ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : دوشنبه 10 ارديبهشت 1403
دوشنبه 10 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : دوشنبه 24 آبان 1389     |     کد : 11464

هيجان نيايش

پاييز يادآور عروج بهارگونه فيلسوف شرق، استاد علامه محمدتقي جعفري است. او كه عمر خود را براي اعتلاي انسان‌ها و غنا بخشيدن به درك آنها از دين مصروف كرد، از جمله انسان‌هايي بود كه انوار روحاني و نوراني آنها ديگران را نيز به سرچشمه نور متصل مي‌گرداند.

به مناسبت دوازدهمين سالگرد عروج اين فرزانه زمان، قسمت‌هايي از انديشه‌هاي ايشان را در مورد نيايش تقديم دوستان مي‌نمايم.

از ديدگاه علامه محمد تقي جعفري آن حالت روحي كه ميان انسان و معبودش رابطه انس ايجاد نموده و او را در جاذبه ربوبي قرار دهد، نيايش ناميده مي‌شود.

علامه حال نيايشي كه به آدمي دست مي‌دهد را آن هنگام مي‌داند كه انسان موقعيت واقعي خود را در جهان در ارتباط با عظمت هستي درك مي‌كند. زيرا فقط در اين حالت است كه تمام خود را مانند تابلويي بي‌اختيار در زير دست نقاش ازل و ابد نهاده است، استاد جعفري بيان مي‌دارند كه اگر مي‌خواهيد در امتداد زندگاني خود، لحظاتي را هم از جدي‌ترين هيجان رواني بهره‌مند شويد، دقايقي چند روح خود را به نيايش وادار كنيد.

براستي چرا ما انسان‌ها وقتي دچار بحران‌هاي روحي مي‌شويم به ياد خدا مي‌افتيم؟ آيا مي‌شود اين حالات را نيايش گفت؟ علامه مي‌فرمايند كه اگر مي‌خواهيد تمام شوون زندگي شما اصالتي به خود گرفته و قابل تفسير بوده باشد، برويد و دمي چند در حال نيايش باشيد. وقتي نيايشي حالت معامله‌گرانه داشته باشد هيچ‌گاه در آن نيايش به آدمي حالات روحاني دست نخواهد داد و چقدر زيبا شاعري فرزانه از زبان ما آدميان مي‌گويد كه: با ديدگان فرو بسته لب بر جام زندگي نهاده و اشك سوزان بر كناره زرين آن فرو مي‌ريزيم. اما روزي فرا مي‌رسد كه دست مرگ نقاب از ديدگان ما برمي‌دارد و هر آنچه را كه در زندگاني مورد علاقه شديد ما بود از ما مي‌گيرد. فقط آن وقت مي‌فهميم كه جام زندگي از اول خالي بوده و ما از روز نخست از اين جام جز باده خيال ننوشيده‌ايم. علامه جعفري زندگي بي‌نيايش و حيات بيرون از جاذبيت كمال الهي را همان جام خالي مي‌دانند كه هنگام تولد به لبانمان مي‌چسبانيم و موقع مرگ آن را دور مي‌اندازيم. ايشان مي‌فرمايند: بياييم پيش از آن كه چشمان ما براي آخرين بار نمودي را ببيند و پلك‌ها روي هم گذارد و پيش از آن كه لب‌هاي ما آخرين سخن خود را بگويد و بسته شود و پيش از آن كه قلمرو دروني ما آخرين تلاش‌هاي خود را براي همدمي با روح انجام بدهد، ببينيم در مقابل نقدينه پرارزشي عمر ما كه سكه‌سكه به بازار وجود مي‌آوريم و آنها را از دست مي‌دهيم، چه كالايي را در اين بازار پرهياهو دريافت مي‌كنيم. بايد در ادامه گفتار علامه اضافه كرد كه: دير يا زود همه ما از اين كره خاكي و از اين ستارگان و آفتاب فروزان و از اين كهكشان‌ها كه ميليارد‌ها سال را پشت سر گذاشته و هنوز به درخشندگي خود ادامه مي‌دهند، چشم بر بسته و در بستر مرموز خاك خواهيم غنود چه بخواهيم چه نخواهيم.

استاد علامه جعفري مي‌فرمايند: لحظاتي ديدگان خود را از تماشاي خويشتن و طواف به دور خود گرفته و بر افق بي‌پايان فضا بدوزيم. ما هم دست‌هاي خود را براي اجابت به اشارت‌هاي موجودات اين فضاي بيكران به آسمان بلند كنيم... و با نداي: آه پروردگارا، خود را از خودسري در اين جهان هدف‌دار تبرئه نماييم. زيباترين جمله‌اي كه استاد علامه در ارتباط با مرگ بيان مي‌دارد اين است كه: اين زمزمه روح نواز است كه از شكستن كالبد بدن و تسليم به مرگ در برابر آن ناملايمات جلوگيري نموده و ما را به چنين نيايشي حيات‌بخشي وادار مي‌كند كه: خداوندا: احساس ميزباني تو براي وجود بي‌نهايت كوچك ما در اقليم هستي است كه اين قفس تنگ را براي ما قابل تحمل ساخته است. هيچ‌گاه در اين جهان هستي نبوده است كسي كه ولو براي يك بار هم كه شده به خدا فكر نكند. حتي آنهايي كه منكر آفريدگار هستند. اين يك امر محال است كه كسي در دوران زندگي‌اش ولو براي لحظاتي چند در اين جهان پرازدحام احساس غربت ننمايد. لحظاتي در عمر ما وجود دارد كه ما حتي خود را از خويشتن همه بيگانه مي‌بينيم. علامه در ارتباط با رابطه با خداوند و نيايش ادامه مي‌دهند كه: آن كدامين همدم شايسته است كه اين غربت وحشتناك را به انس و الفت مبدل سازد؟ ترديدي نداريم در اين كه هيچ مونسي مانند نيايش نمي‌تواند اين غربت و وحشت‌زدگي را به انس مبدل سازد. علامه جعفري جايگاه نيايش را اين گونه توصيف مي‌كنند: آنجا كه به زوال و فناي حتمي خود آگاه شده و درمي‌يابيم كه زندگاني محدود و ناچيز ما در مقابل عمر جهان هستي به منزله يك ثانيه در مقابل ميلياردها قرون و اعصار مي‌باشد. در اين حال نسيمي از ابديت، آنچنان مشام جان ما را مي‌نوازد كه عمر جهان هستي را به منزله ثانيه‌اي در مقابل ابديت براي ما سر مي‌كشد و ما را از وحشت فنا و نابودي نجات مي‌دهد. در اينجا علامه از انسان‌شناسي چون حافظ مثال مي‌آورند كه:

اي دل ار سيل فنا بنياد هستي بركند

چون تو را نوح است كشتيبان ز طوفان غم مخور

نيايش و دعا از سر عجز است، از سر ناتواني است بايد قبول كرد كه ما در مقابل يكتا خالق هستي هيچيم ما بايد به خوبي درك كنيم كه در اقيانوسي از ناداني‌ها غوطه‌وريم و دانش ما در مقابل آن اقيانوس تاريك و بيكران قطره‌اي بيش نيست اين حقيقتي است كه هر متفكر خردمند آن را مي‌داند. قطره دانش كه بخشيدي ز پيش

متصل گردان به درياهاي خويش (مولوي)‌

احساس مي‌كنيم كه در دريايي از نور غوطه‌ور گشته‌ايم. آخر نه اين است كه قطره ناچيز علم خود را به اقيانوس علم خداوندي وصل نموده ايم.

علامه محمد تقي جعفري اين فضاي عجز و ناتواني را اين گونه به تصوير مي‌كشند كه خداوندا مرغي ناچيز و محبوس قفس جسم، براي حركت به پيشگاه تو، بال‌هاي ظريفش لرزيدن گرفته است. نه براي اين‌كه از قفس تن پرواز كند و در جهان پهناور هستي بال و پر ‌گشايد زيرا زمين و آسمان با آن همه پهناوري جز قفسي بزرگتر براي اين پرنده شيدا نيست. او مي‌خواهد و مي‌نالد تا آغوش بارگاه بي‌نهايت خود را در همين هستي كه تجليگاه عظمت جلال و جمال توست بازكني و او را به سوي خودت بخواني. علامه راه رسيدن به نور را گذراز دل شب مي‌دانند. ايشان همه روزنه‌هايي كه در نيايش و دعاهاي آدميان به وجود مي‌آيد را در تاريكي شب مي‌دانند. جهان هستي در آيينه روح بدون دست‌خوردگي از تخيلات و توهمات بي‌پايه ما منعكس مي‌گردد شايد هم، رنگ زيباي لاجوردين كه در فوق تاريكي فضاي كره زمين ما نمودار مي‌گردد، رمزي است براي پايان تاريكي جهان كه به سپيده‌دم آن سوي جهان كه خارج از درك كمي و كيفي ماست كشيده مي‌شود. استاد محمدتقي جعفري نيايش‌هاي بسياري را در اين كره خاكي برمي‌شمارند كه ايشان عنوان مي‌كنند از آغاز حيات انساني تاكنون نيايش‌هاي گوناگون از اين خاكدان به سوي ملكوت الهي برخاسته و حكمت رباني وجود را در ذهن نيايشگر تحقق بخشيده است. ايشان به زيبايي برمي‌شمرند كه در امتداد زمان بي‌كرانه، چه زورق‌ها و كشتي‌ها كه در گرداب‌هاي هولناك درياها اختيار از دست دريانوردان گرفته از هيچ طرفي صداي نجات به گوششان نرسيده به يكباره دست از جان شسته و خود را به دامان امواج سهمگين دريا سپرده‌اند اينك همه چيز فراموش شده و زنگار آلودگي‌ها با دست محبت و رحمت خداوندي ... زدوده شده است.

علامه، ديدگاه ساده‌لوحان به نيايش را اين‌گونه تعريف مي‌كنند كه: ساده‌‌لوحان مي‌گويند: ما بدون اين كه در زندگاني حالت گرايش و نيايشي داشته و خود را با بي‌نهايت مواجه بسازيم، مي‌توانيم زندگاني لذتبخش داشته باشيم. ايشان در جواب اين افراد بيان مي‌كنند كه: آري، لذت‌هاي طبيعي را آرمان تلقي‌كردن همان اندازه قابل دفاع است كه لذت مواد تخديركننده براي معتادان به آن مواد، فراموش نكنيم آنان كه اعتياد به مواد تخديركننده دارند نيز در موقع استفاده از مواد مزبور در دنيايي از لذت غوطه‌ور مي‌گردند. آنان كه به جهت نيرومندي، از وسايل پيروزي بر ديگران برخوردارند، از مستي برده ساختن ديگران و زير پا گذاشتن هر گونه حقوق و اصول انساني بهترين سعادت زندگاني و لذت را مي‌چشند.

فريد صلواتي

جام‌جم


نوشته شده در   دوشنبه 24 آبان 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode