شايد اگر از افراد زيادي در مورد خوبي يا بدي ازدواج بپرسيد، اين پاسخ را بشنويد كه خوبي و بدي ازدواج تا حد زيادي بستگي به اين دارد كه با چه كسي ازدواج كنيد.
مشكل برخي از جوانهاي ما اين است كه ازدواج را يك امر سطحي ميگيرند، زياد درباره آن فكر نميكنند. نياز به همسر، فزوني احساسات، روياها، بلندپروازيها، تصورات غيرواقعي از ازدواج و... باعث ميشود به مقدار كافي دقت، تامل و آخربيني را ملاك انتخاب خويش قرار ندهند و بيشتر احساسات بر آنها حكمفرمايي كند تا عقل و منطق و در نتيجه پاي سندي را امضا كنند كه چندان تصور روشني از عاقبت آن ندارند و خود را براي آن آماده نكردهاند.
اگر هنگام انتخاب همسر، آن را انتخابي يكبار و براي هميشه در نظر بگيريد اهميت اين انتخاب صد چندان ميشود؛ چرا كه تبعات آن بر شما و بر كيفيت زندگي و آيندهتان تاثير شگرفي دارد.
در انتخاب همسر عجله نكنيد؛ عجله نكردن بدين معنا نيست كه چند سال ديگر هم صبر كنيد، بلكه بدين مفهوم است كه پاي هر انتخابي كه به ميان آمد با دقت فراوان جنبههاي مختلف آن مورد بررسي قرارگيرد، بينش و منش فرد مقابل روشن گردد، تحقيقات به طور كامل و مفصل صورت گيرد، معيارها و ملاكها به دقت در نظر گرفته شود، تناسبات به حساب آيد و علاقهها مشخص گردد؛ آن وقت است كه تصميمگيري در مورد قبول يا رد بايد صورت گيرد.
از ديگران كمك بگيريد، با آنها مشورت كنيد، نظرات آنها را جويا شويد اما نهايتا چون شما ميخواهيد ازدواج كنيد و نه كسي ديگر، لازم است كه تصميم نهايي را خودتان بگيريد و براي اينكار لازم است خود را از موضع منفعلانه درآوريد و فعالانه عمل كنيد.
با مطالعه فرهنگ جوامع گوناگون ملاحظه ميشود كه در امر انتخاب همسر قاعده، تناسب، سنخيت و همسانگزيني يك قاعده جهاني است. افراد تمايل دارند همسري انتخاب كنند كه از ابعاد گوناگون سني، خانوادگي، تحصيلي، اقتصادي، فرهنگي و شخصيتي با آنها همسان و متناسب باشد. در همين راستا ميتوان به اين موارد به عنوان ملاكهاي انتخاب همسر اشاره كرد:
خانواده هر دو نفر از نظر فرهنگي و سنتهاي رايج نزديك به هم باشند، تا سر حد امكان تمكن مالي 2 خانواده متناسب با يكديگر باشد. اگر هر دو نفر اهل يك شهر نيستند حداقل در ساير زمينهها و آداب و رسوم نزديك به هم باشند، ديدگاههاي 2 خانواده از نظر مذهبي، سياسي، اجتماعي و معاشرت نزديك به هم باشند؛ از نظر سن و سال متناسب باشند ، از نظر ميزان تحصيلات اختلاف فاحش نداشته باشند، در انتخاب محل سكونت يا محل كار اختلاف سليقه نداشته باشند ، از نظر طرز تفكر و انديشه اجتماعي به هم نزديك باشند، ديدگاهشان نسبت به زندگي يكسان باشد ، تفاوتهاي شخصيتي و خصوصيتهاي رفتاري فاحشي نداشته باشند، از نظر تفكرات مذهبي در 2 قطب مخالف هم نباشند كه اين مورد بسيار مسالهساز است.
داشتن اختلافاتي در موارد اشاره شده گرچه زندگي را سخت ميكند و امكان تفاهم را به حداقل ميرساند ولي به شرطي كه طرفين اهل تغيير، رشد، تكامل و پيشرفت باشند، همزيستي را غيرممكن نميسازد.