يك عضو سابق سيا با بيان اينكه ايران تهديدي براي آمريكا نيست، نوشت: آمريكا از چنان توان نظامي برخوردار نيست كه بتواند به ايران حمله كند.
به گزارش خبرگزاري فارس، پايگاه اينترنتي "خانه شفافسازي اطلاعات " در مقالهاي به قلم "مايكل اف. شيور " (Michael F. Scheuer)، عضو سابق سازمان سيا و نويسنده آمريكايي به توصيه برخي رويكردهاي جديد در خصوص ايران به دستگاه سياست خارجي دولت "باراك اوباما " پرداخت.
در توصيههاي شيور آمده است: اولين نكته مهم اين است كه به مردم آمريكا گفته شود كه ايران تهديدي براي آمريكا نيست مگر آنكه از سوي ايالات متحده يا رژيم صهيونيستي به اين كشور تهاجمي صورت پذيرد اما اگر چنين حملهاي انجام شود، آنگاه ايران به تهديدي جدي براي ايالات متحده آمريكا بالاخص در زمينه دستيابي به انرژي بدل شده و حتي ميتواند به انجام حملات عليه آمريكا در خاك اين كشور نيز مبادرت ورزد. اين در حالي است كه طي 30 سال گذشته، مقامات فدرال آمريكا نظارت چنداني بر مهاجرتهاي صورت گرفته به اين كشور نداشتهاند بنابراين به درستي نميدانند كه چه كساني و با چه قابليتهايي را به خاك خود راه دادهاند؟!
اين نويسنده آمريكايي در دومين توصيه خود به دولت اوباما تصريح كرد: دولت آمريكا بايد رسما اعلام كند كه به هيچ حمله پيشدستانهاي عليه ايران دست نزده و اگر هم قرار بر حملهاي باشد، اين حمله بايد به تقاضاي رئيس جمهور اين كشور به آراي نمايندگان كنگره آمريكا گذاشته شود.
* اگر صهيونيستها به ايران تجاوز كنند، آمريكا بهتر است بيطرف بماند
سوم اينكه، سفير رژيم صهيونيستي در آمريكا بايد به وزارت خارجه اين كشور فراخوانده شده و به وي تفهيم شود كه نگرانيهاي اين رژيم در خصوص خطر ايران براي موجوديتش براي دولت آمريكا قابل درك است اما اگر اين رژيم تصميم دارد به جنگ با ايران برود بايد به تنهايي اين كار را بكند. بايد به سفير رژيم صهيونيستي در آمريكا گفته شود كه در صورت تجاوز اين رژيم به ايران دولت آمريكا موضع بيطرفي اتخاذ كرده و سريعا كليه كمكهاي نظامي و مالي خود را به رژيم صهيونيستي قطع خواهد كرد.
مسئول سابق امور مربوط به "اسامه بن لادن " در سازمان سيا افزود: به عنوان چهارمين توصيه بايد به مردم آمريكا هشدار داد كه پس از انجام اين اقدامات، شديدا مورد حمله تبليغاتي رسانههاي صهيونيستي، ايپك (AIPAC) و طرفداران صهيونيستها در كنگره آمريكا و دولت فدرال اين كشور قرار خواهند گرفت. آمريكاييها بايد از كنار اين تبليغات با بياعتنايي گذر كنند و به صهيونيستها اجازه ندهند تا فرزندان آمريكا را براي يك "جنگ مذهبي " به نقطهاي از جهان بفرستند كه آمريكا در آن هيچ منفعتي ندارد. شركت در چنين جنگي باعث خواهد شد تا آمريكا بيش از پيش ورشكسته شده و سربازگيري اجباري در اين كشور از سر گرفته شود؛ گذشته از اينها اين جنگ به مثابه اعلام جنگ به كل جهان اسلام اعم از شيعه و سني است.
اين استاد دانشگاه آمريكايي نوشت: به جز در مواردي كه ايالات متحده مورد حمله خارجي قرار گرفته باشد، گزينه نظامي بايد در كليه موارد از سياستهاي آمريكا كنار گذاشته شود. حداقل تا وقتي كه رئيس جمهور و كنگرهاي در آمريكا بر سر كار بيايند كه به قانون اساسي اين كشور كاملا پايبند باشند، بايد از گزينه نظامي صرفنظر كرد.
به علاوه و مهمتر از همه، "گزينه نظامي به هيچ وجه نبايد در خصوص ايران به كار گرفته شود چرا كه ايالات متحده فاقد آن نيروي نظامي است كه بتواند در چنين مواجههاي پيروز از ميدان خارج شود. " عقل عرفي اقتضا ميكند كه سياستمداران جلوي ژنرالهاي نظامي را در چنين اقدامي بگيرند چرا كه كشتار دشمن و شهروندان غيرنظامي حامياش بلاشك با شكست مواجه ميشود اما مسئله اين است كه شبهسياستمداران آمريكايي وقتي پاي جنگافروزي به ميان آيد بسيار احساساتي عمل ميكنند و در عين حال ژنرالهاي نظامي آمريكايي نيز تصور ميكنند كه دانشمندان علوم اجتماعي بوده و قصد ملت ساختن دارند!
ژنرال مككريستال (McChrystal)، فرمانده نيروهاي آمريكايي در افغانستان نمونه كاملي از اين دست ژنرالهاي آمريكايي است. اين ژنرال آمريكايي در ميانه يك تهاجم گسترده به ولايت هلمند افغانستان، بيشتر وقت خود را صرف عذرخواهي بابت كشتار غيرنظاميان افغان ميكند. اين در حالي است كه اين شهروندان به قتل رسيده نه حامي آمريكا و نه حتي حامي "كرزاي " بودهاند، بلكه بهعكس، حاميان طالبان و القاعده محسوب ميشدهاند.
* افزايش حمايت مردمي از طالبان عليرغم عمليات نيروهاي آمريكايي
نويسنده كتاب "غرور امپرياليستي " تصريح كرد: روند رو به رشد طالبان در افغانستان به روشني بيانگر افزايش حمايت مردمي از اين گروه است. اين افزايش حمايت تنها در ولايات جنوبي افغانستان ديده نميشود بلكه تمامي افغانستان را فراگرفته است. اگر نتوان اين پديده را افزايش حمايت از طالبان دانست حداقل بايد آن را افزايش نفرت از اشغالگران دانست. اين توهم كه عذرخواهي بابت كشتار غيرنظاميان منجر به همراهي دل و قلب افغانها با اشغالگران ميشود چيزي نيست جز تئوريهاي جامعهشناسانه نظريهپردازان مقابله با تروريسم. بيجهت نيست كه مورخ نظامي صهيونيست، "مارتين ون كرولد " (Martin van Creveld) مينويسد كه هميشه دكترينهاي ضدشورش را بازندگان تدوين كردهاند.
جاي تعجب دارد كه چرا هنوز مردم آمريكا به سياستمداران و ژنرالهايي اعتماد ميكنند كه معتقدند بايد آنقدر دشمن و طرفدارانش را كشت تا شكست بخورند؟! جاي آن دارد كه آمريكاييها بيدار شوند و بيش از اين اجازه ندهند كه فرزندانشان به ارتشي بپيوندند كه هزينه مرگ و مير را ميپردازد اما هيچگونه پيروزي به دست نميآورد.
شيور تاكيد كرد: جنگهايي كه اكنون آمريكا درگير آنهاست محصول اين تصور نادرست است كه ماهيت جنگ عوض شده و جنگها از اين پس تلفات زيادي در برنخواهند داشت. اين تفكر بيپايه و اساس متعلق به روشنفكران اروپايي و آمريكايي است اما دشمنان اسلامگراي ايشان تصور بهتري از جنگ دارند. ژنرالهاي آمريكايي نظير "ويليام شرمن " (William Sherman)، ناتان بدفورد فورست (Nathan Bedford Forrest)، جورج پتون (George Patton) و تا همين اواخر اكثر ژنرالهاي نيروي دريايي آمريكا به خوبي ميدانستند كه جنگ، جنگ است و كشتن و كشته شدن دارد. با علم به چنين واقعيتي و با پيروي از نظر شرمن كه بر اين باور بود كه تنها چيزي كه در جنگ مهم است پيروزي سريع و كامل است، آمريكا پيشتر توانسته بود تا همواره در دل دشمنان خويش هراس افكند اما امروزه نيروهاي نظامي آمريكا هر چند تا حدودي باعث ميشوند كه دشمنان اين كشور در مواجهه با آن دست به عصا شوند اما بيش از هر چيز باعث خوشحالي دشمناناند چرا كه قصد دارند قلوبي را كه غيرقابل تصرفاند به قيمت ميلياردها دلار و عمر جوانان آمريكايي تصرف كنند!