زاد
و زندگي
آقا علي معروف به علي مدرس ، فرزند حكيم
نامدار و مؤسس حوزهي فلسفي تهران ملاعبداللّه زنوزي، پس از تلمذ نزد پدر و
اساتيد بزرگ فلسفه و عرفان در تهران، اصفهان و قزوين بركرسي تدريس فلسفه
و حكمت در مدرسهي سپهسالار تهران قرار گرفت و قريب به چهل سال به تدريس
حكمت و فلسفه پرداخت؛ و چراغ حكمت متعاليه را روشن نگاه داشت.
آثار
علي مدرس زنوزي
تعليقات بر اسفار اربعه كه به جز حواشي
محدودي بر سفر نفس (1) مابقي چاپ نشده كه اخيراً به وسيلهي محسن كديور
جمعآوري و چاپ گرديده است.
اين
تعليقات در طول چندين دوره تدريس اسفار يعني در حدود سي سال به رشته
تحرير درآمده است. (2) سبيل الرشاد في اثبات المعاد، رساله وجود رابطي و
رساله حمليه در ابتداد تعليقات بر اسفار بوده كه حكيم متأله آنها را به
صورت رسالهاي مستقل درآورده است.
بدايع
الحكم از آثار مهم حكيم مؤسس است كه در جواب به سؤالات هفت گانه بديع
الملك ميرزا با مقدمهاي زيبا به فارسي سره و با جستجوي كم نظير به طرح و
بحث در «وجود» و مسائل آن و حضرت حق تبارك و تعالي ميپردازند. استاد
دانشمند مرحوم مهدي حائري درباره اين اثر آورند كه:
«او
در كتاب بديع الحكم و ساير رسالات خود پيوسته در جستجوي راه حلهاي تازهاي
براي مشكلات فلسفه ميباشد و چندان به تقرير و تحرير فلسفه صدرالمتألهين
نميپردازند.
حكما
ماهيت را سه قسم دانند: «به شرط لا»، «به شرط شي» و «لابه شرط»؛ و مقسم
را در اين سه قسم، ماهيت من حيث هي برميشمردند و كلي طبيعي را همين «لا
به شرط مقسمي» و ماهيت من حيث هي ميدانند. اگر چه برخي كلي را «لا به
شرط قسمي» دانستهاند. حكيم مؤسس اين مبنا را قول ندارد و تحليل نويي عرضه
ميدارد، ازنظر وي، ماهيت من حيث هي هرگز مقسم اعتبارات سه گانه ماهيت
نميباشد و نبايد آن را همان لا به شرط مقسمي دانست. زيرا در اين اعتبار
نظر عقل متوجه حاق ذات ماهيت است و جز ذات و ذاتيات چيز ديگري را مدّ نظر
ندارد تا ماهيت را با آن مورد لحاظ قرار دهد و اين همان كلي طبيعي است».
«آقا
عليمدرس زنوزي پسري داشت به نام حسن كه لقب شرفالملك به او داده شد
و چون حجگزارد حاجيشرف الملك شد و نام خانوادگي خود را فلسفي انتخاب كرد
و در استانبول يوناني ازدواج كرد و روز يكشنبه 23 آذر 1320 درگذشت». (3)
ارتحال
حكيم
«حكيم مؤسس آقاعليمدرسزنوزي - در شب شنبه
هفدهم ذيقده سال 1307 ه.ق. رحلت فرمود و در حوالي ضريح مطهر امامزاده حمزه
(ع) به زوايه مقدسهي ري دفن گشت». (4)
«وي
حكيمي بسيار متواضع و داراي وقار و متانت و صفاي باطني بود، آن چنان كه
به نور الهي نظر ميكرده بر خفايا و كنه ضماير؛ و در صفاي باطن و تهذيب سير
و ارشاد نيز هدايت به سوي راه راست نموده، پيوسته از زمرهي طالبين حق
دستگيري مينموده است». (5) «در استخاره و تفأل به قرآن كريم نظري آن
چنان كه صائب دارد كه اخبار از ضمير و غايب ميكند». (6)
مقايسه
آقا علي مدرس و حاج ملاهادي سبزواري
آقا
علي مدرس زنوزي تهراني و حاج ملاهادي سبزواري هم عصر و هم مشرب بودند؛
جز اينكه يكي در دارالخلافهي تهران عهد ناصري و ديگري در شهر سبزوار به سر
ميبرده است و با اين حال كه در تهران شخصي مانند آقا علي حكيم تدريس ميكرد
و سي، چهل شاگرد داشته است ولي حاج ملاهادي سبزواري چهار صد شاگرد در
سبزوار داشته است.
مهدي حائري در مقايسه بين دو حكيم آورده
است كه: حكيم سبزواري با آن همه تبحر و روشنبيني، قدرت تخريبي و تاسيسي
او بسيار ناچيز است و نميتوان او را در عداد بنيانگذارن حكمت نوين اسلامي
ياد نمود. او در حاشيه اسفار همچون خواجهي طوسي اقليدس را تحرير كرده، مشرب
حكمت متعاليهي صدرالمتألهين را ] در [ نهايت ظرافت و استادي تقرير و تحرير
كرده است؛ و با آنكه پس از او حواشي بسياري بر اسفار تعليق شده معالوصف
تاكنون حاشيه سبزواري اجودالحواشي محسوب ميشود؛ و منظومه و شرح آن و
سخناني را كه از اسفار آموخته است تلخيص و ترتيت نموده و از اين راه خدمت
شايان ديگري به طلاب فلسفه انجام داده است. آقاعليمدرس زنوزي كه از
پيشروان كاروان خرد در زمان پيش بوده، بيش از حكيم سبزواري از قريحهي
نقادي و ابتكار بهره داشته است.
بعضي
از آراي فيلسوفانه اين مدرس عالي مقام حكمت در محافل علمي مشهور است كه
از جملهي آنها تقسيمات او در اعتبارات ماهيت است و همچنين نظريه ابتكاري
او در معاد جسماني و در حمل و هويت و بسياري از مسائل معظمهي فلسفه.» (7)
---------------------------
پي
نوشتها
1.
صدرالمتألهين شيرازي، اسفاراربعه ، چ بيروت، ج 8، صص 2 - 114
2.
محسن كديور، نشريه نامه مفيد ، شماره 12، تعليقات اسفار اربعه حكيم و مؤسس
آقاعليمدرس تهراني، ص 97.
3.
يادداشتهاي قزويني، ج 8، ص 193.
4.
توضيحات الما´ثر و الا´ثار ، حين محجوبي، ص 764.
5.
طرائق الحقائق و نقباء البشر ، ص 236.
6.
الما´ثر و الا´ثار، ص 99.