سريه عبيدة بن حارث در سال دوّم هجرى قمرى
پيامبراكرم(ص) براى تعقيب كاروانهاى قريش و حركتهاى ايذايى بر ضد مشركانى كه براى جان و مال مسلمانان مكه و پيروان دين اسلام، احترامى قائل نبوده و آنان را از خانه و كاشانه خويش دور ساختند و دارايى هايشان را به تاراج بردند، اقدام به رزمايشهاى نظامى و قدرتى نمود.
آن حضرت، به قصد يكى از كاروانهاى قريش كه ميان شام و مكه، بازرگانى مىكرد، پسر عمويش عبيدة بن حارث بن عبدالمطلب را در رأس شصت و يا هشتاد رزمنده مسلمان كه همگى از گروه مهاجران بودند، اعزام كرد.
عبيدة بن حارث به سوى ساحل " درياى سرخ "، كه محل عبور كاروانهاى شام به مكه و بالعكس بود، روان شد و در "رابغ "، كه در ده ميلى " جُحفه " قرار دارد، به كاروان قريش رسيد. سرپرست كاروان، " ابوسفيان بن حرب " و به روايتى "عكرمة بن ابى جهل" و به روايت ديگر "مكرز بن حفص" بود. تعداد كاروانيان به دويست نفر بالغ مىشد.
از ميان مسلمانان، " سعد بن ابى وقاص"، تيرى به سوى كاروان قريش رها كرد. روايت شد كه وى داراى تيردانى بود كه بيست پيكان تير در آن، جا مىشد و هرگاه، هر يك از آنها را به مقصدى رها مىكرد، به هدف اصابت مىكرد و هيچ گاه تيرش به هدر نمىرفت. وى نخستين مسلمانى بود كه در راه اسلام تيرى رها كرد.
امّا به غير از اين مورد، ميان دو طرف، درگيرى و نزاعى به وقوع نپيوست و هر كدام به شهرهاى خويش برگشتند. گرچه در اين سريه، جنگى ميان دو طرف روى نداد، وليكن دليرى و جسارت رزمندگان اسلام در تعقيب مشركان قريش، در آن سرزمين دور دست، آثار خويش را بر جاى گذاشت و مشركان مكه را با پديده تازهاى به نام نظام و حكومت اسلامى روبرو گردانيد و رعب و وحشتى در ميان آنان برانگيخت. در تاريخ اين سريه، اتفاقى ميان تاريخ نگاران نيست.
واقدى، آن را در ماه شوال، هشتمين ماه هجرت پيامبر(ص) به مدينه منوره و مؤلف كتاب "الاستيعاب"، آن را در ماه ربيع الاوّل سال دوّم هجرى و نخستين سريه اسلامى دانستهاند. در كتاب المحبر گفته شد كه اين سريه،در نخستين روز ربيعالاوّل واقع گرديد.
نامه معاويه به امام على بن ابى طالب(ع) در سال 36 هجرى قمرى
معاويه بن ابى سفيان كه از زمان عمر بن خطاب، حاكم شام بود و در زمان عثمان، بر قدرت و استيلايش در آن منطقه افزوده شده بود، از پذيرش خلافت امام علي(ع) و گردن نهادن به آراى اكثريت قاطع مردم، سرباز زد و ياغى گرى آغاز نمود. امام علي(ع) در آغاز، نامهاى براى معاويه نوشت و وى را به پذيرش آراى مردم و گردن نهادن به خلافت بر حق اسلامى فرا خواند و نامه را به وسيله شخصى به نام "سبره جهنى" برايش ارسال كرد.
معاويه پس از دريافت نامه، پاسخى نداد و نامه رسان را معطل كرد و هرگاه سبره جهنى از او پاسخ نامه را مىخواست، شعرى مىخواند كه مضمونش در پيش گرفتن صبر و حوصله و سپس پرداختن به جنگ و آن گاه گرفتن حكومت بود.
وى سرانجام در صفر سال 36 قمرى، طومارى براى امام علي(ع) فرستاد كه تماماً سفيد و غير نوشته بود و تنها در بالاى آن نگاشته شده بود: بسم اللّه الرحمن الرحيم. آن گاه اين عنوان را بر آن نوشته بود: مِن معاوية الى علىّ بن ابى طالب !
وى، اين نامه را به شخصى به نام " يزيد بن حرّ " كه معروف به " قبيصه عبسى" بود، سپرد و به وى سفارش كرد كه هنگام رسيدن به نزد امام علي(ع) چگونه آن را بازكند و به خواند.
به هر روى، قبيصه عبسى را به همراه نامه رسان امام علي(ع) به مدينه اعزام كرد.
آن دو، در اوّل ربيع الاوّل سال 36 قمرى وارد مدينه منوره گرديده و به نزد حضرت علي(ع) رسيدند.
پيك معاويه به همان صورتى كه وى دستور داده بود، طومار را از پايين گرفت و بلند كرد و به دست امام علي(ع) داد.
آن حضرت، طومار را باز كرد و در آن چيزى جز كلمه " بسم الله " نيافت و با هوشيارى خويش فهميد كه معاويه قصد فتنه انگيزى و جنگ با آن حضرت را دارد. امام علي(ع) به پيك معاويه فرمود: در شام چه روى داده است؟
نامه رسان گفت: اگر بگويم در امانم؟
امام(ع) فرمود: آرى در امانى.
قبيصه عبسى: مردمى را ترك گفتم كه جز قصاص، چيزى نمىخواهند.
امام)ع(: قصاص از چه كسى؟
قبيصه عبسى: قصاص از تو! من در حالى شام را ترك كرده و به سوى تو آمدم كه شصت هزار پيرمرد شامى در زير پيراهن عثمان مقتول، كه به منبر مسجد دمشق آويخته بود، مىگريستند.
امام علي(ع) سر به آسمان بلند كرد و گفت: بار خدايا تو مىدانى كه من از خون عثمان برىام.
آن گاه، آن حضرت پيك معاويه را به دمشق بازگردانيد و اين شخص، هنگامى كه مىخواست از شهر مدينه عبور كند، گروهى اطرافش را گرفته و گفتند: اين سگ را كه از سوى سگان آمده است، بكشيد.
پيك معاويه با جسارت تمام فرياد مىزد:اى گروه قريش! سوارگان، سوارگان. سوگند به خدايى كه جانم به دست اوست، روزى چهار هزار رزمنده بر شما وارد مىگردند.
جوانان مدينه به خاطر بىادبىاش، قصد كشتن او را نمودند، كه از سوى مأموران امام علي(ع) پراكنده شدند و نامه رسان معاويه به سلامت به سوى دمشق رهسپار شد.
كشته شدن مسوّر بن مخرمه در خانه خدا در سال 64 هجرى قمرى
" مسوّر بن مخرمة بن نوفل " كه ازاصحاب خردسال رسول خدا)ص(محسوب مى گرديد، تا زمان كشته شدن عثمان بن عفان، در مدينه مىزيست و آن گاه اين شهر مقدس را ترك و به مكه معظمه كوچ كرد.
رابطه وى با معاوية بن ابى سفيان بسيار گرم و صميمانه بود و از توجهات معاويه برخوردار مىگرديد و در ماجراى قيام " عبدالله بن زبير" در سال 64 قمرى، به اين قيام پيوست و در صدد پيروزى وى برآمد.
" حصين بن نمير " كه از سوى يزيد بن معاويه به مكه هجوم آورده و آن را از هرسو به محاصره خويش گرفته بود، با مقاومت سرسخت عبدالله بن زبير و لشكريانش روبرو شد. بدين جهت اين شهر مقدس را با منجنيقهاى بزرگ از بالاى " كوه ابوقيس "، سنگ باران كرد و حتى به " كعبه " نيز آسيبهاى جدّى رسانيد.
مسوّر بن مخرمه كه به همراه تعداد زيادى از طرفداران عبدالله بن زبير به خانه خدا )كعبه( پناهنده شده بود، مورد اصابت يكى از آن سنگهاى پرتاب شده قرار گرفت و به شدت زخمى و بيمار گرديد و پس از پنج روز درد و رنج، در اوّل ربيع الاوّل سال 64 قمرى وفات يافت.
عبدالله بن زبير، بدن وى را غسل داد و خود بر وى نماز خواند و در " حجون " دفنش نمود.
ماموريت موفق عباسى براى نبرد با صاحب الزّنج در سال 258 هجرى قمرى
على بن محمد، معروف به " صاحب الزّنج " كه به روايتى از پيروان فرقه خوارج بود، در سال 255 قمرى، آشوب هايى را در جنوب عراق رهبرى كرد و به تدريج، افرادى را به خود وابسته نمود و آنان را براى آشوب، غارت و كشتار آماده كرد و داعيان خويش را به ساير مناطق جنوبى عراق و بخش هايى از جنوب غربى ايران گسيل داشت، تا مردم را بر ضد عباسيان شورانيده و با بيرون كردن عامل حكومت و سپاهيان خليفه، اقدام به چپاول و كشتار كنند. آنان، شهر بزرگ بصره را در پى هجومى سخت و شكننده، تصرف نمودند و در اين راه، تعدادزيادى از سپاهيان دوطرف و مردم شهر كشته و زخمى گرديدند.
صاحب الزّنج و سپاهيان او، پس از تصرف بصره، دارايىهاى اهالى اين شهر را غارت كرده و به بندرگاه و لنگرهاى بصره نيز آسيب كلى رسانيدند و تمام قايقها و كشتىها را به همراه محموله و كالاهايشان به تاراج بردند.
پس از بصره، شهرهاى عبادان (آبادان)، اهواز و ابله را نيز تصرف كردند و در اين ميان، وحشت و اضطراب عظيمى در مردم ايجاد نموده و خلافت عباسيان را با خطرى بزرگ، مواجه كردند.
در اوّل ربيع الاوّل سال 258 قمرى، معتمد بالله )پانزدهمين خليفه عباسى( برادر خود، "موفق باللّه عباسى" را به همراه "مفلح تركى" به نبرد صاحب الزّنج اعزام كرد.
مفلح، كه فرماندهى جسور و جنگندهاى بىباك و ترك نژاد بود و در بسيارى از آشوبها و قيامهاى مردمى بر ضد خلافت عباسى، نقش سركوبگر رابر عهده داشت و معترضان را با بىرحمى تمام نابود مىكرد، در نبرد با صاحب الزّنج نيز فرماندهى لشكر موفّق عباسى را بر عهده داشت. وليكن در اين نبرد سخت و سهمگين، پيروزى با سپاهيان صاحب الزّنج بود و مفلح به همراه تعداد زيادى از ياران موفق عباسى كشته شدند. تاريخ كشته شدن مفلح، هيجده جمادى الاولى سال 258 قمرى است. موفق عباسى كه توان رويارويى با صاحب الزّنج را از دست داده بود، به ناچار عقب نشينى كرد.
شرح ماجراى صاحب الزّنج را در كتاب "ماه صفر" از سلسله روزشمار تاريخ اسلام، صفحه 53 بيان كرديم و بدين جهت خوانندگان ارجمند را جهت كسب اطلاع و آگاهى بيشتر به آن ارجاع مىدهيم.
درگذشت ابوسعيدعبدالكريم سمعاني مروزي محدث، مورخ و نسب شناس ایراني در سال562هجري قمري
« ابو سعيد عبد الكريم سمعاني مروزي » محدث، مورخ و نسب شناس معروف ايراني در سال562هجري قمري در گذشت. اوبه شهرهاي مختلف سفر كرد و احاديث معتبر و اخبار مربوط به رويدادهاي تاريخي را ثبت كرد. مشهور ترين اثر سمعاني كتاب تاريخي «الانساب» است كه شامل زندگينامه بزرگان علم وادب و دين است. ديگر اثر او« تاريخ مرو» نام دارد.
درگذشت « ابن منير فقيه مالكي»، مفسر و خطيب در سال 683 هجري قمري
« ابن منير فقيه مالكي»، مفسر و خطيب برجسته در سال 683 هجري قمري در اسكندريه در گذشت. او نزد بزرگان علوم ديني دانش آموخت ومورد ستايش مولفان عصرش قرار گرفت. ابن منير در كنار تاليف و تدريس، منصب قضاوت را بعهده داشت. «البحر الكبيرفي نخب التفسير» درباره تفسير قرآن مجيد از آثار ابن منير بشمار مي رود.
دستگیری و محاکمه مهرهای خائن رژیم پلهوی توسط مردم در سال1357هجري شمسي
با پيروزي انقلاب اسلامي و سقوط رژيم منفورپهلوي مردم انقلابي و مسلمان كشورمان اقدام به دستگيري و محاكمه مهرههاي خائن در سال1357هجري شمسي رژيم كردند. دراين روزرئيس سازمان امنيت رژيم ستمشاهي اولين فرماندارنظامي دردوران انقلاب اسلامي، فرمانده هوانيروز و فرمانده نظامي تهران و عامل كشتارمردم بيدفاع و مظلوم درتهران دستگيرو به حكم دادگاه انقلاب اسلامي به اعدام محكوم شدند.
اخراج ارتش سرخ شوروی سابق از خاک افغانستان در سال1989ميلادي
پس از ده سال اشغال نظامي افغانستان به دست ارتش سرخ شوروي سابق با مقاومت نيروهاي جهادگر مسلمان ازافغانستان قواي متجاوز از اين كشور در سال1989ميلادي اخراج شدند؛ افغانستان در سال 1979 ميلادي با ورود ارتش سرخ به بهانه حمايت از رژيم حاكم بر افغانستان كه دست نشانده روسيه بود به اشغال قواي بيگانه در آمد. اما از همان ابتدا مسلمانان مبارز به مقابله با اشغالگران برخاستند و عاقبت پس از ده سال استفامت، هيئت حاكمه افغانستان گروههاي مبارز را به رسميت شناخت و بدين ترتيب ملت مجاهد افغان نيروهاي متجاوز روسي را از كشور خود بيرون راندند.
درگذشت الكساندرسرگوويچ پوشكين شاعرو نويسنده بزرگ روسي در سال1837ميلادي
الكساندرسرگوويچ پوشكين شاعر و نويسنده بزرگ روسي در سال1837ميلادي درگذشت. او درژوئن 1799ميلادي درمسكو بدنيا آمد و سالها بعد به پدرادبيات جديد روسي ملقّب شد. پوشكين نخستين كسي است كه به زبان روسي جنبه ادبي بخشيد. ازمهمترين آثاراو به «فواره باغچه سراي، بوريس گودونُف و دخترسلطان » ميتوان اشاره كرد.
تولد گاليلئو گاليله رياضيدان و فيزيكدان ايتاليايي درشهرپيزاي ايتاليا در سال1564ميلادي
گاليلئو گاليله رياضيدان و فيزيكدان ايتاليايي در سال1564ميلادي درشهرپيزاي ايتاليا متولد شد. وي به كمك ذره بيني كه اِبن هِيثم اختراع كرده بود يكي ازنخستين دوربينهاي نجومي را اختراع كرد و با آن معلوم ساخت كه كره ماه پستي و بلنديهاي متعددي دارد و كهكشان ازستارگان كوچك بسيارتشكيل شده است. گاليله همچنين اعلام كرد كه خورشيد ثابت است و هرگزمنظومه شمسي است و ديگرسيارات اين منظومه به دورآن گردش ميكنند. البته ابوريحان بيروني دانشمند نامي ايران حدود600سال قبل ازگاليله حركت زمين را به اثبات رسانده بود. پس ازاين اظهارات پاپ گاليله را به روم فراخواند و عقايد او را كفرشمرد. گاليله ناچاربه زانو درآمد و ازعقيده خود استعفا كرد.