فيلسوفي
در جدال با ملاصدرا
ملارجبعلي
تبريزي، عارف و حكيم شيعي قرن يازدهم، اهل تبريز بود، اما به دليل اقامت طولاني در
اصفهان، به اصفهاني نيز شهرت يافته است. تاريخ تولدش در منابع ذكر نشده است و
درباره زندگي او اطلاع چنداني در دست نيست. اما بر اساس اطلاعات مختصري از زندگي
او، تبريزي پس از كسب درجه اجتهاد در بغداد، به رياضت و تزكيه نفس روي آورد؛ هر
چند مرشد او در سلوك شناخته نيست.
ملارجبعلي
نزد همگان، به خصوص شاه عباس دوم و پس از او، سليمان صفوي، از منزلت ويژه اي
برخوردار بود، چنان كه شاه عباس دوم خود به ديدار او مي رفت و از وي درباره احكام
حكمت عملي استفسار مي كرد. شاه عباس دوم به دليل علاقه و ارادتي كه به او داشت،
خانه اي در شمس آباد اصفهان براي او خريداري كرد. شاه سليمان نيز با وجود بي ميلي
ملارجبعلي به مراوده با دربار، همچنان راه و روش شاه پيشين را ادامه داد.
درباره
استاداني كه ملارجبعلي تبريزي در محضر آن ها فلسفه خوانده است، اطلاع دقيقي در دست
نيست، جز اينكه در كتاب «منتخباتي از آثار حكماي الهي ايران»، به قلم پروفسور
هانري كوربن، وي شاگرد ميرفندرسكي و تحت تأثير آرا و تعاليم فلسفي او دانسته شده
است.
تبريزي
در مدرسه شيخ لطف الله به تدريس فلسفه و علوم عقلي اشتغال داشت و در اين زمينه
شهرت فراوان يافت. آن طور كه قزويني راجع به او مي نويسد: «شفا و اشارات [نام
كتابي كه تبريزي آن را از عربي ترجمه كرد] مانند موم در دستان او بود.» افندي
اصفهاني نيز ضمن اذعان به مهارت وي در حكمت، او را در علوم ديني و عربي بي اطلاع
دانسته است. اما نه تنها شواهدي دال بر گفته هاي افندي وجود ندارد، بلكه با توجه
به تحصيل تبريزي در بغداد و تدريس كتب عربي پيچيده و مشكل حكمت از قبيل «شفا» و «اشارات»،
اظهارات افندي باطل به نظر مي رسد.
از
جمله مهم ترين شاگردان ملارجبعلي تبريزي مي توان به ملامحمد تنكابني، محمدحسين و
قاضي سعيد قمي، امير قوام الدين محمد اصفهاني، ملامحمد شفيع اصفهاني و محمدرفيع
پيرزاده اشاره كرد. همچنين از مهم ترين آثار بر جاي مانده از او مي توان از اين
موارد ياد كرد:
1-
رساله «اثبات واجب» به فارسي كه مشتمل بر يك مقدمه و پنج مطلب و خاتمه است. از اين
رساله به خوبي ميتوان دريافت كه وي در باب وجود و مسائل اساسي آن با آراي ملاصدرا
مخالف بوده است. آقا بزرگ طهراني از اين رساله با عناوين «اشتراك الوجود» و «وجود
الباري» نيز ياد كرده است.
2-
«الاصول الاصفيه» يا «اصل الاصول». اين كتاب به زبان عربي است و درباره مسائل مهم
و اصول فلسفه، از جمله حركت جوهري و وجود ذهني –كه هر دو را رد مي كند- صحبت كرده
است.
3-
«كتاب في الحكمه» به فارسي كه قاضي سعيد قمي بعد از وفات ملارجبعلي، آن را با
عنوان «البرهان القاطع و النور الساطع» به عربي ترجمه كرده است.
4-
«تفسير آيه الكرسي».
5-
المعارف الالهيه كه محمدرفيع پيرزاده زير نظر ملارجبعلي آن را تحرير كرده است.
6-
ديوان واحد تبريزي شامل مجموعه اشعار او.
ملارجبعلي
تبريزي يكي از مهم ترين نظريه پردازان الهيات تنزيهي در حكمت شيعي است. انديشه
تنزيهي او درباره خدا موجب شده كه از مخالفان سرسخت قول به اشتراك معنوي وجود و به
تبع آن تشكيك وجود به شمار رود. وي همچنين بنا به نظرگاه تنزيهي خود، با دلايل
عقلي و نقلي، به انكار ذات و صفات خداوند و حتي نفس صفات ذات او مي پردازد. به نظر
رجبعلي، تركيب وجود و ماهيت، انضمامي است و حمل وجود بر ماهيت، نظير حمل اعراض
خارجي بر اشيا است. همچنين وي به اصالت ماهيت قايل است و وجود را تابع و فرع ماهيت
مي داند. ملارجبعلي از منكران سرسخت قول به وجود ذهني است و در رساله «اصول آصفيه»
اشكالاتي بر آن وارد كرده است.
از
آن جا كه مرز ميان مشائيان و اشراقيان در فلسفه ايراني دوره اسلامي به درستي روشن
نيست، انتساب رجبعلي تبريزي به فلسفه مشائي اندكي شتابزده مي نمايد و با توجه به
استفاده او از كتاب «اثولوجيا»، وجود گرايش هاي اشراقي و نو افلاطوني در آراي وي
مشهود است. با اين همه، داوري درباره انتساب تفكر فلسفي او به مكتب هاي شناخته شده
فلسفي دشوار است.
ملارجبعلي
تبريزي (اصفهاني) تا پايان عمر در اصفهان سكونت داشت و در 1080 هجري قمري در همان
جا درگذشت.
------------------------------------------
منابع
- كوربن،
هانري، «منتخباتي از آثار حكماي الهي ايران»، ج 1، 1369 شمسي
- آقا
بزرگ طهراني، محمدحسن، «الذريعه الي تصانيف الشيعه»، چاپ بيروت، 1403 قمري
- آقا
بزرگ طهراني، «طبقات اعلام الشيعه: الروضه النصره في العلماء المأه الحاديه العشره»،
چاپ بيروت، 1411 قمري
- آقا
جمال خوانساري، محمدبن حسين، «رسائل»، چاپ قم، 1378 شمسي
- افندي
اصفهاني، عبدالله بن عيسي، «رياض العلماء و حياض الفضلاء»، چاپ قم، 1401-1415 قمري
- دانشنامه
جهان اسلام