مطمئن نيستيم كه جمعه بود آن روز و اول ماه رجب يا سوم ماه صفر؛ ولي به هرحال، 57 سال از مهاجرت پيامبر خدا(ص) از مكه به مدينه گذشته بود .
كه يكي از فرزندان پيامبر به دنيا آمد.
نميدانيم يكي از روزهاي بهار بود يا پاييز كه نوه پيامبرامام حسين صاحب نوهاي سبزهرو با موهايي مجعد شد كه يك خال زيبا هم روي گونهاش داشت.
نوزادي كه به دنيا آمد از طرف پدر نوه امام حسين(ع) بود و از طرف مادر، نوه امام حسن(ع). از ميان امامان ما شيعيان، آخرين امامي بود كه يكي از اصحاب رسول خداص را ميديد و شايد، هم بهخاطر اين كه از هردو طرف نوه پيامبر حساب ميشد و هم اين كه پيامبر به يكي از ياران بزرگش (جابر بن عبدالله انصاري) وعده ديدن ايشان را داده بود و گفته بود سلامش را به او برساند، نام پيامبر خدا را برايش انتخاب كردند.
لقب اصلي محمدبن علي(ع) را رسولاكرم (ص) برايش انتخاب كرده بود؛ باقرالعلوم. سه،چهار سال اول زندگي امام باقرع، در دوره امامت پدربزرگش (امام حسينع) گذشت. او در همان دوره كودكي، در واقعه كربلا حضور داشت و سفر اسارت را همراه پدر و خانواده تجربه كرد.
امام باقر بزرگ كه شد، جواني خوشصدا و خوشبرخورد و با محبت بود كه در دانش و زهد و شجاعت از برادرانش سبقت گرفت.
اين پسر عالم و تيزهوش امام سجادع در ميان جمع فرزندان دانشمندش ميدرخشيد. ويژگيهاي ممتاز و دانش عميق و متنوع محمد باقر (ع) هم افراد عادي و هم دانشمندان را به احترام واميداشت. مورخان از آن حضرت بهعنوان دانشمندي بزرگ و بلندمرتبه ياد كردهاند كه دروازههاي معارف پنهان و لطايف علمي را بهروي مردم باز ميكرد. چنان كه يكي از بزرگترين شارحان نهجالبلاغه(ابن ابيالحديد) از او بهعنوان سرور فقهاي حجاز نام ميبرد و مينويسد: مردم از او و پسرش جعفر، فقه را فراگرفتند.
زندگي امام محمد باقر (ع) با خلافت چند تن از خلفاي اموي همزمان بود. از ميان آنان فقط عمربن عبدالعزيز، خليفه عادل و درستكاري بود كه با خانواده پيامبرص خوب رفتار كرد و در دوره كوتاه خلافتش آزار و اذيتها و محدوديتهايي كه در باره آنان اعمال ميشد از ميان رفت.
نقل است كه يك بار عمر بن عبدالعزيز، از آن حضرت خواست به او نكتهاي بگويد و او را نصيحت كند. امام فرمود: تو را سفارش ميكنم كه افراد كمسن و سال جامعه را فرزند خود، ميانسالانشان را برادر و بزرگانشان را پدر خود بداني. آنگاه با فرزندان مهربان و دلرحم باشي؛ رابطه و پيوندت را با برادران حفظ كني و به پدران خوبي كني و به هر كار نيكي كه دست زدي آن را تداوم بخش.
ميگويند در نُه سالگي از او نكات جدي علمي ميپرسيدند و او درست و دقيق پاسخ ميداد. امام باقرع از چنان وقار و هيبتي برخوردار بود كه دانشمندان بزرگ در حضورش دستپاچه ميشدند. مثلاً از« قتاده»، فقيه بزرگ بصره، نقل شده كه به امام باقرع گفت:«من پيش فقهاي بزرگ و از جمله ابن عباس رفتهام؛ اما دلم پيش هيچكدام چنان به اضطراب نيفتاد كه پيش تو.»
فرزندان امام سجادع هم از توجه ويژه آنحضرت به فرزندش محمد (ع) ماجراها نقل ميكنند و علاوه بر فضل و دانش و خداپرستي او، امامتش را هم دليلي بر اين كار ميدانستندو ميگفتند كه امام سجاد (ع) ميخواست امامت محمد باقر (ع) را به شيوههاي گوناگون به اطرافيان و شيعيان خود نشان بدهد. نقش مهر اين امام عزيز هم اين بود: «العزه لله جميعاً».