به همت پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي و با همكاري دانشگاه قم «همانديشي معرفتشناسي ديني» با موضوع گفتوگوي فيلسوفان مسلمان و مسيحي، 31 فروردينماه در تهران و 1 و 2 ارديبهشتماه در قم برگزار شد.
در اين همانديشي انديشمندان داخلي و خارجي با موضوع گفتوگوي فيلسوفان مسلمان و مسيحي درباره معرفتشناسي ديني به تبادلنظر پرداختند. نخستين روز اين همانديشي، ۳۱ فروردين در تالار فردوسي دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران و ادامه همانديشي در روزهاي اول و دوم ارديبهشت در تالار مفيد دانشگاه قم برگزار شد.همايش در روز اول با سخنراني حجتالاسلام والمسلمين علياكبر صادقيرشاد، عضو شورايعالي انقلاب فرهنگي و رئيس پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي افتتاح شد. آنچه در پي ميآيد كوتاهشدهاي از گزارش نشست صبح روزاول اين هم انديشي است.
در ابتداي اين همايش دكتر حميدرضا آيتاللهي، رئيس پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي ضمن تشكر از حضار در مورد علت برگزاري اين همايش گفت: اين همايش برگزار شده تا فرهنگهاي غني مسلمانان و مسيحيان به يكديگر نزديك شوند و با هم گفتوگو كنند. زمينه مذاكرات در هر 2 بخش كه عاملي براي نزديكي به هم است وجود دارد تا بتوانند از دستاوردهاي يكديگر بهره ببرند. اين كنفرانس به پيشنهاد بعضي دوستان مانند دكتر برنارد برگزار شد كه ابراز تمايل كردند چنين گفتوگويي داشته باشيم. اميدوارم يك گفتوگوي مناسب را در اين چند روز داشته باشيم و نتيجه آن بتواند دستاوردهاي مفيدي براي جامعه علمي و تقريب بين اديان و مذاهب داشته باشد.
سپس حجتالاسلام رشاد بهعنوان نخستين سخنران به ارائه مقاله خود با عنوان «فلسفه معرفت ديني» پرداخت و گفت: اين مقاله درصدد پيشنهاد يك رشته دانشگاهي جديد با عنوان فلسفه معرفت دين و طرح ضرورت تأسيس فلسفه معرفت ديني و تشريح محورها و مسائل مهم قابل بحث در اين دانشواره است. اخيرا مباحث زيادي درباره معرفت ديني در مجامع علمي جهان غرب مطرح شده است و با توجه به حجم فراوان موضوعات در زمينه معرفت ديني، ميتوان علمي جديد را تحت عنوان فلسفه معرفت ديني تدوين كرد؛ آنگاه كه با كاربست منطق فهم دين، دستگاه معرفتي منسجمي را به دست ميآوريم.
براي تحليل ماهيت و مختصات آن و تعيين كيفيت تكون، تكامل و تطور اين دستگاه و تشخيص انواع و علل تطور آن، ارزشسنجي معرفت و بازشناسي خطاهاي محتمل و علل وقوع خطا در آن و مقارنه رهيافتهاي گوناگون به معرفت دين و ديگر احكام كلي پديده معرفت ديني، نيازمند يك سلسله مطالعات فرانگر عقلاني هستيم كه بايد در هيأت يك دانش مستقل سامان يابد؛ چنين دانشي را فلسفه معرفت ديني ميناميم. در اين صورت فلسفه معرفت ديني عبارت خواهد بود از: دانش عهدهدار مطالعه فرانگر عقلاني كه محصل كاوش موجه براي كشف دين است.
وي با اشاره به اينكه فلسفه معرفت ديني از جمله فلسفههاي مضاف است، اظهار كرد: فلسفه به 3 قسم؛ عام، خاص و مضاف تقسيم ميشود و فلسفه مضاف خود به 2 قسم فلسفه علوم و فلسفه امور و مقولات كلان تقسيم ميشود. طبق اين دستهبندي، فلسفه معرفت ديني جزو فلسفه مضاف به فلسفه علم است كه به بررسي معرفت ديني در انسان ميپردازد و بنابراين دانش درجه 2 محسوب ميشود.
وي با اشاره به گستردگي قلمرو موضوعي فلسفه معرفت ديني و اهميت فوقالعاده مباحث آن، تصريح كرد: هنوز اين معرفت ارزشمند در جهان اسلام و غيرآن بهصورت يك دانش مستقل سامان نيافته است، اما برخي مسائل مربوط بدان و مباحث مرتبط به آنرا كموبيش بهطور پراكنده ميتوان در خلال آثار و علوم رايج ديني يافت. بنده معرفت ديني را به آنچه از نفس و ذات دين به دست ميآيد، اطلاق ميكنم. آن بخش از تجربه ديني اگر واقعنما باشد، از خود دين است و مابين معرفت ديني و نفسالامر دين تفاوت قائل هستم.
اگر كسي با مبدأ مرتبط باشد خود دين را به دست ميآورد و ديگران كه با واسطه با مبدأ مرتبط هستند به معرفت ديني دست پيدا ميكنند. طبعاً آنچه بلاواسطه به دستآيد بالاتر است. اما بنده معرفت ديني را متفاوت با دين نميدانم؛ اگرچه در 2مقام مختلف هستند. غيراز انبياء(ع) و اولياء پلي جزء معرفت به دين نداريم. آنچه ما به دست ميآوريم معرفت است. اگر معرفت به دست آمده به اصل دين اصابت كند، ما اين معرفت ديني را مقدس ميشماريم.
پس از اظهارات حجتالاسلام رشاد، «تام كريسپ» از دانشگاه بيولا با ارائه مقاله خود با عنوان «درآمدي بر براهين فلسفي الحاد» گفت: اجازه دهيد بگويم كه برهان فلسفي درباره الحاد، ميتواند از هر نوع برهان مبتني بر قضاياي فلسفي انتزاعي باشد. قضايايي از اين دست كه از سوي فيلسوفان دنبال ميشود و به موضوعات انتزاعي ارتباط دارد، از علائق روزمره زندگي به دور هستند. در اين مقاله اعتراضي كلي عليه اقامه چنين براهيني بر له الحاد خواهم داشت. اعتراض بنده عمدتا از براهين مبسوط تكاملگراي «آلوين پلانتينگا» عليه طبيعتگرايي الهام گرفته است.
بررسي تطبيقي براهين كلارك و ملاصدرا
نشست اول برنامه صبح با سخنراني دكتر سيدحسن حسيني، دانشيار گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتي شريف پايان يافت. وي با ارائه مقاله «بررسي تطبيقي وابستگي براهين كلارك و ملاصدرا در اثبات وجود خداوند به برهان جهت كافي» تصريح كرد: پس از بحث مختصر درباره انواع گوناگون اصل جهت كافي اثبات خواهم كرد كه برداشت سنتي كلارك از براهين جهانشناختي براي وجود خدا ريشه در اصل جهت كافي دارد، در حاليكه از برهان صديقين ملاصدرا بر هيچ قرائت ضعيف يا قوي از اصل جهت كافي مبتني نيست.
وي افزود: اين مقاله را در 3بخش تنظيم كردم؛ بخش اول در مورد اصل جهت كافي و اهميت آن در ارتباط با براهين اثبات وجود خدا، بهويژه براهين جهانشناختي است. بخش دوم درباره تقرير كلارك از برهان جهانشناختي و اتكاي اين تقرير به اصل جهت كافي است. بخش سوم و نهايي مقاله درباره برهان صديقين ملاصدرا در اثبات وجود واجبالوجود بهعنوان برهان مشابه با آنچه ماهيت براهين جهانشناختي را تشكيل ميدهد و عدماتكاي آن به اصل جهت كافي است.
در ادامه اين همايش در نشست دوم كه از ساعت11 صبح آغاز شد، دكتر حميدرضا آيتاللهي، رئيس پژوهشگاه علوم انساني و استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي با ارائه مقاله خود با عنوان «عقل و به كلي ديگر بودن خداوند» به سخنراني پرداخت. وي در ابتداي سخنانش گفت: «به كلي ديگر بودن» خداوند مستلزم مشكل اساسي در به كارگيري تجربه بهعنوان رويكردي معرفتشناسانه براي فهم و استدلال بر وجود خداوند و همچنين فاعليت او براي هر چيزي در عالم است. اگر بر اين باور باشيم كه هرچيزي وجودش را از خدا دارد، نميتوانيم نمونهاي از اينگونه معطي وجودي در جهان تجربي بيابيم.
وي با اشاره به اينكه در اين مقاله سعي كردم نشان دهم كه عالم اعطاي وجود و عالم تجربه كاملا متفاوت از هم هستند افزود: اگر عالم اعطاي وجود و عالم تجربه كاملا متفاوت از هم باشند، نميتوانيم معرفتشناسي تجربي را براي عالم اعطاي وجود به كار ببريم تا دركي يا استدلالي براي وجود معطي وجود داشته باشيم. با اشاره به شكاف بنيادين بين ايندو نوع عالم استدلال خواهد شد كه تنها چيزي كه ميتواند به هر 2عالم قابل استناد باشد عقل است، سپس نشان داده خواهد شد كه ايدههاي عقلي، همچون وجود، عليت، ضرورت و وحدت وجود دارد كه قابل استناد به هر جهان ممكني است؛ در نتيجه معرفتشناسي ديني بايد آنها را در هويت عقلياش براي استدلال بر معطي بودن خداوند به كار برد.
رئيس پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي در ادامه سخنانش با اشاره به اينكه حقيقت وجود اصل است و ماهيت به تبع آن شناخته ميشود، تأكيد كرد: چون حقيقت وجود اصل است و ماهيت به تبع آن شناخته ميشود، لذا بايد وجود به درستي درك شود و وجود را ميتوان از طريق تجربه يا عقل، شناخت كه اگر حقيقت وجود با يك حقيقت عقلي محض شناخته شود نه تنها انسان به حقيقت وجود راه مييابد، بلكه اين حقيقت را مييابد كه اين حقيقت مربوط به تمام عالم است، حتي خداوند.
وي با اشاره به اينكه اگر نقطه عزيمت در شناخت خداوند از تجربه باشد دچار مشكل ميشويم تصريح كرد: اگر بخواهيم از عالم تجربي به عالم وجود عبور كنيم، مهمترين وسيله حقايق عقلي هستند؛ با اين حقايق هم عالم تجربه و هم عالم وجود را ميتوانيم درك كنيم. مهمترين ابزاري كه ميتواند همه جهانهاي ممكن را در بگيرد عقل محض است و اگر نقطه عزيمت در شناخت خداوند از «تجربه» باشد دچار مشكل ميشويم، ولي اگر نقطه عزيمت را «عقل» قرار دهيم ميتوانيم به خوبي وجود، صفات و افعال خدا را شناسايي كنيم.
ديگر سخنران اين نشست، عباس يزداني، استاديار فلسفه دين دانشگاه زنجان بود. وي در ارائه مقاله خود با عنوان «توجيه معرفتشناسانه شناخت بيواسطه خداوند از ديدگاه فيلسوفان اسلامي» تصريح كرد: در دهههاي اخير تئوريهاي برونگرايانهاي معرفت و توجيه توسط فيلسوفان انگليسي-آمريكايي بسط يافته است، در عين حال برخي معرفتشناسان ادعا ميكنند كه توجيه معرفتي دروني و بيواسطه است و عوامل توجيهگري بايد توسط فاعل شناسايي بهطور بيواسطه درك شوند. همچنين رهيافت به توجيه معرفتي، بايد مبتني بر امري نظير صفت بيواسطه باشد. اين بيواسطي بايد با حضور، ادراك شود. اين شناخت پيشيني است و مبتني بر هيچ نوع عوامل تجربي از جهان خارجي نيست.
وي با بيان اينكه هدف اصلي مقالهام دفاع از اين آموزه است كه ما انسانها از طريق معرفت حضوري ميتوانيم نوعي آگاهي بيواسطه و مستقيم از خداوند داشته باشيم، تأكيد كرد: اگر اين اعتقاد كه ما انسانها از طريق معرفت حضوري ميتوانيم نوعي آگاهي بيواسطه و مستقيم از خداوند داشته باشيم، ثابت شود ميتوان نتيجه گرفت كه اين نوع شناخت بيواسطه ميتواند باور به خداوند را توجيه كند. در حاليكه برخي از متفكران قبل از ملاصدرا از معرفت حضوري بهره بردهاند، اما صدرالمتألهين نخستين فيلسوفي بود كه كوشيد تا براي اين نوع شناخت يك نظام فلسفي تنظيم كند. در واقع شناخت حضوري نقش عمدهاي در معرفتشناسي ملاصدرا ايفا ميكند. در اين مقاله نشان ميدهم كه معرفت حضوري در اين خصوص چگونه كاربرد دارد و نقش معرفت حضوري در معرفتشناسي ديني تا چه اندازه است.
همشهري آنلاين- سيد حسين امامي