خورشید خانم كه خسته بود رفت پشت آن كوه كبود هلال ماه ابرو كمان نشست كنار آسمان ستارهها دور و برش الماس میریختند به سرش وقتی كه شب سحر شد خروس از آن خبر شد قوقولی قوقو را سر داد به بچهها خبر داد: كی خواب و كی بیداره! صبح شده وقت كاره!