دلیل بر ولادت و وجود حضرت مهدى(ع) در حقیقت همان ادله نقلى متواتر و صحیح است که دلالت بر ولادت و وجود حضرت دارد، زیرا روایات صحیح السند در این باره شنیده شده و جماعت بسیارى نیز آن حضرت را مشاهده کردهاند.
خبرگزاری فارس: پاسخ به شبهاتی درباره ولادت حضرت مهدی(ع)/ اعتراف 40 عالم اهل سنت به ولادت امام زمان(عج)
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، یکی از شبهاتی که با هدف سست کردن اعتقادات شیعه از سوی برخی رسانههای فارسی زبان ماهوارهای به خصوص رسانههایی که از طرف وهابیت راه اندازی شده است، مطرح میشود، اصل تولد حضرت مهدی (عج) است.
به همین جهت گفتوگوی مشروحی با «علی اصغر رضوانی» استاد مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم و نویسنده کتابهای مختلف درباره امام زمان مانند «علایم ظهور»، «هنگامه ظهور»، «حکومت حضرت مهدى علیهالسلام در عصر ظهور»، «وظایف ما در عصر غیبت»، «بررسى دعاى ندبه» و «دکترین مهدویت تنها راه نجات بشر» انجام دادیم که بخش اول آن از نظر میگذرد.
قرآن به بسیارى از مسائل اشاره نکرده است و بیان آن را به پیامبر واگذار نموده است
به عنوان نخستین سؤال بفرمایید چرا در قرآن به مسئله ولادت حضرت مهدی (عج) صریحاً اشاره نشده است؟
اولاً قرآن به بسیارى از مسائل عقیدتى و عملى اشاره نکرده است، بلکه بیان آن را به پیامبرش واگذار نموده است، گرچه اصول معارف و احکام در قرآن کریم موجود است. موضوع ولادت حضرت مهدی(ع) نیز از جمله همین معارف است که به وسیله پیامبر(ص) و اهلبیت علیه (ع) تبیین شده است.
ثانیاً: از بعضی از آیات قرآن به طور وضوح ولى کلى استظهار مىشود که باید در هر زمانى انسان کامل و معصومى به نام حجت خدا موجود باشد. پس باید حجت خدا در این زمان متولد شده باشد.
بیش از چهل نفر از علمای اهل سنت به ولادت امام زمان (عج) اعتراف کردهاند
آیا کسی از علمای اهل سنت به ولادت حضرت اعتراف کرده است؟
بله، گروهى از علماى اهل سنّت به ولادت فرزندى براى امام حسن عسکرى علیهالسلام به نام مهدى علیهالسلام اعتراف کردهاند که تعداد آنها بیش از چهل نفر است.
بنده به چند نفر از آنها اشاره میکنم.
علامه شمسالدین قاضى ابن خلکان شافعى. (وفیات الاعیان جلد4 ص 176) ابن اثیر جزرى. (الکامل فى التاریخ جلد4 ص 454) محیى الدین عربى. (فتوحات مکیه باب316) شیخ سلیمان قندوزى حنفى. (ینابیع المودة جلد3 ص 306) ابن خلدون. (تاریخ ابن خلدون جلد3 ص 361) جلال الدین بلخى رومى. (به نقل از ینابیع المودة جلد3، ص 350) فخر رازى شافعى. (الشجرة المبارکة فى انساب الطالبیه ص 78و79) شیخ عبداللَّه بن محمّد شبراوى مصرى شافعى. (الاتحاف بحبّ الاشراف ص 179)
برخى از علمای اهل سنت تصریح به زنده بودن حضرت و نیز موعود بودن او دارند
آیا کسی از علمای اهل سنت هست که فرزند امام عسکری(ع) را همان منجی منتظر بداند؟
هر چند بعضی از علماى اهل سنت فقط به ولادت فرزندى به نام مهدى از امام حسن عسکرى علیهالسلام اشاره کردهاند و حیات او تا این زمان و منجى و موعود بودن او را به شیعه نسبت مىدهند، ولى عدهای از آنان تصریح به زنده بودن او تاکنون و نیز موعود و منجى بودن او دارند مثلاً محمّد بن یوسف گنجى شافعى مىگوید: ابو محمّد حسن عسکرىعلیه السلام ازخود فرزندى به جاى گذاشت که همان امام منتظر است. (کفایةالطالب، ص 312)
یا عبدالوهاب شعرانى حنفى مىگوید: در آخر الزمان امید به خروج مهدى است. او از اولاد امام حسن عسکرى علیهالسلام است. ولادت او نیمه شعبان سال 255 هجرى اتفاق افتاد. تا به حال زنده است تا با حضرت عیسى علیهالسلام اجتماع کند. عمرش تا این زمان 706 سال است. این چنین شیخ حسن عراقى به من خبر داد. (الیواقیت و الجواهر، ج 2، ص 127)
همچنین نورالدین عبدالرحمن جامى حنفى؛ بعد از بیان تاریخ ولادت حضرت مهدى علیهالسلام مىگوید: او کسى است که زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. (شواهد النبوه، ص 404)
قاضى بهلول بهجت افندى مىگوید: ولادت امام دوازدهم در پانزدهم ماه شعبان سال 255 هجرى بود و اسم مادرش نرجس است. براى او دو غیبت است: یکى صغرا و دیگرى کبرا. هر گاه خداوند به او اذن دهد ظهور کرده، آن گاه زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. (المحاکمة فى تاریخ آل محّمدصلى الله علیه وآله، ص 246)
لطفاً در پاسخ به این شبهه که موضوع ولادت حضرت مورد اتفاق بزرگان شیعه نبوده است توضیح بفرمایید؟
این مسأله صحیح نیست چون علماء و عموم شیعه امامیه بعد از وفات امام حسن عسکرى علیهالسلام در طول قرنها بر ولادت امام زمان علیهالسلام اتفاق داشتهاند.
اگر چه در ابتدا حیرت و شکى در ولادت و امامت آن حضرت در بین گروهى از شیعیان بود، ولى بعد از گذشت زمان نه چندان طولانى و به عنایت و تبلیغ بزرگان امامیه، همگى به راه مستقیم هدایت شده و به امامت امام عصر علیهالسلام اعتقاد پیدا کردند، همانگونه که شیخ مفید در کتاب «الفصول المختاره» به آن اشاره کرده است.
محدثین امامیه نهایت کوشش و احتیاط خود را در نقل احادیث در کتب خود داشتهاند
آیا صحیح است که مبنای مؤلفان مصادر مهدویت در نقل حدیث قوی نبوده است؟
معروف نزد قدما چنین بوده که هر روایتى در مسائل تاریخى و از آن جمله موضوع مهدویت را بدون بررسى سند آن نقل مىکردند. ولى بعد از آن عصر، حرکت جدیدى پدید آمد و بین روایات تمییز داده شد، تا زمانى که حرکت اصولیین پدید آمد و اخبار را به دستههاى مختلف از قبیل: صحیح، حسن، قوى و ضعیف تقسیم کردند، ولى این پیشرفت و حرکت شامل روایتهاى تاریخى که از آن جمله روایات مهدویت است، نشد.
این ادعا درست نیست چون اولاً آنچه از قدماى محدثین امامیه مىدانیم این است که آنها نهایت سعى و کوشش و احتیاط خود را در جمع و نقل احادیث در کتب خود داشتهاند، که از آن جمله کلینى رحمة الله علیه است.
کلینی نزد اهل فن حدیث، معروف به دقت نظر و احتیاط در نقل اخبار است. و نیز مىدانیم که بزرگانى امثال شیخ طوسى رحمة الله علیه چه اهتمام وافرى به شناخت شیوخ روایى خود داشتهاند.
شخصى مثل شیخ صدوق رحمة الله علیه عادتاً شیوخ خود را مىشناخته و نیز از حالات آنان از ایمان و عدالت آگاهى داشته است، و از کسى که او را نمىشناخته روایت نقل نمىکرده است.
ثانیاً ما اطمینان داریم که این بزرگان به صحت این گونه روایات که در باب امامت و مهدویت وارد شده اطمینان کامل داشتهاند، و یا لااقل به جهت برخى قرائن معتبر که همراه آنها بوده و موجب جبران ضعف برخى از آنها مىشده، آنها را با اطمینان کامل نقل مىکردند. و گرنه جاى این سؤال باقى است که امثال شیخ صدوق و طوسى و دیگران چه اهدافى غیر از احتجاج و استدلال به آنها، داشتهاند. مگر این نیست که شیخ صدوق کتابش را براى رفع حیرت در امر حضرت مهدى علیهالسلام نوشته است؟
ثالثاً تمام یا بیشتر اصول و منابع اصلى احادیث مهدویت که در سه قرن اوّل نوشته شده به دست شیخ صدوق، طوسى و نعمانى رسیده و خود به آن کتابها استناد داشتهاند، و لذا به آن روایات استدلال مىنمودند.
رابعاً گرچه تقسیم حدیث به چهار قسم از اصطلاحات متأخرین است ولى قدماى محدثین از آن جمله شیخ طوسى روش خاصى در قبول خبر داشتهاند.
احتمالى نیز وجود دارد که بناى قدما بر تمسک به «اصالة الصدق و العدالة» باشد. یعنى اصل اولى بر صدق و عدالت راوى است مگر آنکه خلاف آن ثابت شود.
مقصود از این اصل همان اصل عدم و یا استصحاب عدم فسق است. به همین جهت است که ما احتیاجى به اثبات عدالت خواه به معناى ملکه یا حسن ظاهر نداریم؛ زیرا احراز آن مستلزم تعطیل امور و تضییع بسیارى از مصالح است. کمتر کسى است که بتوان عدالت او را به اثبات رسانید. این مطلب مورد تأیید عقلا نیز هست.
براى اثبات اعتبار روایات نباید تنها اعتبار سندى را مطرح ساخت، بلکه باید به همه راهها و اسباب اعتبار شخص توجه کرد و در نظر داشت که مبناى بسیارى از عالمان شیعه، بلکه اکثریت قریب به اتفاق آنان، حجیّت خبر موثوقٌ به است؛ یعنى خبرى که از طرق مختلف به آن اطمینان و وثوق حاصل شود.
در مورد ولادت حضرت روایات قوی و صحیحی وجود دارد
آیا روایات ولادت حضرت مهدی (عج) ضعیف است؟
خیر، چون احادیث مربوط به ولادت حضرت مهدى علیهالسلام به خاطر وجود برخى از سندهاى صحیح در بین آنها کافى است که سند روایات دیگر که از ضعیف هستند را تقویت کند، و این مسلکى است که مورد قبول محدثین شیعه و اهل سنّت واقع شده است.
همچنین احادیثى که درباره مسائل مسلّم اعتقادى و کلامى است از آن جهت که نزد شیعه ثابت بوده و به تأیید قطعى عقل نیز رسیده است، راویان آن مورد جرح و تعدیل قرار نگرفتهاند، و به طور کلى احتیاجى به آن نبوده است، که از آن جمله مىتوان به احادیث مهدویت اشاره کرد.
البته احادیث ولادت حضرت مهدى علیهالسلام که به دلالت مطابقى یا تضمنى یا التزامى دلالت بر ولادت حضرت دارد از حدّ لازم تواتر فراتر رفته است، لذا به جهت آنکه مفید یقین است احتیاج به بررسى سندى ندارد.
خبر متواتر، نقل جماعت کثیرى است که اتفاقشان بر دروغ، محال است و مىدانیم که در خبر متواتر لازم نیست که هر یک از راویان حدیث از ثقات و عدول باشند، بلکه مىتوان از راه تراکم احتمالات به یقین رسید.
شخص متتبّع بعد از ملاحظه وضع سیاسى عصر امام عسکرى علیهالسلام و قبل و بعد از آن پى مىبرد که یکى از عوامل جهالت حال راویان احادیث ولادت حضرت مهدىعلیه السلام همان فشارهاى سیاسى بوده که از طریق حاکمان ظلم و جور بر شیعیان وارد شده است، و لذا بسیارى از راویان، خود را با اسامى مستعار معرّفى مىکردند تا شناخته نشوند، خصوصاً با در نظر گرفتن اینکه برخى از راویان از مناطق دور به سامرا مىآمده و در مورد حضرت سؤال مىکردند و براى دیگران نقل مىنمودند.
حدود 107 روایت از پیامبر(ص) در مورد ولادت حضرت نقل شده است
در مورد ولادت حضرت مهدی(عج) از رسول خدا(ص) خبری رسیده است؟
بله، از 107 حدیث، شهادت به ولادت آن حضرت از ناحیه رسول خدا صلى الله علیه وآله استفاده مىشود.
مثلاً ابن عباس از رسول خدا صلى الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: خداوند تبارک و تعالى توجّهى بر زمین کرد و مرا انتخاب نمود و من را نبى قرار داد سپس بار دوم توجهى کرد و على را از روى زمین انتخاب نمود و او را امام قرار داد و مرا امر نمود که او را برادر و ولىّ و وصىّ و خلیفه و وزیر خود قرار دهم، پس على از من و من از علىام، او شوهر دختر من و پدر دو نوهام حسن و حسین است. آگاه باشید که خداوند تبارک و تعالى من و آنان را حجتهایى بر بندگانش قرار داده است. و از صلب حسین امامانى قرار داد که به امر من قیام کرده و وصیت مرا حفظ خواهند نمود. نهمین از آنها قائم اهل بیت من و مهدى امّت من است. شبیهترین مردم به من در شمایل و اقوال و افعال است. بعد از غیبت طولانى و حیرت گمراه کننده ظهور مىکند.
اهل بیت علیهمالسلام با احتیاط تمام با نشر قضیه ولادت حضرت برخورد مىکردند
چرا هیچ یک ازامامان هویت شخصی حضرت مهدی(عج) را بیان نکردهاند؟
چون همان گونه که از بسیارى روایات استفاده مىشود موقعیّت حضرت مهدى علیهالسلام از جهت سیاسى بسیار خطیر بوده است، زیرا حاکمان ظلم و جور از آنجا که مىدانستند او با ظلم و بىعدالتى در سطح گسترده مقابله مىکند و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد، لذا از ابتدا درصدد مقابله شدید با او برآمده بودند.
به همین جهت، اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام نیز با احتیاط تمام با نشر قضیه ولادت حضرت برخورد مىکردند، تا از طرفى زمینه سازى اعتقاد ولادت آن حضرت را بیان کرده باشند و از طرف دیگر کارى نکنند که جان آن حضرت در خطر افتد.
البته هر یک از معصومین علیهمالسلام از حضرت رسول اکرم(ص) گرفته تا امام عسکرى(ع) در صدد تشخیص هویّت حضرت مهدى علیهالسلام برآمدهاند.
وضعیت دشوار سیاسی اقتضاء میکرد ولادت امام زمان (عج) مخفی بماند
چرا ولادت حضرت در اختفای تام صورت پذیرفت؟
امام حسن عسکری (ع) معاصر با حکومت سه نفر از حاکمان بنى عباس؛ یعنى معتز، مهتدى و معتمد بوده است.
معتمد عباسى تعصّب و کینه خاصى نسبت به اهل بیت علیهمالسلام داشت. از جمله کارهاى او این بود که بعد از شهادت امام عسکرى علیهالسلام دستور داد خانه حضرت را تفتیش کرده، تا از وجود فرزند حضرت آگاه شود، و این به جهت سعایتى بود که جعفر به دستگاه حاکم کرده بود.
در این مورد جریانی نقل شده که نشان دهنده وضعیت سیاسی زمان حضرت است.
داوود بن اسود مىگوید: امام عسکرى علیهالسلام عصایى به من داد و فرمود: این را به عَمْرى برسان. در بین راه عصا شکست، ناگهان مشاهده کردم که در میان آن نامهاى است. خدمت امام که رسیدم جریان را بازگو کردم. حضرت فرمود: «... وإذا سمعت لنا شاتماً فامض لسبیلک الّتى أمرت بها وإیّاک أن تجاوب من یشتمنا أو تعرفه من أنت، فأنا ببلد سوء ومصر سوء وامض فى طریقک فإنّ أخبارک وأحوالک ترد إلینا فاعلم ذلک» یعنی هر گاه مشاهده کردى که کسى ما را دشنام مىدهد تو به دنبال مأموریتى که فرستاده شدى برو، و مبادا در صدد پاسخ او برآیى یا خودت را به او معرفى کنى، زیرا ما در بد شهرى قرار داریم، تو به راه خودت ادامه بده، زیرا اخبار و احوال تو به ما مىرسد، این را به خوبى بدان.
حتى مشاهده مىکنیم که امام به اصحاب خود دستور مىدهد تا هیچ کس به او سلام نکند و با دست به او اشاره ننماید زیرا در غیر این صورت جانش در امان نخواهد بود.
امام حسن عسکری(ع) پنهانی با شیعیان ملاقات میکرد
حضرت علیهالسلام براى ملاقات با شیعیان خود مکانى را معین مىکرد و مىفرمود: «صیروا إلى موضع کذا وکذا وإلى دار فلان بن فلان. العشاء والعتمة فى لیلة کذا، فإنّکم تجدونى هناک...» یعنی در فلان مکان و فلان خانه، شب هنگام مراجعه کنید که مرا در آنجا خواهید یافت.
محمّد بن عبدالعزیز بلخى مىگوید: صبح هنگامى در خیابان گوسفند فروشان نشسته بودم که ناگهان مشاهده کردم امام عسکرى علیهالسلام از منزل خود خارج شده و به سوى خانه عمومى مىرود. در دلم گفتم: اگر فریاد زنم که این مرد، حجت خداست، بر شما باد که او را بشناسید مرا خواهند کشت؟ هنگامى که حضرت به من نزدیک شد با انگشت سبّابه خود بر دهان خود اشاره فرمود که ساکت باش! همان شب حضرت را ملاقات کردم، فرمود: «إنّه هو الکتمان أو القتل فاتّقِ اللَّه على نفسک» یعنی یا باید کتمان کنى و یا اینکه به قتل خواهى رسید. بر خودت از خدا بترس.
به همین جهت است که مرحوم مقدس اردبیلى مىفرماید: هرگاه حدیثى از «رجل» نقل شد، مقصود امام حسن عسکرى علیهالسلام است.
این قضایا وضعیت بس دشوار سیاسى عصر امام عسکرى علیهالسلام و زمان ولادت امام زمان علیهالسلام را مىرساند. و به همین جهت است که ولادت آن حضرت در اختفاى تام صورت پذیرفت.
در این بین امام عسکرى علیهالسلام دو وظیفه را دنبال مىکرده است: یکى اینکه حضرت در صدد اثبات ولادت و وجود فرزندش بوده است و دیگر اینکه طورى باید فرزندش را معرفى کند که جانش در خطر نیفتد.
ادلّه نقلى قرآنى و حدیثى بر ولادت امام زمان(عج) دلالت دارد
آیا ایمان به وجود حضرت یک فرضیه فلسفی و ظنی است؟
خیر، مسأله ایمان به وجود و ولادت حضرت مهدى علیهالسلام گرچه پشتوانه عقلى و فلسفى قطعى دارد، ولى ادلّه نقلى قرآنى و حدیثى نیز بر آن دلالت دارد.
نه تنها روایات فراوانى در حدّ تواتر بر ولادت حضرت دلالت دارد، بلکه احادیث صحیح السند نیز این موضوع را تأیید مىنماید. و نیز ادله نقلى فراوانى در حدّ تواتر بر وجود حضرت دلالت دارد.
اکثر جامعه شیعى بعد از امام حسن عسکری (ع) معتقد به ولادت امام زمان(ع) بودند
گفته شده که که برخی از شیعیان بعد از امام حسن عسکری(ع) قائل به توقف شدند در این مورد اگر مطلبی هست بفرمایید؟
این مطلب صحت ندارد چون از کتب تواریخ و ملل و نحل استفاده مىشود اکثر جامعه شیعى در آن زمان، معتقد به ولادت امام زمان علیهالسلام بودند. گرچه بعد از وفات امام عسکرى علیهالسلام شیعیان در ابتدا به چهارده فرقه متفرق شدند ولى بعد از مدتى کوتاه با ارشادات علما و اصحاب، همگى معتقد به ولادت و وجود امام خود شدند.
در مورد توقف شیعیان روایتى نقل شده که ادعا شده دلالت بر تحقق فترت و انقطاع امامت دارد، اما با دقت در آن، خلاف آنچه ادعا شده استفاده مىشود، زیرا در آن روایت از امام باقر علیهالسلام نقل است که فرمود: «إذا غضب اللَّه تبارک و تعالى على خلقه نحّانا عن جوارهم» یعنی هر گاه خداوند تبارک و تعالى بر خلقش غضب کند ما را از جوارشان دور خواهد گرداند. این حدیث به خوبى دلالت بر وجود و غیبت امام زمان علیهالسلام دارد.
اختلاف در هر امری دلیل بر بطلان آن امر نیست
گاهی اختلاف در امری سبب وهن در آن میشود آیا اختلاف در مورد ولادت حضرت سبب وهن آن نمیشود؟
مجرد اختلاف دلیل بر بطلان و وهن نمیشود اگر مجرد اختلاف دلیل بر بطلان باشد، باید اختلاف در هر امرى از جمله اصل امامت و خلافت و نبوت را نیز دلیل بر بطلان آن دانست، در حالى که هیچ کس چنین ادعایى نکرده است. آیا پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله خبر نداده که امتش بعد از او به 73 فرقه متفرق خواهند شد؟
دلیل بر ولادت و وجود حضرت مهدى علیهالسلام در حقیقت همان ادله نقلى متواتر و صحیح است که دلالت بر ولادت و وجود حضرت دارد، زیرا روایات صحیح السند در این باره شنیده شده و جماعت بسیارى نیز آن حضرت را مشاهده نمودند و شیعه نیز بر این امر تبانى و اتفاق داشتند.
قدماى از شیعه و متأخرین، مضافاً به این ادّله، بر ولادت و وجود حضرت به ادله عقلى و فلسفى به جهت تأیید این مسأله استدلال کردهاند، خصوصاً آنکه این ادله مىتواند قرینهاى قطعى براى روایات در این موضوع باشد. حال چه اشکالى در این نوع استدلال وجود دارد؟
از حیث تاریخ نیز جامعه شیعى، امامت امام مهدى علیهالسلام را پذیرفتهاند. از طرفى دیگر مىدانیم که هر کس وظیفه دارد امام زمان خود را بشناسد و بیعت او را بر گردن داشته باشد. در نتیجه اعتقاد به ولادت و وجود امام زمان، حضرت مهدى علیهالسلام ضرورى است، گرچه به جهت شرایط و موانعى در غیبت به سر مىبرد.
اختلاف برخى از شیعیان نیز هرگز نمىتواند به این تواتر ضررى برساند؛ زیرا اصل این اختلاف به جهت سرّى بودن ولادت امرى طبیعى است، خصوصاً آنکه تمام کسانى که در مسأله ولادت حضرت مخالف بودند به تعبیر شیخ مفید با ارشادات علما و اصحاب و نیز با بررسى دقیق موضوع و دیدن معجزات از طرف حضرت، ولادت او را پذیرفتند.