پايگاه خبري آنتيوار در مقالهاي با انتقاد از سوء استفاده آمريكا از موضوع مبارزه با تروريسم مينويسد: دليل افزايش تعداد گروههايي كه به استفاده از ترور اعتقاد دارند اين است كه تعداد كشورهايي كه آمريكا به آنها حمله كرده افزايش يافته است.
به گزارش فارس، پايگاه اينترنتي "آنتيوار " (Antiwar) در مقالهاي به قلم "فيليپ جيرالدي " (Philip Giraldi) عضو سابق سازمان اطلاعات مركزي آمريكا "سيا "، و عضو اتحاديه "كانيسترارو "، با اشاره به حادثه 11 سپتامبر مينويسد: به دنبال اين حمله تقريبا هركاري كه دولت آمريكا انجام داد بدون هرگونه انتقادي توسط افكار عمومي پذيرفته شد. قانون "پاتريوت " (مجموعهاي از قوانين كه پس از حمله 11 سپتامبر براي تقويت امنيت داخلي آمريكا به تصويب رسيد) سريعا و بدون هيچ مانع تراشي از سوي رسانهها و كنگره به تصويب رسيد و آمريكاييها از آزاديهايي كه به مدت 200 سال از آن برخوردار بودند چشم پوشيدند. "جورج دبليو بوش " با تعريف دكترين امنيتي خود به عنوان حق ايالات متحده به اقدام پيشگيرانه در هر كجا و در هر زمان و بر عليه هركشوري كه كاخ سفيد آن را تهديدي عليه خود بداند، جنگي را در جهان راه بندازد. او همچنين جنگ جهاني عليه تروريسم را با تعهد دولتش به استفاده از نيروي نظامي و منابع اطلاعاتي در هر كجايي كه مشمول تعريف او از تروريستها ميشد اعلام كرد.
محدوديت حقوق اساسي شهروندان آمريكايي به بهانه مبارزه با تروريسم
اين كارشناس مسائل بينالملل با شيطاني خواندن اين سياست اضافه ميكند: سياست مبارزه با تروريسم بوش مردم آمريكا را دلگرم ميساخت كه دولت در حال انجام كارهايي است كه به امنيت بيشتر آنها ميانجامد، اما در همان حال بسياري از حقوق اساسي آنها را از بين ميبرد و نظم بينالمللي را كه تا پيش از آن اقدام به جنگ را به عنوان جنايت جنگي مورد سرزنش قرار ميداد، واژگونه ميكرد. درست از همان ابتدا بعضي از صداها حتي در كنگره و رسانههاي اصلي دعوت به آرامش ميكردند، اما اين صداها در ميان فريادهايي كه براي انتقام زده ميشد گم شد.
جيرالدي در همين رابطه مينويسد: انتقام به زودي به يك سري سياستهاي ديوانهوار تبديل شد كه تهاجم مصيبتبار به عراق يكي از مصاديق آن است. اگر از چشم انداز سال 2010 به آن سالها نگاه كنيم خواهيم ديد كه اين ترس بود كه مردم را برميانگيخت. ترس زمينه را براي فرآيندي ايجاد كرد كه آمريكا را به يك مسير تاريك بكشاند و اين ترس خود از يك تهديد بي شكل از تروريسم تغذيه ميشد كه مرتبا از سوي كساني در دولت تكرار ميشد.
اوباما راه و روش بوش را با شدت بيشتري دنبال ميكند
در ادامه نويسنده آنتيوار با اظهار تاسف از ادامه يافتن اين سياست در دوران اوباما مينويسد: از زمان 11 سپتامبر تاكنون تغييرات اندكي در اين فضا رخ داده است و اين بسيار آسان است كه يك نفر در آمريكاي زمان "باراك اوباما " چشمهايش را ببندد و تصور كند كه هنوز در سال 2001 به سر ميبرد و هنوز جورج بوش رئيس جمهور آمريكاست. سربازان آمريكايي در عراق ماندگار شدهاند، نيروهاي آمريكايي در افغانستان در حال افزايشاند و آمريكا آماده دخالت در مناطقي نظير "يمن " و "سومالي " است. موشكهاي جهنمي كه از هواپيماهاي بدون سرنشين شليك ميشوند اكنون بسيار بيشتر از زمان جورج بوش بر سر مردم قبايل پاكستان ميبارند. زندان "گوانتانامو " هنوز داير است و زندان "بگرام " به "ابوغريبي " جديد تبديل خواهد شد. و هنوز هم غلبه ترس است كه تمامي مراحل را به پيش ميراند و صحبتهاي رسمي از سوي كاخ سفيد به مردم آمريكا هشدار ميدهد تهديد تروريسم جهاني همچنان تداوم دارد.
جيرالدي با اشاره به شايعه ترور بوش و آغاز يك جنگ جهاني ديگر مينويسد: از همان آغاز بسياري از آمريكاييها نسبت به اين موضوع بياعتماد بودند و آن را به عنوان يك شعار كه نقش ضربهگير را براي سياستهاي امنيتي ايفا ميكند تشخيص دادند.
اين مورخ و روزنامهنگار آمريكايي در ادامه مقاله خود به پديده تروريسم پرداخته و معتقد است: ترور نه يك ملت است و نه يك گروه سياسي، ترور يك شيوه است. شيوهاي كه از زماني كه انسان اولين سنگها را برداشت كه ديگري را بزند وجود داشته است. اما در شكل مدرنش اين شيوه در دهه 1940 در فلسطين وقتي توسعه يافت كه "هاگاناه " (ارتش يهوديان) به حمله بر عليه اهداف غيرنظامي نظير هتل "كينگ ديويد " جهت بيرون راندن بريتانياييها دست زدند. اين شيوه بعدها توسط رژيم در حال پيدايش اسرائيل عليه اعراب فلسطيني جهت بيرون راندن آنها از خانههايشان استفاده شد. تروريسم عبارت است از حمله به اهداف غير نظامي جهت تضعيف روحيه مردم محلي و تضعيف توان مقاومت آنها.
فيليپ جيرالدي در ادامه تروريست را گروههايي دانسته كه از ترور به عنوان يك ماهيت سياسي و روشي براي دستيابي به نتايج مطلوب مدنظر خود استفاده ميكنند، و مينويسد: واقعيت اين است كه تروريستهاي امروز اگر جهت بادهاي سياسي تغيير كند ميتوانند به سياستمداران آينده تبديل شوند.
اين تحليلگر 64 ساله آمريكايي، سپس با بيان اينكه مطالعه و بررسي گروههايي كه به عقيده وي زماني از سوي جامعه جهاني تروريست محسوب ميشدهاند به نظر سودمند ميآيد، اظهار ميدارد: "حزبالله " برجسته شد به اين دليل كه در مقابل اشغال جنوب لبنان توسط رژيم صهيونيستي مقاومت كرد. يقينا حزبالله به شهركنشينان اسرائيلي در بخشهاي جنوبي اين كشور حمله كرد، اما هدف اصلي آن بيرون راندن اشغالگران صهيونيست بود. حزبالله در نهايت در 2006 با استفاده از شيوهاي مرسوم نظامي، و نه ترور، به اين هدف رسيد. در حالي كه با فراهم كردن كالا و خدمات براي بسياري از مردم فقير در منطقه تحت تسلطش شهرت خود را بازسازي ميكرد. اكنون حزبالله به يك حزب سياسي رسمي سراسري و به شريكي براي دولت تبديل شده است. حزبالله هنوز در امتداد مرزهاي دو كشور به منازعه با اسرائيل ميپردازد اما توان آن براي تهديد بقيه جهان و به خصوص ايالات متحده صفر است.
در ادامه مقاله "فيليپ جيرالدي " (Philip Giraldi) عضو سابق سازمان اطلاعات مركزي آمريكا "سيا "، و عضو اتحاديه "كانيسترارو " كه در پايگاه اينترنتي "آنتيوار " (Antiwar) منتشر شده است؛ نويسنده با بيان اينكه مطالعه و بررسي گروههايي كه به عقيده وي زماني از سوي جامعه جهاني تروريست محسوب ميشدهاند به نظر سودمند ميآيد، اظهار ميدارد: "حزبالله " برجسته شد به اين دليل كه در مقابل اشغال جنوب لبنان توسط رژيم صهيونيستي مقاومت كرد. يقينا حزبالله به شهركنشينان اسرائيلي در بخشهاي جنوبي اين كشور حمله كرد، اما هدف اصلي آن بيرون راندن اشغالگران صهيونيست بود. حزبالله در نهايت در 2006 با استفاده از شيوهاي مرسوم نظامي، و نه ترور، به اين هدف رسيد. در حالي كه با فراهم كردن كالا و خدمات براي بسياري از مردم فقير در منطقه تحت تسلطش شهرت خود را بازسازي ميكرد. اكنون حزبالله به يك حزب سياسي رسمي سراسري و به شريكي براي دولت تبديل شده است. حزبالله هنوز در امتداد مرزهاي دو كشور به منازعه با اسرائيل ميپردازد اما توان آن براي تهديد بقيه جهان و به خصوص ايالات متحده صفر است.
اين كارشناس مسائل بينالملل سپس "ويت كنگها " در "ويتنام " را مثال زده و ميپرسد: آيا آنها از ترور استفاده كردند؟ وي معتقد است بله آنها از ترور استفاده كردند اما آنها بسيار تلاش كردند تا كنترل سياسي را بر بخش بزرگي از حومه شهر و همچنين براي گسترش ترس در شهرهاي ويتنام برقرار كنند. وقتي آنها خودشان را به اندازه كافي قوي احساس كردند به جنگ با نيروهاي آمريكايي و ارتش ويتنام جنوبي برخواستند. و آنها يك گروه سياسي با اهداف سياسي بودند كه ميخواستند يك دولت ويتنامي را جايگزين دولت دست نشانده آمريكا كنند. وي سپس نتيجه ميگيرد آنها نيز به هيچ وجه تهديدي براي آمريكا نبودهاند.
جيرالدي با اشاره به اينكه طالبان از سوي دولت آمريكا به عنوان يك سازمان تروريستي اعلام شد مينويسد: طالبان به كشتار غيرنظاميان براي در دست گرفتن كنترل بخشهايي از افغانستان دست زدهاند. اما طالبان به جنگ عليه نيروهاي آمريكا و "ناتو " در مدل متعارف [ونه ترور] ميپردازد. طالبان در بسياري از مناطق محبوبتر از دولت حامد كرزاي است. وقتي سابق بر اين طالبان بر افغانستان حكومت ميكرد، قوانين سخت مذهبي را حاكم كرده بود اما همچنين توليد موادمخدر و جنگ سالاري را نيز از بين برده بود.
اين روزنامهنگار و مورخ آمريكايي مدعي است طالبان نيز به صورت موقت از ترور استفاده ميكند: بنابراين ناميدن آن به عنوان يك گروه تروريستي و اعلام اين آنها را بايد به زندان افكند و هوادارانشان را كشت ناديده گرفتن بخشي از حقايق است.
به طور مكرر اين بحث مطرح شده است كه ايالات متحده در حال جنگ در افغانستان است به اين دليل كه اين بهتر است كه با "آنها " در آنجا بجنگد تا در اينجا. هيچ چيز نميتواند تا اين حد از حقيقت به دور باشد. طالبان مطلقا هيچ منافعي در ايالات متحده ندارد به جز اين كه ايالات متحده، افغانستان را اشغال كرده است.
آمريكا مخالفان حضور خود در كشورها را تروريست ميخواند
جيرالدي با اشاره به نظر "ران پال " (Ron Paul) - نماينده جمهوريخواه در كنگره- كه اشغال و حمله به كشورها را باعث گسترش ترور ميداند اظهار ميدارد: وقتي يك واقعه تروريستي رخ ميدهد آنها فقط به اين خاطر اينجا هستند كه ما در كشور آنها هستيم. وقتي ما آنجا را ترك كنيم آنها اينجا نخواهند ماند چون هيچ دليلي براي اين كار ندارند. بنابراين مسئله اين است كه زباني كه ما استفاده ميكنيم به اين كه ما درباره يك موضوع چگونه فكر ميكنيم شكل ميدهد. هنگامي كه خود را از كلماتي مثل ترور و تروريست كه به معناي توليد ترس و عدم اطمينان است رها ميكنيد ممكن است با واقعيتي كاملا متفاوت مواجه شويد. گروههايي كه توسط كاخ سفيد و وزارت خارجه آمريكا تروريست خوانده ميشوند در عمل سازمانهاي سياسي هستند كه به دنبال تغييراتي هستند كه به كسب قدرت بيشتر كمك كند. چنين گروههايي هميشه بودهاند و هميشه خواهند بود. بيشترشان ميخواهند كه نيروهاي ايالات متحده كشورهايشان را ترك كنند. بسياري از آنها ميخواهند كه واشنگتن دست از حمايت از دولتهاي فاسد و مستبد عرب بردارد و تقريبا همه آنها ميخواهند كه ايالات متحده جنايت عليه فلسطينيها توسط اسرائيليها را متوقف كند. چنانچه در پرتو اين نور به آنها نگاه شود، تشخيص انگيزههاي آنها در مخالفت با ايالات متحده چندان سخت نيست. و همچنين بايد به گروههاي مختلف با عناوين مختلف نگريسته شود كه تعامل با آنها به طور گزينشي و متفاوت صورت گيرد. و نه به عنوان بخشي از يك توطئه سراسري كه وجود واقعي ندارد.
جيرالدي در ادامه مقاله خود نياز دولت آمريكا در داشتن دشمن را يادآور شده و مينويسد: حقيقت اين است كه دولت آمريكا ترجيح ميدهد كه دشمني داشته باشد كه در معناي ماهوي به راحتي تعريف شود. دولت ايالات متحده به دنبال اين است با معرفي تروريسم به عنوان يك كليت نسبتا يكپارچه ترس را در بين مردم آمريكا به وجود آورد، درحالي كه در واقعيت اين موضوع بيش از يك تركيب درهم و برهم از گروههاي سياسي است كه انگيزهها و اهداف گوناگون و متفاوت دارند. شايد تنها وجه مشتركي كه آنها دارند اين است كه بعضي مواقع از ترور به عنوان يك شيوه عمل استفاده ميكنند. تنها دليلي كه باعث شده تعداد گروههايي كه به استفاده از ترور اعتقاد دارند افزايش يابند اين است كه تعداد كشورهايي كه آمريكا تحت اشغال خود درآورده و يا به آنها حمله كرده نيز در حال افزايش است، با اين وجود اين تعداد قابل توجه نيست.
وي با اشاره به بمبگذاري در هواپيماي آمستردام مينويسد: آنهايي كه اكنون از تروريسم استفاده ميكنند جرياني حاشيهاي و آماتور هستند. همانطور در بمب گذار نيجريهاي كه بمب را در زير لباس خود جاسازي كرده بود مشهود بود. طرحي كه در خوش شانس ترين حالت به سختي امكان موفقيت داشت. اگر اشتباهاتي در روند امنيتي و تبادل اطلاعات رخ نداده بود، "عمر فاروق عبدالمطلب " قبل از ورود به هواپيما در "آمستردام " دستگير شده بود.
رها كردن تروريستها بهترين سياست خارجي و امنيتي
جيرالدي در انتهاي مقاله با بياني طنزآميز خطر كوسه را براي آمريكاييها بيش از ترور دانسته و مينويسد: آمريكاييها نبايد بيش از اين درباره تروريسم حرف بزنند يا از آن بترسند به اين دليل كه به طور كلي در حال حاضر ترور يك تهديد توخالي است. يك نفر بيشتر محتمل است بوسيله يك كوسه خورده شود تا اين كه در يك حمله تروريستي كشته شود. حكومت آمريكا با حفظ ترس مردم از ترور تداوم جنگ را تضمين ميكند.
اين مقام سابق سازمان سيا با اشاره ضمني به نظريه "هدف وسيله را توجيه ميكند " اظهار ميدارد: بسياري از گروهها در جهان وجود دارند كه در رقابت براي كسب قدرت هستند. بعضي از آنها به اين كه چگونه اين قدرت را بدست آورند بي توجه هستند و اين شامل تمايل به استفاده از ترور نيز ميشود. به هر ميزان كه ايالات متحده به آنها توجه ميكند بيشتر نسبت به دولت و مردم خود بيدقت ميشود بنابراين رها كردن آنها به حال خود ميتواند بهترين سياست خارجي و امنيتي باشد كه ايالات متحده مي تواند در پيش گيرد.