ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : پنجشنبه 8 آذر 1403
پنجشنبه 8 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : يکشنبه 28 شهريور 1389     |     کد : 9532

دخالت‌هاي نظامي آمريكا پاكستان را در آستانه بحران انساني قرار داده است

يك تحليلگر غربي با تقبيح اتخاد سياست‌هاي دامنه‌دار نظامي آمريكا و با اشاره به آثار سوء شديد اين سياست‌ها در عراق، افغانستان و پاكستان نوشت: دخالت‌هاي نظامي آمريكا پاكستان را در آستانه بحران انساني قرار داده است.

 يك تحليلگر غربي با تقبيح اتخاد سياست‌هاي دامنه‌دار نظامي آمريكا و با اشاره به آثار سوء شديد اين سياست‌ها در عراق، افغانستان و پاكستان نوشت: دخالت‌هاي نظامي آمريكا پاكستان را در آستانه بحران انساني قرار داده است.
به گزارش فارس، "مايكل شوارتز " (Michael Schwartz) تحليلگر غربي در مقاله‌اي كه در پايگاه اينترنتي "گلوبال ريسرچ " (Global Research) منتشر شد، با بررسي وضعيتي كه آمريكا با حمله به عراق در اين كشور به وجود آورده، تنها نتيجه اين جنگ را آوارگي و درماندگي مردم دانست و نسبت به وجود بحران‌هاي بشري در عراق، افغانستان و پاكستان هشدار داد.
وي در اين مقاله نوشت: در سال 2009، رسانه‌هاي جريان اصلي آمريكا با رضايت گزارش دادند كه دولت پاكستان سرانجام به تقاضاي آمريكا و ناتو براي اتخاد يك سياست نظامي تهاجمي با هدف ممانعت از دستيابي طالبان به "قرارگاه‌هاي امن " در پاكستان جواب مثبت داده است. حمله متعاقب آن، كه شامل حمله زميني پاكستان به اين مناطق و حمله هوايي توسط آمريكا و متحدان آن در ناتو بود، به يكي ديگر از عناصر غيرمنتظره كمپين نظامي بي‌انتهاي آمريكا كه با نام "مبارزه جهاني با تروريسم " شناخته مي‌شود، تبديل شد.
با اين حال، اين جنگ پاكستان، تحت سيادت دولت اوباما، بي‌نام مانده است. رسانه‌هاي جريان عمده توجهي به آن نمي‌كنند و توجه محدود خود را، علاوه بر ساير جنگ‌هاي جاري آمريكا در عراق و پاكستان، بر افغانستان متمركز كرده‌اند. رسانه‌هاي آمريكا، با كوتاهي در پوشش خبري فرآيند و تاثير جنگ پاكستان، رويدادهاي عمده اين جنگ را، به ويژه بحران انساني كه اين جنگ به وجود آورده، ناديده گرفته يا به طور گذرا (به صورت تبليغات در هنگام پوشش جنگ افغانستان) به آن پرداخته‌اند.

• 3.5 ميليون آواره غير نظامي در اثر عمليات نظامي آمريكا در پاكستان
شوارتز يكي از نمونه‌هاي واضح و كاملاً چشم‌گير اين نوع برخورد رسانه‌اي با رويدادها كه تاريخ كشور ميزبان را دگرگون مي‌سازد، پوشش خبري گزارش اخير سازمان ملل درباره جنگ پاكستان دانست و به نقل از آسوشيتد پرس در اين باره نوشت: به گزارش سازمان ملل، بيش از 200 هزار نفر به خاطر حمله اخير پاكستان به شبه‌نظاميان طالبان در شمال غرب اين كشور از خانه‌هاي خود گريخته‌اند؛ اين در حالي است كه در درگيري‌هاي جديد در اين منطقه 41 شورشي و شش سرباز كشته شده‌اند. به گفته شوارتز، در ادامه مقاله آسوشيتد پرس، مشخص مي‌شود كه اين رويداد عمده در منطقه‌اي كه ماهانه 50 هزار تن در آنجا آواره مي‌شوند، با حملات ديگري در مناطق اطراف همراه بوده كه طبق گزارش سازمان ملل، 1.3 ميليون پناهنده به خاطر درگيري‌هاي منطقه شمال غربي پاكستان از خانه‌هاي خود رانده شده و امكان بازگشت ندارند.
استاد جامعه‌شناسي دانشگاه ايالتي نيويورك ادامه داد: با اين حال حتي اين آمار 1.3 ميليون پناهنده هم رقمي جزئي محسوب مي‌شود چرا كه اين آمار، تاثيرات حملات پيشين و همزمان با اين حمله را در بر نمي‌گيرد كه توسط نيروهاي پاكستاني، نيروهاي ويژه ناتو و حملات به شدت بدنام هواپيماهاي بدون سرنشين آمريكايي كه از هزاران مايل فاصله هدايت مي‌شوند، اجرا شده‌اند. تا ماه ژوئن امسال، اين حملات 3.5 ميليون نفر آواره، از جمله چند صد هزار نفر كه بيش از يك سال است از خانه‌هاي خود رانده شده‌اند، بر جاي گذاشته‌اند. بنابراين، اين فاجعه انساني از بحران دارفور كه طبق برآوردهاي اواسط سال 2010، 2.7 ميليون نفر آواره در پي داشته، بزرگ‌تر است. اين در حالي است كه بالاترين آمار آوارگان همچنان متعلق به عراق است كه به مرز 5 ميليون نفر رسيده يا از آن گذشته است.
وي افزود: آنچه كه هيچ‌گاه در رسانه‌هاي آمريكايي به چشم نمي‌خورد، فرآيندي است كه طي آن، اين حملات عمده به آوارگي مردم تبديل مي‌شود. بر خلاف آنچه كه ما از اين جنگ‌ها به طور مبهم در ذهن داريم، كه طبق آن مردم به خاطر جنگ فرار مي‌كنند و هنگامي كه صلح و يا امنيت برقرار شود، به خانه‌هاي خود باز مي‌گردند، اين حملات، دست‌كم با توجه به اهداف و سياست‌هاي كنوني آمريكا، معمولاً آسيب‌هاي ماندگار از خود به جاي مي‌گذارند و بازسازي و بهبود در آن‌ها ممكن نيست. در نتيجه، احتمال مي‌رود آوارگي بخش عمده‌اي از مردم طولاني مدت باشد و اين در حالي است كه پناهندگي، بدبختي‌هاي بسياري در پي دارد. به عنوان نمونه به حمله‌اي كه طبق گزارش‌ها به مناطق قبيله‌نشين پاكستان صورت گرفت، توجه كنيد.

• بحران بشري آشكار در پاكستان، در نتيجه سياست نظامي آمريكا
"كتي كلي " (Kathy Kelly) خبرنگار مستقل و فعال حقوق بشر با سال‌ها تجربه درباره منطقه پاكستان و افغانستان، به نشريه "دموكراسي نو " (Democracy Now) درباره فرآيند تنزلي كه در آخرين سفر خود به مناطق قبيله‌اي پاكستان شاهد آن بود، توضيح داد. اوج اين فاجعه خاص هدف قرار دادن سيستماتيك تاسيسات برقي توسط ناتو و ارتش پاكستان بود و گفته مي‌شد چنين كاري براي درهم شكستن مقاومت شورشيان ضروري است. مدت كوتاهي پس از آغاز اين حمله، شهرهاي درگير تنها طي قسمتي از روز برق دريافت مي‌كردند كه اين مسئله منجر به واكنش زنجيره‌اي مردم شد.
شوارتز ادامه داد: با وجود قطع برق به مدت هشت ساعت در روز، كارخانه‌هاي صنعت نساجي نمي‌توانند به طور صحيح به كار خود ادامه دهند و در نتيجه تعداد افرادي كه بيكار، آواره و آماده براي راهپيمايي در خيابان‌ها هستند، افزايش مي‌يابد كه اين مسئله در كشوري كه تا اين حد تحت سلطه ارتش قرار دارد، مخاطره‌آميز به شمار مي‌آيد. ما با "انجمن متصديان پاكستان " (Pakistani Clerks Association) كه در اين كشور راهپيمايي مي‌كرد، گفتگو كرديم. در زمان مصاحبه، آن‌ها سه ماه بود كه به راهپيمايي مشغول بودند. دانش‌آموزان مدت 10 روز بود كه راهپيمايي مي‌كردند و مي‌گفتند كه همه آن‌ها به طور موقت از كار بيكار شده‌اند و كار ديگري براي انجام دادن ندارند.
بنابراين، موقعيت‌هايي مانند آنچه كه در پاكستان به وجود آمده، هم باعث تظاهرات مي‌شود كه با وخيم‌تر شدن اوضاع، شدت مي‌يابد و هم باعث آوارگي مي‌شود كه به دنبال آن، مردم به دنبال مكاني با امكانات بهتر مي‌گردند. برخي از مردم ترجيح مي‌دهند به جاي فرار از خانه يا تظاهرات، منتظر شوند تا بحران پايان پذيرد و به فرداي بهتر اميدوارند ولي از آنجا كه اين نوع فاجعه از بين نمي‌رود، صبر مردم به زودي به سر مي‌رسد و در مقابل گرسنگي كشيدن، بي سر پناه ماندن و بدون لباس مناسب ماندن بچه‌هاي‌ خود ساكت نمي‌نشينند.
اين منتقد برجسته جنگ عراق ادامه داد: آوارگي مردم نشان‌دهنده بحران بشري آشكار در پاكستان است كه "كميسيون عالي پناهندگي سازمان ملل " (United Nations High Commissioner on Refugees) درحال بررسي و در تلاش براي بهبود آن است. ضمن اين كه تظاهرات هم‌زمان مردم، اغلب به درستي، به عنوان خشم آن‌ها نسبت به ارتش، دولت محلي و اشغال نيروهاي خارجي تعبير مي‌شود. هر آنچه كه باعث شكل‌گيري تظاهرات مي‌شود، از دادخواست‌هاي مردمي براي راهپيمايي گرفته تا مردم خشمگين، خرابكاري‌هاي سيستماتيك و حملات تروريستي، اين تظاهرات به توجيهي براي يورش‌هاي نظامي جديد و در نتيجه دامن زدن بيشتر به بحران تبديل مي‌شود. اين چرخه تهاجم نظامي، درمانده‌سازي (immiseration) و آوارگي مردم و تظاهرات كه به حملات جديد با هدف برقراري آرامش ماندگار مي‌انجامد، ويژگي هميشگي مداخلات آشكار (عراق، پاكستان و افغانستان) و غيرآشكار (سومالي و يمن) آمريكا به عنوان جزئي از يك استراتژي نظامي است كه پيش‌تر با نام "مبارزه جهاني با تروريسم " شناخته مي‌شد.
وي با مطرح كردن اين سوال كه "چرا آمريكا و دولت‌هاي متحد با آن اقدامي سريع براي جبران آسيب‌هايي كه با حملات خود به وجود مي‌آورند، صورت نمي‌دهند تا تظاهرات خاموش شده و آوارگي مردم پايان پذيرد "، نوشت: در چنين صورتي، بايد در پاكستان به دنبال راه‌اندازي سريع خدمات برق‌رساني به شهرهاي درگير جنگ و به دنبال آن، احياي صنعت نساجي بود چرا كه اين اقدام به احياي اقتصاد محلي و شايد در ميان‌مدت، حتي به بهبود شرايط پيش از جنگ نيز بيانجامد. اين استراتژي كه در حال حاضر با عنوان "جنگ ضدشورش " (Counterinsurgency Warfare) شناخته مي‌شود، هدف رسمي كمپين‌هاي آمريكا است.
اين نويسنده افزود: ولي آنچه كه در واقع اتفاق مي‌افتد، كاملاً خلاف اين قضيه است؛ فرسايش بيش از پيش شرايط زندگي محلي كه جزء غير قابل اجتناب استراتژي "مبارزه جهاني با تروريسم " است. در مناطقي كه آرامش در آن‌ها برقرار شده و مقاومت در آن‌ها خاموش است يا ديگر وجود ندارد، فرآيند بازسازي با پشتيباني آمريكا با نوعي تخصيص بودجه معكوس مواجه بوده كه اين امر به درمانده‌سازي جوامع محلي دامن زده است. به عنوان مثال، به سيستم برق در عراق توجه كنيد كه در عين حال يك هدف نظامي عمده، هم در زمان جنگ اول خليج در 1990 و هم در زمان حمله 2003، محسوب مي‌شد. هنگامي كه رژيم "صدام حسين " در بهار سال 2003 برانداخته شد، ظرفيت توليد برق عراق تقريباً تا 50 درصد، از ميزان 9000 مگاوات در سال 1990 به كمتر از 5000 مگاوات كاهش يافت كه اين امر به قطعي روزانه برق در سراسر كشور منجر شد. طي شش سال پس از حمله آمريكا به عراق، آمريكا بيش از 5 ميليارد دلار با هدف بازسازي و توسعه در سيستم برق عراق سرمايه‌گذاري كرد تا بتواند تقاضاي روزافزون به برق، از لوازم برقي جديد گرفته تا تاسيسات تازه‌ساز آمريكا در اين كشور را برآورده كند. علاوه بر اين، ظرفيت توليد برق عراق كه بر ميزان 5000 مگاوات راكد مانده، به سختي از مجموع پيش از جنگ بالاتر و بسيار كمتر از نيمي از ميزان مورد نياز اين كشور مي‌شود كه طبق برآوردهاي سال 2010 برابر با 14 هزار مگاوات است. در سراسر عراق، شهرها گاهي تنها دو ساعت در روز برق داشتند كه اين ميزان حتي بسيار كمتر از آن چيزي بود كه پس از ويراني‌هايي كه براندازي رژيم بعث در سال 2003 در دسترس بود، محسوب مي‌شد.
به گفته شوارتز، اين عدم موفقيت نتيجه جنگ در حال جرياني كه مانع بازسازي‌ها شود، نبوده است. در واقع، قسمت اعظم سرمايه‌گذاري 5 ميليارد دلاري آمريكا در مناطقي صورت گرفته كه جنگ ناچيزي در آن‌ها جريان داشته است؛ هر چند با ادامه مشكل برق و ساير بحران‌هاي مرتبط با آن، بسياري از اين مناطق به مراكزي براي شورشيان تبديل شده است. در واقع، عدم موفقيت در بازسازي سيستم برق عراق نتيجه اهداف جاه‌طلبانه‌اي بود كه دولت "بوش " از اشغال عراق داشت؛ اهدافي كه اكنون به مركز سياست‌هاي دولت "اوباما " هم بدل شده است. اين اهداف به اختصار در "استراتژي امنيت ملي آمريكا " (National Security Strategy of the United States) در سال 2006 كه بيانيه رسمي اهداف نظامي آمريكا است، آورده شده است: "ما به دنبال خاورميانه‌اي با كشورهاي مستقل، در صلح و به طور كامل شركت كننده در يك بازار جهاني آزاد شامل كالا، خدمات و ايده‌هاي نو هستيم كه عصري جديد از رشد اقتصادي جهاني را از طريق بازارهاي آزاد و تجارت آزاد به ارمغان بياورد. "
اين اهداف را "داگلاس مك‌گرگور " (Douglas Macgregor) سرهنگ بازنشسته ارتش آمريكا در تلاش براي "شكل‌دهي مجدد به فرهنگ جهان اسلام " تهيه كرده كه هم‌كلاسي سابق "استنلي مك‌كريستال " فرمانده بركنار شده افغانستان در "وست پوينت " (West Point) بوده است.

• تحول سياسي، اجتماعي و فرهنگي، هدف آمريكا از اشغال عراق و افغانستان
نويسنده كتاب "جنگ بي‌پايان: زمينه جنگ عراق " (War Without End: The Iraq War in Context) ادامه داد: اوباما از اين اهداف در بيانيه سياست عمده خود درباره افغانستان استقبال كرد و وعده داد كه "افزايشي چشم‌گير در تلاش‌هاي غير نظامي ما با هدف پيشبرد امنيت، فرصت و عدالت، نه تنها در كابل بلكه در سراسر استان‌هاي افغانستان، صورت خواهد گرفت كه براي اين منظور، ما به متخصصين و آموزگاراني در زمينه كشاورزي و هم‌چنين به مهندسين و وكلا نياز داريم؛ بدين ترتيب مي‌توانيم به دولت افغانستان كمك كنيم اقتصاد خود را به گونه‌اي توسعه دهد كه تحت سلطه مواد ممنوعه قرار نداشته باشد. " به طور خلاصه، هدف اصلي اشغال كامل عراق و افغانستان توسط آمريكا و هم‌چنين حملات هوايي و حمله نيروهاي ويژه به مناطق قبيله‌نشين پاكستان تحول سياسي، اجتماعي و فرهنگي است.
وي ادامه داد: بازسازي سيستم برق در عراق قسمتي از اين هدف بزرگ‌تر يعني ايجاد تحول در جامعه عراق بوده است. در اين حالت، يكي از مشخصه‌هاي عمده اين جنگ شامل نابودي دولت بعث و جايگزين كردن اقتصاد دولتي و زيرساخت‌هاي تاسيساتي آن با يك نظام خصوصي‌سازي شده است كه در اقتصادي جهاني ادغام شده است. اين امر به معني از بين بردن شركت‌هاي ساختمان‌سازي و برقي دولتي و بستن قرارداد با شركت‌هاي تجاري بين‌المللي براي جايگزين كردن تاسيسات موجود با فناوري‌هاي اختصاصي، جايگزين كردن متخصصين عراقي با تكنسين‌هاي غربي و جايگزين كردن كارگران عراقي با نيروي كاري كه خود وارد مي‌كنند، بود. اين پيمانكاران داراي ارتباطات سياسي كه "آن جونز " (Ann Jones) خبرنگار به درستي آن‌ها را "دزد سر گردنه " مي‌نامد، براي اعمال اين تحول آن هم بدون تلاش و با كسب قراردادهاي سودآور، در حالي كه هيچ نظارتي از سوي دولت آمريكا يا عراقي‌ها بر آن‌ها نمي‌شد، بالاترين ميزان سود را در هر يك از مراحل عمليات به جيب مي‌زدند كه اين امر باعث بالا رفتن هزينه‌ها و ناتمام ماندن كارها در صورت عدم دسترسي به بودجه تكميلي مي‌شد.

• سياست‌هاي بازسازي آمريكا در مناطق تحت اشغال نتايج عكس دارد
تحليلگر گلوبال ريسرچ افزود: يك نمونه باور نكردني در بازسازي سيستم برق فشار قوي عراق شامل شركت ساختمان‌سازي "بكتل " (Bechtel) مستقر در آمريكا بود كه با حذف 26 ژنراتور نفتي فاقد عيب فني عراق، آن‌ها را با توربين‌هاي گازي اختصاصي خود جايگزين كرد كه طبق رده‌بندي، توليد برقي معادل دو برابر داشت. با اين حال، از آنجا كه عراق از گاز طبيعي خود استفاده نمي‌كند، تنها امكان فعال‌سازي هفت توربين ممكن بود. بكتل كه قراردادي براي حل اين مشكل نداشت، از زير بار آن شانه خالي كرد و با سودي كه كسب كرده بود، به آمريكا بازگشت. "هيئت مهندسين ارتش آمريكا " توربين‌ها را به گونه‌اي تغيير داد كه بتوان از سوخت نفت براي آن‌ها استفاده كرد؛ هر چند اين تعمير، توليد برق را تا 50 درصد كاهش داد و بنابراين اين توربين‌ها هيچ تفاوتي با ژنراتورهايي كه از رده خارج كردند، نداشتند. تكنسين‌هاي عراقي كه در اين فرآيند بازسازي گنجانده نشده بودند و براي كار يا تعمير توربين‌هاي اختصاصي بكتل آموزش نديده بودند، براي حفظ توليد برق كه برابر با نصف ظرفيت واقعي آن بود، تقلا مي‌كردند ولي سوخت نفت در كار سيستم اختلال ايجاد مي‌كرد و طي يك دوره دو ساله، هر يك از اين توربين‌ها به طور موقت يا دائم از رده خارج شدند. سرانجام اين كه اين سيستم تازه تاسيس بسيار كمتر از همان سيستم قديمي برق توليد مي‌كرد.
شوارتز با بيان اين كه خرابي سيستم توليد برق عراق حكايت از آن دارد كه تلاش براي بازسازي عراق (يا افغانستان و پاكستان) "از طريق بازار آزاد و تجارت آزاد " هيچ نشاني از بازسازي و احيا در خود ندارد، نوشت: مناطقي كه توربين‌هاي بكتل برق آن‌ها را تامين مي‌كرد، شرايط زندگي دشوارتري را تجربه كردند چرا كه نبود يا كمبود برق قابليت ادامه به كار صنايع و تجارت‌هاي محلي را سلب مي‌كرد و در نتيجه زندگي را دشوار و گاهي ناممكن مي‌ساخت. اين امر به انواع مختلف آسيب‌شناسي‌هاي اجتماعي مي‌انجاميد چرا كه مردم درمانده عراق، از روي درماندگي دست به اقداماتي ضد اجتماعي مي‌زدند. 5 ميليارد دلاري كه آمريكا در سيستم برق عراق سرمايه‌گذاري كرد، سود بسيار زيادي براي تجارت‌هاي بين‌المللي به همراه داشت و در عين حال به درمانده‌سازي مردم عراق دامن زد. بنابراين، تاثير بازسازي عراق با حمايت آمريكا يك چرخه فاسد ديگر به وجود آورد كه با چرخه نظامي آميخته و مكمل آن بود كه از حمله ناتو و پاكستان به منطقه "اوراكزاي " (Orakzai) تجربه شد و شامل برقراري صلح، تخريب، درمانده‌سازي، مقاومت و برقراري دوباره صلح مي‌شد. طبق اين الگو، به دنبال برقراري صلح كه با خشونت حاصل مي‌شود، تلاشي براي تخريب سيستم‌هاي قديمي و جايگزين كردن آن‌ها با خدمات جديدي كه شركت‌هاي جهاني ارائه مي‌دهند، صورت مي‌گيرد. اين تلاش به جاي احياي زندگي محلي تنها باعث ويراني و درماندگي و به دنبال آن آوارگي و مقاومت مردم مي‌شود كه در نتيجه نيازمند برقراري مجدد صلح مي‌گردد.

• اعتراضات خشونت‌آميز، عامل رسيدن مردم به جزئي كوچك از حقوق خود
وي كه دكتراي خود را از گروه روابط اجتماعي دانشگاه هاروارد آمريكا به دست آورده، ادامه داد: طي اين شش سال، اين نوع تخصيص بودجه معكوس كه در مورد سيستم برق و ساير اهداف عمده بازسازي آمريكا در عراق از جمله تهيه آب آشاميدني، غربي‌سازي نظام آموزشي و خصوصي‌سازي خدمات پزشكي اعمال شد، نارضايتي و مقاومت مردمي، از درخواست‌هاي صلح‌آميز براي دريافت خدمات گرفته تا قطع برق براي اهداف خصوصي، خرابكاري در تاسيساتي كه مورد استفاده نابجا قرار مي‌گيرند و شكل‌هاي مختلف تظاهرات خشونت‌آميز را در پي داشته است. به عنوان نمونه، گرماي شديد تابستان 2010 باعث برپايي اعتراض‌هايي در سراسر كشور نسبت به كمبود و قيمت بالاي برق شد. در بغداد كه با شروع تابستان قيمت برق دو برابر شد، خانواده‌ها از قبض‌هاي 100 دلار در ماه برق آن هم در قبال تنها دريافت دو ساعت برق در طول روز شكايت داشتند كه اين ميزان برابر با يك‌سوم درآمد ماهانه هر خانوار است. اعتراض، به ويژه در مناطق فقيرنشين، به رويدادي روزانه تبديل شد. پليس بصره كه دومين شهر بزرگ عراق است، بر روي مردمي آتش گشود كه به خاطر قطعي برق كه دسترسي به آن به كمتر از دو ساعت در روز كاهش يافته بود، خشمگين بودند. در "ناصريه " (Nasiriyah) كه پيشينه چنداني از مقاومت در برابر نيروهاي اشغالي ندارد، پليس از فشار آب براي متفرق كردن تظاهرات كنندگاني استفاده كرد كه در تلاش براي حمله به استانداري، 17 پليس را زخمي كردند.
اين نويسنده افزود: اين اعتراض‌ها، امتيازات كوچك و در عين حال با اهميتي براي دولت عراق به دنبال داشت كه از جمله آن مي‌توان به استعفاي وزير برق، كاهش قيمت برق در برخي مناطق و وعده‌هايي براي افزايش توليد در مناطق خاصي كه اعتراضات در آن‌ها خشونت‌آميز بود، اشاره كرد. مسئله ساختاري مهم‌تر كه سيستم برق عراق است، همچنان به صورت يك مشكل پا برجاست. هر چند دولت عراق اعلام كرد كه براي افزايش توليد برق تا حدود 70 درصد طي سال‌هاي آتي، قراردادهايي با چند شركت برقي چند مليتي مثل "جنرال الكتريك " (General Electric) و "زيمنس " (Siemens) بسته است. اين قراردادهاي جديد، مانند همان قرارداد بكتل، شامل همان انگيزه‌هايي است كه شش سال قبل به افتضاح كاري بكتل انجاميد.
شوارتز در پايان نوشت: اين چرخه‌هاي هم‌مركز، يعني برقراري صلح - درمانده‌سازي – مقاومت - برقراري صلح و تخريب - درمانده‌سازي – اعتراض – تخريب - كار، در كنار هم چرخه بدبختي مردم را تشكيل داده‌اند. چه با رويارويي‌هاي خشونت‌آميز بين گروه‌هاي بومي و نيروهاي اشغالي و چه بدون آن، هر يك از اين چرخه‌ها بيش از پيش فقر مي‌آفريند و هم‌زمان، زيرساخت‌هاي اجتماعي، تاسيساتي و اقتصادي تحت اشغال نظامي و يا تاثير ويراني‌هاي ناشي از جهاني‌شدن به زوال خود ادامه مي‌دهند. سنگيني مضاعف مبارزات نظامي و قرارداد با شركت‌هاي چندمليتي كه با هدف "شكل‌دهي مجدد به فرهنگ جهان اسلام " و "احياي اقتصاد كشورهاي ميزبان از طريق بازار آزاد و تجارت آزاد " صورت مي‌گيرد، تنها به درماندگي بيش از پيش جوامع هدف و دامن زدن به اعتراضات پي در پي مي‌انجامد. در اين چرخه‌هاي بدبختي، بحران‌هاي بشري روزافزوني قرار دارند كه ارتش‌هاي در حال افزيش آوارگان و محرومين از نيازهاي اوليه زندگي بشري نشانگر اين بحران هستند.


نوشته شده در   يکشنبه 28 شهريور 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode