ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : شنبه 6 مرداد 1403
شنبه 6 مرداد 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : شنبه 21 تير 1393     |     کد : 75086

برخورد تند با بدپوشی نه

این بحث هنوز هم در جامعه مطرح است که آیا باید با بدپوشان برخوردهای سخت داشت و از این طریق مانع ادامه رفتارشان شد یا برعکس آنها را به حال خود گذاشت و برای حق تصمیم‌گیری آنها احترام قائل شد. پس پرسش ما این است: آیا حاکمیت می‌تواند برای مقابله با تخلفاتی که در موضوع بدپوشی صورت می‌گیرد از برخوردهای سخت استفاده کند یا نه؟

این بحث هنوز هم در جامعه مطرح است که آیا باید با بدپوشان برخوردهای سخت داشت و از این طریق مانع ادامه رفتارشان شد یا برعکس آنها را به حال خود گذاشت و برای حق تصمیم‌گیری آنها احترام قائل شد. پس پرسش ما این است: آیا حاکمیت می‌تواند برای مقابله با تخلفاتی که در موضوع بدپوشی صورت می‌گیرد از برخوردهای سخت استفاده کند یا نه؟

پاسخ این پرسش را باید از چند زاویه ارائه داد و ابتدا با طرح یک پرسش؛ آیا افراد معتقد به برخوردهای سخت با متخلفان راهنمایی و رانندگی، در بحث بدپوشی نیز اعتقاد به برخوردهای سخت دارند؟ یعنی همان گونه که اعتقاد دارند باید با افرادی که چراغ قرمز را رد می کنند و تخلفات حادثه ساز انجام می دهند، شدیدا برخورد شود، به برخورد با بدپوششان نیز اعتقاد دارند یا منتقد هر نوع برخورد هستند؟

پاسخ من این است: اگر مساله ای به عنوان تخلف اجتماعی محرز شد شخص متخلف در زمان ارتکاب رفتار مجرمانه و متخلفانه باید احساس ترس کند، چون اگر این ترس و واهمه در جامعه وجود نداشته باشد امنیت از بین می رود و رفتارهای متخلفانه و ناهنجاری ها شیوع پیدا می کند. پس شخص باید احساس کند اگر دست به چنین تخلفاتی بزند، تحقیر می شود و مورد اعتراض قرار می گیرد. از منظر دیگر، قاعده ای که به آن اشاره کردم در جایی قابل جریان است که تخلف بودن یک فعل یا ترک آن برای جامعه روشن شده و جامعه نسبت به آن توجیه باشد، اما اگر فرض کنیم مردم یک رفتار را مجرمانه و متخلفانه تلقی نکنند و گمان کنند این رفتار مصداق آزادی عمل است آن وقت قضیه فرق می کند؛ مثل این که افراد گمان کنند انتخاب پوشش، مصداقی است از حق تسلط بر بدن و کسی حق مداخله در آن را ندارد. بنابر این اگر این احساس در جامعه فراگیر شود و درصد زیادی از مردم در استفاده از پوشش های مبتذل، احساس اعتماد به نفس پیدا کنند، حکومت به عنوان ناظر باید روش های تربیتی اش را تقویت کند و به سمت تبیین این موضوع که بدپوششی رفتاری متخلفانه است و پیامدهای بدی دارد، حرکت کند. در این حوزه، نهادهای فرهنگی نیز باید از ظرفیت هایشان برای متقاعد کردن مردم استفاده کنند که البته منظور از متقاعدسازی، اقدامی خاص است. متقاعد کردن گاهی به صورت ذهنی است که با استدلال انجام می شود، اما گاهی وقت ها به صورت مدیریت روانی اتفاق می افتد. اشتباه ما این است که فکر می کنیم هر نابسامانی، ناشی از ضعف بینش علمی است در حالی که بیشتر اوقات شخص ارتباط احساسی و عاطفی با موضوع برقرار نمی کند به طوری که از نظر ذهنی موضوع برایش حل شده است، اما قلبش هنوز خاشع نشده.

در موضوع حجاب هم همین طور است یعنی ما باید میان پوشش اسلامی و قلب ها ارتباط ایجاد کنیم تا مردم پوشش را دوست بدارند. اگر این اتفاق بیفتد و جریان عمومی جامعه به این سمت برود نتیجه این می شود که افرادی که برخلاف جهتگیری عمومی جامعه رفتار می کنند، تعداد محدودی می شوند که برای برخورد با آنها می شود از اقدامات بازدارنده استفاده کرد، اما اگر جریان عمومی جامعه به سمت نوع جدیدی از پوشش حرکت کند آن موقع دیگر برخوردهای سخت جواب نمی دهد. پس قاعده کار این است که حکومت برای اعمال برخوردهای سخت باید از پشتیبانی جامعه برخوردار باشد، چون در غیر این صورت موفق نمی شود. واقعیت این است که هم اکنون حساسیت های اجتماعی نسبت به پوشش در حال کم شدن است، پس ما باید روی قلب مردم کار کنیم و به روش های همدلانه روی بیاوریم تا مردم بدپوشی را کاری بد بدانند که اگر چنین اتفاقی رخ دهد میزان متخلفان کم می شود و آن گاه می شود با آن تعداد باقیمانده که در مقابل رعایت حجاب مقاومت می کنند راحت تر برخورد کرد.

محمدرضا زیبایی نژاد / پژوهشگر حوزه زن و خانواده


نوشته شده در   شنبه 21 تير 1393  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode