ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : سه شنبه 25 آذر 1404
سه شنبه 25 آذر 1404
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : چهارشنبه 8 آبان 1392     |     کد : 61959

قورباغه‌ی پر حرف

خانه ی خاله قورباغه مهمان آمده بود. یک مهمان قورباغه ای.


خانه ی خاله قورباغه مهمان آمده بود. یک مهمان قورباغه ای.

قوری قوری، دختر صاحبخانه پیش مهمان آمد و با ادب سلام کرد.

مهمان از قوری قوری خوشش آمد و گفت: به به چه قورباغه ی مۆدبی، بیا ببینم عزیزم تو کلاس چندمی چند سالته ...

قوری قوری جواب همه سوالهای مهمان را داد.

مهمان گفت: آفرین صد آفرین عزیزکم قورقورکم ...

قوری قوری گفت: من شعر هم بلدم قور قور کنم .

مهمان گفت: راست می گی بقور ببینم.

قوری قوری شروع کرد به شعر قوردن.

قور قور و قور قور....

شعرش که تمام شد مهمان با خستگی گفت: آفرین.

قوری قوری گفت: ده تا شعر دیگر هم بلدم بقورم.

مهمان کمی دستپاچه شد و گفت: خوب باشه فقط زودتر بقور.

ده تا شعرش رو هم قور قور کرد .

بعد گفت: امروز توی کلاس یک عالمه قور قور جدید یاد گرفتم.

مهمان خیلی خسته شده بود.

اما قوری قوری دیگر حواسش به این چیزها نبود و پشت سر هم قور قور می کرد.

وای قوری قوری آنقدر قور ... قور... قور ... کرد که مهمان بیچاره حالش قَری قوری شد.

سرش گیج رفت و چشماش قاری قوری شد. جفت پا از خونه ی قوری قوری پرید بیرون.

اما قوری قوری هنوز داشت قور ... قور... قور... می کرد.


نوشته شده در   چهارشنبه 8 آبان 1392  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode