از فوايد شناخت انسان اين است كه به ضعف خود پي ميبرد و از عظمت و غناي خدا آگاه ميشود و خود را مؤّثر نميبيند و امور جهان، انسان و پيوند عالم و آدم را در دست خالق و پروردگار خويش ميبيند، از اينرو در عين اشتغال به انجام وظيفه از همّ و غم دنيا آزاد ميشود. رسول گرامي اسلامصلي الله عليه و آله و سلم فرمودهاند: «تفرّغوا من هموم الدنيا ما استطعتم»(1)؛ تا ميتوانيد از غصّه نجات يابيد. چه خوب است كه انسان غمگين نباشد و هميشه فرحناك باشد؛ امّا چگونه ميتوان به چنين آرماني باريافت؟ در اين باره فرمود: «من أصبح و أمسي و الاخرة أكبر همّه، جعل الله الغنا في قلبه و جمع له أمره و لم يخرج منالدنيا حتي يستكمل رزقه و من أصبح و أمسي و الدنيا أكبر همّه، جعل الله الفقر بين عينيه و شَتَّت عليه أمره و لم ينل من الدنيا إلاّ ما قسم له»(2)؛ هر كه فقط همّ و غم و تلاش و كوشش خويش را بر تأمين دنياي خود قرار دهد، خداوند او را با شكست و نابساماني مواجه ميسازد و فقر و فلاكت را برابر چشمانش قرار ميدهد و انساني كه ضمن كوشش براي دنيا، بيشترين همّ و تلاش او آخرت است، خداوند امور وي را جمع كرده و مانع از نابساماني آن خواهد شد و در قلب او بينيازي از خلق را قرار ميدهد. خلايق، عائله خدايند كه همه آنها را تأمين ميكند. هيچ جنبندهاي نيست كه خدا روزي او را تأمين نكند و نيازهاي او را فراموش كند: ﴿وما مِن دابَّةٍ فِيالاَرضِ اِلاّعَلَي اللّهِ رِزقُها﴾(3)؛ ولي بشر عادي چون ادّعاي استقلال دارد و تأمين روزي خود و عيال خويش را برعهده خود ميداند، هميشه در زحمت است، حال آنكه همه حيوانات دريايي و صحرايي بر سر سفره خدايند، چنان كه انسان نيز چنين است. البته بايد تلاش خود را كرد و كوتاهي نكرد؛ امّا تأمين بر عهده خداست. در بياني لطيف، معصوم(عليهالسلام) به يكي از شاگردانش ميفرمايد: «اگر من به شما بگويم درس و بحثتان را ادامه دهيد و كارتان را بكنيد و تأمين هزينه شما بر عهده من، آيا آرام ميشويد؟ عرض كرد: آري، پسر رسول خدا! وقتي امام معصوم به من بگويد «تو كارت را انجام بده، تأمين هزينهات بر عهده من» حتماً آرام ميشوم». دارايي ما از ذات اقدس الهي است و همو چنين وعده داده است، پس چرا آرام نميشويم! انسان وِزر مالي را به دوش ميكشد كه براي فرزند خود به جا ميگذارد؛ امّا پس از مرگ ديگر به ياد فرزند نيست. انسان در بهشت هم به ياد ندارد كه فرزندي داشته است. از امام صادق(عليهالسلام) ميپرسند كه به فرموده خدا مؤمنان صالح بهشتي غم و غصّه ندارند، پس افرادي مانند نوح(عليهالسلام) كه فرزندشان در دوزخ ميسوزد، چگونه عذاب فرزند را تحمّل ميكنند و خود در بهشت آرامش دارند. آن حضرت پاسخ فرمود كه چرا آخرت را با دنيا قياس ميكنيد! در بهشت، هيچ مؤمني به يادش نيست كه فرزند طالحي داشته است، لذا هيچ رنجي نميبرد، چون پس از مرگ همگان دوباره از خاك برميخيزند و ديگر رابطه پدر و فرزندي نيست.(4) در قيامت، انسانها فقط با انديشهها، افكار، علوم، عقول و اعمالشان محشور ميشوند و كسي با كسي مأنوس نيست؛ يعني تنها و خاضع محض هستند: ﴿وكُلٌّ اَتَوهُ دخِرين﴾(5)؛ ﴿وكُلُّهُم ءاتيهِ يَومَ القِيمَةِ فَردا﴾.(6) در آنجا ديگر زندگي جمعي نيست. وجود مبارك اميرمؤمنان(عليهالسلام) در يكي از خطبهها فرمود كه اموات در قبرستان باهم هستند؛ ولي هر يك بر سر سفره خويش نشسته است.(7) با اين وصف، چه جهلي بدتر از اينكه انسان همه سرمايه خود را هدر دهد؟ اين از آن روست كه انسان خود را نشناخته است، لذا شيطان به جاي او مينشيند و او را به خودِ معكوس و بدلي معرفي ميكند و انسان فريب خورده نيز باور ميكند: ﴿يَحسَبُ اَنَّ مالَهُ اَخلَدَه﴾.(8) نتيجه آنكه بايد اين دستور را كه «از غصّه رهايي يابيد» مغتنم شمرد و راه ارائه شده را پيمود. اگر كسي روز خود را با وضع غمبار شروع كند و به پايان ببرد و همه تلاش او معطوف به دنيا باشد، ذات اقدس الهي امور او را پراكنده ميكند و او هرچه ميكوشد نميتواند امور زندگي خويش را جمع كند و خداي لايزال، تابلويي از فقر را در برابر چشمان او نصب ميكند و او هر جا ميرود، با آن مواجه است و چارهاي جز به سر بردن با فقر فرهنگي ندارد؛ ولي هر كه همّتش را آخرت خود قرار دهد و آباد كردن دنيايش را از سر وظيفه به عهده گيرد و در تأمين روزي خود و عيالش خود را مستقل نداند، خداوند عمر او را بركت ميدهد و كارهاي وي را سامان ميبخشد و توانگري و غنا را در دل او نهادينه ميكند. چنين انساني هميشه آرام است و از همّ و غم دنيا رهايي مييابد و در كمال آرامش شئون زندگي را اداره ميكند و اين همان «تفرّغوا من هموم الدّنيا ما استطعتم»(9) است و چنين رهايي مباركي، ثمره ميمون تفسير انسان به انسان در دانش علمي و بينش شهودي و نيز تطبيق اغراض و غرايز بر گرايش فطري است.
1.ارشاد القلوب، ج1، ص54؛ بحار الانوار، ج74، ص166.
2.بحار الأنوار، ج100، ص29؛ تحف العقول، ص48.
3.سوره هود، آيه 6. 4
.ر.ك: الاحتجاج، ج2، ص249 ـ 248؛ تفسير نور الثقلين، ج5، ص484.
5.سوره نمل، آيه 87.
6.سوره مريم، آيه 95.
7.ر.ك: نهج البلاغه، خطبه 226.
8.سوره هُمَزه، آيه 3.
9.ارشاد القلوب، ج1، ص54؛ بحار الانوار، ج74، ص166. تفسير انسان به انسان، ص381-384.