ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : چهارشنبه 3 مرداد 1403
چهارشنبه 3 مرداد 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : شنبه 31 فروردين 1392     |     کد : 52582

آنچه فرزندان از روابط پدر ومادرمي آموزند

پدر ومادري كه خودشان را وقف خوشبختي يكديگر مي كنند و به طور كلامي وعملي به هم ابراز احترام و توجه مي كنند

 
پدر ومادري كه خودشان را وقف خوشبختي يكديگر مي كنند و به طور كلامي وعملي به هم ابراز احترام و توجه مي كنند به بچه ها ياد مي دهند كه زندگي زناشويي جايي است كه افراد به هم محبت وكمك كرده و يكديگر را ياري مي دهند تا بتوانند با سختي هاي زندگي دست وپنجه نرم كنند. به گزارش خبرگزاری مهر، والدین الگوی بی بدیل فرزندان در زندگی هستند، فلذا پدر ومادري كه آينده اي را در ذهن مجسم مي كنند كه در آن بچه هايشان مي توانند به خوبي به ديگران اعتماد كرده و آن را تجربه كنند نبايد خودشان اهميت حفظ اعتماد را در زندگي زناشويي شان ناديده بگيرند.

درست است كه اعتماد بايد در هر رابطه موفقي به وجود آيد، ولي در رابطه زن وشوهري مولفه اصلي محسوب مي شود. براي ايجاد رابطه اي كه در آن وابستگي متقابل و صداقت بتواند دوام داشته باشد زن وشوهر بايد هر دو نسبت به خوشبختي و خوشحالي يكديگر متعهد باشند.

جزئي از اين تعهد نتيجه توانايي پذيرش حسن نيت و مقاصد نيك واعتماد به اين است كه زن وشوهر طوري رفتار كنند كه يكديگر را از لطمات روحي وجسمي حفظ كنند. اعتماد همچنين مستلزم انتظار آينده مشتركي است كه در آن بسياري از اهداف با كار سخت و مشترك بالاخره محقق خواهد شد.

از آنجا كه رابطه نزديك مستلزم حساسيت است، اگر قرار باشد پدر ومادر با خيال راحت حرفشان را بدون ترس از اينكه تحقير يا طرد شوند بزنند، بايد اعتماد وجود داشته باشد. فقط اين اعتماد است كه اين امكان را براي زن وشوهر فراهم مي كند كه فداكاري هاي چشمگير در حق هم بكنند با علم به اينكه از آنها سو استفاده نمي شود و رابطه متقابل در تعادل تبادل آرا وجود دارد.

به خاطر تمام اين دلايل وقتي اعتماد از بين برود، اين رابطه و خاطره آن براي بچه ها به خطر مي افتد. موقعيت هاي متعددي هست كه مي تواند اعتقاد زن وشوهر را به تعهد و حمايت متقابل به بوته آزمايش بگذارد يا موجب گسستن آن شود.

تعهد نسبت به خوشبختي يكديگر

عاشق شدن،جريان سازنده احساسات صميمانه و محبت آميز را مضاف مي كند. از آنجا كه عشق موهبت ارزشمندي است زن وشوهر مي خواهند از يكديگر حمايت كرده وهمديگر را از رنج و فشار روحي كه احتمالا ديگران به آنها تحميل مي كنند حفظ كنند. ولي به همان اندازه كه يك نفردر مقابل خانواده يا همكارانش شكننده است، در مقابل همسر بي پناه تر است.

زن وشوهر براي ايجاد اعتماد بايد به اين باور برسند كه با آنها محترمانه رفتار خواهد شد وخوشبختي شان برهم نخواهد خورد. وقتي زن وشوهر بدانند كه با هم در آرامش هستند، مي توانند ابعادي از شخصيتشان كه خيلي خصوصي وحساس است آشكار كنند. آنها همچنين مي توانند در كارهاي محبت آميز وعاشقانه پيش قدم بشوند، چون مي دانند همسرشان اين كارها را متقابلا پاسخ خواهد داد.

وقتي بچه ها اين خصايل را در پدر ومادرشان مي بينند، مي توانند احساس آرامش وآسايش كنند.پدر ومادري كه خودشان را وقف خوشبختي يكديگر مي كنند به طور كلامي وعملي به هم ابراز احترام و توجه مي كنند. در نتيجه، بچه ها ياد مي گيرند كه زندگي زناشويي جايي است كه افراد به هم محبت وكمك كرده و يكديگر را ياري مي دهند تا بتوانند با سختي هاي زندگي دست وپنجه نرم كنند. اين جنبه اعتماد مبتني براين انتظار است كه زن وشوهر بيشتر از هرچيز براي هم ارزش قايل باشند. متاسفانه شرايط خاصي وجود دارد كه اين فرض را زير سوال مي برد.

يكي از زمينه ها موضعي تدافعي است كه وقتي زن وشوهربا سرمايه مالي زيادي زندگي زناشويي را آغاز مي كنند به وجود مي آيد. ازآنجا كه بيشتر مواقع به خاطر پول از آدم سو استفاده مي كنند از اين جهت براي يك همسر پولدار چيزي غير عادي نيست كه از همان ابتدا انگيزه طرف مقابل را زير سوال ببرد. اين سوال که آيا واقعا به خاطر خودم دوستم دارد يا به خاطر پولم مرا مي خواهد؟ سوال خصوصي ونگران كننده اي است. در بيشتر مواقع آزمون گسترده اي براي زير سوال بردن تعهد واحساسات واقعي طرف مقابل وجود دارد وبديهي است كه قبل از عروسي هم قطعا مسئله توافق قبل از ازدواج مطرح مي شود.

دروغ

بخشي از قانون تعهد نسبت به خوشبختي يكديگر صداقت است.از آنجا كه اعمال و احساسات زن يا شوهر تقريبا هميشه بر ديگري تاثير مي گذارد، بنابراين اعتقاد به سهولت دستيابي به اطلاعات راجع به زمينه هايي كه دلمشغولي هاي مشتركي مي باشد مهم است. اين موضوع با حق زندگي خصوصي داشتن منافاتي ندارد، ولي قطعا به اين معني است كه در مورد چيزهايي كه طرفين را تحت شعاع قرار مي دهد بايد صداقت وجود داشته باشد. وقتي زن يا شوهر به ديگري دروغ بگويد، شرايطي كه اعتماد بر اساس آن شكل مي گيرد بر باد مي رود.

همسر دروغگو بايد هشيار باشد تا دروغش را حفظ كند وانجام اين كار باعث ايجاد احساس پنهان كاري وتنش براي برقراري ارتباط مي شود."عدم آگاهي" كه غالبا به عنوان احساس كنترل شدن يا به بازي گرفته شدن تجربه مي شود در بيشتر مواقع همسري را كه احساس مي كند فريب خورده مضطرب و عصباني می كند. دلايل بسياري وجود دارد كه يك همسر به ديگري دروغ بگويد.

دروغ دروغ مي آورد، طوري كه ديگر پنهان كردن آن غيرممكن است. وقتي زن يا شوهر مي فهمد كه به او درغ گفته شده نا اميدانه تلاش مي كند دوباره كنترل را به دست آورده وهمه چيز را بداند.در تلاش براي پي بردن به حقيقت همسر ممكن است فكر وذكرش زير نظر گرفتن همسر دروغ گويش يا سوال پيچ كردن اوبشود، يعني شرايطي كه تقريبا هميشه منجر به دعواي غير قابل كنترلي مي شود. اين شرايط مي تواند براي بچه ها كه قادرند سوظن و بي اعتمادي را كه بين پدر ومادرشان وجود دارد ببينند شرايط بدون برد مي باشد.

بديهي است كه اگر پدر يا مادر يك كدام با بچه دردل كرده وسعي كند او را تحت فشار قرار داده تا رازش را فاش نكند شرايط وخيم تر هم مي شود، وقتي از بچه خواسته مي شود چيزي را كه درباره شرايط خاصي مي داند گزارش دهد ممكن است اوهم ضلع مثلث كشمكش هاي كنترل والدين شود. پدر ومادري كه دروغ را با بچه هايشان در ميان مي گذارند يا در جستجو حقيقت، پاي آنها را وسط مي كشند. به بچه هاي خود مي آموزند كه اصولا به هيچكس نمي شود اعتماد كرد. زن وشوهر مثل دو تا دوست نيستند كه به هم احترام مي گذارند و تا مي توانند به هم كمك مي كنند، بلكه آنها مثل دو تا رقيب احتمالا به هم كلك زده و در جستجو براي رهايي از تاثير ديگري به رفتارهاي غير اخلاقي متوسل مي شوند.


نوشته شده در   شنبه 31 فروردين 1392  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode