قتل "اميركبير" صدراعظم ناصرالدين شاه به دستور پادشاه قاجاريه (1268ق)
ميرزا تقي خان فراهاني فرزند كربلايى قربان، آشپز ميرزا ابوالقاسم قائم مقام، در اصل از هزاوه و خانوادهاي فقير بود. وي در دستگاه قائم مقام پرورش يافت و دبيري كارآمد و منشي لايقي شد. وي سمتهاي متعددي در زمان فتحعلي شاه و محمدشاه قاجار داشت و در خدمت ناصرالدين ميرزاي وليعهد، فعاليت ميكرد. ميرزاتقي خان پس از مرگ محمدشاه قاجار تلاش فراواني در به سلطنت رساندن ناصرالدين شاه نمود و لقب اتابك اعظم گرفت. نزديكي وي به شاه به حدي بود كه ناصرالدين شاه قاجار تنها خواهر خود را به عقد ميرزاتقي درآورد، هرچند مهد عليا مادر شاه، از اين امر راضي نبود. پس از صدر اعظمي و فرونشاندن ناآراميها و به جريان انداختن امور كشور، به اميركبير ملقب گرديد و بيشتر از قبل مورد حسادت درباريان واقع شد. سرانجام با بدگوييهاي فراواني كه نزد شاه از او گفتند به دستور شاه قاجار از صدارت عزل گرديد و بدخواهان از ترس تغيير نظر شاه، حكم قتل وي را نيز از سلطان گرفتند. وي را در حمام فين كاشان با گشادن شريان بازويش به قتل رسانده و سپس جسدش را به عراق برده و در كربلا به خاك سپردند.
تشكيل اولين مجمع عمومي ملل متحد در لندن (1946م)
پس از جنگ جهاني اول، جامعه ملل به منظور حفظ صلح، داوري در مورد اختلاف بين كشورها و ترويج همكاريهاي بينالمللي به وجود آمد. اما عليرغم وجود اين جامعه، جنگ جهاني دوم، خونينتر و وحشتناكتر از جنگ جهاني اول روي داد. بنابراين طي كنفرانسهايى در اواخر جنگ، تصميم گرفته شد تا سازماني جهاني و قوي براي حل معضلات و اختلافات بين كشورها ايجاد شود. از اين رو منشور سازمان ملل متحد به امضا رسيد و اولين جلسه مجمع عمومي در دهم ژانويه سال 1946 در لندن تشكيل شد ضمن اينكه شوراي امنيت نيز، دو روز بعد از آن، تشكيل جلسه داد. پس از پيشنهاد امريكا مبني بر انتقال مقرّ سازمان ملل به اين كشور، در جلسه مجمع عمومي، تصميم بر اين قرار گرفت كه مقرّ دائمي سازمان ملل متحد در كشورهاي متحد امريكا باشد. از اين جهت، در دسامبر 1946، مجمع عمومي مبلغ اهدايى هشت و نيم ميليون دلاري جان را كفلِر سرمايهدار امريكايى را براي خريد يك قطعه زمين در شهر نيويورك براي ساختن مركز سازمان ملل قبول كرد تا اينكه پس از اتمام كار ساختِ بنا، اولين جلسه مجمع عمومي در بيست و چهارم اكتبر سال 1952م در نيويورك تشكيل جلسه داد و تاكنون نيز در همان محل واقع ميباشد. كمكهاي مالي امريكا به سازمان ملل باعث شد تا طي سالهاي بعد نفوذ بيشتري در سازمان ملل داشته باشد و خواستههاي زورگويانه خود را بر سازمان ملل متحد تحميل نمايد.
اختراع ساعت الكترونيكي در سوئيس (1963م)
اولين ساعت الكترونيكي توسط دو صنعتگر سوئيسي با نامهاي "سولْويل" و "تيتوس" پس از 12 سال تلاش، با وصل كردن صدها قطعه و ابزار دقيق در 10 ژانويه 1963م اختراع شد. در ساعت الكترونيكي، حركت الكترونها موجب حركت عقربههاي ساعت به جلو ميشوند. اين نوع ساعت نيازي به كوك كردن ندارد و بسيار منظم و دقيق كار ميكند و ميزان خطاي آن، بسيار ناچيز است.
تولد "فرانْسْوا رابْلِه" اديب و نويسنده معروف فرانسوي (1494م)
فرانسوا رابله ادیب و نویسنده برجسته فرانسوی در چنین روزی از سال ۱۴۹۴ میلادی متولد شد. فرانسوا رابله رماننویس، ادیب و پزشک فرانسوی در تاریخ دهم ژانویه سال ۱۴۹۴ میلادی در این کشور بهدنیا آمد. وی تحصیلات خود را در صومعهای نزدیک زادگاهش سپری کرد و پس از آموختن الهیات و حکمت و فلسفه، به سلک روحانیون مذهبی درآمد. این امر بیشتر به سبب شوق او در فراگرفتن علوم ادبی یونان و روم بود تا بهسبب تمایلش به علوم مذهبی و الهی. رابله از آن پس مدتی به سیر و سفر و مطالعه و ثبت خاطرات خود پرداخت و با بسیاری از فاضلان و ادیبان بزرگ زمان آشنایى یافت. او همچنین پس از طی دروس دانشگاهی در رشته پزشکی، به طبابت پرداخت و چندین متن پزشکی را به زبان یونانی با تفسیرهای شخصی منتشر کرد. رابله همچنین کتاب گارگانتوا و سپس رمان بزرگ پانتاگروئل را انتشار داد که از جانب برخی مقامات علمی و مذهبی به اتهام منافی اخلاق بودن محکوم گردید و باعث شد که وی مقام و جایگاه روحانیت خود را از دست دهد. با این حال، انتشار جلدهای دوم تا پنجم این اثر، باعث شهرت زیادی برای رابله شد و با ارائه تغییراتی در جلدهای بعد، سعی کرد تا رضایت مقامات مذهبی را نیز جلب نماید. رابله از نظر مورخان، مرد تحول بود و در دوره تحول میزیست. وی از آسایش میگریخت و تشنه تجسس و تبحر بود. همه وقت خود را با شوق و شیفتگی فراوان به آموزش میگذراند. او نمونه کامل عهد رنسانس بهشمار میآمد که میکوشید تا فلسفه و معنویات زمان را در پرتو اندیشههای باستانی، نو گرداند. رابله بیش از هر چیز، در شیوه انشاء و بهکار بردن قواعد زبان و برجا نشاندن درست کلمه و تناسب در ترکیب کلام، هنرمندی و استادی دارد و در نوشتهها، روح مضحکهآمیز و هزل و مطایبه فصیح و شیوا را با قدرت نویسندگی میآمیزد. وی با خطوط وسیع، چهرههای مختلف انسان را بهطور مسخرهآمیز ترسیم میکند و نهاد آدمی را آنچنان که هست، به خواننده القا مینماید. شگفتی سبک نگارش رابله در آن است که میان خنده و دانش، رابطه نزدیک برقرار میدارد. درباره او گفتهاند که: «رابله وجود بشر را به مسخره میگیرد، وجود خدایان را نیز به مسخره میگیرد، اما این کار را با چنان لطفی انجام میدهد که نه به بشر لطمه وارد میآورد نه به خدایان.»