ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : چهارشنبه 7 آذر 1403
چهارشنبه 7 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : دوشنبه 8 شهريور 1389     |     کد : 9068

مي‌ميرم تا ايران بماند

69 سال پيش در آخرين ماه تابستان تماميت ارضي ايران به‌واسطه هجوم ارتش متفقين به خطر افتاد و بعد از گذشت چند ساعت سپاه رضاخاني با همه هياهويي كه داشت...

 69 سال پيش در آخرين ماه تابستان تماميت ارضي ايران به‌واسطه هجوم ارتش متفقين به خطر افتاد و بعد از گذشت چند ساعت سپاه رضاخاني با همه هياهويي كه داشت با فرمان سرلشكر نخجوان اسلحه را بر زمين نهاد و در مقابل دشمن غدار تسليم شد.
در آخرين ساعات شب دوم شهريور 1320 سفيران روس و انگليس به دولت ايران اطلاع دادند به خاطر عدم توجه رضاخان به خواسته متفقين مبني بر اخراج نيروهاي آلماني، ارتش 2 كشور به شمال و جنوب ايران حمله خواهند كرد. اين تصميم در حالي گرفته شد كه آلمان و متحدانش (اسپانيا و ايتاليا) وضعيت ناگواري را براي ارتش متفقين در اروپا فراهم كرده بودند و تنها راه رهايي از اين شرايط، عبور از ايران بود.
به فاصله چند ساعت از زمين و هوا و دريا كشور ما در معرض تهاجم قرار گرفت. در شمال كشتي‌هاي روسي با خشونت بندر انزلي را به توپ بستند و باعث كشته‌شدن ناو سروان يدالله بايندر شدند. در جنوب هم مقاومت دليرانه‌اي در بندر خرمشهر كه پايگاه نيروي دريايي ايران به سرپرستي دريادار غلامعلي بايندر بود، صورت گرفت كه در همان ساعات اوليه بسياري از افسران جان باختند.
شهيد غلامعلي بايندر فرزند دوم مرحوم علي‌اكبر بايندر (پدر 3 شهيد) از تيره تركان آق قويونلو (بايندريه) بود كه سال 1277خورشيدي در تهران ديده به جهان گشود. وي تحصيلات متوسطه خود را در مدرسه دارالفنون به پايان رسانده و سال1299 از مدرسه نظام مشيرالدوله با درجه ستوان‌دومي فارغ‌التحصيل شد.
پس از دريافت اولين نشان نظامي خود در اردوكشي مازندران، به خاطر شركت در جنگ با «سيميتقو» و ابراز شجاعت و نبرد با نيروهاي متجاوز روسيه (در شمال كشور) به دريافت نشان ذوالفقار كه بالاترين نشان ارتش بود، مفتخر شد. سپس خرداد 1302به فرانسه اعزام شد و تا سال 1307، طي مدت 5 سال، دوره‌هاي دانشكده توپخانه «پوآتيه» و دانشكده تكميلي«مونتن بلو» و دانشگاه جنگ فرانسه را با موفقيت طي و به كشور مراجعت كرد.
سال 1310 و در شرايطي كه با درجه سرگردي مسووليت فرماندهي هنگ توپخانه لشكر يك مركز را عهده‌دار بود، براي تشكيل نيروي دريايي ايران به همراه يك گروه 200 نفري جهت آموزش به ايتاليا عزيمت و پس از خاتمه آموزش به همراه ناوهاي خريداري شده جديد به كشور مراجعت و نيروي دريايي نوين ايران را در آب‌هاي گرم خليج هميشه فارس، عملياتي كرد. وي‌ پس‌ از بازگشت‌ به‌ ايران‌ در 1310شمسي‌ به‌ سمت‌ كفيل‌ فرماندهى‌ نيروي‌ دريايى ‌جنوب‌ منصوب‌ و عازم‌ آنجا شد. حضور بايندر در اين منصب براي پاسداري از حريم مرزهاي آبي ايران بخصوص اروندرود اهميت زيادي داشت.
اروندرود در مقاطع زيادي از تاريخ، كانون اختلافات بين ايران با همسايگان غربي بود. براساس آخرين قرارداد منعقده بين ايران و پادشاهي عثماني (قبل از استقلال عراق) مربوط به پروتكل 1292 هجري شمسي(مطابق با 1913 ميلادي) و تحديد حدود 1914 ميلادي بود كه طي آن براي نخستين بار اروندرود، از دهانه آن و به طول 81 كيلومتر به دولت عثماني واگذار و ورود اتباع ايراني به اروندرود به منزله ورود به خاك عثماني تلقي مي‌شد تا اين كه دولت ايران پس از استقلال عراق و به رسميت شناختن دولت آن كشور، طي يادداشتي به جامعه بين‌الملل و دولت عراق اعلام كرد كه قراردادهاي منعقده با دولت عثماني از نظر ايران فاقد اعتبار است.
متعاقب اين اعلام نظر روابط 2 كشور رو به تيرگي گذاشت و مذاكرات في‌مابين آغاز شد. دولت انگليس كه نقش عمده‌اي در استقلال عراق داشت به منظور تأمين منافع گوناگون خود در هند و تسلط بر خليج فارس، با گماردن يك افسر انگليسي به سمت رئيس بندر بصره و ايجاد زمينه حضور وي در جلسات متشكله بين 2 دولت ايران و عراق، عملا با دستيابي ايران به امتياز حاكميت مشترك در اروندرود مخالفت كرد كه نتيجه آن صدور عهدنامه جديدي در سيزدهم تير ماه 1316 (مطابق با 1937 ميلادي) بين ايران و عراق بود.
در عهدنامه اخير كه باز هم با نفوذ استعمارگرانه انگليس تدوين شده بود، خط تالوگ (خط عميق رودخانه) در بخش كوچكي از مسير اروندرود به‌عنوان مرز مشترك معين شده و بقيه خط مرزي در حد كم‌عمق ساحل ايران منظور و مقرر شد كه ظرف مدت يك سال قراردادي جهت تشكيل اداره مشترك اروندرود تنظيم و به امضاي طرفين برسد. رضاخان پس از پذيرش عهدنامه و بدان جهت كه در قرارداد اخيرالذكر امتيازات بيشتري از دست ندهد طي حكمي فرمانده وقت نيروي دريايي (ناخدايكم غلامعلي بايندر) را به عنوان نماينده دولت ايران در امور دريايي، به وزارت امور خارجه معرفي كرد.
از ماموريت‌هاي‌ مهم‌ بايندر در اين‌ منصب‌ سفر به‌ جزيره تنب‌ همراه‌ گروهى‌ از افراد نيروي‌ دريايى‌ در سال 1313شمسي‌ بود. او ضمن‌ بازديد از آنجا رسما به‌ مقامات‌ نيروي‌ دريايى‌ انگليس‌، مستقر در تنب‌ اعلام‌ كرد كه‌ اين‌ جزيره‌ بخشى‌ از ايران‌ است‌؛ وي‌ با اين‌ كار موجبات‌ نگرانى‌ و اعتراض‌ وزارت‌ خارجه بريتانيا را فراهم ‌آورد. در سال 1312 به دستور غلامعلي بايندر فرماندهي نيروي دريايي ‏ايران ناو پلنگ به بندر باسعيدوي جزيره قشم رفته و با پايين آوردن پرچم انگليس، ‏پرچم ايران را در اين بندر به اهتزاز درمي‌آورد. اين اقدام، هيجان گسترده‌اي در بحرين و ساحل جنوبي ‏خليج فارس ايجاد مي‌كند، اما انگليس‌ها نيز ساكت نمي‌نشينند و اعتراضات گسترده و پياپي را عليه دولت ‏ايران اقامه مي‌كنند. در اين ميان، رضاشاه و اركان حرب كل قشون نيز به سرزنش بايندر مي‌پردازند و ‏وي را به دليل اقدام ابتكاري‌اش در اخراج انگليسي‌ها تخطئه مي‌كنند. انگليسي‌ها نيز از فرصت استفاده كرده ‏و ضمن بازگشت به باسعيدو، تبليغات زيادي عليه نيروي دريايي ايران راه مي‌اندازند.‏ با اين حال مقاومت دستگاه سياست خارجي ايران منجر به خروج انگليسي‌ها از باسعيدو مي‌‌شود ولي با ‏تاكيدات رضاشاه، بايندر از ادامه سياست اعتراضي نسبت به انگليسي‌‌ها دست برمي‌دارد. به اين ترتيب با وجود ‏آزادي باسعيدو، بخش ديگري از خاك ايران يعني بحرين كماكان در اشغال نظامي انگليس باقي مانده و ‏بايندر موفق به تداوم سياست‌هاي خويش نمي‌شود.
غلامعلي بايندر در سال 1315 در مقام اولين فرمانده نيروي دريايي نوين ايران به درجه ناخدايكمي (سرهنگي) نايل آمد و در سال 1319 به درجه درياداري (سرتيپي) رسيد و برابر مقرارت ارتش، از تاريخ يك روز قبل از شهادت به درجه درياباني (سرلشكري) نايل شد.
غلامعلي بايندر فرزند خانواده‌اي بود كه داراي 5 فرزند پسر بودند. برادر بزرگ‌تر وي به نام غلامحسين بايندر كه او هم از افسران تحصيلكرده نيروي دريايي بود، 11 سال پس از شهادت غلامعلي در سمت سومين فرمانده نيروي دريايي ايران منصوب شد. 3 برادر كوچك‌تر شهيد دريابان غلامعلي بايندر كه آنها هم از افسران برجسته ارتش ايران بودند به ترتيب عبارت بودند از:
سرتيپ مهندس نصرالله بايندر (پسر سوم خانواده)، شهيد سرهنگ هوايي اسدالله بايندر (پسر چهارم خانواده) و شهيد ناوسروان مهندس دريايي يدالله بايندر (پسر پنجم خانواده)

چگونگي شهادت دريابان غلامعلي بايندر
شهيد بايندر كه 48 ساعت قبل از شهادت علاوه بر مسووليت فرماندهي نيروي دريايي، به سمت فرماندهي كل منطقه جنوب خوزستان نيز منصوب شده بود و تيپ مستقل مرزي را تحت امر داشت در ساعت 4 بامداد سوم شهريور 1320، با شنيدن صداي انفجار، با سرعت از منزل خارج و با استفاده از قايق موتوري و زير آتش مسلسل نيروهاي مهاجم انگليسي، خود را به مقر فرماندهي رسانده و پس از صدور دستورات لازم به افسران ستاد و فرماندهان، به تلگرافخانه رفته و گزارش وقايع و هجوم نيروهاي انگليسي را به تهران و اهواز مخابره مي‌كند. آنگاه با حضور در قرارگاه گردان مرزي، عده‌اي را مامور مقاومت در برابر مهاجمين كرده و خود كه مسلح به يك قبضه تفنگ برنو بود به اتفاق سروان ولي‌الله مكري‌نژاد كه معاون فرمانده گردان يكم هنگ 8 توپخانه بود با اتومبيل و از راه خشكي عازم خرمشهر شد، تا ستاد فرماندهي عمليات را در منطقه حفار(كه از لحاظ نظامي موقعيت مناسبي داشت و بيش از 2 قبضه توپ 105م.م و گروهي سرباز در آنجا مستقر بودند) تشكيل دهد. اما چند دقيقه بعد از حركت، با نيروهاي موتوريزه مهاجمين انگليسي مواجه و در حين مقاومت و جنگ و گريز با آنان در شرايطي كه تلاش مي‌كردند تا با استفاده از پستي و بلندي‌هاي منطقه، خود را به نهر جاسبي برسانند با رگبار مسلسل متجاوزان انگليسي در حوالي پاسگاهي نزديك بي‌سيم خرمشهر به شهادت رسيدند.
بايندر در روزگار نوجوانى‌ داراي‌ علايق‌ ملى‌ و سياسى‌ بود. از اين‌ رو، زمانى‌ كه‌ در مدرسه نظام‌ مشيرالدوله‌ تحصيل‌ مى‌كرد، داخل‌ فعاليت‌هاي‌ سياسى‌ شد و همراه‌ با چند تن‌ از همكارانش‌ چون‌ عبدالله‌ هدايت‌ (بعدا ارتشبد) و رزم‌ آرا (بعدا سپهبد و نخست‌‌وزير) به‌ عضويت‌ حزب‌ سوسيال‌ دموكرات‌ درآمد.
دريادار بايندر با توجه‌ به‌ اقامت‌ چند ساله‌ در كشورهاي‌ اروپايى‌ به‌ زبان‌هاي‌ انگليسى‌، فرانسه‌، ايتاليايى‌ و تركى‌ تسلط داشت‌ و به‌ اين‌ زبان‌ها به‌ خوبى‌ تكلم‌ مى‌كرد. وي‌ مردي‌ اهل‌ مطالعه‌ و تحقيق‌ و نويسنده‌ بود. در ايام‌ اقامتش‌ در جنوب‌ به‌ تحقيقات‌ و مطالعات‌ قابل‌ توجهى‌ درباره خليج‌ فارس‌ دست‌ زد كه‌ نتايج‌ برخى‌ از آنها را بعدا منتشر كرد.
آثار مكتوب‌ بايندر عبارتند‌: 1. نقشه خليج‌ فارس‌ (تهران‌، 1310ش‌)؛ 2. خليج‌ فارس‌ (خرمشهر، 1317ش‌)، 3. جغرافياي‌ خليج‌ فارس‌ (تهران‌، 1319ش‌)، 4. اصول‌ دريانوردي‌؛ 5. آيين‌نامه‌هاي‌ توپخانه‌ در 6 جلد، 6. راهنماي‌ ناوي، 7. مقالاتى‌ در مجله ارتش، 8. دستور تير توپخانه سبك‌، 9. آيين‌نامه مشق‌ پاي‌ توپ‌ كوهستانى‌.
مقاومت جدي ديگر ارتش ايران در شمال صورت گرفت. در آن زمان، ناوسروان‌ يدالله‌ بايندر ‌ مسووليت‌ كفالت‌ فرماندهى‌ نيروي‌ دريايى‌ در درياي‌ خزر را به عهده‌ داشت. در سال 1320 به واسطه اسناد به دست آمده از جاسوسان روسيه در ارتش ايران، متوجه مي‌شود که نيروهاي روسيه قصد دارند با بهره‌گيري از درگيري جنوب ايران و تخليه نيروهاي نظامي شمال، به ايران حمله کرده و شهرهاي شمالي را متصرف شوند. او درصدد دفاع برمي‌آيد. وي ابتدا از ستاد فرماندهي در تهران کسب تکليف مي‌کند. اما با وجود پاسخ مخابره شده مبني بر پرهيز از درگيري به علت کمبود نيرو و عدم توان مقابله، يک‌تنه تدابيري دفاعي را اتخاذ مي‌کند. بايندر معتقد بود «مملکت به دست يک مشت بزدل اداره مي شود و اجازه نخواه داد تاريخ از او به عنوان يک خيانتکار ياد کند».
وي به همراه ناوي‌هاي جوان با دست خالي، وقتي ستاد نيروي دريايي رشت از فرماندهان فراري خالي شده بود، جلوي بمب‌افکن‌هاي دشمن سينه سپر کردند و از شهر و ميهن‌شان دفاع کردند. او با تنها ناو جنگي که در بندر انزلي وجود داشت بعد از 3 روز نبرد طاقت‌فرسا راه نفوذ از طريق دريا را روي ارتش شوروي مسدود کرد. سرانجام بعد از 3 روز مقاومت توسط هواپيماهاي ارتش شوروي هدف قرار گرفت. مزار وي در بندر انزلي در محوطه گمرک بندر انزلي است.

بخشي از متن وصيتنامه شهيد دريابان غلامعلي بايندر
تو اي ايراني، كه در اين سرزمين پهناور زيست مي ­كني و خليج فارس را تنها به اين انگيزه كه بخشي از وطن توست دوست مي­ داري. اي هموطن كه كرانه­ هاي سوزان خليج فارس زادگاه توست و اين ژرفاي زندگي‌بخش، مرواريدهايش را نثار تو مي ­سازد تا مزد تلاشت را از كام كوسه ­ها به درآري و ماهيانش را هديه فرزندانت، تا قوت آنان را تامين كني و تو كه فرسنگ ­ها دورتر از اين درياي ايراني، خليج فارس را تنها از روي نقشه جغرافيا مي ­شناسي. آيا هرگز با خود انديشيده‌اي كه اين آب تلخ و شور پهناور، بهترين پاسدار تاريخ تو، شرف تو و مليت توست؟
تو اي ايراني كه در گوشه‌اي از اين آب و خاك به سر مي ­بري و به فرهنگ و تمدن اسلامي خويش مي ­بالي و افتخار مي­ كني؛ هيچ مي‌داني كه همين دريا، زاده فرهنگ و تاريخ و تمدن تو بوده است؟
تو اي ايراني كه در دامنه مفرح كوهستان‌ها، در كرانه ­هاي فيروزفام درياي مازندران، در دشت‌هاي گسترده داخل كشور زندگي مي­ كني و در سايه درختانش آرامش مي ­يابي، در باغ‌هاي مصفايش روح خود را صفا مي ­بخشي و با تماشاي طبيعت زيبا و دل‌انگيز آن غرق در لذت مي ­شوي... و همه شما كه در هر منطقه، از مواهب اين سرزمين برخورداريد و آنچنان به دهكده و يا شهرستان زادگاه خود دل بسته‌ايد كه حتي به هنگام ضرورت نيز به زحمت قادر به ترك آن هستيد؛
هيچ مي­ دانيد كه اگر روزگاري، كه هرگز چنان روزي مباد، ايران اين مرز دريايي خود را از دست بدهد و يا نيروي لازم براي پاسداري از آب‌هاي آن نداشته باشد، همه ما چون پرنده‌اي اسير در قفس زادگاهمان زنداني خواهيم شد.
تو اي ايراني، همواره به ياد داشته باش كه اگر چنان روزي فرارسد، همه شيريني­ هاي زندگي در كامت شرنگ خواهد شد.
در قفس سرزمين خود آنقدر محبوس مي­ ماني تا ناگزير همه دسترنج ساليانه‌ات، همه آنچه را كه با تحمل تلخي­ ها و مشقات بسيار فراچنگ آورده ­اي، همه دار و ندارت را به كمترين بها از دست مي­­ دهي و آنچه را كه مورد نياز توست، به بهاي ان به دست آوري.
پس هرگاه كه به اين مرز سوزان و آذرخيز مي­ نگري، يا بر آب‌هاي تلخ و شورش گذر داري يا درباره آن سخني مي­ شنوي نخست به‌ياد آور كه اين آذر براي آن است كه در جان دشمنان ايران درگيرد و اين تلخي و شوري براي فروبردن دركام آنان است.
اگر مي­ خواهي سرزمين آباييت، بزرگ و سربلند بماند و تو كه فرزند و زاده اين سرزميني از اين سربلندي ببالي و افتخار كني، اگر مي­ خواهي كه شايسته نام ايران و قوم ايراني باشي، نخست اين مايه زندگي خود را پاسدار باش، اين مرز محافظ را نيرو بخش و آن را چنان كه به ميراث برده‌اي به دست آيندگان بسپار.
دفتر پژوهش­ هاي نظري و مطالعات راهبردي نداجا، گروه پژوهشي دفاع مقدس

منابع:
1ـ دايره‌المعارف بزرگ اسلامي، جلد 11
2ـ نقش نيروي دريايي و بايندر در اخراج انگليس‌ها از هنگام و باسعيدو ، نوشته محمدعلي بهمني قاجار، فصلنامه مطالعات تاريخي، شماره 27، زمستان 88
3ـ در هنگامه شهريور هزار و سيصد و بيست، بيگانگان با ما چه كردند، سيدمحمدرضا سلامي‌پور، روزنامه اطلاعات، 21/6/85 


جام جم آنلاين


نوشته شده در   دوشنبه 8 شهريور 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode