند كه تنباكو حرام است، و حتى بستگان خود آن جائر (ناصر الدين شاه ) و حرم سراى آن جائر ترتيب اثر دادند بـه آن فتوا، و قليانها را شكستند و در بعضى جاها تنباكوهايى كه قيمت آن هم زياد بود، در ميدان آوردنـد و آتـش زدنـد و شـكست دادند آن قرارداد را، و لغو شد قرار داد، و يك چنين چيزى و آنها ديـدنـد كـه يـك روحـانـى پـيرمرد، در كنج دهى از دهات عراق، يك كلمه مى نويسد و يك ملت قيام مى كند، و قرار دادى كه ما بين شاه جائر و انگليسى ها بوده است، به هم مى زند و يك قدرت اين طورى دارد او.

خصوصيات اخلاقى :
او از نظر اخلاق و رفتار و مسائل انسانى و معنوى، و در قيام به وظايف شرعيه، در غايت كمال و اوج اشـتـهـار بود حكايات و نوادر بسيارى از حالات روحى و معنوى او را نقل كرده اند كه مجموع اين حـالات، او را بـه رتـبه اى از مراتب سازندگى رسانده است كه به اصطلاح علماى وقت، به او لقب مـجـدد و احـياگر مذهب را داده اند كه در راس هر قرن، يك فرد از ميان جمع اخيار و رجال عـلـمـى مـى درخشد و تجديد كننده واحياگر اصول معارف علمى و عملى مذهب مى شود.
از كرامات ميرزا نمونه هاى بسيارى نقل شده است كارهاى شگفت انگيزى كه جز به خواست و لطف خدا ممكن نيست نقل مى كنند: سه مرد از زوار فقير سامرا كمك مالى طلب كردند ميرزا به اولى بيست قران، به دومى پنج قران داد و به سومى هيچ سه نفر ابراز نارضايتى و عدم تساوى در اجراى عـدالت كردند ميرزا گفت تساوى برقرار شده است بر رسوايى خودتان اصرار مكنيد اما آنها راضى نـشدند و پافشارى كردند ميرزا دستور داد آن سه نفر را بازجويى كردند معلوم شد كه نفر اول (كه بـه او بيست قران داده بود) در كيسه اش پنج قران داشته، و نفر دوم (كه به او پنج قران داده شده بـود) در كيسه اش بيست قران داشته، و نفر سوم (كه چيزى دريافت نكرده بود) بيست و پنج قران داشته است از اينجا معلوم شد كه منظور ميرزا از تساوى ميان آنها چه بوده است ؟ المؤمن ينظر بنور اللّه.

فعاليت :
بعد از اقامت ميرزاى شيرازى در سامرا امـنـيـت و آسـايش زمانى به زوار سايه گسترد و سامرا مـركز مهمى براى تحصيل علم و محل تجمع علماى بزرگ گرديد و اين امر تا زمان مرگ ميرزا هر روز رو به افزايش بود ميرزا اقدامات عمرانى بسيارى انجام داد مدرسه هايي براى طلا ب بـنـا نـهاد كه تا هم اكنون به مدرسه ميرزا شهرت دارد احداث پلى بر شط سامرا براى عبور مردم و وسايل، و از ديگر كارهاى ميرزا در سامرا سـاختن دو حمام، يكى مردانه و ديگرى زنانه، در حرم عسكريين (عليهم السلام ) تزئينات و اصلاحاتى صورت گرفت بازار بزرگى توسط ايـشـان ساخته شد حسينيه اى جهت برگزارى مراسم عزادارى امام حسين (عليه السلام ) به همت ايشان بنا شد براى بسيارى از مجاورين سامرا خانه ساخت فقرا بسيارى از اهل تسنن را انفاق نمود و زندگى آنها را به جريان انداخت.

يـكـى از نقاط عطف و مهم تاريخ معاصر ايران، تحريم تنباكو است كه نقش ميرزاى شيرازى در اين حركت بزرگ، انكار ناپذير است كه متن حكم اين گونه بود : بـسـم اللّه الـرحمن الرحيم، اليوم استعمال تنباكو و توتون، باى نحو كان، در حكم محاربه باامام زمان صلوات اللّه و سلامه عليه است حرره الاقل محمد حسن الحسينى.

زعامت و رهبرى :
سال 1281، شيخ مرتضى انصارى دار فانى را وداع گفت افاضل شاگردان شيخ گرد آمدند و بـه گفته ميرزاى آشتيانى، همگى بر مقدم بودن ميرزاى شيرازى اتفاق كردند ميرزا به سبب تـواضـع و خـاكسارى ابتدا از قبول اين مهم امتناع مى نمود، ولى با استماع سخنان ديگران و حكم ايشان مبنى بر وجوب تصدى اين امر از جانب استاد، ميرزا قبول نمود.
شيوه ميرزا در رسيدگى به امور :از ميان اصحابش عده اى را براى مشاوره در امور دينى و عمومى مردم، برگزيده بود تا در شهرها و نـواحـى اطـراف نماينده او باشند و از همين طريق مسائل مهمى چون مسأله تحريم تنباكو، تاراج چـهارمحال، قضيه يهود همدانيها، گرفتارى شيعيان به دست افغانها، خريدن زمينهاى طوس به دست دولت روسيه و امثال اينها رابه بهترين وجه حل و فصل نمود بعضى از همين اصحاب، محل رفـع حـوائج مـؤمـنان بودند كه ميرزا با دريافت كمكهاى بدون عوض آنها امور خيريه را در ميان بـرادران مـؤمـن جارى مى ساخت در نهايت تواضع و پنهانى، كمك مى نمود اسامى فقرا هر شهر را داشت كه توسط وكلايش به ايشان كمك مى نمود.

سيرت ميرزا در دوران زعامت : در خـوش برخوردى و شيرينى گفتار، نمونه نداشت شخص در هنگام جداشدن از ميرزا در نهايت شـادمـانـى و رضايت ايشان را ترك مى گفت هيچ كس به سعه صدر او نبود حتى بر مستحق، يك كلمه زشت ادا نمى كرد خطاكار را جز به احسان پاداش نمى داد و اين همان خلق عظيمى است كه از پيامر عظيم الشان اسلام به ارث برده بود.

وفات :
در شـب چـهـارشـنبه بيست و چهارم شعبان 1312 هجری قمری، بعد از 82 سال عمر گرانمايه اش را به پرتو افكنى در ميان مسلمين و به خصوص شيعيان سپرى كرده بود، آن شب بعد از نـمـاز عـشـا، بـر اثـر شـدت بيمارى سل دار فانى را وداع كرد و ميرزا وصيت كرده بود كه او را در نجف، در محلى كه خود قبلا مشخص كرده بودند به خاك بسپارند به همين جهت جسد شريفش را پس از غسل دادن در شط سامرا، به طرف نجف اشرف حركت دادند در تـمـام شهرهاى سر راه، مردم با گريه و زارى و نوحه خوانى و سينه زنى به پيشواز مى آمدند در نـزديـكـى بغداد، تمام اهالى بغداد (حتى غير مسلمانان از اهل ذمه ) نيز به استقبال آمدند (مشير رجب پاشا )هم ارتش سلطانى را با هيأتى آراسته به حزن و اندوه، و تفنگهايى سرنگون به استقبال فـرسـتـاد در كربلا و نـجف طواف داده شد و سپس در آخرين شب شعبان دفـن گرديد.


نوشته شده در   دوشنبه 29 فروردين 1390  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode