اگر خودش نميگفت، شايد تصورش را هم نميكرديم. اگر بارها تكرار نميكرد، شايد برايمان جا نميافتاد
شايد همين حالا هم خيلي از ما آدمها بهطور جدي باور نكردهايم.
فكر كنيد، هر يك از ما وقتي ميخواهيم با كسي حرف بزنيم زود سلسله مراتبي توي ذهنمان ميچينيم: اول او زنگ زد يا من؟ چند بار من به او سر زدهام و او چند بار به من سرزده؟ چند بار من حال او را پرسيدهام و او چند بار حال مرا پرسيده؟
آدم فكر ميكند نوبت به ارتباط با خدا كه برسد، چه خواهد شد؟ براي گفتوگو با او چهقدر بايد توي نوبت باشيم؟ چه كساني را واسطه قرار بدهيم؟ چه ساعتهايي ميشود سراغش رفت؟ اصلاً چهطور صدايش بزنيم؟
شايد الان بعضيها به ياد نماز بيفتند كه اول بايد وضو بگيريم و رو به قبله بايستيم و بهتر است در مسجد و به جماعت نماز بخوانيم. درست است كه اينها به علاوه ركوع و سجود و ... از جمله آداب ارتباط و گفتوگو با او به شمار ميآيند، منتها اين بخشي از ارتباط با خداست و در اين آداب هم، خدا درسهايي براي خود ما در نظر گرفته است.
از اين بخش كه بگذريم، هر جا و در هر حالي ميتوان خدا را صدا زد و با او درددل كرد و از او كمك خواست. اما او از اين هم جلوتر آمده و از نزديك بودن خودش ياد ميكند. او رابطهاي صميمانه با آفريدههايش برقرار ميكند و به كساني كه صميمانه به سمتش ميروند پاسخي گرم و مهربانانه ميدهد.
از همه اينها هم كه بگذريم، او كه ما را آفريده و بيلطف و نعمت او وجود هم نخواهيم داشت، يك جا در كتابش بي اعتنا به همه آداب ظاهري و تشريفاتي ما، صميمانه به انسانها خطاب ميكند: «مرا به ياد آوريد تا به يادتان بياورم.»*
خدا بارها به شكلهاي گوناگون ما را دعوت ميكند كه به يادش باشيم و نعمتهايي را كه به ما داده شكر بگوييم. گاهي يادآور ميشود كه به ياد خدا بودن باعث آرامش و اطمينان قلب ما خواهد شد و گاهي از ما ميخواهد كه اگر فراموش كرديم باز هم به خود بياييم و خدا را ياد كنيم و او را سپاس گوييم: باشد كه او ما را رشد دهد و راه را از بيراهه به ما باز نمايد.
اما در اين آيه با تأكيد وعده ميدهد كه اگر به ياد خدا باشيم، او هم به ياد ما خواهد بود. در جاهاي ديگر قرآن كريم، خدا به شكلهاي ديگري باز هم از اين وعدهها دارد و قول ميدهد هيچ خوبي را بيجواب نخواهد گذاشت، يا از رابطه دوستانه با خدا و دوست داشتن او و راضي بودن خدا از انسانها و راضي شدن آنها و ... حرف ميزند.
* سوره بقره، آيه 152