ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : شنبه 16 تير 1403
شنبه 16 تير 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : جمعه 4 دي 1388     |     کد : 5995

اين اسماعيل حسين (ع) است كه بي‌درنگ به ميدان مي‏رود

اين اسماعيل حسين (ع) است كه به ميدان مي‌رود. اجازه داد كه برود اما همين كه علي‏اكبر(ع) به طرف ميدان راه افتاد؛ امام حسين نگاهي از روي نوميدي، به قد و قامت علي‏اكبر انداخت. گفت: خدايا خودت شاهد باش؛ جواني را به جنگ و به كام مرگ فرستادم كه از همه مردم، شبيه‏تر به پيغمبر بود...

 اين اسماعيل حسين (ع) است كه به ميدان مي‌رود. اجازه داد كه برود اما همين كه علي‏اكبر(ع) به طرف ميدان راه افتاد؛ امام حسين نگاهي از روي نوميدي، به قد و قامت علي‏اكبر انداخت. گفت: خدايا خودت شاهد باش؛ جواني را به جنگ و به كام مرگ فرستادم كه از همه مردم، شبيه‏تر به پيغمبر بود.
به گزارش خبرگزاري فارس، رهبر معظم انقلاب در خطبه‌هاي نماز جمعه در سال 74 كه مصادف با عاشوراي حسيني سال 1416بود، در خصوص نحوه شهادت حضرت علي‌اكبر(ع)، مي‌فرمايند: «...اين روزها، روزهاي روضه و گريه است؛ شما هم همه‏جا مي‏شنويد. بنده براي اينكه خودم را مختصري در اين ميهماني عظيم حسيني وارد كرده باشم، اين چند كلمه را عرض مي‏كنم و چون اين ملت ما خيلي جوان در راه خدا داده است - شايد در بين اين جمعيت، هزاران نفر هستند كه جوانانشان را از دست داده‏اند - فكر كردم كه چند كلمه از جوانان امام حسين عرض كنم. ما به همه مي‏گوييم كه از روي متن، روضه بخوانيد؛ حالا بنده مي‏خواهم متن كتاب «لهوف» ابن‏طاووس را برايتان بخوانم، تا ببينيم روضه متني چگونه است. بعضي مي‏گويند آدم نمي‏شود همان را كه در كتاب نوشته است، بخواند؛ بايد بپرورانيم - بسازيم - خوب؛ گاهي آن هم اشكالي ندارد؛ اما ما حالا از روي كتاب، چند كلمه‏اي مي‏خوانيم.
علي‏بن‏طاووس، از علماي بزرگ شيعه در قرن ششم هجري است؛ خانواده او همه اهل علم و دينند. همه آنها يا خيلي از آنها خوبند؛ بخصوص اين دو برادر - علي‏بن‏موسي‏بن‏جعفربن‏طاووس و احمدبن‏موسي‏بن‏جعفربن‏طاووس - اين دو برادر از علماي بزرگ، مؤلّفين بزرگ و ثقات بزرگند. كتاب معروف «لهوف» از سيّد علي‏بن‏موسي‏بن‏جعفربن‏طاووس است. در تعبيرات منبري‌هاي ما عين عبارات اين كتاب - مثل روايت - خوانده مي‏شود؛ از بس متقن و مهم است؛ من از روي اين مي‏خوانم.
مي‏گويد: «فلمّا لم يبق معه سوي اهل بيته»؛ يعني وقتي كه همه اصحاب امام حسين به شهادت رسيدند و كسي غير از خانواده او باقي نماند، «خرج علي‏بن‏الحسين عليه‏السّلام»؛ علي‏اكبر از خيمه‏گاه خارج شد. «و كان من اصبح النّاس خلقاً»؛ علي‏اكبر يكي از زيباترين جوانان بود. «فاستأذن اباه في القتال»؛ پيش پدر آمد و گفت: پدر، اكنون اجازه بده تا من بروم بجنگم و جانم را قربانت كنم. «فاذن له»؛ هيچ مقاومتي نكرد و به او اجازه داد!
اين ديگر اصحاب و برادرزاده و خواهرزاده نيست كه امام به او بگويد نرو - بايست - اين پاره تن و پاره جگر خود اوست! حال كه مي‏خواهد برود، بايد امام حسين اجازه دهد. اين انفاق امام حسين است؛ اين اسماعيل حسين است كه به ميدان مي‏رود. «فاذن له»؛ اجازه داد كه برود. اما همين كه علي‏اكبر به طرف ميدان راه افتاد، «ثمّ نظر اليه نظر يائس منه»؛ امام حسين نگاهي از روي نوميدي، به قد و قامت علي‏اكبر انداخت. «و ارخي عليه‏السّلام عينه و بكي، ثمّ قال اللّهم اشهد»؛ گفت: خدايا خودت شاهد باش. «فقد برز اليهم غلام اشبه النّاس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسولك»؛ جواني را به جنگ و به كام مرگ فرستادم كه از همه مردم، شبيه‏تر به پيغمبر بود؛ هم در چهره، هم در حرف زدن، هم در اخلاق؛ از همه جهت!
به‌به، چه جواني! اخلاقش هم به پيغمبر، از همه شبيه‏تر است. قيافه و حرف زدنش هم به پيغمبر و به حرف زدن پيغمبر، از همه شبيه‏تر است. شما ببينيد امام حسين(ع)، به چنين جواني چقدر علاقه‏مند است! به اين جوان، عشق مي‏ورزد؛ نه فقط به خاطر اينكه پسر اوست. به خاطر شباهت، آن هم چنان شباهتي به پيغمبر! آن هم حسيني كه در بغل پيغمبر بزرگ شده است. به اين پسر، خيلي علاقه دارد و رفتن اين پسر به ميدان جنگ، خيلي برايش سخت است؛ بالاخره رفت.
مرحوم ابن‏طاووس نقل مي‏كند كه اين جوان به ميدان جنگ رفت و شجاعانه جنگيد. بعد نزد پدرش برگشت و گفت: پدرجان! تشنگي دارد مرا مي‏كشد؛ اگر آبي داري، به من بده. حضرت هم آن جواب را به او داد. برگشت و به طرف ميدان رفت. حضرت در جواب به او فرمود: برو بجنگ؛ طولي نخواهد كشيد كه به دست جدّت سيراب خواهي شد. «فرجع الي موقف نضال»؛ علي‏اكبر به‏طرف ميدان جنگ برگشت.
مؤلّف اين كتاب، ابن‏طاووس است؛ آدم ثقه‏اي است. اين‏طور نيست كه براي گريه‏گرفتن و مثلاً گرم كردن مجلس بخواهد حرفي بزند؛ نه. عباراتش عبارات متقني است. مي‏گويد: «و قاتل اعظم القتال»؛ علي‏اكبر، بزرگترين جنگ را كرد؛ در نهايت شجاعت و شهامت جنگيد. بعد از آن كه مقداري جنگيد، «فرماه منقذبن مرة العبدي لعنة الله»؛ يكي از افراد دشمن، آن حضرت را با تيري هدف گرفت. «فصرعه»؛ پس او را از روي اسب به زمين انداخت.
«فنادا يا ابتاه عليك السّلام»؛ صداي جوان بلند شد: پدر، خداحافظ! «هذا جدّي يقرأك السّلام»؛ اين جدّم پيغمبر است كه به تو سلام مي‏رساند. «و يقول عجل القدوم علينا»؛ مي‏گويد: فرزندم حسين! زود بيا، بر ما وارد شو - علي‏اكبر، همين يك كلمه را بر زبان جاري كرد - «ثم شهق شهقتاً فمات»؛ بعد آهي، يا فريادي كشيد و جان از بدنش بيرون رفت.
«فجاء الحسين عليه‏السّلام»؛ امام حسين (ع) تا صداي فرزند را شنيد، به طرف ميدان جنگ آمد؛ آن‏جايي كه جوانش روي زمين افتاده است. «حتّي وقف عليه»؛ بالاي سر جوان خود رسيد. «و وضع خدّه علي خدّه»؛ صورتش را روي صورت علي‏اكبر گذاشت. «و قال قتل الله قوماً قتلوك ما اجرأهم علي الله»؛ حضرت، صورتش را روي صورت علي‏اكبر گذاشت و اين كلمات را گفت: خداوند بكشد قومي را كه تو را كشت ...
قال الرّاوي: «و خرجت زينب بنت علي عليهماالسّلام»؛ راوي مي‏گويد: يك وقت ديديم كه زينب از خيمه‏ها خارج شد. «فنادا يا حبيباه يابن‏اخاه»؛ صدايش بلند شد: «اي عزيز من؛ اي برادرزاده من!». «و جائت فأكبّت عليه»؛ آمد و خودش را روي پيكر بي‏جان علي‏اكبر انداخت. «فجاءالحسين عليه‏السّلام فأخذها و ردها الي النّساء»؛ امام حسين عليه‏السلام آمد، بازوي خواهرش را گرفت، او را از روي جسد علي‏اكبر بلند كرد و پيش زن‌ها فرستاد.
«ثمّ جعل اهل بيته صلوات‏الله‏وسلامه‏عليهم يخرج رجل منهم بعدالرجل»؛ دنباله اين قضيه را نقل مي‏كند كه اگر بخواهيم اين عبارات را بخوانيم، واقعاً دل انسان از شنيدن اين كلمات، آب مي‏شود!
من از اين عبارت ابن‏طاووس، مطلبي به ذهنم رسيد. اين كه مي‏گويد: «فأكبّت عليه»، آنچه در اين جمله ابن‏طاووس است- كه حتماً از روايات و اخبار صحيحي نقل كرده- نمي‏گويد كه امام حسين(ع) خودش را روي بدن علي‏اكبر(ع) انداخت؛ امام حسين(ع)، فقط صورتش را روي صورت جوانش گذاشت. اما آن كه خودش را از روي بي‏تابي روي بدن علي‏اكبر(ع) انداخت، حضرت زينب كبري (س) است.
من در هيچ كتاب و هيچ مقتلي نديدم كه اين زينب بزرگوار، اين عمّه سادات، اين عقيله بني‏هاشم، وقتي كه دو پسر خودش، دو علي‏اكبر خودش هم در كربلا شهيد شدند- يكي «عون» و يكي «محمّد»- عكس‏العملي نشان داده باشد؛ مثلاً فريادي كشيده باشد، گريه بلندي كرده باشد، يا خودش را روي بدن آنها انداخته باشد! به نظرم رسيد اين مادران شهداي زمان ما، حقيقتاً نسخه زينب(س) را عمل و پياده مي‏كنند! بنده نديدم، يا كمتر مادري را ديدم - مادر يك شهيد، مادر دو شهيد، مادر سه شهيد - كه وقتي انسان او را مي‏بيند، در او ضعف و عجز احساس كند!
مادران واقعاً شير زناني هستند كه انسان مي‏بيند زينب كبري (س) نسخه اصلي رفتار مادران شهداي ماست. دو پسر جوانش - عون و محمّد - شهيد شدند، حضرت زينب سلام‏الله‏عليها عكس‏العملي نشان نداد؛ اما دو جاي ديگر - غير از مورد پسران خودش - دارد كه خودش را روي جسد شهيد انداخت؛ يكي همين‏جاست كه بالاي سر علي‏اكبر (ع) آمد و بي‏اختيار خودش را روي بدن علي‏اكبر(ع) انداخت، يكي هم عصر عاشوراست؛ آن وقتي كه خودش را روي بدن برادرش حسين انداخت و صدايش بلند شد: «يا رسول‏الله! هذا حسينك ململ بدماء»؛ اي پيغمبر خدا، اين حسين توست؛ اين عزيز توست؛ اين پاره تن توست! چه مصيبت‌هايي را تحمّل كردند! لاحول و لاقوة الّا بالله العلي العظيم.
قبل از خطبه دوم، چند دعا بكنم؛ با اين چشم‌هاي اشكبار، خدا را بخوانيم. ظهر جمعه است، ان‏شاءالله خداي متعال، بركات و رحمتش را بر ما نازل كند.
پروردگارا! تو را به حسين و زينب عليهماالسّلام قسم مي‏دهيم كه ما را جزو دوستان و ياران و دنباله‏روان آنان قرار بده.
پروردگارا! حيات و زندگي ما را زندگي حسيني و مرگ ما را مرگ حسيني قرار بده.
پروردگارا! امام بزرگوار ما را كه به اين راه هدايتمان كرد، با شهداي كربلا محشور كن. شهداي عزيز ما را با شهداي كربلا محشور كن.
پروردگارا! به كساني كه در راه خدا، در راه اين انقلاب و در راه اسلام، از جان و عمر خود مايه گذاشتند؛ جانبازان عزيزمان، ايثارگران، آزادگان و كساني كه هنوز در دست دشمن در اسارتند - هر تعدادي كه هستند - از خزانه غيبت، رحمت و فضل خود را نازل كن.
پروردگارا! رحمت خود را بر اين امّت و ملت نازل كن؛ همه گرفتاريهاي اين ملت را به فضل و تدبير و حكمت خود برطرف كن.
پروردگارا! اين ملت بزرگ، اين ملت حسيني و عاشورايي را بر همه دشمنان كوچك و بزرگش پيروز كن؛ دشمنان او را مأيوس و ناكام كن.
پروردگارا! اسلام را در ميان ما روزبه‏روز زنده‏تر و شادابتر كن.
پروردگارا! اجر كساني كه براي اين ملت و اين كشور، زحمت مي‏كشند و از هر لحاظ خدمتي مي‏كنند- مخصوصاً مسئولين كشور كه دلسوزانه خدمت مي‏كنند - به بهترين و وافرترين وجهي عطا كن.
پروردگارا! گذشتگان ما را بيامرز؛ مرضاي ما را شفا عنايت كن؛ پدر و مادر و ذوي‏الحقوق و اساتيد ما را مشمول رحمت و فضل خود قرار بده.
پروردگارا! همه كساني كه حاجتي دارند و از ما التماسِ دعا كردند و خواستند كه مسئلت آنها را به درگاه خداي متعال بياوريم، متضرّعانه از تو مي‏خواهيم حاجاتشان را برآورده فرما.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، امّت اسلامي را در هرجاي دنيا كه هستند، سربلند كن؛ تكليف حسيني را به آنها تعليم بده؛ توفيق انجام اين تكليف را به آنها عنايت فرما.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، قلب امام زمان ما، ولي‏عصر ما اروحنافداه را از ما خشنود و راضي كن؛ ما را از ياران و مواليان آن بزرگوار قرار ده؛ توفيق و سعادت زيارت آن بزرگوار را به ما عنايت فرما.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، آن خيري كه از تو خواستيم و نخواستيم، به ما عنايت كن و از هر شرّي به تو پناه برديم و پناه نبرديم، ما را از آن در امان بدار.»


نوشته شده در   جمعه 4 دي 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode