ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : يکشنبه 17 تير 1403
يکشنبه 17 تير 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : شنبه 16 مرداد 1389     |     کد : 8750

ادعاى تشیع

قصه هاى تربيتى چهارده معصوم - قصه هاى زندگى امام رضا عليه السلام ...


قصه هاى تربيتى چهارده معصوم - قصه هاى زندگى امام رضا عليه السلام
هنگامى که امام علیه السلام در خراسان بود گروهى از راه دور براى زیارت او به درب منزل حضرت آمدند و اجازه خواستند به حضور او شرفیاب گردند. دربان حضرت به حضور او رسید و عرض کرد: گروهى آمده اند و مى خواهند به محضر شما برسند و مى گویند ما شیعه على علیه السلام هستیم .
امام رضا علیه السلام فرمود: من مشغولم ، به آنها بگو برگردند.
دربان کنار در آمد و به آنها گفت : حضرت مشغول است و کسى را نمى پذیرد.
ا رفتند و روز دوم آمدند و همان سخن خود را تکرار کردند و امام علیه السلام آنها را نپذیرفت تا دو ماه هر روز مى آمدند و مى گفتند: ما شیعه على علیه السلام هستیم و مى خواهیم به حضور امام علیه السلام برسیم و حضرت آنها را نمى پذیرفت تا اینکه از ملاقات امام مایوس شدند و به دربان گفتند: به مولاى ما بگو ما شیعیان پدرت على بن ابیطالب علیه السلام هستیم و با این نپذیرفتن شما دشمنانمان ما را مورد شماتت قرار مى دهند، ما این بار بر مى گردیم و بخاطر شرمندگى و خجالت و عجز از تحمل شماتت دشمنان از دیار خود هم مى گریزیم .
آنها را به حضرت رسانید. آنگاه امام علیه السلام به دربان فرمود: اجازه بده وارد شوند، آنها به حضور آن حضرت رسیدند و سلام کردند اما امام علیه السلام جواب آنها را که نداد اجازه نشستن نیز به آنها نداد و همین طور ایستاده بودند تا اینکه گفتند: یا بن رسول اللّه ! این چه ستم بزرگ و خفتى است که بعد از دو ماه نپذیرفتن و در بدرى به ما مى رسد و چه آبروئى بعد از این ما مى ماند؟
امام علیه السلام فرمود: این آیه را بخوانید: و ما اصابکم من مصیبه فبما کسبت ایدیکم و یعفو عن کثیر (یعنى : آنچه از سختى به شما رسید از خود شما بود و خداوند بسیارى از گناهان را مى آمرزد.) ۱۷۹
من جز به پروردگارم و به رسول خدا و امیر المؤ منین و پدران پاک و معصومم علیهم السلام اقتدا نکردم ، شما خود را سرزنش کنید، من از آنها پیروى کردم .
گفتند: چرا اى پسر رسول خدا؟
فرمود: بخاطر اینکه ادعا کردید شیعه على بن ابیطالب هستید.
و اى بر شما، شیعه على همانا حسن و حسین و ابوذر و سلمان و مقداد و عمار و محمد بن ابى بکرند که هیچیک با امر و نهى او مخالفت نکردند اما شما ادعاى پیروى از او را دارید در حالى که در اکثر اعمال خود مخالف او هستید و در بسیارى از واجبات مقصرید، در بسیارى از حقوق برادران دینى خودى سستى مى کنید و آنجا که نباید تقیه کنید تقیه مى کنید و آنجا که باید تقیه کنید نمى کنید.
اگر مى گفتید دوستدار على علیه السلام هستید و دوستدار دوستان او مى باشید و دشمن دشمنان او هستید مخالف سخن شما نبودم ، اما شما ادعاى مرتبه بزرگى (شیعه على علیه السلام ) را نمودید که اگر قول و عمل شما یکى نباشد هلاک مى شوید مگر اینکه رحمت خدا شما را حفظ کند.
گفتند: یابن رسول اللّه ! ما از سخن خود را خداوند استغفار کرده و بسوى او توبه مى کنیم و همان گونه که به ما آموختید مى گوییم ما دوستدار شما و دوستان شما و دشمن دشمنان شما هستیم .
امام علیه السلام فرمود: مرحبا اى برادران و دوستان من ، بیایید، بیایید، بیایید و همه را یک به یک در آغوش گرفت و به دربان فرمود: چند مرتبه مانع ورود آنها شدى ؟
دربان عرض کرد: شصت بار.
حضرت فرمود: شصت بار متوالى نزد آنها برو و به آنها سلام کن و سلام مرا به آنها برسان که با استغفار و توبه اى که کردند گناهان آنها بخشیده شد و بخاطر محبتى که به ما دارند مستحق کرامت شدند، به امور آنها و خانواده شان رسیدگى کن و مشکلاتشان را بر طرف نما و از پول و بخششهاى دیگر بهره مندشان گردان .


نوشته شده در   شنبه 16 مرداد 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode