ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : يکشنبه 16 ارديبهشت 1403
يکشنبه 16 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : دوشنبه 10 آبان 1389     |     کد : 10930

مكتب تفكيك داراي قرائت‌ها و تفسيرهاي مختلفي است

مكتب تفكيك آنچنانچه هست و بنيانگذاران آن تبيين كرده‌اند، غير از آن است كه توسط محمدرضا حكيمي عرضه و تفسير مي‌شود. اين مكتب در نهايت منجر به اخباري‌گري در قلمرو عقايد و معارف كلامي مي‌شود.

مكتب تفكيك آنچنانچه هست و بنيانگذاران آن تبيين كرده‌اند، غير از آن است كه توسط محمدرضا حكيمي عرضه و تفسير مي‌شود. اين مكتب در نهايت منجر به اخباري‌گري در قلمرو عقايد و معارف كلامي مي‌شود.
به گزارش خبرگزاري فارس، حجت‌الاسلام والمسلمين حسين مظفري در سال 1348 در يك خانواده مذهبي در شهر تهران به دنيا آمد. وي بعد از اخذ ديپلم رياضي، وارد حوزه علميه مرحوم مجتهدي شد.
مظفري افتخار حضور بيست‌و‌سه ماهه در جبهه‌هاي حق عليه باطل را در كارنامه درخشان خود دارد. در سال 1367 وارد حوزه علميه قم شد و بعد از طي سطوح سه‌گانه حوزه، ده سال در درس خارج فقه و اصول شركت جست.
وي به موازات دروس حوزه در سال 1373 وارد مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) شد. مظفري پس از اخذ كارشناسي ارشد فلسفه، در دوره دكتري مشغول تدوين پايان‌نامه است.
وي 14 سال سابقه تدريس دروس حوزي را داراست و كتاب «بنيان مرصوص» در نقد مكتب تفكيك را منتشر كرده است كه در سال 1385 به عنوان كتاب سال حوزه در قلمرو فلسفه و كلام انتخاب شد. همچنين مقالات متعددي از وي در مجلات علمي و پژوهشي منتشر شده است.
با توجه به تمركز و تخصّص حجت‌الاسلام مظفري در زمينه «مكتب تفكيك» ميزگردي با حضور وي و همراهان تدارك ديده‌ايم.

* لطفاً تاريخچه كوتاه ومختصري از شكل گيري مكتب تفكيك بيان كنيد.
ـ اين واژه را براى نخستين بار استاد محمدرضا حكيمى در كيهان فرهنگى، سال نهم، اسفند ماه 1371 مطرح كردند و در آن‏جا به معرفى اجمالى اين مكتب پرداختند. ايشان مدعى هستند كه واقعيت تفكيك قديم و كهن است و به صدر اسلام باز مى‏گردد. وى كسانى را در عصر حاضر سردمدار و پيشتاز آن و احيا كننده دوباره اين انديشه برمى‏شمرد كه در رأس آن‏ها مرحوم ميرزا مهدى اصفهانى است كه با هجرت خود در سال 1340 هجري قمري از نجف اشرف به مشهد مقدس، ترويج اين انديشه را آغاز مى‏كند، و پس از ايشان نيز شاگردانش راه او را ادامه مى‏دهند چهره‌هاي شاخص اين مكتب كه در پاسخ سوال دوم به شرح حال مهم‏ترين ايشان و شخصيت‏هاى ديگر اين مكتب اشاره مى‏كنيم.

* چهره‌هاي شاخص اين مكتب چه كساني هستند؟
ـ اولين چهره بارز و شاخص اين مكتب، ميرزا مهدي اصفهاني است. ايشان مؤسس و بزرگ‏ترين شخصيت مكتب تفكيك است. در سال 1303 هجري قمري در اصفهان به دنيا آمد و تحصيلات اوليه را در همان شهر به انجام رسانيد. در حدود دوازده سالگى به نجف اشرف هجرت كرد واز محضر اساتيد نامدار همچون: مرحوم آقا سيداسماعيل صدر، مرحوم آخوند خراسانى و آيت اللّه‏ سيد محمّدكاظم يزدى، مرحوم آيت‏الله‏ نائينى در زمينه فقه و اصول و از محضر آيت‌الله‏ سيد احمد كربلايى و آيت‏الله‏ شيخ محمد بهارى همدانى، در زمينه امور معنوي و اخلاقي استفاده كردند.
در منابع موجود نيامده كه فلسفه رسمى را نزد چه كسى آموخته است، اما گفته‏اند پس از سال‏ها تعلّم فلسفه و عرفان، احساس كرد معارف فلسفى و عرفانى، با معارف وحيانى همخوانى ندارند. بر اين اساس، در درون ضميرش دچار اضطراب شديد شد و براى برطرف شدن اين مشكل، دست به توسل زد و بارها به مسجد سهله رفت، تا اين‏كه در يك دريافت معنوي به ناكارآمدي قواعد فلسفى و عرفانى و مخالفت آن‏ها با شرع مبين معتقد مي شود. پس از اين تجربه معنوي، نوشته‏هاى فلسفى وعرفانى خود را در آب فرات افكنده، تصميم مى‏گيرد كه براى دريافت معارف، تنها به قرآن و روايات اهل‏بيت (عليهم‏السلام) روى آورد.
در سال 1340 ق به آستان قدس رضوى مشرّف شده و در جوار آن امام همام، رحل اقامت مى‏افكندند و تا سال وفاتش، در اين شهر به تدريس فقه و اصول و همچنين معارف قرآن پرداختند. سرانجام ايشان در سال (1365 ق) به رحمت ايزدى پيوستند و در دارالضيافة حرم مطهر على بن موسى الرضا عليه‏السلام به خاك سپرده شدند.

* از ايشان چه آثاري بر جاي مانده است؟
ـ از مهم‏ترين آثار ايشان مى‏توان از موارد ذيل نام برد:
1. معارف القرآن
2. تقريرات (شامل اصول فقه، اصول عقايد، قرآن‏شناسى است كه به دست يكى از شاگردان ايشان نوشته شده و توسط ايشان اصلاح گرديده است).
3. غاية المنى و معراج القرب و اللقاء (درباره نماز)
4. ابواب الهدى (خلاصه معارف القرآن)
5. مصباح الهدى (دراصول فقه)
6. المواهب السنية (در فقه)

* شاگردان مبرّز و نامدار ايشان چه كساني بودند؟
ـ برخي از شاگردان برجسته ايشان كه مروجين مكتب تفكيك هم بوده‌اند و در واقع چهره‌هاي شاخص اين مكتب به حساب مي آيند، عبارتند از:
1. شيخ مجتبى قزوينى
2. شيخ هاشم قزوينى
3. ميرزا جوادآقا تهرانى
4. شيخ محمود حلبى خراسانى
5. شيخ محمدباقر ملكى ميانجى
6. شيخ حسنعلى مرواريد

* چهره برجسته معاصر اين مكتب كدام شخصيّت است؟
استاد محمدرضا حكيمي چهره برجسته معاصر اين مكتب است. از ايشان ده‏ها اثر در زمينه‏هاى مختلف اجتماعى، سياسى و مذهبى به چاپ رسيده كه مهم‏ترين آن‏ها عبارت است از:
1. الحياة (ج 1 تا 6) به همراه آقايان: محمد حكيمى و على حكيمى
2. ادبيات و تعهد در اسلام
3. خورشيد مغرب
4. مجموعه مرزبانان حماسه جاويد (6 كتاب)
5. مكتب تفكيك (كه با انتشار اين كتاب، مكتب تفكيك به صورت جدّى در سطح جامعه علمى مطرح شد و بر سر زبان‏ها افتاد.)
6. اجتهاد و تقليد در فلسفه
7. معاد جسمانى در حكمت متعاليه
و آثار متعدد ديگر.
به هر حال عنوان «مكتب تفكيك» را ايشان براى اين مكتب فكرى برگزيد و آن را رواج داد.

* فكر مي كنم وقتش رسيده كه به مواضع و ديدگاههاي اين مكتب بپردازيم.
ـ پيش از اين كه به نقل و تشريح ديدگاه‌هاي اين مكتب بپردازيم لازم و ضروري است يك نكته مهمي تذكر داده شود و آن اين كه ديدگا‌ه‌هاي موسس اين مكتب با آنچه امروز به نام «مكتب تفكيك» توسط آقاي حكيمي و ديگران عرضه مي‌شود، بسيار متفاوت است. ابتدا به اين معنا كه آقاي حكيمي صادقانه نظر نسل اول مكتب تفكيك را به جامعه عرضه نمي‌كند و براي مقبول افتادن اين مكتب، چيزهايي را به آنها نسبت مي‌دهد كه هرگز از مراجعه مستقيم به آثارشان چنين چيزهايي برنمي‌آيد. ما در ابتدا معرفي آقاي حكيمي از اين مكتب را ارائه كرده و سپس براي آشنايي بهتر و بيشتر با اصول اساسي مكتب تفكيك برخي از آراء و نظريات موسس اين مكتب، يعني مرحوم ميرزا مهدي اصفهاني را ذكر مي‌كنيم.
آقاي محمدرضا حكيمى كه خود معرّف و مروّج اين مكتب است، آن را چنين تعريف مى‏كند:
تفكيك در لغت به معناى «جداسازى» است. (چيزى را از چيز ديگر جدا كردن)، «و ناب سازى» چيزى و «خالص كردن» آن. و «مكتب تفكيك»، مكتب جداسازى سه راه و روش معرفت، و سه مكتب شناختى است در تاريخ شناخت‏ها و تأمّلات و تفكرات انسانى، يعنى راه و روش قرآن، و راه و روش فلسفه، و راه و روش عرفان. و هدف اين مكتب ، ناب‏سازى و خالص‏مانىِ شناخت‏هاى قرآنى و سره فهمى اين شناخت‏ها و معارف است، به دور از تأويل و مزج با افكار و نحله‏ها و بر كنار از تفسير به رأى و تطبيق، تا «حقايق وحى» و اصول «علم صحيح» مصون ماند و با داده‏هاى فكر انسانى و ذوق بشرى در نياميزد و مشوب نگردد. (مكتب تفكيك/ص 46و47)
و در جاى ديگرى مى‏گويد:
هنگامى كه مى‏گوييم «مكتب تفكيك»، يعنى آن جهان‏بينى و جهان‌شناسى و نظام شناختى و دستگاه فكرى و مبناى اعتقادى (و سيستم تعقلى)، كه ميان مفاهيم و اصطلاحات بشرى، يا ممتزج، از سويى؛ و معارف خالص الاهى و آسمانى (متّخذ از كتاب و سنت) از سويى ديگر، تفاوت قائل است و فرق مى‏گذارد؛ و در واقع و به عبارت بهتر، تفاوتى را كه هست و واقعيت دارد مى‏پذيرد، و بيان مى‏كند و روشن مى‏سازد... . و در مورد اين سه مبنا و مكتب (وحى، فلسفه و عرفان) «تفكيكى» است نه «تأويلى» و «مزجى» و «التقاطى» و «تطبيقى»؛ زيرا اين امر را ناشدنى مى‏داند، و اين سه جهان‏بينى و جهان‏شناسى را در حدّ هم و عين هم نمى‏شناسد، و تأويل و انطباق دادن را به زيان مبانى وحى و معارف قرآنى مى‏بيند؛ چون استقلال و خودبسندگى آن‏ها را مخدوش مى‏سازد (و سطح آن‏ها را پايين مى‏آورد)، و اين چگونگى را عقلاً و شرعا مردود مى‏شمارد. (مكتب تفكيك/ص161)
فارس: مكتب تفكيك طبق قرائت و تفسير آقاي حكيمي چه اصول اساسي دارد؟
حجة الاسلام مظفري: مي توان مطالب ايشان، در اين زمينه را در پنج اصل خلاصه كرد.
1. جدايي فلسفه، عرفان و دين
2. برتري و اصالت شناخت ديني
3. استناد شناخت ديني به قرآن و حديث
4. اتكا به ظاهر آيات و روايات
5. ردّ هر گونه تاويل

* ديدگاه هاي موسس اين مكتب يعني ميزرا مهدي اصفهاني چه بوده كه حضرتعالي مي‌فرماييد: بين آنچه مكتب تفكيك هست و آنچه توسط معاصرين به ويژه آقاي حكيمي معرفي مي شود، تفاوت و فاصله هست و انطباق نيست؟
ـ بله، موسس اين مكتب ديدگاههاي خاصي داشته است كه برخي از آنها عبارتند از:
باب اول كه باب الابواب هدايت است، اين است كه هيچ امرمشتركى ميان علوم بشرى و علوم جديد الاهى در هيچ چيزى وجود ندارد. ( ابواب الهدى، ص 6. همچنين ر.ك: همان، ص 12.)
علوم بشري يكسره جهالت و تاريكي است. ( ابواب الهدي، ص 73.)
علوم الهي براي ريشه‌كن كردن علوم بشري نازل شده است. (ابواب الهدي/ص6)
بدون وحي هيچ راهي براي شناخت خداوند وجود ندارد.(ابواب الهدي/ص7)
مصيبت ترجمه كتاب‌هاي فلسفي از زبان يوناني به عربي، براي اسلام سنگين‌تر و كمر شكن‌تر از مصيبت سقيفه بوده است! ( تقر يرات/ص 156)
قاعده عليّت از اصل و اساس باطل است و برهان كه آن را بهترين نوع قياس مي دانند، پست¬‌ترين نوع قياس است. (مصباح الهدي/5)
نهايت چيزي كه از برهان و استدلال فلسفي حاصل مي‌شود، يقين حصولي است كه آن هم ارزش معرفتي چنداني ندارد و اختلاف فيلسوفان در مسائل مختلف، و همچنين به خطا رفتن قياس ابليس (كه از سنخ برهان فلسفي بوده است!) شاهد خوبي بر اين مطلب است. (ابواب الهدي، ص 69 و 124 و مصباح الهدي، ص 8.)
تحصيل معرفت به خداوند، چه حصولى و چه حضورى آن محال است. معرفت حصولى از اين نظر محال است كه مستلزم احاطه علمى به خداوند سبحان بوده، و معرفت حضورى هم از اين نظر ناممكن است كه بر اساس روايات، معرفت، ساخته خداى تعالى شمرده شده است.
شارع مقدس هرگز مردم را به خداشناسي استدلالي و فلسفي دعوت نكرده و بلكه از آن منع كرده است.(رساله مصباح الهدي، ص 905.)
حكما به دليل تخلف از وحى، در تنگنا قرار گرفته‏اند و اگر روش اهل‏بيت عليهم‏السلام را در پيش مى‏گرفتند، همه معقولات براى آنان بديهى مى‏گشت. (تقريرات، ص 14 و 27.)
ايشان همچنين به همه حكما ـ از متقدّمان و متأخرّان ـ نسبت مى‏دهد كه آنان شأن نبى را منحصر در بيان احكام مى‏دانند و معتقدند كه در حكمت نظرى و معارف مبدأ و معاد، و مسائل مربوط به حقايق اشيا و...، پيامبر هيچ شأنى ندارد. از اين روست كه توجهى به كتاب و سنت ندارند و خود را ملزم به تطبيق عقايدشان با آن دو نمى‏بينند. اگر هم ظاهر كتاب يا سنت با عقايدشان مخالف در آمد، آن آيه يا روايت را تأويل يا طرد مى‏كنند. باز از همين روست كه در كلمات خود، هرگز به آيه و يا روايتى استشهاد نمى‏كنند و در عوض از كلمات ضعيف‏ترين فيلسوفان نيز استفاده مى‏كنند؛ زيرا ايشان بر اين گمان هستند كه نبى و وصى، با باطن خود بندگان را تكميل مى‏كنند و به حسب ظاهر وظيفه‏اى در تعليم معارف ندارند. (تقريرات/ص9)
در مورد خداوند، نهايت معرفتى كه با عقل ظاهرى براى انسان به دست مى‏آيد، خارج ساختن خدا از حدّ نفى و تشبيه، و اعتراف به عجز از معرفت خدا با عقول و علوم است. (ابواب الهدي /123)از عقل، تنها براى اثبات وجود خدا در مورد خداوند، نهايت معرفتى كه با عقل ظاهرى براى انسان به دست مى‏آيد، خارج ساختن خدا از حدّ نفى و تشبيه، و اعتراف به عجز از معرفت خدا با عقول و علوم است. :( مهدى اصفهانى، ابواب الهدى، ص 123 ؛ معاد جسمانى در حكمت متعاليه، ص 91 و 102.)
ايشان تأكيد مى‏كنند كه عقول بشر براى تركيب ضروريات هم به پيامبران احتياج دارند. (تقريرات، ص 8 و 10.)
معارف را بايد از روايات معصومين (عليهم‏السلام) فرا گرفت و استناد به ظواهر قرآنى هنگامى حجّت است كه مؤيّد به روايتى از معصومين (عليهم‏السلام) باشد. (ابواب الهدى، ص 123)
مرحوم ميرزا در جايى، معارف بشرى و حكمى را بزرگ‏ترين حجاب‏ها، و تخليه ذهن از مفاهيم و معقولات فلسفى را، از اوجب واجبات دانسته است (اعجاز القرآن، ص 13 ؛ و تقريرات، ص 23 و 24.) و در جايى ديگر، پيمودن راه برهان را، موجب دور شدن از فهم حقايق دينى برمى‏شمرد. (تقريرات، ج 2، ص 129.)
به نظر مرحوم شيخ مجتبي قزويني شكّى نيست كه تأويل ظواهر و نصوص قرآن مجيد و اخبار شريفه، مخالف با حكم عقل و صريح آيات و روايات است، و هر جا كه تفسير يا تأويل ضرورت داشته باشد، بايد از بيان مجارى وحى اخذ نمود. تأويل و توجيه اصول همگانى دستورهاى عمومى انبياء و اوصيا كه ضامن سعادت بشر است، عقلاً و نقلاً حرام، و ظلم به گوينده مى‏باشد.
اخذ به همه ظواهر كتاب و سنت، بدون هيچ‏گونه تأويل و توجيهى واجب است. (تقريرات/191و192)
ايشان در يكى از آثار خود، پس از بيان اين‏كه اساس علوم الاهى بر تذكر به نور عقل نهاده شده، تصورات و علوم بديهىِ انسان را تاريكى محض، و طلب كشف حقيقت كردن از آن‏ها را عين ضلالت شمرده، پيمودن اين راه را كار مجانين و ديوانگان مى‏داند!! (ابواب الهدي/ص26) ايشان در جايى ديگر، با صراحت سلوك طريق برهانى را براى همه افراد حرام دانسته، مى‏گويد: هر عقلى كه به مقام معرفت تركيبى رسيده (و هدايت يافته باشد) مستقلاً به حرمت سلوك برهانى براى همه افراد بشر فتوا مى‏دهد؛ زيرا آن را حجاب و مانع مى‏بيند، و مى‏بيند كه هيچ نفع و سودى ندارد. و عقلى كه به اين مقام نرسيده باشد، بلكه در مقام بساطت و قوّه تركيب باقى مانده باشد، به جهت وجود اين احتمال كه سلوك برهانى موجب وقوع در هلاكت ابدى و دورى از خداى مورد دعوت انبيا مى‏گردد، مستقلاً به وجوب احتياط و زشتى فرو رفتن در برهان حكم مى‏كند. (تقريرات / ص127) و در قسمتى ديگر مى‏گويد: هر كس بر لزوم معرفت اكتسابى اقامه برهان كند، در واقع بر ابطال دين اقامه برهان كرده است! ( تقريرات/25)
و چون فيلسوفان اين‏چنين‏اند، فلاسفه اسلام را منهدم كننده اسلام ـ و نه خادم آن ـ مى‏شمرد. (تقريرات/26)
در جايى ديگر، تخليه ذهن از هر مفهوم معقول را كه همان پرهيز از معارف بشرى حِكمى و عرفانى است، از اوجب واجبات مى‏داند؛ به اين دليل كه اين مفاهيم و اصطلاحات (و پرداختن و مشغول شدن به آن‏ها) بزرگ‏ترين حجاب‏ها، سخت‏ترين گناهان، بدترين فحش‏ها به پروردگار متعالى، و نيز شديدترين ديوانگى‏ها در نظر صاحب شريعت مقدّس است! (اعجاز القران/ص12)

* اگر بخواهيم ديدگاه‌هاي مرحوم ميزار مهدي اصفهاني يعني مؤسس مكتب تفكيك را در چند بند خلاصه كنيم؛ چه مي‌توان گفت؟
ـ ديدگاه هاي آن مرحوم در اين زمينه را مي توان در موارد زير خلاصه كرد:
1. عقل انسان نهايتاً براي اثبات وجود خدا و خارج نمودن او از حد تعطيل و تشبيه كارآمدي دارد و حتي در اثبات نبوت انبياء نيز به كار نمي‌آيد، چه رسد به آن كه بخواهد صفات خدا و يا معارف ديگر دين را بشناسد.
2. برهان عقلي و فلسفي هيچ ارزش معرفت شناختي ندارد.
3.تنها راه شناخت معارف دين، رجوع به ظواهر قرآن و روايات است و راه فهم ظواهر قرآن هم رجوع به روايات است!
4. در تعارض دليل عقلي و نقلي، بدون شك دليل نقلي مقدّم است.
5. معرفت حصولي و حضوري به خداوند محال است.
6. قاعده عليّت از اصل و اساس باطل است.
7. تاويل متون ديني مطلقا نادرست است.
8. مفاهيم و اصطلاحات فلسفي از سخت‌ترين حجاب‌ها بين خداوند و بنده، خالي نمودن ذهن از آنها از اوجب واجبات و فراگيري آنها از سخت‌ترين محرمات است.
همان گونه كه مشاهده مي‌شود، وي با فلاسفه در روش و متد فهم دين،اختلافات اساسي دارد.

* بعد از تشريح و تببين مواضع و ديدگاه‌هاي اين مكتب، نوبت به نقد و بررسي اين مواضع مي رسد. اگر صلاح مي دانيد ابتدا از معناي واژه «تفكيك» شروع كنيم و احياناَ معاني درست و نادرستي كه از آن مراد است.
ـ منظور آقاى حكيمى و ديگر تفكيكيان از واژه «تفكيك» مى‏تواند يكى از معانى زير باشد:
1) فرق نهادن ميان اصطلاحات دينى با اصطلاحات علوم بشرى و پرهيز از خلط ميان آن‏ها؛
اگر منظور ايشان اين معنا باشد، ما نيز كاملاً با ايشان موافقيم؛ زيرا الفاظ و واژگان دينى را براساس اصطلاح رايج در ميان علوم بشرى معنا كردن، كارى غير علمى و نادرست است و در اين زمينه بايد با دقت و وسواس زيادى عمل كرد و معناى متداول و متعارف زمان نزول قرآن يا صدور روايات را ملاك فهم معناى آن‏ها قرار داد.امّا عبارات تفكيكيان بيانگر اين است كه گرچه اين قسم از تفكيك نيز مدّ نظر ايشان مى‏باشد، فراتر از اين را هم در نظر دارند.
2) معناي دوم تفكيك مي تواند پرهيز از انطباق دادن متون دينى بر مسائل ظنّى عقلى و عرفاني باشد.
اگر اين معناى دوم تفكيك مدّ نظر باشد، آن هم به نظر مي رسد درست است؛ يعنى به صورت قطعى نمى‏توان آيات و روايات را بر مسائل ظنّى علمى و عقلى تطبيق داد و اين كار نوعى تفسير به رأى به شمار مى‏آيد. البته تطبيق ظنّى آن اگر با ظاهر آيه و روايت منافاتى نداشته و با آن هماهنگ باشد، اشكالى ندارد.
3) معناي سوم تفكيك مي تواند پرهيز از انطباق دادن متون دينى بر مسائل مسلّم و قطعي عقلى باشد.
اگر منظور معناى سوم تفكيك باشد، مى‏گوييم: در صورتى كه ظاهر آن متن دينى با آن مطلب يقينىِ عقلى و قطعى هماهنگ باشد، مى‏توانيم به صورت ظنّى به آن نسبت دهيم؛ اما اگر ظاهر متن دينى با مطلب يقينىِ عقلى هماهنگ و موافق نباشد دو صورت دارد:
الف) يا با يك‏ديگر منافات دارند و قابل جمع نيستند، مثلاً ظاهر آيه‏اى جسمانيت خداوند است، ولى دليل عقلى جسمانيت را نفى مى‏كند. در اين‏جا مى‏توانيم به استناد دليل عقلى، ظاهر آيه را تأويل و بر معناى معقول ديگرى حمل كنيم. اگر هم با يك‏ديگر قابل جمع باشند،
خلاصه اين كه يا ظاهر آيه با آن مطلب يقينى عقلى منافات دارد و قابل جمع نيست. در اين‏جا ظاهر آيه را تأويل مى‏كنيم.
ب) ظاهر آيه با آن مطلب يقينى عقلى منافات ندارد، در اين‏جا دو حالت ممكن است:
ب 1) آيه در همان معناى فلسفى ظهور دارد: مى‏توانيم آن معنا را به صورت ظنى به آيه نسبت دهيم.
ب 2) آيه در آن معناى فلسفى ظهور ندارد؛ از تطبيق آيه بر آن معناى فلسفى خوددارى و از تأويل و توجيه آيه پرهيز مى‏كنيم.
4) معناي چهار مي تواند به كار نگرفتن مسائل مسلّم عقلى براى فهم دين و متون دينى.
اين معنا از تفكيك مدّ نظر باشد كه طبق آن مى‏خواهند بگويند: در معنا كردن و فهميدن آيات و روايات، ما به فلسفه و عرفان احتياج نداريم و نبايد اين دو را در فهم قرآن و سنت به كار گيريم و تنها بايد بر اساس ظواهر آيات و روايات حكم كنيم.
در اين مورد مى‏گوييم: همان‏طور كه گفتيم، مطلب يقينى عقلى و فلسفى اگر با ظاهر آيه و روايتى منافات داشته باشد، مى‏تواند مجوّز صرف‏نظر كردن از ظاهر آن آيه و يا روايت باشد. به تعبير ديگر، اين مطلب يقينى عقلى و فلسفى مى‏تواند قرينه منفصل لبّى براى عدم اراده ظاهر كلام به شمار مى‏آيد، و تأويل در اين موارد نه تنها اشكال ندارد، بلكه لازم و ضرورى است.

* آقاى حكيمى، «تفكيك» ميان مطالب دينى و فلسفى را باعث فهم خالص، ناب و غير التقاطى شدن و استفاده از عنصر تأويل را موجب التقاط و درهم‏آميزى شناخت‏ها از دين مي داند.آيا اين ادّعا درست است؟
ـ تأويل به معناى نادرست آن اين‏چنين است، امّا تأويل به معناى درست آن نه تنها با فهم ناب و خالص منافاتى ندارد، بلكه انسان را به فهم ناب نزديك‏تر مى‏كند. تفكيكيان تنها ملاكى كه براى خالص فهمى ارائه كرده‏اند، همان ظاهرگرايى است؛ حال آن‏كه اگر صرف تمسك به ظواهر ملاك فهم ناب و خالص دين باشد، بايد مجسّمه و ظاهرگرايان را داراى ناب‏ترين و خالص‏ترين فهم دينى دانست.

* يكي از ادّعاهاي محوري مكتب تفكيك، كنار نهادن همه پيش‏دانسته‏هاى فلسفى، در فرآيند فهم متون ديني است. اساساً آيا چنين چيزي ممكن است؟
ـ امروزه اين مطلب نزد بسيارى از دانشمندان فلسفه علم و هرمنوتيك از مسلّمات است كه برداشت از يك متن، و بلكه فهم بسيارى از تجربيات ساده حسى، بدون بهره بردن از دانسته‏هاى پيشين امكان ندارد. پس سخن از فهم متن بدون بهره بردن از پيش دانسته‏ها، سخنى نادرست و نپذيرفتنى است، و تنها انسان بايد به فكر اين باشد كه آن پيش‏دانسته‏ها، استحكام لازم را داشته باشند تا تكيه بر آن‏ها، انسان را در فهم وى از متون دينى و... به خطا و اشتباه نيفكند.
ممكن است آقاى حكيمى بگويد ما نيز تأثير برخى از پيش‏دانسته‏ها، همچون معلومات ادبى و رجالى و فقهى و اصولى را در فهم متون دينى قبول داريم و تنها با تأثير دادن معلومات فلسفى در فهم دين مخالفيم. ولى اين سخن نيز پذيرفتنى نيست؛ زيرا چه ما بخواهيم و چه نخواهيم، از برخى معلومات و قضاياى فلسفى در فرآيند فهم دين بهره مى‏بريم و نمى‏توانيم بدون استفاده از هيچ فهم و دانسته فلسفى، فهمى دينى يا غير دينى داشته باشيم. مسائل بسيارى در عرصه معرفت‏شناسى و هستى‏شناسى وجود دارد كه ما بدون توجه و به صورت ناخودآگاه از آن‏ها بهره مى‏بريم. اصولى همچون اصل عليت، سنخيت علت و معلول، اصل امتناع اجتماع و ارتفاع نقيضين و اصول فراوان ديگرى كه همگى ماهيت فلسفى دارند، و ما نمى‏توانيم با خالى كردن ذهن خود از آن‏ها، به سراغ متن دينى يا غير دينى برويم و به فهمى از آن دست يابيم.
براي مثال آيات زيادي مبتني بر اصل عليّت هستند و بدون اصل عليّت استدلال استفهامي به آنها درست نيست. مانند برخي آيات سوره واقعه مثل: «أفرايتم الماء الذي تشربون؟ أانتم انزلتموه من المزن ام نحن المنزلون؟ (68/69)» «آيا آب را كه مي آشاميد مي‌بينيد؟ آيا شما آن را از ابر فرو فرستاديد يا ما؟» اين يك نوع استدلال به شيوه پرسشي است. شق سوم اين است كه نه انسانها فرود آوردند نه خداوند متعال. بنابر فطري و ارتكازي بودن اصل عليّت و باطل بودن صُدفه و تصادف و اتّفاق، اين شق در قرآن كريم بالبداهه باطل تلقّي شده.

* چه رابطه اي بين حس‌گرايي (آمپريسم) و مكتب تفكيك هست؟
ـ وجود نوعي تفكر حس‌گرايي در مكتب تفكيك به جهت دور شدن از استدلال عقلي قابل رصد است. شاهد آن سخن آقاي حكيمي در كتاب «پيام جاودانه» ص 64 و 65 است كه وقتي برداشت خود از قرآن را تحت عنوان «نهادهاى اصلى شناخت را در جهت رسيدن به معرفه‏الله» برمي‌شمرد، تنها به پنج نوع معرفت حسّي و تجربي تاكيد مي‌ورزد.

* حضرتعالي فرجام و پيامدهاي فكري مكتب تفكيك را چگونه پيش بيني مي‌كنيد؟
ـ حجت‌الاسلام مظفري: يكي از پيامدهاي مكتب تفكيك پيدايش نوعي اخباريگري در حوزه معارف است كه بسي خطرناك‌تر از اخباريگري در حوزه احكام و فقه است.
ـ حجت‌الاسلام هاشم‌نژاد: همچنين اين مكتب طبق تقريري كه مرحوم ميزرا مهدي اصفهاني ارائه داده اند، از برخي جهات شبيه برخي مكاتب فلسفي غرب هست. براي مثال نتيجه و خروجي فلسفه ايمانوئل كانت اين است كه عقل نمي تواند در زمينه سوالهاي كلي هستي شناسي؛ مانند اثبات وجود خدا؛ حدوث و قدم عالم؛ و ... از اين قبيل، حكم معتبر صادر كند. يعني ساختار عقل براي درك اين امور طراحي نشده است.اين ايده به نحوي در مكتب ايمان گروي و اگزيستانسياليسم و ... هم ديده مي شود. بنابراين همه اين مكاتب در ضدّيت با متافيزيك و بي اعتبار دانستن حكم عقل در وادي پرسش‌هاي كلي هستي‌شناختي و انسان‌شناختي؛ مشترك هستند.

* گاهي مشاهده مي شود برخي از تفكيكي ها و مخالفان فلسفه به جند حديث استناد مي كنند. نظرتان در اين باره چيست؟
ـ حجت‌الاسلام مظفري: گذشته از اين كه اين احاديث اكثراً داراي ضعف سند هستند؛ به لحاظ دلالت هم مقصود و منظور تفكيكي ها را تأمين نمي كند.نهايت مطلبي كه اين اخاديث دارند؛مطلبي است كه اينك به عنوان تفلسف مشهور است. يعني نوعي فلسفه بافي.
ـ حجت‌الاسلام وحيد واحد جوان: به اضافه اين كه مااحاديث معارض متعددي با آن احاديث داريم. احاديثي كه در آنها به تعريف و تمجيد از ارسطاطاليس (ارسطو) و ديگر حكما پرداخته شده است.
حجت‌الاسلام هاشم‌نژاد: همچين احاديث متعدّدي در باره لزوم اخذ حكمت ار بيگانه؛از منافق؛ از كافر داريم مانند: الحكمة ضالة المومن؛اخذها ولو من المنافق.


نوشته شده در   دوشنبه 10 آبان 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode