ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : چهارشنبه 7 آذر 1403
چهارشنبه 7 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : چهارشنبه 22 ارديبهشت 1389     |     کد : 7548

سياست خاورميانه‏اي دولت آمريكا را لابي‏هاي صهيونيستي تعيين مي‏كنند

يك استاد دانشگاه آمريكايي در سخنراني در مركز فلسطين در واشنگتن تصريح كرد كه سياست خاورميانه‏اي آمريكا تحت تاثير لابي‏هاي صهيونيستي شكل مي‏گيرد لذا هيچ رئيس‏جمهوري در آمريكا توان اعمال فشار بر رژيم صهيونيستي را ندارد...

 يك استاد دانشگاه آمريكايي در سخنراني در مركز فلسطين در واشنگتن تصريح كرد كه سياست خاورميانه‏اي آمريكا تحت تاثير لابي‏هاي صهيونيستي شكل مي‏گيرد لذا هيچ رئيس‏جمهوري در آمريكا توان اعمال فشار بر رژيم صهيونيستي را ندارد.
به گزارش فارس، "پروفسور جان جي. ميرشايمر " (John J. Mearsheimer)، استاد علوم سياسي دانشگاه و مسئول برنامه سياست‌هاي امنيتي بين‌المللي دانشگاه شيكاگو، در 20 آوريل سال جاري ميلادي در مركز فلسطين واشنگتن به ايراد سخنراني در خصوص آينده فلسطين پرداخت. فارس برگزيده‌اي از مطالب ايراد شده توسط وي را براي خوانندگان خود آماده و ارائه كرده است.
ميرشيمر در تبيين موضوع سخنراني خويش اظهار داشت: موضوع اين سخنراني آينده فلسطين است، منظور از فلسطين سرزميني است كه ميان رود اردن و درياي مديترانه واقع شده و اكنون به دو بخش تقسيم گرديده است. يكي را به اصطلاح "اسرائيل " مي‌خوانند و ديگري فلسطين كه البته آن نيز به انضمام كرانه باختري و نوار غزه تحت اشغال رژيم صهيونيستي است. در واقع موضوع اين سخنراني بحث در خصوص آينده اشغالگران و اشغال شدگان است. منظور هم تنها آينده تكه‌اي از زمين نيست بلكه آينده كساني است كه اكنون در اين سرزمين‌ها زندگي مي‌كنند؛ يعني رابطه ميان يهوديان و فلسطينياني كه در سرزمين‌هاي اشغالي زندگي مي‌كنند، چه آنها كه در رژيم صهيونيستي ساكن هستند و چه آنها كه ساكن نيستند.

* آينده سرزمين فلسطين هرگز يهودي نخواهد بود
به‌رغم آرزوهاي دولت اوباما و و بيشتر يهوديان آمريكا رژيم صهيونيستي به فلسطيني‌ها اجازه نمي‌دهد كه كشور مستقل خود را در كرانه باختري و نوار غزه داير كنند. راه‌حل كشور فلسطيني در كنار كشور صهيونيستي اكنون تنها به خواب و خيال شبيه است. برعكس، سرزمين‌هاي فلسطين در حال انضمام به "اسرائيل بزرگ " هستند كه رژيمي است آپارتايدي و شبيه به رژيم سابق آفريقاي جنوبي اما بايد دانست كه آپارتايد صهيونيست‌ها نمي‌تواند در درازمدت باقي بماند. "در آينده اين سرزمين به كشوري دموكراتيك و دو مليتي بدل خواهد شد كه توسط ساكنان فلسطيني آن اداره خواهد شد. اين سرزمين ديگر يك كشور يهود نخواهد بود و توهمات صهيونيست‌ها پايان خواهد پذيرفت. "
اين استاد دانشگاه آمريكايي ادامه داد: با توجه به شرايط كنوني، چهار آينده براي فلسطين قابل تصور است. يكي از اين آينده‌هاي قابل تصور به راه‌حل 2 دولت (دولت فلسطيني در كنار دولت صهيونيستي) بازمي‌گردد. اين راه‌حل در دسامبر 2000 توسط "بيل كلينتون " ارائه شده بود. اين راه‌حل مبتني بر تشكيل يك كشور فلسطيني است كه كنترل 95 درصد از كرانه باختري و نواره غزه را به دست داشته باشد. همچنين به عوض آن بخش‌هايي از كرانه باختري كه طبق اين راه‌حل در اختيار صهيونيست‌ها باقي مي‌ماند بايد بخش‌هاي ديگري در اختيار فلسطينيان گذاشته شود. بر اساس اين راه‌حل قدس شرقي پايتخت فلسطين خواهد بود.
سه آينده ديگر همگي شامل تشكيل "اسرائيل بزرگ " مي‌شوند. اين به اصطلاح اسرائيل بزرگ طبعا بر نوار غزه و كرانه باختري هم كنترل خواهد داشت.
در اولين سناريو، اين به اصطلاح اسرائيل بزرگ به كشوري دموكراتيك بدل مي‌شود كه دو مليتي بوده و حقوق فلسطينيان در آن با يهوديان برابر است. اين راه‌حل را بسياري از يهوديان و برخي از فلسطينيان ارائه كرده‌اند. به هر ترتيب، اين راه‌حل متضمن كنار گذاشتن توهم صهيونيستي موسوم به كشور يهود است چرا كه هر چند نام اين كشور ظاهرا اسرائيل است اما تعداد فلسطيني‌ها در آن به مراتب بيشتر از يهوديان است.
دومين سناريوي منتهي به اسرائيل بزرگ از نظر اين استاد علوم سياسي، اخراج فلسطينيان از سرزمين‌هايشان و حفظ هويت يهودي رژيم اشغالگر قدس است. در سال 1948 نيز صهيونيست‌ها قريب به 700 هزار فلسطيني را از سرزمين آبا و اجدادي خويش رانده و هرگز نيز اجازه بازگشت به ايشان نداند. پس از جنگ موسوم به 6 روزه ميان اعراب و رژيم صهيونيستي در سال 1967 هم بين 100 هزار تا 260 هزار فلسطيني از كرانه باختري تازه اشغال شده و 80 هزار سوري از بلندي‌هاي جولان اخراج شدند. اگر اين بار صهيونيست‌ها بخواهند دست به چنين اقدامي بزنند بايد 5/5 ميليون فلسطيني ساكن حد فاصل درياي مديترانه و رود اردن را وادار به ترك وطن كنند.
سومين سناريو يك سناريوي آپارتايدي تمام عيار است. در اين سناريو صهيونيست‌ها به فلسطيني‌ها اجازه زندگي در سرزمين‌هاي اشغالي را مي‌دهند اما با اختيارات محدود و اقتصاد فلج، آن هم در سرزمين‌هايي تكه‌تكه و جدا از هم.

* فلسطيني‌ها سرانجام به آپارتايد صهيونيست‌ها پايان خواهند داد
از نظر دولت اوباما راه‌حل 2 دولت در كنار هم همچنان بهترين راه‌حل است و از آن روست كه دولت وي نيز به شدت در حال تعقيب همين رويكرد است اما به هر حال به نظر نمي‌رسد كه فلسطيني‌ها به زودي بتوانند در كشور خويش زندگي كنند ولي در عوض بايد اذعان داشت كه در نهايت ملت فلسطين خواهد توانست به حكومت آپارتايدي صهيونيست‌ها بر خويش پايان بخشد.
مهمترين دليلي كه از نظر ميرشايمر راه‌حل 2 دولت را باطل مي‌كند عدم تمايل صهيونيست‌ها به تن دادن به حقوق فلسطينيان است. در حال حاضر 480 هزار شهرك‌نشين صهيونيست در اراضي متعلق به فلسطينيان بر اساس تقسيم انجام شده در 1948 سكونت دارند و زيرساخت‌هاي زيادي هم برايشان ساخته شده است. اگر قرار بر اين باشد كه يك كشور مستقل فلسطيني تاسيس شود، آنگاه اين شهرك‌نشينان بايد اين اراضي را ترك گويند. بر اساس نظرسنجي دانشگاه هبرو، 21 درصد از شهرك‌نشيان يهودي معتقدند كه بايد به هر طريق ممكن از تخليه اين شهرك‌ها ممانعت شود، حتي با قوه قهريه! در كل، 54 درصد از اين شهرك‌نشينيان براي كابينه رژيم صهيونيستي حق تخليه اين شهرك‌ها را قائل نيستند.
به گفته اين استاد دانشگاه، البته لازم نيست كه شهرك‌نشينان صهيونيست در اين خصوص چندان هم نگران باشند چرا كه كابينه‌اي كه هم اكنون در فلسطين اشغالي بر سر كار است اصولا در اين زمينه هيچ تلاشي به خرج نخواهد داد بلكه بالعكس، نتانياهو كاملا متعهد به گسترش شهرك‌ها در قدس شرقي و كرانه باختري است. به نوشته يك روزنامه‌نگار صهيونيست، اقدامات منتهي به تشكيل كشور مستقل فلسطين از ديدگاه نتانياهو خيانت محسوب مي‌شود! وي به هيچ‌وجه حاضر به خروج از سرزمين‌هايي نيست كه بر اساس تقسيمات 1948 از آن فلسطينيان به شمار مي‌رود.
او هرگز نخواهد پذيرفت كه راهي كه 43 سال است رژيم صهيونيستي مي‌رود و جهان با آن مخالف است، غلط بوده است.

* تضعيف پايگاه اجتماعي طرفداران صلح در اسرائيل
شايد برخي بگويند كه در ميان صهيونيست‌ها كساني همچون "زيپي ليوني " وزير خارجه پيشين رژيم صهيونيستي و "ايهود اولمرت " رئيس پيشين كابينه اين رژيم با نتانياهو مخالف بوده و به راه‌حل 2 دولت اعتقاد دارند اما اگر چنين چيزي صحيح هم باشد چنين افرادي توانايي لازم براي ايجاد فلسطين مستقل را نخواهند داشت. اولمرت زماني كه رياست كابينه رژيم صهيونيستي را بر عهده داشت در اين زمينه كاري از پيش نبرد. تازه اگر رهبران اين رژيم تمايلي در اين زمينه داشته باشند هم توان كسب حمايت شهروندان صهيونيست را نخواهند داشت. در يك دهه اخير، يهوديان ساكن سرزمين‌هاي اشغالي به شدت به راستگرايي تمايل پيدا كرده‌اند و هيچ حزبي نيست كه طرفدار صلح باشد و از حمايت ايشان برخوردار باشد.
اگر هم واقعا ائتلافي در رژيم صهيونيستي تشكيل شود كه حقيقتا خواستار صلح باشد، با مقاومت شديد از سوي امثال نتانياهو مواجه خواهد شد و حتي بايد گفت كه در چنين شرايطي احتمال به وقوع پيوستن جنگ داخلي در سرزمين‌هاي اشغالي هم دور از انتظار نيست. راه‌حل 2 دولت را تنها شخصي با كاريزماي "بن‌گوريون " يا "شارون " مي‌تواند در سرزمين‌هاي اشغالي پيش ببرد و چنين كسي هم ديگر وجود ندارد.

* صهيونيسم اصولا به موجوديت فلسطين معتقد نيست
علاوه بر موانع سياسي، موانع ايدئولوژيك هم مانع تشكيل كشور مستقل فلسطين هستند. از همان ابتدا ايدئولوژي صهيونيسم به دنبال تاسيس كشوري يهودي در كل سرزمين فلسطين بود. در ديدگاه اصولي صهيونيست‌ها اساسا كشور فلسطيني در اين سرزمين جايگاهي ندارد! حتي "اسحاق رابين " كه معتقد به روند صلح اسلو بود هرگز سخني از تشكيل فلسطين به ميان نياورد. او تنها خواستار اعطاي نوعي خودمختاري محدود به فلسطيني‌ها بود كه خود آن را "موجوديتي كمتر از يك دولت " مي‌خواند. وي همچنين معتقد بود كه رژيم صهيونيستي بايد بر كرانه باختري و كل قدس كنترل داشته باشد. در سال 1998 كه "هيلاري كلينتون " بانوي اول آمريكا محسوب مي‌شد بخاطر ابراز تمايل به ايجاد كشوري مدرن تحت عنوان فلسطين به شدت مورد انتقاد صهيونيست‌ها قرار گرفت.
ميرشايمر در ادامه سخنراني خود در مركز فلسطين افزود: تا سال 1999 و بر سر كار آمدن ايهود باراك به عنوان رئيس كابينه رژيم صهيونيستي هرگز مقامات اين رژيم از تشكيل كشور مستقل فلسطين سخني به ميان نياورده بودند. از آن به بعد هم چندان تمايلي به اين موضوع از سوي مقامات رژيم صهيونيستي نشان داده نشد. حتي باراك هم كه در جولاي 2000 در كمپ‌ديويد سخن فريبكارانه‌اي در خصوص تشكيل كشور مستقل فلسطين بر زبان جاري مي‌ساخت پيش‌تر با توافقات اسلو مخالفت كرده بود. اكنون هم وي به عنوان وزير دفاع در خدمت كابينه راستگراي نتانياهو است در حالي كه به خوبي از مخالفت او و كابينه‌اش با صلح و تشكيل كشور فلسطين آگاه است.
تمام اينها نشان مي‌دهد كه باورهاي اساسي صهيونيسم با تشكيل فلسطين مستقل ابدا همخواني ندارد و اكثر صهيونيست‌ها توان پذيرش راه‌حل 2 دولت را ندارند.
واقعيت آن است كه به نظر نمي‌رسد كابينه‌اي در سرزمين‌هاي اشغالي فلسطين بر سر كار آيد كه نه توان بلكه اراده واقعي براي تعطيل كردن شهرك‌سازي و تاسيس كشور مستقل فلسطين را دارا باشد. اكثريت حاميان راه‌حل شكست خورده تاسيس كشور فلسطيني در كنار كشور صهيونيستي به اين نكته آگاهند اما اميدوارند كه دولت اوباما با اعمال فشار بر رژيم صهيونيستي اين رژيم را مجبور به پذيرش اين راه‌حل كند.

* هيچ رئيس جمهوري در آمريكا توان اعمال فشار بر رژيم صهيونيستي را ندارد
اين استاد علوم سياسي اظهار داشت: اما چنين اتفاقي هرگز نخواهد افتاد چرا كه هيچ رئيس جمهوري در آمريكا توان وارد ساختن فشار لازم براي قبولاندن تشكيل كشور فلسطين به رژيم صهيونيستي را ندارد. مهمترين علت اين امر، لابي رژيم صهيونيستي در آمريكا است كه نفوذ بسياري بر سياست‌هاي خاورميانه‌اي ايالات متحده دارد. اين لابي به هيچ رئيس جمهوري در آمريكا اجازه نمي‌دهد كه نسبت به رژيم صهيونيستي رويكردي سختگيرانه داشته باشد، بخصوص در زمينه شهرك‌سازي.
با نگاهي تاريخي مي‌توان فهميد كه پس از 1967، تمامي روساي جمهوري آمريكا با شهرك‌سازي در سرزمين‌هاي اشغالي پس از 1967 مخالف بوده‌اند اما تاكنون هيچ رئيس جمهوري نتوانسته است چنان فشاري بر رژيم صهيونيستي وارد آورد كه دست از اين اقدام بردارد. شايد برخي بگويند كه اوباما با ساير روساي جمهوري پيشين فرق دارد اما دليلي وجود ندارد كه چنين ادعايي پذيرفته شود. در جريان مبارزات انتخاباتي 2008، اوباما مدام از نرمش در برابر رژيم صهيونيستي سخن مي‌گفت و روابط ويژه ايالات متحده با اين رژيم را مي‌ستود. يك ماه پيش از آنكه وي قدرت را در دست بگيرد جنگ 22 روزه پيش آمد اما اوباما در برابر جنايات صهيونيست‌ها عليه مردم نوار غزه سكوت پيشه كرد! پس دليلي ندارد كه قائل به تفاوت اوباما با اسلافش باشيم.
پس از آنكه اوباما در ژانويه 2009 قدرت را به دست گرفت از رژيم صهيونيستي خواست تا دست از شهرك‌سازي در اراضي فلسطينيان از جمله قدس شرقي بركشد تا بدينوسيله مذاكرات صلح جدي با فلسطينيان بتواند شروع شود. پس از آنكه اوباما در سخنراني خود در قاهره از "دو كشور براي دو ملت " سخن گفت تصريح كرد كه اين شهرك‌سازي‌ها بايد متوقف شوند. پيش‌تر، كلينتون وزير خارجه دولت اوباما هم خواستار توقف شهرك‌سازي شده بود.
در پاسخ به اين تقاضاهاي دولت آمريكا، نتانياهو به آمريكايي‌ها فهماند كه وي به ادامه روند شهرك‌سازي مصمم بوده و او و تمامي اعضاي كابينه‌اش با راه‌حل 2 دولت مخالفند! بعدها روشن شد كه رئيس كابينه رژيم صهيونيستي تنها حاضر است اختيارات محدودي براي فلسطيني‌ها قائل شود و حاضر به تحمل كشوري مستقل به نام فلسطين نيست. نتانياهو نه تنها ساخت 2500 واحد مسكوني را در كرانه باختري متوقف نكرد بلكه دستور اضافه شدن 300 واحد به اين 2500 واحد را نيز صادر كرد. وي حتي حاضر به پذيرش كوچكترين محدوديتي در شهرك‌سازي در قدس شرقي كه پايتخت فلسطين به شمار مي‌رود، نشد. با پايان سپتامبر 2009، اوباما تقريبا ديگر پذيرفته بود كه نتانياهو وي را در خصوص موضوع شهرك‌سازي شكست داده است لذا مدعي شد كه توقف شهرك‌سازي پيش‌شرطي براي آغاز جدي مذاكرات صلح نيست. نتانياهو نيز گفت كه "خوشحالم كه اوباما موضع مرا در خصوص عدم لزوم وجود پيش شرط براي آغاز مذاكرات پذيرفته است! "
در واقع، اين پيروزي نتانياهو چنان آشكار بود كه رسانه‌هاي صهيونيستي در خصوص پيروزي رئيس كابينه رژيم‌شان بر رئيس جمهوري آمريكا داستان‌سرايي‌ها كردند و به اين ترتيب موقعيت سياسي نتانياهو در ميان صهيونيست‌ها تقويت هم شد. به قول يك نويسنده آمريكايي، اين اتفاق يك قانون را به اوباما يادآوري كرد، آن قانون چيزي نبود جز اينكه حق ندارد بر رژيم صهيونيستي اعمال فشار كند.
ميرشايمر اضافه كرد: حدود يك ماه قبل هم دولت اوباما بار ديگر شانس خود را بر سر مسئله شهرك‌سازي امتحان كرد و اين در شرايطي بود كه در جريان سفر "بايدن "، معاون اول اوباما به سرزمين‌هاي اشغالي، به وي خبر ساخت 1600 واحد مسكوني جديد در قدس شرقي داده شد اما بار ديگر تقاضاي دولت آمريكا براي توقف شهرك‌سازي بي‌اثر ماند و نتانياهو تقاضاي اوباما را رد كرد. در همين شرايط، "ايپك " (AIPAC)، لابي صهيونيست‌ها در آمريكا 333 نماينده كنگره و 76 سناتور اين كشور را واداشت تا با امضاي نامه‌هايي و ارسال آن براي وزير خارجه آمريكا حمايت بي‌چون و چراي خود از رژيم صهيونيستي را ابراز دارند.

* مذاكرات موسوم به مذاكرات صلح هرگز نتيجه‌اي در برنخواهند داشت
خلاصه مطلب آنكه كاري از دست اوباما در برابر لابي‌هاي صهيونيستي برنخواهد آمد. او تنها مي‌تواند اميدوار باشد كه مذاكرات موسوم به صلح بار ديگر از سر گرفته شوند اما كيست كه از بيهودگي اين مذاكرات آگاه نباشد؟ اين مذاكرات هرگز به نتيجه نمي‌رسد و در جريان همين مذاكرات هم رژيم صهيونيستي دست از استعمار سرزمين فلسطين برنمي‌كشد.
دو علت ديگر نيز از نظر اين پروفسور آمريكايي براي به نتيجه نرسيدن راه‌حل 2 دولت وجود دارد. اول اينكه فلسطينيان هم دچار تفرقه و اختلافات دروني شده و در شرايط مناسبي به سر نمي‌برند. دومين علت وجود "مسيحيان صهيونيست " در آمريكاست. اينان با راه‌حل 2 دولت مخالف بوده و خواستار تسلط كامل صهيونيست‌ها بر اراضي آبا و اجدادي فلسطينيان هستند. از نظر ايشان در چنين شرايطي است كه حضرت مسيح (ع) مجددا ظهور خواهند كرد.
تمام اين شرايط بدان معناست كه قرار بر اين است كه اسرائيل بزرگ در حد فاصل اردن و درياي مديترانه تاسيس شود و البته شايد بتوان گفت كه عملا تشكيل شده است اما سوال مهم اينجاست كه در اين به اصطلاح اسرائيل بزرگ چه كساني زندگي خواهند كرد و سيستم حكومتي آن چگونه خواهد بود؟
واقعيت اين است كه اين اسرائيل بزرگ لااقل در آينده نزديك نمي‌تواند كشوري دو مليتي و دموكراتيك باشد. يهوديان ساكن سرزمين‌هاي اشغالي تمايل ندارند كه در سرزميني زندگي كنند كه توسط فلسطيني‌ها اداره مي‌شود. بسياري از جوانان يهودي ساكن فلسطين اشغالي نسبت به فلسطينيان ديدگاه‌هاي نژادپرستانه دارند. ضمنا حاميان رژيم صهيونيستي در آمريكا نيز چندان تمايلي به تشكيل كشوري دو مليتي و دموكراتيك ندارند.
آنچه به چشم مي‌آيد پاكسازي قومي است و به نظر مي‌رسد سران صهيونيست مي‌خواهند كه اسرائيل بزرگشان داراي اكثريتي يهودي باشد اما احتمال تحقق چنين چيزي بسيار كم است چرا كه به وجهه رژيم صهيونيستي آسيبي شديد وارد خواهد ساخت و موقعيت بين‌المللي آن را با خطر مواجه خواهد كرد. اگر صهيونيست‌ها و حاميانشان دست به چنين اقدامي بزنند با برخورد بي‌رحمانه تاريخ مواجه خواهند شد و رابطه صهيونيست‌ها با همسايگانشان هم به خطر خواهد افتاد. حتي هيچيك از دوستان رژيم صهيونيستي هم توان حمايت از چنين نظريه‌اي را ندارد، ضمنا اگر چنين اقدامي صورت گيرد بديهي است كه هر يك از 5/5 ميليون ساكن فلسطيني منطقه با آن به مقابله خواهد پرداخت.
البته بعيد نيست كه صهيونيست‌ها در صورت بروز فرصت چنين راهبردي را هم در پيش بگيرند چرا كه بسياري از ساكنان يهودي فلسطين اشغالي داراي عقايد نژادپرستانه هستند و از كشتن شهروندان فلسطيني ابايي ندارند. به قول جيمي كارتر رئيس جمهور اسبق آمريكا، صهيونيست‌ها با مردم فلسطين همچون حيوانات رفتار مي‌كنند نه همچون انسان‌ها.
40 درصد از ساكنان يهودي سرزمين‌هاي اشغالي بر اين باورند كه اعرابي كه در سرزمينهاي اشغالي سكني گزيده‌اند هم بايد توسط اين رژيم تحت فشار قرار گيرند تا اين سرزمين را ترك كنند! وزير خارجه پيشين رژيم صهيونيستي هم گفته بود كه اگر راه‌حل 2 دولت تحقق يابد بايد اعراب ساكن سرزمين‌هاي اشغالي 1948 به كشور فلسطين منتقل شوند اما به هر حال بايد اذعان داشت كه اين راه‌حل براي رژيم صهيونيستي بسيار سخت و پرهزينه است و بعيد است كه اين رژيم دست به اخراج گسترده فلسطينيان بزند.

* اسرائيل بزرگ رژيمي آپارتايدي خواهد داشت
اين محقق و صاحبنظر آمريكايي در امور خاورميانه ادامه داد: محتمل‌ترين اتفاقي كه در غياب راه‌حل 2 دولت در آنچه اسرائيل بزرگ خوانده مي‌شود، مي‌تواند رخ دهد، ايجاد يك سيستم حكومتي آپارتايدي تمام عيار است. هر چند كه هم اكنون هم رژيم صهيونيستي را نمي‌توان چيزي جز يك رژيم آپارتايدي دانست، قوانين تبعيض‌آميز، حتي تفكيك جاده‌ها، تفكيك مناطق مسكوني و ... همه حاكي از رژيمي آپارتايدي هستند.
هر چند كه صهيونيست‌ها و حاميان آمريكايي ايشان همواره از مقايسه شدن با رژيم آپارتايدي آفريقاي جنوبي در هراسند اما بايد بدانند كه ادامه اين روند همان سرنوشت را برايشان رقم خواهد زد. ايهود اولمرت، رئيس قبلي كابينه رژيم صهيونيستي هم اذعان داشته بود كه اگر راه‌حل تشكيل 2 دولت با شكست مواجه شود، رژيم صهيونيستي با همان دست چالش‌هايي مواجه خواهد شد كه رژيم آپارتايدي آفريقاي جنوبي مواجه بود. اولمرت تاكيد كرده بود كه "با رخ دادن چنين اتفاقي دوران اسرائيل به پايان خواهد رسيد. " ايهود باراك، وزير دفاع كنوني رژيم صهيونيستي هم اظهار داشته است كه "تا زماني كه در اين منطقه تنها يك موجوديت سياسي به نام اسرائيل وجود دارد، اين اسرائيل چاره‌اي ندارد جز اينكه يا غير يهودي باشد و يا غير دموكراتيك. اگر اسرائيل ميليون‌ها فلسطيني را از حق راي محروم كند دولتي آپارتايدي خواهد بود. "
به گفته ميرشايمر، بديهي است كه رژيم صهيونيستي در دراز مدت نمي‌تواند به شكل يك رژيم آپارتايدي باقي بماند. اين رژيم هم همچون رژيم آفريقاي جنوبي مجبور خواهد شد كه به سوي يك رژيم دو مليتي و دموكراتيك چرخش كند و در چنين نظامي بديهي است كه قدرت در اختيار اكثريت يعني فلسطينيان خواهد بود. بنابراين كشور يهود ديگر وجود نخواهد داشت.
ظلم و تبعيض كه اساس آپارتايد است براي تمامي مردم جهان قابل مشاهده خواهد بود. هر چند كه تاكنون صهيونيست‌ها موفق شده‌اند كه با كنترل رسانه‌هاي بزرگ جهان مانع آن شوند كه همگان ببينند كه چه بلايي بر سر ملت فلسطين مي‌آورند اما، ورود اينترنت به عرصه ارتباطات قاعده بازي را عوض كرده است. اينترنت نه تنها به مخالفين آپارتايد اجازه مي‌دهد كه واقعيات را منعكس كنند بلكه به مردم آمريكا هم اين فرصت را مي‌دهد تا آنچه را "نيويورك تايمز " و "واشنگتن پست " از ايشان پنهان كرده‌اند، بدانند.
مشكلي كه براي صهيونيست‌ها و حاميانشان ايجاد خواهد شد اين است كه آپارتايد قابل دفاع نيست. آپارتايد با ارزش‌هاي بنيادين جهان غرب در تناقض است. نمي‌توان تصور كرد كه ايالات متحده بتواند با يك رژيم آپارتايدي روابطي نزديك داشته باشد. كشورهاي ديگر هم همين طور. اين همان چيزي است كه اولمرت را واداشت كه چنان اظهارنظري بكند. آپارتايد صهيونيست‌ها براي منافع آمريكا در خاورميانه هم مضر خواهد بود و اين امر از سخنان اوباما، بايدن، پترائوس و ... كاملا قابل برداشت است و آمريكايي‌ها نمي‌توانند از چنين رژيمي حمايت كنند.

* در درازمدت كاري از دست لابي صهيونيست‌ها در آمريكا هم ساخته نيست
اين دانشمند علوم سياسي تصريح كرد: صهيونيست‌هاي افراطي و حاميان آمريكايي ايشان از اين مشكلات آگاهي دارند اما اميدوارند كه لابي آنها در آمريكا بتواند مشكلات‌شان را حل كرده و به آپارتايد صهيونيستي اجازه بقا دهد. تاكنون نيز اين لابي نقش يك سرپناه را براي رژيم صهيونيستي بازي كرده و اين رژيم را در مقابل فشارهاي آمريكا محافظت كرده است. واقعيت آن است كه بدون حمايت سازمان‌هايي همچون ايپك، رژيم صهيونيستي نمي‌توانست تا اين حد در مسير آپارتايد حركت كند اما بايد دانست كه اين راهبرد در طولاني مدت جواب نخواهد داد.
بزرگترين مشكلي كه لابي‌هاي صهيونيستي در مسير حمايت از آپارتايد خواهند داشت اين است كه يهوديان آمريكا هرگز از رژيم آپارتايدي تمام عيار حمايت نخواهند كرد. بسياري از آنها همين الان هم منتقد رژيم صهيونيستي بوده و خواستار اتخاذ روندي دموكراتيك از سوي اين رژيمند. بديهي است كه البته عده قليلي در هر شرايطي از آپارتايد رژيم صهيونيستي دفاع خواهند كرد اما تعدادشان چندان زياد نخواهد بود چرا كه اينان با ارزش‌هاي اساسي مردم آمريكا درخواهند افتاد.
به اعتقاد ميرشايمر، يهوديان آمريكايي حامي رژيم صهيونيستي را مي‌توان به سه دسته تقسيم كرد. دو گروه از اين يهوديان را يهوديان اصولگرا تشكيل مي‌دهند و گروه سوم را مي‌توان "گروه آفريكانرها " (Afrikaners) ناميد. اين گروه‌ها هر چند كه همگي حامي رژيم صهيونيستي هستند اما طرز فكرهايشان به شدت متفاوت است. آفريكانرها چندان ديدگاه روشني در خصوص اسرائيل بزرگ ندارند.
يهوديان راستگراي آمريكايي به طور كامل با ارزش‌هاي ليبراليستي مانوس هستند و به حقوق فردي چه براي يهوديان و چه براي غير يهوديان معتقدند. طبعا غير يهوديان شامل فلسطيني‌ها هم مي‌شود. آنها همچنين به خوبي مي‌دانند كه فلسطينيان براي تشكيل رژيم صهيونيستي در سال 1948 متحمل چه هزينه گزافي شده‌اند. اينان همچنين از درد و رنجي كه صهيونيست‌ها به خصوص پس از سال 1967 به ملت فلسطين تحميل كرده‌اند به خوبي آگاهند. اين دسته از يهوديان بر اين باورند كه ملت فلسطين شايسته داشتن كشوري مستقل است. اين گروه به راه‌حل تشكيل 2 دولت نيز پايبندند و برخي نيز خواهان اسرائيل بزرگ دو مليتي و دموكراتيك هستند.
در طرف ديگر آفريكانرها حضور دارند. براي اين گروه از يهوديان فرقي نمي‌كند كه رژيم صهيونيستي مرتكب چه جناياتي شود چرا كه ايشان در هر حال دست از حمايت از اين رژيم برنمي‌كشند. براي آنان آپارتايد نه تنها چيز بدي نيست بلكه رژيمي كاملا مطلوب است. جالب اينجاست كه سران لابي‌هاي صهيونيستي در آمريكا تقريبا همگي از آفريكانرها هستند.
اينكه در آينده لابي صهيونيست‌ها تا چه حد بتواند از آپارتايد صهيونيستي دفاع كند كاملا وابسته به اين است كه سنبه كدام دسته از يهوديان آمريكا پر زورتر خواهد بود؟ آفريكانرها يا اصولگرايان؟! طبعا اگر قرار باشد كه رژيم صهيونيستي به عنوان رژيمي نژادپرست ادامه حيات دهد آفريكانرها چاره‌اي ندارند جز اينكه اصولگرايان را از ميدان خارج كنند.
ترديدي نيست كه در شرايط كنوني قدرت آفريكانرها بر اصولگرايان مي‌چربد. اين از آن روست كه كليت جامعه يهوديان آمريكا هنوز اطلاع چنداني از ميزان پيشرفت رژيم صهيونيستي در مسير آپارتايد ندارد. اكثريت اين جامعه هنوز در خيال راه‌حل 2 دولت به سر مي‌برند و فكر مي‌كنند كه رژيم صهيونيستي نسبت به ايجاد كشور مستقل فلسطيني متعهد است! اما بديهي است كه با گذشت زمان شرايط بدين منوال باقي نخواهد ماند.
هرگاه بر همگان روشن شود كه راه‌حل موسوم به 2 دولت ديگر مطرح نيست و اسرائيل بزرگ در حال جدي شدن است، آنگاه يهوديان اصولگرا دو انتخاب در پيش روي خويش خواهند ديد: يكي حمايت از آپارتايد است و ديگري تلاش براي تاسيس كشوري كه دموكراتيك و دو مليتي باشد.
اين استاد دانشگاه در ادامه مي‌گويد: باور من چنين است كه تقريبا همه اصولگرايان يهودي راه‌حل دوم را برخواهند گزيد. اين امر ناشي از اعتقاد عميق اين دسته از يهوديان به ارزش‌هاي ليبراليستي است كه هرگونه آپارتايد را برنمي‌تابد.

* اكثريت يهوديان آمريكا از آپارتايد دفاع نخواهند كرد
اكنون سوال مهم اين است: موضع اكثريت جامعه يهودي آمريكا پس از آشكار شدن آپارتايد واضح رژيم صهيونيستي چه خواهد بود؟ آيا آنها در كنار آفريكانرها قرار خواهند گرفت يا در كنار اصولگرايان؟! يا اينكه شايد بخواهند تنها سكوت پيشه كنند؟!
ميرشايمر در پاسخ به اين سوال اظهار داشت: به نظر من اكثريت يهوديان آمريكايي حامي آپارتايد نخواهند بود بلكه يا سكوت پيشه‌ مي‌كنند و يا از موضع اصولگرايان دفاع مي‌كنند. به اين ترتيب موضع آفريكانرها به مرور زمان تضعيف مي‌شود. با وقوع چنين شرايطي لابي صهيونيست‌ها در آمريكا ديگر قادر نخواهد بود تا پوشش لازم را براي آپارتايد صهيونيستي فراهم آورد.
وي در تشريح دليل عدم حمايت يهوديان آمريكا از آپارتايد رژيم صهيونيستي افزود: آپارتايد اصولا يك نظام سياسي مطرود است و با ابتدايي‌ترين ارزش‌هايي كه ملت آمريكا به آنها معتقدند در تباين است. به همين خاطر است كه آفريكانرها هر گاه مي‌خواهند از رژيم صهيونيستي دفاع كنند اول مدعي مي‌شوند كه اين رژيم يك رژيم آپارتايدي نيست و سپس مسائل امنيتي را بهانه‌هاي ستمگري رژيم صهيونيستي قرار مي‌دهند اما آنگاه كه اين رژيم به يك رژيم آپارتايدي تمام عيار بدل شود، ديگر نمي‌توان يهوديان آمريكا را تا آن حد نادان فرض كرد كه باز هم بخواهند ادعاهاي آفريكانرها را بپذيرند.
علاوه بر اين، گزارش‌ها از اين واقعيت حكايت دارند كه يهوديان جوان آمريكايي نسبت به بزرگترهاي خويش تعلق خاطر كمتري نسبت به رژيم صهيونيستي دارند. اين جوانان آمريكايي پس از آنچه به هولوكاست معروف شده است به دنيا آمده‌اند و اين‌گونه مسائل در زندگي ايشان تاثير چنداني نداشته است. جوانان يهودي آمريكا از فلسطين اشغالي به عنوان ارض موعود ياد نمي‌كنند و لذا نسبت به والدين خويش تمايل كمتري به دفاع از رژيم صهيونيستي دارند.
اين تحليلگر امور سياسي در ادامه گفت: دليل ديگري هم براي اين مسئله كه چرا يهوديان آمريكايي در سال‌هاي پيش‌رو تعلق خاطر كمتري به رژيم صهيونيستي خواهند داشت وجود دارد. تغييرات مردم‌شناسي گسترده‌اي در فلسطين اشغالي در حال به وقوع پيوستن است كه اين تعلق خاطر را كاهش مي‌دهد. آنگاه كه در سال 1948 رژيم صهيونيستي شكل گرفت، تعداد بسيار كمي از فوق ارتدوكس‌هاي يهودي در آن منطقه زندگي مي‌كردند. فوق ارتدوكس‌ها با صهيونيسم به شدت مخالفند و آن را دشمن يهوديت مي‌دانند. در زمان تشكيل رژيم صهيونيستي، بيشتر ساكنان يهودي فلسطين اشغالي را يهوديان سكولار تشكيل مي‌دادند و البته اكنون نيز اكثريت با همين گروه از يهوديان است اما نفوذ آنها در فلسطين اشغالي رو به كاهش است و در دهه‌هاي پيش‌رو بسيار كمتر خواهد شد.
علت اصلي اين كاهش نفوذ رشد سريع فوق ارتدوكس‌ها در ميان ساكنان رژيم صهيونيستي است چرا كه ايشان زاد و ولد بسيار بالايي در ميان خود دارند. بنابر تخمين‌ها هر زن فوق ارتدوكس در حدود 8 بچه به طور متوسط به دنيا مي‌آورد. مناطق يهودي قدس تقريبا تحت اشغال اين فوق ارتدوكس‌هاست. در انتخابات شهرداري اين شهر در سال 2008 ميلادي نيز يك فوق ارتدوكس پيروز شد. يك آمار ديگر نشان مي‌دهد كه تقريبا نيمي از كودكان يهودي كلاس اول دبستان در فلسطين اشغالي يا فلسطيني‌اند و يا فوق ارتدوكس. با توجه به نرخ زاد و ولد بالاي فوق ارتدوكس‌ها و فلسطيني‌ها سهم ايشان از جمعيت فلسطين اشغالي به مرور زمان افزايش خواهد يافت.

* تغيير ساختار جمعيتي اسرائيل به زيان آرمان‌هاي صهيونيسم
تفاوت نرخ زاد و ولد در ميان فرق مختلف ساكن فلسطين اشغالي تنها عاملي نيست كه در حال تغيير دادن شاكله اين جامعه است. بسياري از يهوديان ساكن فلسطين اشغالي اين سرزمين را ترك گفته‌اند و به نظر نمي‌رسد كه تمايلي براي بازگشت داشته باشند. بين 750 هزار تا يك ميليون ساكن رژيم صهيونيستي به خارج رفته‌اند و بيشتر ايشان نيز سكولار هستند. نظرسنجي‌ها نشان مي‌دهند كه اكثريت جامعه يهودي ساكن فلسطين اشغالي مايلند كه براي زندگي به خارج از اين سرزمين مهاجرت كنند. اين شرايط به مرور زمان بدتر هم خواهد شد چرا كه بسياري از يهوديان سكولار تمايلي به زندگي تحت لواي رژيمي آپارتايدي را ندارند كه در حال تبديل شدن به جامعه‌اي فوق ارتدوكس است.
اين وضعيت از تغيير ساختار جامعه سكولار يهودي فلسطين اشغالي و تبديل آن به جامعه‌اي فوق ارتدوكس حكايت دارد. چنين تغييري در آتيه عرصه را بر يهوديان سكولار آمريكايي تنگ خواهد كرد و ايشان ديگر نمي‌توانند تعلق خاطر چنداني به رژيم صهيونيستي داشته باشند.
اين امر در كنار اعتقاد يهوديان آمريكا به آموزه‌هاي ليبراليستي منجر به كاهش حمايت ايشان از رژيم صهيونيستي خواهد شد.
مهمتر از همه اينكه رژيم صهيونيستي قادر نخواهد بود كه در دراز مدت موجوديت خود را به عنوان يك رژيم آپارتايدي حفظ كند چرا كه در چنين شرايطي از حمايت يهوديان آمريكا برخوردار نخواهد بود و بدون چنين حمايتي رژيم صهيونيستي از هم خواهد پاشيد. به محض حركت رژيم صهيونيستي به سوي يك رژيم آپارتايدي تمام عيار، افكار عمومي غرب از اين رژيم روي برخواهد گردانيد.
به اعتقاد اين استاد دانشگاه، "آنچه اسرائيل بزرگ خوانده مي‌شود سرانجام به كشوري دموكراتيك و دو مليتي بدل خواهد شد كه تحت اختيار فلسطينيان خواهد بود، حتي اگر اسم آن اسرائيل باشد. " اين از آن روست كه به هر حال جمعيت فلسطينيان ساكن منطقه از يهوديان بيشتر است.
آنچه در اين ميان جالب به نظر مي‌رسد اين است كه لابي صهيونيست‌ها در آمريكا نيز با تمام قوا در حال كمك به رژيم صهيونيستي براي خودكشي كردن است! رژيم صهيونيستي به كمك اين لابي در حال تبديل به رژيمي آپارتايدي است كه به قول اولمرت قابليت بقا ندارد. بديهي است كه راه‌حل 2 دولت به نفع صهيونيست‌ها بود و معلوم نيست كه چرا صهيونيست‌ها و حاميان آمريكايي‌اشان تلاش نمي‌كنند كه يك فلسطين مستقل و پايدار ايجاد كنند و در عوض با سرعت تمام به سوي آپارتايد پيش مي‌روند. اين عملكرد ايشان نه از نظر اخلاقي و نه از نظر راهبردي قابل توجيه نيست. اين سياست صهيونيست‌ها كاملا احمقانه است.

* فلسطينيان چه راهبردي را بايد در پيش گيرند؟
به ادعاي ميرشايمر، راه‌حل 2 دولت بهترين راه‌حل براي فلسطينيان نيز هست. هر چند كه فلسطينيان در اين خصوص سخني نمي‌گويند چرا كه فعلا تحت حاكميت رژيم صهيونيستي زندگي مي‌كنند و آينده‌شان نيز به نظر مي‌رسد كه زندگي تحت رژيمي آپارتايدي باشد. حتي بايد گفت كه ايشان اكنون نيز تحت آپارتايد زندگي مي‌كنند. به هر حال فلسطينيان بايد تلاش كنند كه با سرعت بيشتر و با هزينه كمتر به سوي دموكراسي حركت كنند. البته اين كار ساده‌اي نيست.
اين استاد علوم سياسي آمريكايي در ضمن ارائه چند توصيه به فلسطيني‌ها گفت: اولين توصيه اين است كه فلسطينيان بايد بدانند كه آنها در جنگي ايدئولوژيك با صهيونيست‌ها به سر مي‌برند. اين جنگ دو نگاه مختلف به خاورميانه است؛ يك كشور آپارتايدي در برابر يك كشور دموكراتيك. البته در اين ميان كار فلسطيني‌ها ساده‌تر است چرا كه در جهان نوين آپارتايد جايي ندارد.
دومين توصيه اين است كه فلسطينيان براي پيروزي در اين نبرد بايد راهبرد آفريقاي جنوبي را در پيش گيرند و در اين راه بايد افكار عمومي جهان را با خود همراه كنند. اين كار ساده‌اي نيست چرا كه آفريكانرها هم تلاش‌هايشان را در دفاع از رژيم صهيونيستي مضاعف خواهند كرد اما جاي اميدواري هست چرا كه توانايي ايشان در طول زمان كاسته خواهد شد.
سومين توصيه اين است كه مهمترين ابزار پيروزي فلسطينيان در اين جنگ اينترنت است. اينترنت به ايشان اجازه مي‌دهد كه اقدامات جنايت‌كارانه رژيم صهيونيستي را به گوش جهانيان برسانند.
چهارمين توصيه اين است كه فلسطينيان بايد براي خود سخنگوياني داشته باشند كه بتوانند با غربي‌ها ارتباط برقرار كنند و ايشان را از آپارتايد آگاه سازند. به عبارت ديگر فلسطيني‌ها به "مصطفي برغوثي "‌هاي بيشتري احتياج دارند. همچنين فلسطينيان نيازمند متحدند، آن هم نه تنها از جهان عرب و جهان اسلام بلكه از جهان غرب. همچنين يكي از بهترين متحدين فلسطينيان مي‌تواند جامعه يهوديان اصولگرا باشد.
اين دانشمند علوم سياسي در پنجمين توصيه خود به فلسطينيان ابراز داشت: فلسطينيان بايد براي همگان روشن كنند كه به دنبال انتقام‌جويي از يهوديان به خاطر جنايات گذشته ايشان نيستند بلكه به دنبال ايجاد كشوري دموكراتيك هستند كه در آن فلسطينيان و يهوديان هر دو مي‌توانند با صلح زندگي كنند. به عبارت ديگر فلسطينيان قصد ندارند با يهوديان همان رفتاري را بكنند كه يهوديان با ايشان كرده‌اند.
ميرشايمر در نهايت تاكيد كرد: در مجموع، در مسير آينده خطرات بي‌شماري فلسطينيان را تهديد مي‌كند چرا كه در سال‌هاي آتي بايد رنج‌هاي بسياري را از دست صهيونيست‌ها تحمل كنند اما در نهايت فلسطينيان كشور خود را تاسيس خواهند كرد و صهيونيست‌ها نيز خود را به دست خود از ميان خواهند برداشت.


نوشته شده در   چهارشنبه 22 ارديبهشت 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode