1932 سال پيش در روز 24 اوت سال 79 ميلادي شهر ثروتمند پمپئي كه در پاي كوه آتشفشان وزوو در رم باستان احداث شده بود بر اثر فوران آتشفشان وزوو زير ميليون ها تن خاكستر داغ آتشفشاني مدفون و ناپديد شد و كليه ساكنان آن كشته شدند.
در همان روز بندر هركولانئوم كه در نزديكي پمپئي بود به نوبه خود زير مواد مذاب آتشفشاني و رسوبات از ديده ها پنهان گرديد.
در كمتر از چند ساعت شهر پمپئي زير 6 متر خاكستر داغ و هركولانئوم زير 16 متر مواد مذاب و رسوبات مدفون شدند.
فوران آتشفشان وزوو يك فاجعه محسوب مي شد زيرا آخرين فوران اين آتشفشان به 3500 سال قبل از ميلاد بازمي گشت و بنابراين هيچكس خاطره اي از آن نداشت.
علاوه بر اين ، رمي ها نمي دانستند كه اين كوه حاصلخيز مشرف بر خليج ناپل در واقع يك كوه آتش فشان است.
در سال 62 ميلادي در زمان سلطنت نرون زمين لرزه مهيبي در اين منطقه رخ داد و شهر پمپئي براي نخستين بار ويران گرديد اما با توجه به دانش آن دوره كسي تصور نمي كرد اين يك هشدار اوليه باشد.
ثروتمندان پمپئي به سرعت ويلاهاي باشكوه خود را دوباره احداث كردند.
هنوز به زحمت احداث دوباره شهر پمپئي خاتمه يافته بود كه اين بار كوه آتش فشان وزوو واقعا از خواب چند هزار ساله بيدار شد.
فقط در يك ساعت وزوو آسمان را به ارتفاع چند كيلومتر از خاكسترهاي داغ آتش فشاني پوشاند و ميليون ها تن خاكستر آتشفشاني بر شهر پمپئي فرو ريختند.
چند ساعت بعد ، يك سيل عظيم از مواد مذاب و خاكسترهاي آتشفشاني دامنه وزوو را در نورديد و بندر هركولانئوم و ساكنان آن را در يك لحظه به خاكستر تبديل كرد.
مردم شهر پمپئي حتي فرصت فرار پيدا نكردند و تمام افرادي كه در شهر حضور داشتند و هر يك به كاري مشغول بودند در همان حال جان سپردند.
اكنون كه بخش عمده شهر پمپئي در كاوش هاي باستان شناسي از زير ميليون ها تن خاكستر بيرون آورده شده، علاوه بر آثار باشكوه اين شهر باستاني اجساد 2000 نفر از اهالي نيز كشف شده اند كه هر يك در حالتي در زير خاكسترهاي آتش فشان وزوو جان سپرده اند.
به اين ترتيب ، در روز 24 اوت سال 79 ميلادي شهر ثروتمند پمپئي در دامنه آتشفشان وزوو در ناحيه كامپانيا با يك فاجعه روبرو شد و با فوران آتش فشان وزوو زير ميليون ها تن خاكستر داغ آتش فشاني مدفون و ناپديد شد و كليه ساكنان آن كه حدود 15 هزار نفر تخمين زده شده اند ، كشته شدند.
از لحاظ بشري اين يك فاجعه بزرگ محسوب مي شود اما با گذشت نزديك به 2000 سال از آن زمان و با كاوش هاي باستان شناسي بخش اعظم اين شهر از زير ميليون ها تن خاكستر بيرون آورده شد. اما ديگر شهر پمپئي حياتش را باز نيافت.
اكنون مي توان شاهد جلال و شكوه اين شهر باستاني بود كه به دليل مدفون شدن در زير خاكسترها از گزند روزگار محفوظ مانده است.
به بهانهي پنجم شوال، سالروز شهادت سيد جمال الدين اسد آبادي
گردآوري و تنظيم: رضا صابري خورزوقي بنابر آنچه سيد هادي خسروشاهي، در دو سند تاريخي، در مجله اطلاعات - حکمت، ويژهنامه سيد جمال الدين اسدآبادي كه در سال 1387منتشر شده آورده است؛ سيد جمال درباره چگونگي مفهوم اصلاحات از نظر اسلام و طرح سيد در اين رابطه، در مصاحبهي آرتور آرنولد Arthar Arnald مدير روزنامه پال مال گازاته: Pall Mall Gazett كه در تاريخ 19 دسامبر 1891 م منتشر شده است؛ در پاسخ اين پرسش که «آيا اصلاحات در بين شيعهها مشكلتر از اصلاحات در ميان سنيها نيست؟» در بيان تفاوت ميان مذهب تشيع و تسنن مي گويد: «چون اصلاحاتي كه من ميخواهم، بايد طبق تعليمات قرآن باشد، وضع هر دو فرقة اسلامي تقريباً يكسان است. ولي چون مانع بزرگ پيشرفت، استبداد بوده و اين نوع حكومت متأسفانه، تقريباً جزء مذهب سنّي شده است در صورتي كه در مذهب شيعه چنين نيست. يكي از اصول اساسي شيعه اين است كه هر نوع حكومتي، غيرقانوني و هر سلطان و حكمراني، غاصب است و روي همين اصل، اصلاحات و از بين بردن استبداد در ميان شيعه آسانتر است.» سيدجمال از نگاه امام خميني (ره ) امام خميني (ره ) در مورد سيدجمال و سرّ عدم موفقيت او چنين فرموده است : «جمال الدين , مرد لايقي بوده است , لكن نقاط ضعفي هم داشته است , و چون پايگاه ملي و مذهبي در بين مردم نداشته , از آن جهت زحمات او با همه كوشش ها , به نتيجه نرسيد , و دليل بر اين كه پايگاه مذهبي نداشته است , اين كه چون شاه وقت (ناصرالدين شاه ) او را گرفت و با وضع فجيع, تبعيد كرد , عكس العملي (از سوي مردم ) نشان داده نشد , و زحمات او , چون اين پايگاه را فاقد بود , به نتيجه نرسيد» (صحيفه امام , جلد 5 , ص 290 ) نگارنده: البته گمان نرود منظور امام خميني (ره) اين است كه سيدجمال الدين اسدآبادي, غرب زده بوده يا مذهبي نبوده و به جناح دينداران تعلق نداشته است, بلكه منظور اين است كه سيد جمال الدين اسدآبادي در ميان جوامع اسلامي نفوذ عام و گستردهاي نداشته كه بتواند توده مردم را به حركت درآورد. مذهبي بودن با پايگاه مذهبي در ميان مردم داشتن, فرق دارد. سيد جمال الدين اسدآبادي فردي شديدا مذهبي و عالم ديني بود و به شدت نيز در راه اهداف اسلامي تلاش مي كرد, ولي نفوذ كلام او مثل ميرزاي شيرازي نبود كه بتواند با يك فتواي چند كلمهاي, انقلاب بزرگي به پا كند و استبداد داخلي و استعمار خارجي را شكست بدهد. سید جمال الدین اسدآبادی از نگاه امام خامنهاي حضرت آیت الله العظمي امام خامنهای، در بخشي از مصاحبه خود با روزنامه جمهوری اسلامی كه در تاریخ 30خرداد1360 منتشر شده است فرمودهاند: «سیدجمال کسی بود که برای اولین بار بازگشت به اسلام را مطرح کرد کسی بود که مساله حاکمیت را و خیزش و بعثت جدید اسلام را اولین بار در فضای عالم بوجود آورد....او مطرح کننده، به وجود آورنده و آغازگر بازگشت به حاکمیت اسلام و نظام اسلام است. این را نمیشود دست کم گرفت و سیدجمال را نمیشود با کس دیگری مقایسه کرد. در عالم مبارزات سیاسی، او اولین کسی است که سلطه استعماری را برای مردم مسلمان آن زمان معنا کرد قبل از سیدجمال چیزی به نام سلطه استعماری برای مردم مسلمان حتی شناخته شده نبود. او کسی بود که در ایران، در مصر، در ترکیه، در هند، در اروپا کلا در خاورمیانه در آسیا و در آفریقا سلطه سیاسی مغرب زمین را مطرح کرد و معنا کرد و مردم را به این فکر انداخت که چنین واقعیتی وجود دارد و شما میدانید آن زمان، آغاز عمر استعمار بود چون استعمار در اول نشرش در این منطقه اصلا شناخته شده نبود و سیدجمال اولین کسی بود که آن را شناساند. اینها را نمیشود دست کم گرفت. مبارزات سیاسی سیدجمال چیزی است که قابل مقایسه با هیچیک از مبارزات سیاسی افرادی که حول و حوش کار سیدجمال حرکت کردند نیست.» سيد جمالالدين بزرگ،اسلامخواه، شجاع، مبارز امام خامنهاي در خطبه دوم نماز جمعه 15 بهمن89 نیز به نقش بزرگ سید اشاره کردند و فرمودند: «سيد جمالالدين بزرگ، آن مرد اسلامخواه، شجاع، مبارز، بزرگ، بهترين جائى را که براى مبارزات خود توانست پيدا کند، مصر بود؛ بعد هم شاگردان او، محمد عبده و ديگران و ديگران.حرکات اسلامخواهى در مصر يک چنين سابقهاى دارد.» سيد جمال الدين اسد آبادي از نگاه شهید مطهری(ره) شهید مطهری نیز درباره سید در کتاب بررسی نهضتهای اسلامی در صد سالهی اخیر میفرمایند: «بدون تردید سلسله جنبان نهضتهای اصلاحی صد سالهی اخیر، سید جمال الدین اسد آبادی معروف به افغانی است. او بود که بیدار سازی را در کشورهای اسلامی آغاز کرد، دردهای اجتماعی مسلمین را با واقع بینی خاصی بازگو نمود، راه اصلاح و چاره جویی را نشان داد... نهضت سید جمال، هم فکری بود و هم اجتماعی. او می خواست رستاخیزی هم در اندیشهی مسلمانان به وجود آورد و هم در نظامات زندگی آنها... سید جمال در نتیجهی تحرک و پویایی، هم زمان و جهان خود را شناخت و هم به دردهای کشورهای اسلامی – که داعیهی علاج آنها را داشت دقیقا آشنا شد. سید جمال مهمترین و مزمن ترین درد جامعهی اسلامی را استبداد داخلی و استعمار خارجی تشخیص داد و با این دو به شدت مبارزه کرد. آخر کار هم جان خود را در همین راه از دست داد. او برای مبارزه با این دو عامل فلج کننده، آگاهی سیاسی و شرکت فعالانهی مسلمانان را در سیاست واجب و لازم شمرد و برای تحصیل مجدد عظمت از دست رفتهی مسلمانان و به دست آوردن مقامی در جهان که شایستهی آن هستند، بازگشت به اسلام نخستین و در حقیقت حلول مجدد روح اسلام واقعی را در کالبد نیمه مردهی مسلمانان، فوری و حیاتی می دانست. بدعت زدایی و خرافه شویی را شرط آن بازگشت می شمرد، اتحاد اسلام را تبلیغ می کرد و دست های مرئی و نامرئی استعمارگران را در نفاق افکنی های مذهبی و غیر مذهبی می دید و رو می کرد.» شهيد مطهري كه از عالمان بيدار دل و درد آشناي جامعه ما است، آنجا كه دربارهاهداف اصلاح طلبانه سيد جمال سخن ميگويد، در اين باره مينويسد: باز گشتبهاسلام نخستين، دور ريختن خرافات و پيرايهها و ساز و برگهايي است كه به اسلام درطول تاريخ بسته شده است. بازگشت مسلمانان به اسلام نخستين از نظر سيد بهمعناي بازگشتبه قرآن و سنت معتبر و سيره سلف صالح است. سيد در بازگشتبهاسلام تنها بازگشتبه قرآن را مطرح نكرده است; زيرا او به خوبي ميدانست كه خودقرآن رجوع به سنت را لازم شمرده است; به علاوه، او به خطرات «حسبنا كتاب الله»كهدر هر عصر و زماني، به شكلي، بهانه براي مسخ اسلام شده است، كاملا پي بردهبود.(نهضتهاى اسلامى در صد ساله اخير، ص22 - 21) برخی ویژگیهای سیدجمال الدین اسدآبادی برخی ویژگی ها و توانایی های سیدجمال الدین اسدآبادی را میتوان اینگونه فهرست کرد: سید جمال الدین اسدآبادی آگاه به اوضاع زمان خود بود , دردهای جوامع اسلامی را به خوبی شناخته بود , بر نقش استعمارگران در انحطاط جوامع اسلامی آگاهی کامل داشت , بسیار پرتحرک و پر جنب و جوش بود , بسیار تیزهوش و روشن بین بود , در بیان و انتقال مفاهیم مورد نظر توانایی فوق العاده داشت , قدرت تاثیرگذاری اش بر مخاطبان , کم نظیر بود , در ایجاد ارتباط با محافل و کانون های مذهبی و غیرمذهبی, چیزی کم نداشت , غیر از قدرت بیان , از قدرت نوشتن نیز کاملا برخوردار بود , با انواع مکاتب مذهبی و سیاسی در غرب و شرق آشنایی داشت , دلیر وشجاع بود , در انواع علوم زمان خود تبحر داشت , از این که درباره اهداف و آرمان های خود جانبازی و تحرکات پرفراز و نشیب انجام بدهد , کم مانند بود وشور و حال فراوان داشت , در ایجاد کردن تشکل ها و مدیریت کانون های مختلف ماهر بود , با سران و بزرگان زمان خود در شرق و غرب آشنایی و مراوده داشت , درجه پشتکار و استقامت و بردباری اش کم نظیر بود , بر زبان های فارسی و عربی و ترکی و انگلیسی و روسی و فرانسوی و… تسلط داشت و به همین دلیل به هر سرزمینی که می رفت , به خوبی با مردم و بزرگان آن سرزمین می توانست ارتباط برقرار نماید , خواست ها و اهدافش را با صراحت مطرح می کرد همچنان که مفاسد دولت ها و جوامع اسلامی و معایب ها کانون های تاثیرگذار در میان جوامع اسلامی را نیز با روشنی و بدون هراس طرح می نمود , نگاه نافذ و سیمایی ابهت آمیز داشت و…. امان از جهل و خود شيفتگيِ خارهاي روئيده بر ديوار اگرچه نميتوان انكار كرد كه سید جمال الدين اسد آبادي هم مانند هر انسان غیرمعصوم دیگري حتماً اشتباهاتی داشته است؛ ولو اينكه كسي از اشتباهات او اطلاعي نداشته باشد ولی آیا میتوان با چنین دیدگاهی این مرد بزرگ با این خدمات شایان را مورد هجمه و توهین و استهزاء قرار داد؟! يكي از اين مدعيانِ بيسواد و خود شيفته؛ اخيراً در باره سيد گفته است: «.....یه آدم ندید بدید هم مثل سید جمال الدین اسدآبادی پیدا میشه میگه من تو غرب اسلام دیدم مسلمون ندیدم تو شرق مسلمون دیدم اسلام ندیدم....» درحاليكه اولاً؛ اصل اين سخن– صرفنظر از عموميتش - اشتباه نيست و ثانياً اين دو جمله را، هم به سيدجمال بزرگ نسبت دادهاند و هم شاگردش محمد عبده و هم به مرجع بزرگ شيعه مرحو آيت الله العظمي بروجردي. و بعد همين بيسواد خودشيفته بگويد: «چون سید جمال را یک فرد غرب زده! میدانم رسالت خود میدانم که به او توهین کنم!» آيا شايسته است كه همين خار روئيده بر ديوار؛ در واكنش به سخنان امام خامنهاي بگويد: «رهبری برای نقاط مثبت سید جمال آن فرمایشات را گفتهاند ولی سیدجمال در کل یک فرد غرب زده است.» آري؛ امان از خود شيفتگيِ خارهاي روئيده بر ديوار چرا سيد را كشتند؟ سيدجمال الدين اسدآبادي منادي بيداري مسلمانان و بازگشت به اسلام و بدعت زدايي بود و اتحاد اسلام و پرهيز از تفرقه بين مذاهب اسلامي را تبليغ ميکرد و در آخر هم جان خود را در همين راه از دست داد. سيدجمال، اواخر عمر خود را در عثماني سپري کرد و غير مستقيم تحت نظر سلطان عبدالحميد، امپراطور عثماني قرار داشت. وقتي خبر قتل ناصرالدين شاه توسط ميرزا رضا کرماني، از شاگردان سيد جمال، به اسلامبول رسيد، سلطان عبدالحميد، به هراس افتاد و دستور قتل سيد جمال را داد و سرانجام در 19 اسفند 1275 برابر با 9 مارس 1897 او را مسموم ساختند و جنازه او را در قبرستان مشايخ اسلامبول به خاک سپردند. در سال 1324، فيض محمدخان، سفير وقت دولت افغانستان در آنکارا، موافقت دولت ترکيه را براي نبش قبر سيد بدست آورد بقاياي جسد سيد جمالالدين اسدآبادي را در تابوتي به کابل انتقال دادند. جمال پرفروغ سیدجمال الدین اسدآبادی بر غشوه تاریک تاریخ معاصر جهان اسلام به سان خورشید فروزان میدرخشد و چهره نورانی سید با برخی حرکات و حرفها مشوه نخواهد شد.
|