ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 21 ارديبهشت 1403
جمعه 21 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : چهارشنبه 18 اسفند 1389     |     کد : 16494

در تكاپوي اتحاد اسلامي

سيدجمال‌الدين اسدآبادي كه سال 1255 هـ. ق در قريه اسدآباد از توابع همدان ديده بر جهان برگشود از جمله نامداراني است كه انديشه اتحاد تمامي‌مسلمانان جهان را پشتوانه عمل خويش قرار داده بود.

 
جام جم آنلاين: سيدجمال‌الدين اسدآبادي كه سال 1255 هـ. ق در قريه اسدآباد از توابع همدان ديده بر جهان برگشود از جمله نامداراني است كه انديشه اتحاد تمامي‌مسلمانان جهان را پشتوانه عمل خويش قرار داده بود.

انديشه اتحاد اسلامي‌كه جمال‌الدين، مروج و مبلغ آن بود امري بود كه ريشه در تعليمات پيامبر(ص) داشت و سنگ بناي اصلي آن در دستور موكد «انما المومنون اخوه» ديده مي‌شد. با اين وصف آنچه روشن است، در گذر تاريخ، اتحاد اسلامي ‌به تقريب به افتراق اسلامي‌انجاميد.

اوج افتراق بين مسلمانان را در كشمكش‌هاي 2 امپراتوري قدرتمند صفوي و عثماني كه يكي مدعي تشيع و آن ديگري مبلغ تسنن بود مي‌توان مشاهده نمود. آنچه روشن است، افتراق ناميمون اسلامي ‌براي سده‌هاي متمادي ادامه داشت. ادامه اختلاف‌هاي دهشتناك حكومت‌هاي عثماني و ايران و تسلط سهمگين دول استعماري فرنگ بر بسياري از سرزمين‌هاي اسلامي‌ تلنگري شد براي بيداري و رستن از رخوت و سستي چندصدساله و در جستجوي چاره برآمدن. برابر با تاريخ، 3 گروه عمده روشنفكري در جهان اسلام پديدار گشتند و 3 راهكار متفاوت در جهت رستاخيز مجدد در سرزمين‌هاي اسلامي ‌مطرح نمودند.

گروهي چون‌ رفاعه طهطاوي، مبلغ تقليد از تمدن غرب شدند و نسلي جديد از روشنفكران غربزده و غربگرا را به دنبال آوردند.

در ايران نيز پيروان چنين ايده‌اي ظهور به هم رسانيدند و حتي در برهه‌اي برخي از آنان اذعان نمودند كه يگانه راه پيشرفت آن است كه از موي فرق سر تا ناخن انگشت پا غربي شويم!

شماري از روشنفكران مسلمان هم تلاش كردند تا با دامن زدن به بحث‌هاي مرتبط با مليت، غرور ملي جوامع مسلمان را برانگيزند. افرادي چون مصطفي كامل و ضياء گوگلپ از جمله اينان بودند و در حقيقت نقشي عمده در جهت ظهور مكاتب پان‌عربيسم، پان‌تركيسم و... ايفا نمودند.

سومين گروه برخي از فرمانروايان و طيفي از انديشمندان جهان اسلام بودند كه چاره كار را در احياي اتحاد اسلامي‌ ديدند. نادرشاه افشار، برخي مسلمانان مناطق حيدرآباد، دكن و عليگر در هندوستان و از جمله آنها روشنفكر شيعي، اميرعلي، گروهي از تاتارهاي غازان و كريمه و سياستمدار اصلاح‌طلب تونسي و خيرالدين پاشا كساني بودند كه زودتر از ديگران نغمه اتحاد اسلامي ‌را مترنم شدند.

از آنچه گفته آمد مشخص شد نجواي اتحاد اسلامي‌ مدتي پيش از ظهور سيدجمال‌الدين نيز به گوش مي‌رسيد، اما بايسته و شايسته است گفته شود اين سيدجمال‌الدين بود كه آواي آن را با صدايي بلند و رسا نه‌تنها در جهان اسلام، بلكه در سراسر عالم طنين‌انداز كرد و در اين راه چنان توانمند و پرتلاش ظاهر شد كه به‌درستي و همان‌طور كه بسياري از تاريخ پژوهان اقرار داشته‌اند او را بايد مبدع راستين انديشه اتحاد اسلام و بنيانگذار نهضت‌هاي اسلامي‌ ناميد. افرادي چون شيخ محمد عبده، عبدالرحمن كواكبي، رشيد رضا، شكيب ارسلان و ابن‌باديس هم كساني بودند كه ترويج انديشه سيدجمال‌الدين را در جهان اسلام پي گرفتند.

آنچه از واكاوي آثار به يادگار مانده از اسدآبادي چون كتاب رساله نيچريه يا مقالاتش در روزنامه‌هاي عروه‌الوثقي و ضياء‌الخافقين به دست مي‌آيد آن است كه او از سويي تلاش كرد با تقريب مذاهب اسلامي، زمينه‌هاي وحدت اسلامي ‌و در پي آن يكپارچه سازي سرزمين‌هاي اسلامي‌ را فراهم آورد و از ديگر سوي با زدودن خرافات، بازسازي دين را محقق كند.

سيدجمال‌الدين بدان باور بود كه دين در زندگي و اخلاق جامعه شرق نقش بنيادين داشته و لذا بايد آن را اصلاح و احيا كرد. وي ضمن تاكيد بر لزوم ديانت، وحدت بين مذاهب اسلامي ‌را خواستار شد و اذعان داشت كه انديشه ديني مي‌تواند با رعايت خردگرايي، خرافه‌زدايي، نفي تقليد كوركورانه و تك‌نگري پيرايش و تصفيه شود و با اجتهاد مستمر و پويا اصلاح و بازسازي گردد.

اسدآبادي بر آن ايده بود كه انحطاط سياسي، رويگرداني از حقايق اسلام، خودكامگي، تعصب و اضمحلال وحدت اسلامي‌ اسباب انحطاط مسلمانان را فراهم آورده است و تنها راه علاج، اهتمام همه مسلمانان در جهت احياي آموزه‌ها و ارزش‌هاي اسلامي‌ و انسجام سياسي و فكري ملل اسلامي‌ در برابر استعمار و دشمنان دين و آيين است.

در حقيقت، همان‌گونه كه استاد محمدمحيط طباطبايي نيز در كتاب، سيدجمال‌الدين اسدآبادي و بيداري مشرق زمين، اذعان كرده است، مي‌توان اقرار داشت وي براي درمان دردهاي تن و جان ممالك اسلامي‌ به 3 اصل كلي معتقد گشته بود:

1ـ از ميان بردن آثار تفرقه مذهبي و احياي روح وحدت اسلامي‌

2ـ تبديل شيوه حكومت از استبدادي به مشروطه و برقراري قانون به جاي رسوم و اوامر‌

3ـ مبارزه علني و مستمر با نفوذ استعمارگران بويژه استثمار انگلستان‌

ضرورت دارد گفته شود ‌ مشروطه‌خواهي سيد از نظر برخي پژوهشگران مترقيانه‌ترين وجه انديشه‌اش بوده است، اما اين نكته را نبايد از نظر دور داشت كه مهم‌ترين هدف سيدجمال‌الدين، همان طور كه دكتر محسن ـ‌ سليم نويسنده كتاب تاريخ قاجار ـ نيز اظهار داشته، مبارزه با نفوذ امپرياليسم در كشورهاي اسلامي‌ و متحد ساختن مسلمانان جهان برضد آن دشمن مشترك بوده است و به همين سبب اسدآبادي را نمي‌توان به درستي از پيشروان انديشه مشروطه‌خواهي در ايران يا ديگر كشورهاي اسلامي‌ خواند، اما مبارزه‌اش با دولت‌هاي استبدادي زمان، ياري فراوان ولي غيرمستقيمي ‌به گسترش جنبش‌هاي مشروطه‌خواهي و به اصول و مباني مشروطه كرد.
نكته: مشروطه‌خواهي سيد از نظر برخي پژوهشگران مترقيانه‌ترين وجه انديشه‌اش بوده است، اما اين نكته را نبايد از نظر دور داشت كه مهم‌ترين هدف سيدجمال‌الدين، مبارزه با نفوذ امپرياليسم در كشورهاي اسلامي‌ و متحد ساختن مسلمانان جهان برضد آن دشمن مشترك بوده است
در واقع، تاثير انديشه‌هاي سيد در گسترش جنبش‌هاي اسلامگرا در كل جهان اسلام و هدايت محافل مذهبي و فرهنگي ايران به سمت جبهه‌گيري عليه استبداد قاجاري و استعمار خارجي شايان توجه و قابل بررسي است و حكايت از سهم ارزنده او در راه اندازي جنبش مقاومت ملي و مشروطه‌خواهي دارد.

گفتني است، تلاش وي براي نيل به هدف از چند رهگذر صورت مي‌گرفت:

الف: نگارش مقالات و رسائل متعدد: از جمله آنها مي‌توان به كتاب‌ نيچريه‌ اشاره كرد كه در آن مواضع ارنست رنان، فيلسوف مشهور فرانسوي، كه اسلام را مخالف ترقي‌خواهي مي‌دانست و آن را بزرگ‌ترين زنجير بسته شده بر پاي بشريت در درازناي تاريخ مي‌ناميد، نقد كرد و به صورت مستدل پاسخ ايرادات او را مشروح داشت.

آنچه هويدا ‌ست مباحثات او با رنان بويژه درباره تطبيق و مقايسه تمدن اسلام و تمدن مغرب‌زمين در ميان جوامع روشنفكري آن روزگار اروپا سرو صدايي بسيار به راه انداخته بود. شايان توجه آن است كه پس از انتشار يكي از سخنراني‌هاي رنان در دانشگاه سوربن كه تحت عنوان، اسلام و علم‌ ايراد شد و در آن اسلام با علم بي‌ارتباط شمرده شد. اسدآبادي با نگارش مقاله‌اي در روزنامه‌ دبا‌ به رد اين گفتار پرداخت. شگفت آنجاست كه رنان پس از مطالعه نوشتار سيد در مقدمه پاسخ خود ضمن تمجيد از او چنين نگاشت:

«جمال‌الدين كاملا از خرافات آزاد و وارسته است. او از اين نژادهاي قوي نهاد سمت فراز ايران است و در آنجا روح آريايي در زير طبقه سطحي هنوز زنده است. شيخ بهترين دليلي است به وجود آن حقيقت بزرگ كه ما غالبا اعلام كرده‌ايم و آن عبارت است از اين كه قيمت اديان به قدر آن قيمتي است كه پيروان آن اديان دارند.

حريت افكار شيخ، طبيعت نجيب و درست وي در موقع صحبت مرا به اين اعتقاد واداشت كه من در پيش خودم يكي از آشنايان قديم خويش مثلا ابن سينا يا ابن‌رشد را بار ديگر زنده شده مي‌بينم يا يكي از آن آزادمردان بزرگ را كه در دنيا مدت 5 قرن تمام نماينده روح انسانيت بوده‌اند مشاهده مي‌كنم.»نيازمند ياد كرده است كه سيد جمال‌الدين گويا با ويكتور هوگو، نويسنده مشهور فرانسه، نيز آشنايي و ارتباط داشته است. برابر با تاريخ او همچنين براي ملكه ويكتوريا هم نامه‌هايي نگاشت و سياست‌هاي انگلستان در ايران و ديگر مناطق دنياي اسلام را مورد نقد قرار داد.

ب: انتشار روزنامه‌هاي عروه‌الوثقي و ضياءالخافقين در اروپا: مجموعه مقاله‌ها و مطالبي كه او در اين روزنامه‌ها منتشر مي‌ساخت متضمن آرا و عقايد سياسي، اجتماعي و مذهبي سيد مبني بر مساوات و آزادي بود. اين روزنامه‌ها به سراسر دنياي اسلام و بويژه ايران و عثماني فرستاده مي‌شد.

ج: تبليغ عقايد و تربيت شاگردان از طريق سفر به سرزمين‌هاي مختلف اسلامي: او در اين راستا به هند، افغانستان، عثماني، مصر، حجاز و... سفر كرد. شاگردان بسياري را نيز پرورش داد كه از جمله مشهورترين آنان مي‌توان به شيخ محمد عبده، ابراهيم لقاني و سعد ذغلول اشاره داشت.

شيخ‌ الجسر طرابلسي نيز كه بيشتر دانشمندان شامات، لبنان و فلسطين خود را تربيت شده مكتب او معرفي مي‌كنند، تحول فكري خود را مديون و نتيجه تعليمات غيرمستقيم سيدجمال‌الدين بوده است.

د: نامه‌نگاري‌هاي متعدد و ملاقات با شاهان سرزمين‌هاي اسلامي‌ از جمله ناصرالدين‌شاه قاجار و سلطان عثماني، عبدالحميد و دعوت و توصيه به آنان جهت احياي وحدت اسلامي، زايل كردن استبداد و مبارزه با استعمار: اين تلاش‌هاي سيد چندان نتايج ميموني نداشت، چرا كه ناصرالدين‌شاه به‌رغم استقبال اوليه از سيد او را براي اقتدار و سلطه خويش خطرناك يافت و تبعيدش كرد. سلطان عبدالحميد هم به‌رغم حمايت نخستش از جمال‌الدين كه شايد بيشتر بدان سبب بود تا به ياري او بتواند روياي ديرينه سلاطين عثماني، خلافت عثمانيان بر كل جهان اسلام را برآورده سازد و در نهايت چاره‌اي جز كشتن سيدجمال‌الدين نديد.

هـ : نامه‌نگاري و گفت‌وگو با پيشوايان برجسته مذهبي و روشنفكران: در اين باره مي‌توان به نامه‌هاي او براي ميرزاي شيرازي، پيشواي بزرگ شيعيان و كسي كه فتوايش جنبش عظيم تنباكو را در ايران به راه انداخت و ملاقات با افرادي چون ميرزا فرصت شيرازي، ملك‌المتكلمين، ميرزا ملكم‌خان و عبدالقادر مغربي اشاره كرد.

به هرحال، به عنوان پاياني بر اين كوتاه جستار و به مثابه برآيند سخن مي‌توان گفت: منظور حقيقي سيدجمال‌الدين اسدآبادي برقرار كردن وحدت تام بين تمامي ملل و ممالك اسلامي ‌و ايجاد سدي در برابر اغراض و آزمندي استعمارگران بود. او در راه بيداري همه ملل اسلامي‌ مانند ايران، مصر، عثماني و افغانستان به يك نسبت كوشيد.

امير نعمتي ليمائي / جام جم


نوشته شده در   چهارشنبه 18 اسفند 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode