ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : يکشنبه 30 ارديبهشت 1403
يکشنبه 30 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : چهارشنبه 10 فروردين 1390     |     کد : 17315

مشهورترين شعبده بازان دنياي جادو

دنياي شعبده پر از افراديست كه هر يك نمايش هاي خاص خود را اجرا مي كنند.

دنياي شعبده پر از افراديست كه هر يك نمايش هاي خاص خود را اجرا مي كنند.
شعبده بازها از گذشته هاي دور تا كنون از محبوب ترين شخصيت ها براي طرفداران دنياي جادو به شمار مي رفتند چرا كه نه تنها نمايش‌هاي شگفت انگيز آنها تماشاچيان را از دنياي واقعي دور مي كند بلكه براي لحظه اي هم كه شده اين حس را به آنها مي دهد كه سحر و جادو واقعيت دارد.

هري هوديني
هري هوديني با نام واقعي اريك ويس، در سال 1874 در بوداپست مجارستان به دنيا آمد.«رابي ماير ويس» و «سيسيليا استينر»- پدر و مادر هري- به جز او هفت دختر و پسر ديگر هم داشتند كه البته هيچ كدام از آنها به شهرت هري نرسيدند. زماني كه هري كوچك بود، اجراي نمايش‌هاي عجيب و غريب، از هر كار ديگري برايش جذاب‌تر بود. او نخستين نمايش خود را در نه سالگي به روي صحنه برد؛ از همين زمان بود كه نام «هري هوديني» را براي خودش انتخاب كرد، چون به شدت تحت تاثير «هري كلار»- شعبده‌باز معروف آمريكايي- و «جان ايگن رابرت هوديني»- شعبده‌باز فرانسوي- قرار داشت و آنها را مي‌ستود. همين علاقه شديد باعث شد تا نام مستعار «هري هوديني» را براي حرفه هنريش انتخاب كند.اين شعبده‌باز مشهور روزهاي اول كارش را با حقه‌ها و كلك‌هاي قديمي بازي با كارت شروع كرد و آن‌قدر در اين كار مهارت پيدا كرد كه به شاه «بازي با كارت» معروف شد. اما اين چيزي نبود كه او را راضي كند. هري به هدف‌هاي بزرگ‌تري فكر مي‌كرد. به خاطر همين خيلي زود شروع كرد به آموختن فوت و فن شعبده‌بازي. هوديني در يكي از اجراهايش با «بس رانر» آشنا شد و همين آشنايي، مقدمه ازدواج آنها بود. «بس» تا آخرين اجراي هوديني در كنار شوهرش ماند و صحنه را ترك نكرد. هوديني براي اينكه نامش را بيشتر از بقيه شعبده‌بازان آن دوران سر زبان‌ها بيندازد، به يك مهارت خاص احتياج داشت، چيزي كه فقط از او ساخته باشد. به خاطر همين، ايده شعبده فرار با دستان بسته را اجرا كرد. البته در روزهاي اول اجراي اين شعبده چندان موفق نبود و زمان‌بندي‌هايش درست از آب درنمي آمد.

اجراي نمايش در سيرك وودويل
نقطه عطف زندگي هوديني سال 1899 بود، وقتي كه او تازه 25 ساله شده بود؛ هري در اين سال با مدير يكي از سيرك‌هاي معروف، به نام «مارتين بك» آشنا شد. بك كه شديدا از نمايش فرار با دستان بسته هوديني خوشش آمده بود، به او توصيه كرد كه روي اين اجرا بيشتر كار كند و حتي اجازه نمايش در سيرك «وودويل» را به اين شعبده‌باز تازه كار داد. در عرض چند ماه، نام و آوازه هوديني تمام شهر را‌فرا گرفت و او موفق شد جايگاه خوبي را در اين سيرك براي خود به دست بياورد. تا جايي كه در سال 1900 « مارتين بك» تور اروپا را براي هوديني شعبده‌باز ترتيب داد و به اين ترتيب ورق زندگي شعبده‌باز برگشت و شانس به او رو كرد.از نمايش‌هاي هوديني در اروپا استقبال خوبي به عمل آمد و او به انگلستان، اسكاتلند، هلند، آلمان، فرانسه و روسيه نيز سفر كرد. تماشاچي‌ها شيفته برنامه‌ها و اجراهاي قوي او شدند، تا جايي كه در اروپا به او يك لقب جديد دادند: سلطان دستبند آهنين.هوديني به هر شهري كه مي‌رسيد، پليس محلي را وادار مي‌كرد تا براي جذاب‌تر شدن اجراي نمايش فرار با دستان بسته، با او همكاري كنند. ماموران پليس هم دست و پاهاي هري را غل و زنجير مي‌كردند و او را به زندان مي‌انداختند. البته در بسياري از اين فرارهاي طاقت فرسا، اول هوديني را به دقت وارسي مي‌كردند تا مبادا وسيله‌اي با خود داشته باشد كه به فرارش كمك كند؛ وسيله‌اي مثل كليد يا حتي يك سنجاق سر ساده. اما هوديني هيچ چيزي همراه خودش نداشت، با اين حال مي‌توانست به راحتي غل و زنجيرها را باز كند و خودش را نجات بدهد. يكي ازمعروف‌ترين فرارهاي او در مسكو اتفاق افتاد، موضوعي كه تا مدت‌ها همه درباره آن حرف مي‌زند. هوديني موفق شده بود از ماشين حمل و نقل زندانيان زندان سيبري فرار كند، در حالي كه دست و پايش را حسابي قفل و زنجير كرده بودند!

روزهاي شانس آقاي جادو
اگرچه هيچ‌گاه خود هوديني ادعا نكرد كه قدرتي ماوراءالطبيعه دارد اما اجراها و نمايش‌هاي او آن‌قدر همه را شگفت زده كرده بود كه كم كم همه به اين باور رسيدند كه اين مرد، قدرتي مافوق قدرت بشري دارد. در سال 1912 هوديني معروف‌ترين نمايش خود را با نام سلول شكنجه چيني به اجرا گذاشت. در اين نمايش كه طرفداران زيادي هم داشت، هري به طور وارونه در يك محفظه شيشه‌اي - آهني پر از آب آويزان مي‌شد و بعد خودش را نجات مي‌داد. اين كار خيلي هم راحت نبود، چرا كه لازم بود او براي فرار بيش از سه دقيقه نفسش را حبس كند. با اين حال او باز هم موفق بود.به اين ترتيب هري هوديني هميشه چند گام از شعبده‌بازان زمان خودش جلو‌تر بود. با اين حال معماي دستان بسته او هميشه سر به مهر نماند و خود هوديني در كتابش با نام «رازهاي دستان بسته» كه در سال 1909 نوشت، توضيح داد بعضي از انواع قفل‌ها و دستبندها با وارد آوردن فشار و نيرويي معين، قابل باز شدن هستند و بعضي‌ها را هم مي‌شد با‌بند كفش باز كرد. هري در اين كتاب، نوشته بود كه با‌وجود اينكه قبل از اجراي نمايش حسابي او را مي‌گشتند، باز هم او يك كليد كوچك را در دهانش مخفي مي‌كرد تا اينكه در فرصتي مناسب، بتواند از آن استفاده كند.راز يكي از عجيب‌ترين شعبده‌هاي او هم در اين كتاب و از زبان خودش فاش شد، راز شعبده فرار از جليقه آهنين! هوديني فاش كرد كه هميشه وقتي در حال پوشيدن جليقه آهنين بوده، با فيگور گرفتن و سفت كردن ماهيچه‌هايش، باعث مي‌شد تا فضاي بيشتري را در جليقه بگيرد و بعد با آزاد كردن ماهيچه‌هايش و برگشتن به حالت معمولي، به راحتي مي‌توانست دست‌ها و شانه‌هايش را از جليقه بيرون بياورد.

گران‌ترين شعبده‌باز آمريكا
هوديني در هر اجرا، تجربه‌اي جديد و نكته‌اي تازه مي‌آموخت. يكي از نكات بسيار ظريفي كه هوديني به آن پي برد، اين بود كه مردم دوست دارند تقلا كردن او را در فرار از جليقه آهني با چشم‌هاي خودشان ببينند و به اين ترتيب هوديني چندين بار نمايش جليقه آهنين را درست جلوي چشم تماشاچيان انجام مي‌داد و هر بار بعد از فرار با تشويق مردم روبه رو مي‌شد.سال‌ها گذشت و هوديني همچنان گران‌ترين شعبده‌باز در «وود ويل» آمريكا بود. يكي ديگر از جذاب‌ترين اجراهاي هوديني كه با استقبال زياد تماشاچي‌ها روبه رو شد، غيب كردن يك فيل بسيار بزرگ جلوي چشم تماشاچي‌ها در يكي از سالن‌هايي بود كه از نظر مردم هيچ راه فراري نداشت؛ غافل از اينكه در زير صحنه نمايش، استخري قرار داشت كه فيل بيچاره در هنگام غيب شدن در آن افتاده بود.درهر حال اين جادوگر بزرگ در سال 1917 به رياست انجمن شعبده‌بازان آمريكا رسيد و تا هنگام مرگش، همچنان در اين سمت باقي ماند. همچنين در سال 1923 هوديني به عنوان رئيس شركت «مارتينكا»، قديمي‌ترين شركت شعبده‌بازي و جادوگري آمريكا انتخاب شد.

الكساندر هرمان
الكساندر هرمان - شعبده‌باز معروف فرانسوي- در هشتم فوريه سال 1844 در پاريس به دنيا آمد. او با نام هرمان بزرگ به شهرت رسيد و يكي از اعضاي خانواده هرمان ما بود كه به عنوان اولين خانواده شعبده‌باز شناخته مي‌شدند. او از بهترين كساني بود كه در حوزه شعبده‌بازي برنامه اجرا مي‌كرد.

پدرش - ساموئل هرمان- ‌پزشكي بود كه به صورت تفريحي در سفرهايش به اروپا به عنوان شعبده‌باز فعاليت مي‌كرد و او بارها براي سلطان ترك، ناپلئون و افراد معروف ديگري هم برنامه اجرا كرده بود و حتي يك بار از ناپلئون يك ساعت طلا به عنوان دستمزد دريافت كرد؛ ولي شغل او به عنوان پزشك وقت زيادي از او مي‌گرفت و باعث شد ساموئل شعبده‌بازي را كنار بگذارد. الكساندر هرمان كه كوچك‌ترين فرزند خانواده بود، مانند برادرش راه پدر را به صورت حرفه‌اي ادامه داد. او تا آخرين روزهاي عمرش ساعت طلاي پدرش را همراه داشت و از آن به عنوان انگيزه‌اي براي ادامه دادن كارش ياد مي‌كرد.

ساموئل به مرور حقه‌هايي را كه آموخته بود، به پسر بزرگش كارل ياد داد و سپس كارل نيز تحصيلاتش را رها كرده و به سن پترزبورگ رفت تا شعبده‌بازي را به صورت حرفه‌اي دنبال كند. او وقتي علاقه برادر هشت ساله‌اش - الكساندر- را به دنياي شعبده و جادو ديد، او را نيز با خود به روسيه برد تا هنر شعبده را به او بياموزد. كارل براي مدت‌ها الگوي الكساندر هرمان بود، آن دو با يكديگر تورهاي نمايشي زيادي در سراسر اروپا برگزار كردند و سرانجام وقتي الكساندر مهارت كافي به دست آورد، در سال 1862 از برادر خود جدا شد و به آمريكا سفر كرد تا به صورت انفرادي برنامه اجرا كند. الكساندر اولين برنامه خود را در سالني معروف در لندن برگزار كرد. اين سالن با معماري مصري و الهام گرفته از هنر مصر، تنها سالن مشهور لندن بود كه تا آن روز شعبده‌بازان بزرگي در آن برنامه داشتند. الكساندر هرمان نيز موفق شد به اين سالن راه پيدا كند و به شهرت جهاني برسد. او سال‌ها به همراه همسرش - آدلايد هرمان- به روي صحنه رفت. معلق ماندن در هوا به روش روبرت هودين و گرفتن گلوله به سبك جديدي كه ابداع كرده بودند، از نمايش‌هاي محبوب الكساندر و آدلايد بود. هرمان شوخ طبع بود و گاهي براي جلب توجه و افزودن محبوبيتش كارهاي جالبي مي‌كرد. روزي با يكي از دوستانش در خيابان راه مي‌رفتند. او متوجه دو پليس شد كه در سمت ديگر خيابان ايستاده بودند، براي جلب توجه به سمت دو مرد رفت و دستمال گردن يكي از آنها را دزديد. مرد مالباخته پليس‌ها را صدا كرد و موضوع را به آنها گفت. در همين حين يكي ديگر از حضار متوجه شد ساعتش نيست، او نيز به هرمان مشكوك شد و اصرار داشت كه ساعت را او دزديده. پليس‌ها مي‌خواستند او را بگردند؛ ولي هرمان در كمال خونسردي گفت: «بهتر است اول جيب‌هاي خودتان را بگرديد!» در كمال ناباوري ساعت در جيب يكي از پليس‌ها و دستمال گردن در جيب ديگري بود. در عرض چند ثانيه مدال افتخار يكي از پليس‌ها هم ناپديد شد و هرمان پيشنهاد داد: «مرد صاحب ساعت را بگرديد، شايد مدال پيش او باشد.» و پليس با تعجب مدال را از جيب مرد بيرون آورد، هرمان لبخندي زد و گفت، «شما اشتباه كرديد، چون به نظر مي‌رسد تنها آدم صادق در اين جمع من باشم!»

پليس‌ها فكر كردند هرمان مسخره‌شان مي‌كند، پس دستگيرش كردند ولي هرمان توانست بي‌گناهي خود را ثابت كند و به آنها گفت اين فقط يك حقه شعبده‌بازي بوده و پليس‌ها آزادش كردند.

گاهي شوخ طبعي او برايش دردسر ساز مي‌شد، يك‌بار با يك روزنامه‌نگار در رستوراني قرار‌مصاحبه داشت. حتي در زمان كارهاي جدي هم شيطنت رهايش نمي‌كرد. او با يك شعبده‌بازي ساده در ظرف سالاد روزنامه‌نگار الماسي واقعي را ظاهر كرد. روزنامه‌نگار كه از هرمان كله شق‌تر بود، در يك حركت سريع الماس را به پيشخدمتي كه براي جمع كردن ظرف‌ها آمده بود، هديه داد. هرمان به دردسر افتاد چون پيشخدمت به هيچ وجه حاضر نبود سنگ قيمتي را پس دهد!

هرمان هميشه در برنامه هايش با كت و شلوار مخمل مشكي، كلاه استوانه‌اي و دستكش‌هاي سفيد كه مد شعبده‌بازان آن زمان بود، حاضر مي‌شد. او هميشه برنامه‌اش را با در آوردن دستكش‌هاي سفيدش و ناپديد كردنشان در يك چشم به هم زدن ميان دستانش شروع مي‌كرد و بعد با ظاهر كردن اسكناس‌هاي دلار در هوا و بيرون كشيدن خرگوش از كلاه تماشاچيان، برنامه‌اش را ادامه مي‌داد.

خرگوش را به هوا پرتاب مي‌كرد و با شليك گلوله به آن، ناگهان خرگوش ميان زمين و هوا ناپديد مي‌شد! و در آخر برنامه، پيش از اينكه پرده‌ها بسته شوند، او دوباره خرگوش را ظاهر مي‌كرد و در حالي كه خرگوش بي‌توجه به او گوش هايش را مي‌خاراند، هرمان نوازشش مي‌كرد و با او حرف مي‌زد. هرمان افسانه 12 شعبده‌بازي را كه با نمايش گلوله جان خود را از دست داده بودند، مي‌دانست؛ براي همين او نسخه‌هاي جديد و مبتكرانه‌اي از اين نمايش را به سبك خودش طراحي كرد و هر بار يكي را به كمك دستيارش - بيلي رابينسون- به اجرا مي‌گذاشت. ولي به خاطر خطرهاي احتمالي اين نمايش فقط در موقعيت‌هاي خاص اجرا مي‌شد.

هرمان تنها 52 سال داشت كه در بازگشت از يكي از تورهاي نمايشي‌اش در قطار دچار ايست قلبي شد و از دنيا رفت. پس از مرگ او، خواهر زاده‌اش لئون هرمان به آمريكا رفت تا به همراه آدلايد و به جاي الكساندر نمايش اجرا كنند و برنامه را سرپا نگه دارند. هرمان معتقد بود موفقيت برنامه‌هاي يك شعبده‌باز به زودباوري طرفدارانش بستگي دارد. هر چه مردم زودباورتر باشند، نمايش‌هاي شعبده‌باز حس كنجكاوي آنها را بيشتر بر مي‌انگيزد و حيرت آورتر خواهد بود.

ديويد بلين
ديويد بلين در چهارم آوريل سال 1973 در نيويورك متولد شد. مجله نيويورك تايمز بلين را هوديني عصر جديد معرفي كرده است. مادر بلين، معلم و پدرش سرباز قديمي جنگ ويتنام بود كه البته در كودكي بلين از هم جدا شدند. هنگامي كه بلين چهار ساله بود، روزي با مادرش سوار مترو شد. در همان هنگام معركه‌گيري خياباني را ديد كه كارهاي عجيب و غريبي انجام مي‌داد. كودك چهارساله مسحور شعبده‌باز شده بود و از همان زمان جرقه جادوگري در ذهنش زده شد.

در سال 1997 اولين برنامه تلويزيوني بلين به نام «ديويد بلين: جادوي خياباني» از كانال‌ اي‌بي‌سي به روي آنتن رفت. به اين ترتيب نام بلين سر زبان‌ها افتاد. او در اين باره گفت: «دوست دارم جادو را همان طور كه صد سال پيش بود، به روي صحنه بياورم.»

از كارهاي معروف بلين مي‌توان به زنداني شدن در بلوك يخي، ايستادن روي تير برق 30 متري پارك بريانت نيويورك، زنده ماندن در محفظه شيشه‌اي به مدت 44 روز بدون غذا و تنها با نوشيدن چهار و نيم ليتر آب در روز اشاره كرد و هفت روز محفوظ ماندن در تابوت پر از آب، از معروف‌ترين اجراهاي بلين است كه سبب شد لقب هوديني عصر جديد را به او بدهند.در پنجم آوريل سال 1999 بلين تصميم گرفت تا در يك محفظه پلاستيكي در بسته كه با سه تن آب پر شده بود، به مدت هفت روز مسير مشخصي را طي كند. به گفته شبكه سي‌ان‌ان، تنها راه ارتباط بلين با بيرون زنگ اخباري بود كه در هنگام خطر به آن دسترسي داشت. در طول اين اجرا، بلين هيچ چيز نخورد و تنها در روز دو تا سه قاشق غذاخوري آب مي‌نوشيد. حدود 75 هزار نفر براي تماشا به محل اجرا آمده بودند كه در ميان آنها، برادرزاده هوديني، مري بلود هم حضور داشت. او در اين باره گفت: « اگر چه عموي من همه را با كارهايش به حيرت وا داشت اما هرگز نتوانست چنين كاري انجام دهد.» سرانجام پس از هفت روز، در دوازدهم آوريل صدها خبرنگار براي باز كردن در تابوت حضور يافتند تا خبرساز هوديني عصر جديد شوند. هنگامي كه بلين از تابوت بيرون آمد، رو به جمعيت كرد و گفت: «من شاهد لحظه‌هايي باورنكردني بودم. من ديدم كه مردم از هر‌نژاد و مذهب با هر گروه سني، دور هم گرد آمده بودند تا برنامه مرا تماشا كنند و اين باارزش‌ترين چيز براي من است.»

روبرت هاربين
روبرت هاربين در سال 1909 متولد شد. او از معروف‌ترين شعبده‌بازان انگليسي بود. كه با نام ند ويليام به دنيا آمد و پس از به شهرت رسيدن، نام روبرت هاربين را براي خود انتخاب كرد. از شعبده‌هاي معروفي كه او ابداع كرد، شعبده «دختر زيگ زاگي» است. در اين نمايش كه تا حدودي شبيه نمايش اره كردن است، دستيار شعبده‌باز در حالي كه ايستاده به سه قسمت تقسيم مي‌شود. روبرت هاربين همچنين يكي از كساني بود كه در هنر اوريگامي (هنر ساختن سازه‌هاي كاغذي) هم توانست نام خود را ثبت كند. او در اين كار خبره بود. روبرت جوان زماني كه در مدرسه تحصيل مي‌كرد با شعبده‌بازي آشنا شد. روزي در يكي از جشن‌هاي مدرسه شعبده‌بازي حضور داشت و روبرت براي اولين‌بار نمايش‌هاي شعبده‌بازي را آنجا ديد و مسحور آن شد. 20 سالش كه شد به لندن رفت و در يك ‌سالن به عنوان شعبده‌باز آماتور مشغول به كار شد. بعد از اينكه كمي شناخته شد، برنامه‌اي در يك سالن تئاتر گرفت و با نام « ند ويليام، پسرشعبده‌باز» برنامه هايش را اجرا مي‌كرد. او پله‌هاي موفقيت را يكي پس از ديگري طي كرد و توانست به سالن‌هاي نمايش ديگر هم راه پيدا كند. او اولين شعبده‌باز انگليسي‌‌اي بود كه پاي نمايش‌هاي شعبده‌بازي را به تلويزيون باز كرد و اولين برنامه تلويزيوني‌اش را براي كانال بي‌بي‌سي ضبط كرد و بعدها در سال 1940 برنامه خودش را جلوي دوربين برد. هاربين بيشتر حقه‌هاي خود را به صورت كتاب به نگارش در آورد، اگرچه او روي صحنه هميشه مي‌درخشيد؛ ولي در امر نويسندگي استعداد چنداني نداشت. در كنار شعبده‌بازي، او به هنر اوريگامي هم علاقه‌مند بود و در سال 1953 بود كه شيفته اين هنر شد. او از اين هنر به عنوان جادوي كاغذ ياد مي‌كرد و با تمرين توانست مهارت كافي در اين هنر كسب كند تا جايي كه اولين رئيس انجمن اوريگامي انگلستان بشود. بعد از شعبده‌بازي برنامه‌هاي زيادي هم با موضوع اوريگامي در تلويزيون براي بچه‌ها ضبط كرد. هاربين روبرت در سال 1978 در 69 سالگي در وست مينيستر انگلستان در‌گذشت.

جاني تامپسون
جاني تامپسون از مطرح‌ترين شعبده‌بازان لاس وگاس است. او در كنار شعبده‌بازي به صورت حرفه‌اي سازدهني مي‌نواخت و اولين بار كار هنري خود را با موسيقي آغاز كرد. سپس به يك گروه كمدين پيوست و با ادغام كردن شعبده و كمدي سبك جديدي براي خود ابداع كرد و پله‌هاي موفقيت را يكي پس از ديگري طي كرد. بعد از ازدواج، همسرش - پاملا هايز- هم به او ملحق شد جاني و پاملا سال‌هاست كه نمايش‌هاي جادويي و كميكي را به روي صحنه مي‌برند كه در آنها جاني نقش يك جنتلمن شيك پوش ولي احمق را بازي مي‌كند. يكي از اجراهاي منحصر به فرد او طي برنامه، ظاهر كردن چندين كبوتر سفيد و زيبا روي صحنه است. اين كبوتر‌هاي دست‌آموز هم پس از ظاهر شدن قسمتي از نمايش را در دست مي‌گيرند. برنامه‌هاي اين زوج هنري با نام «تامپسوني بزرگ» به شهرت رسيد. جاني و همسرش با اجراهايشان، رنگ و لعاب جديدي به سالن‌هاي نمايش لاس وگاس دادند؛ ولي آوازه شهرت آنها محدود به لاس وگاس نيست. آنها در اكثر كشورهاي بزرگ تا به امروز برنامه داشته‌اند. جاني تامپسون علاوه براينكه يك شعبده‌باز زبردست است، يكي از بهترين آموزگاران در زمينه شعبده‌بازي هم هست كه از آموختن دانشش به ديگران دريغ نمي‌كند. او در پشت صحنه برنامه‌هاي شعبده‌بازاني چون پن و تلر، لانس بورتون و برنامه مايند فريك كريس آنجل دست داشته است. او و همسرش پاملا، جوايز زيادي نيز براي اجراهايشان كسب كرده‌اند، جوايزي چون «جايزه سوپراستار دنياي شعبده»، «جايزه شعبده‌باز سال»، «جايزه پرينس رينر» و جوايز متعدد ديگري كه تنها شعبده‌بازان بزرگ مي‌توانند از آن خود كنند.

جان هنري آندرسون
جان هنري آندرسون يكي از زبردست ترين شعبده‌بازان زمان خود بود. او يكي از اولين كساني بود كه هنر شعبده‌بازي را از خيابان‌ها به سالن‌هاي نمايش كشاند تا با اجراهاي ماهرانه و منحصر به فرد خود، تماشاچيان را سرگرم و دلشاد كند.

او در سال 1814 در اسكاتلند به دنيا آمد. پدرش كشاورز بود و زماني كه جان هنري تنها 10 سال داشت، از دنيا رفت. آندرسون كه تنها شده بود، مجبور شد براي گذران زندگي‌اش در يك آهنگري شاگردي كند؛ ولي بلندپروازتر از اين حرف‌ها بود و در روياهايش خود را يك هنرپيشه مي‌ديد. براي همين آهنگري را رها كرد و به گروهي از هنرمندان دوره‌گرد پيوست. در همين زمان بود كه او اولين نمايش شعبده‌بازي را ديد و تحت تاثير آن قرار گرفت. در 17‌سالگي او فعاليت خود را به عنوان شعبده‌باز آغاز كرد و نمايشي هم در قصر لرد پن مور به اجرا گذاشت. لرد كه از مهارت و زيركي او خوشش آمده بود، او را تشويق كرد و مورد تاييد قرار داد.

تاييد لرد پن مور به منزله تبليغ بزرگي براي آندرسون بود و بعد از مدتي به او پيشنهاد برگزاري تورهايي نمايشي داده شد. آندرسون هم پذيرفت و اين تورها سه سال طول كشيد و او را به شهرت رساند و توانست لقب بزرگ‌ترين و ماهرترين جادوگر قرن را از آن او كند؛ به‌طوري كه مردم وقتي مي‌شنيدند آندرسون در شهر است، از دورترين نقاط مي‌آمدند تا نمايش‌هاي او را تماشا كنند.

او اجراهاي خلاق و زيبايي داشت؛ نمايش‌هايي كه تا به آن روز كسي اجرا نكرده بود. گفته مي‌شود او اولين كسي بود كه خرگوشي زنده را از داخل كلاهش در آورد و مردم را شگفت زده كرد. گرفتن گلوله‌اي كه از تفنگ شليك مي‌شود، بدون اينكه خودش آسيبي ببيند هم از ديگر نمايش‌هاي مشهور اوست. اگر چه او مخترع اين نمايش نيست؛ ولي او اين نمايش را به شهرت رساند و مهارت و هنرش در اجراي آن باعث شد تا به نام او ثبت شود. حتي امروز هم مي‌بينيم شعبده‌بازان مشهوري چون كريس آنجل اين نمايش را به سبك خودشان اجرا مي‌كنند. از ديگر نمايش‌هاي او بطري تمام نشدني است؛ بطري‌اي كه به هنر آندرسون هر نوشيدني‌اي را به درخواست تماشاچيان در ليوان‌هايشان مي‌ريخت. در سال 1846 او به اطراف اروپا سفر كرد و تقريبا در تمام شهرهاي اروپا هنرش را به نمايش گذاشت و سرانجام در سال 1849 به لندن برگشت تا براي ملكه ويكتوريا و پرنس آلبرت برنامه اجرا كند.

براي مدتي از شعبده‌بازي دست كشيد و ميدان را به رقبايش سپرد، در اين مدت هنرپيشگي مي‌كرد؛ ولي عشق و علاقه‌اش به شعبده‌بازي او را دوباره به اين عرصه كشاند و در سال‌هاي 1859 و 1866 دوباره تورهاي نمايشي خود را آغاز كرد. او چهار فرزند دارد كه همه آنها در همين حرفه مشغولند و مدتي نيز با پدر خود كار مي‌كردند. آندرسون تمام 60 سال عمر خود را به پاي اين هنر گذاشت و سرانجام در سال 1874 در گذشت.

«وظيفه شعبده‌باز سرگرم كردن و شاد كردن بينندگان است، نه اينكه كاري بكند كه ديگران نمي‌توانند انجام دهند»، اين همان شعاري است كه او مبناي اجراهايش قرار مي‌داد و به راستي هم توانست با همين شعار، نام خود را به عنوان يكي از بهترين و مشهورترين شعبده‌بازان در دنياي سحر و جادو ماندگار كند.

كريس آنجل
كريس آنجل اساسا يك هنرمند پولساز است كه با استفاده از شعبده‌هاي باور نكردني‌اش به شهرت رسيده است. كريستوفر نيكولاس سارانتاكوس كه همه او را با نام هنري كريس آنجل مي‌شناسند، در 19 دسامبر 1967 در خانواده‌اي يوناني- آمريكايي به دنيا آمد. كريس با عشق به موسيقي و علاقه به سحر و جادو بزرگ شد و از همان كودكي به شدت تحت تاثير دو شعبده‌باز بزرگ هري هوديني و ريچاردي جي آر قرار گرفت. او براي اولين بار شعبده‌بازي را در شش سالگي از عمه‌اش استلا با فوت و فن كارت بازي آموخت و از آن زمان بود كه مجذوب دنياي سحر و جادو شد و پس از به اتمام رساندن دبيرستان تصميم گرفت راه خود را در زمينه شعبده‌بازي و تردستي ادامه دهد و يك شعبده‌باز حرفه‌اي شود. كريس ساعت‌ها در كتابخانه وقت خود را به خواندن كتاب‌ها و حقه‌هاي شعبده‌بازان و ساحران مي‌گذراند و حقه‌هاي شعبده‌بازي را با علاقه‌اي بسيار و وسواس عجيبي دنبال مي‌كرد و در اين زمينه مهارت‌هاي بسياري كسب كرد. كريس اولين برنامه هايش را در حضور خانواده به اجرا گذاشت و سپس چنان در اين حرفه رشد كرد كه به جشن‌هاي خصوصي و رستوران‌ها راه يافت و به اجراي برنامه پرداخت. در 14 سالگي به طور مرتب هر هفته در كافه‌ها و رستوران‌هاي اطراف محل زندگي خود اجرا داشت و در 19 سالگي درآمدي برابر با 3 هزار دلار در هفته از اجراي برنامه در جشن‌ها و مراكز مختلف به دست مي‌آورد. سپس در سال 2001 با فصل اول برنامه مايندفريك ظاهر شد و شهرتي جهاني يافت. پس از آن به لاس وگاس نقل مكان كرد و ايده پروژه جديدي در ذهنش جرقه زد : توليد يك مجموعه تلويزيوني.

او برنامه تلويزيوني خود را با نام «كريس آنجل مايند فريك » كه در خيابان‌هاي لاس وگاس تصوير برداري مي‌شد، براي اولين بار از طريق شبكه تلويزيوني A&E در جولاي 2005 پخش كرد. اين برنامه به شدت مورد استقبال قرار گرفت و موفقيت ديگري براي كريس رقم زد. از حقه‌هاي معروف اين برنامه مي‌توان به راه رفتن بر روي آب، دو نيم كردن زني در يك پارك عمومي و پرواز بر روي آتش و خوابيدن بر بستري از ميخ اشاره كرد.

معروفيت كريس و خارق‌العاده بودن تردستي هايش نظر كارگردان سيرك، دو سولي را به خودش جلب كرد و سرانجام پس از يك سال گفت‌وگو و مذاكرات، كريس آنجل در سال 2006 به اعضاي سيرك دو سولي پيوست تا نمايش خارق‌العاده‌اي به نام «باور» را در هتل لاكسور لاس وگاس به اجرا بگذارند.

«باور كريس آنجل» در سال 2008 ،همزمان با هشتاد و دومين سالگرد مرگ هوديني به نمايش گذاشته شد. كريس به غير از شعبده‌بازي دستي هم در موسيقي دارد.

او مدتي خواننده گروه آنجل داست بود. كريس كتابي هم به كمك لورا مورتن، به نگارش در آورده و در آن راز بعضي حقه‌هاي نمايشي خود را افشا كرده است. اين كتاب با نام «افشاي راز» در 24 آوريل 2007 به چاپ رسيد و تا مدت‌ها يكي از پرفروش ترين‌ها به روايت روزنامه معتبر لس آنجلس تايمز بود.

كريس آنجل محبوبيت زيادي بين مردم در سراسر دنيا دارد؛ از آمريكا و اروپا گرفته تا آسيا و استراليا و آفريقا. او اين محبوبيت را به خاطر كارهاي خارق‌العاده و دور از باوري كه انجام مي‌دهد به دست آورده و تا به حال توانسته ركوردهاي بسياري را هم به نام خود ثبت كند؛ مثل ركورد طولاني ترين زمان ماندن در آب به مدت 24 ساعت بدون نوشيدن و آشاميدن، تنها با يك منبع اكسيژن، ركورد طولاني ترين معلق ماندن در هوا به مدت پنج ساعت و 42 دقيقه، ركورد سريع‌ترين فرار از بشكه حاوي نوشيدني


نوشته شده در   چهارشنبه 10 فروردين 1390  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode