به دليل ورود مدرنيته به كشور از دورههای پيشين، سبكهايی شكل گرفته است كه با به خدمت گرفتن ابزارهای رسانهای نوين تكثير و تنوع يافته است؛ لذا در اين مقطع تاريخی ضروری است كه با رويكرد حداكثری به قلمرو دين، تصرف دين را در تعريف سبكهای زندگی شاهد باشيم.
حجتالاسلام و المسلمين عليرضا پيروزمند، قائم مقام فرهنگستان علوم اسلامی، در گفتوگو با خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا)، پس از تبيين قصور عقل انسان از درك مناسبات كمال در سه عرصه فردی، اجتماعی و تاريخی و نياز بشر به هدايت و از سوی ديگر اثرگذاری دين در اين سه ساحت زيست بشری، به بحث درباب تمدنسازی اسلام و سبك زندگی اسلامی و نسبت اين دو با قلمرو دين اسلام پرداخت و بحث خود را به اين نتيجه رهنمون كرد كه امتداد يافتن دين در عينيت، از بستر تعريف سبكها میگذرد و اگر ما سبكها را متأثر از فرهنگ مذهب نكنيم، نمیتوانيم ادعا كنيم كه دين را در عينيت جريان دادهايم.
بخش پيشين اين گفتوگو را در اينجا بخوانيد!
وی در مورد رويكردی كه از اين جهت دين را محدود میسازد، بيان كرد: بعضی دخالت دين در حوزه سرپرستی انسان را كه در تعيين سبك زندگی در مقياس اجتماعی، مطرح میشود و در تعيين سرنوشت تاريخی جوامع تأثيرگذار بوده است، به طور غيرمستقيم دنبال میكنند. اگر از آنان سؤال كنيم كه قلمرو دين تا كجاست، میگويند قلمرو دين متعلق آن چيزی است كه دين، بما هو دين، راجع به آن صحبت میكند؛ يعنی راجع به فرد و حداكثر ارتباط يك فرد با افراد ديگر. اين افراد معتقدند كه جامعه و تاريخ هم از همين مجرا تحت تأثير دين قرار میگيرند. اين تبيينی است كه تأثير دين را از مجرای فرد دنبال میكند و همين مقدار اثرگذاری دين را كافی میداند.
بايد مبدلهايی كه امكان تركيب آموزههای اسلامی را از يك طرف و تبديل شدن آنها به ابزارهای تصرف اجتماعی از طرف ديگر را فراهم میكند، مورد شناسايی قرار گيرد و نه اين كه به صورت خام از اين صحبت كنيم كه اسلام چه دستوراتی در زمينههای مختلف دارد
تبیین حداکثری بودن قلمرو دین در عرصههای فردی، اجتماعی و تاریخی
پيروزمند اين تبيين را تبيينی ناتمام دانست و عنوان كرد: دليل نقصان اين تبيين در اين است كه اولاً دو مقياس اجتماعی و تاريخی، موضوعاً، با مقياس فردی متفاوت هستند. ثانياً مقياسهای اجتماعی و تاريخی مناسبات خاص خود را دارند، كه با توجه به اين امر، تصرفات خاص خود را نيز میپذيرند و میطلبند. ثالثاً فرض عدل و ظلم در مقياس اجتماعی نيز مسلم است؛ يعنی انسان میتواند عادلانه تصميم بگيرد و تصرف كند و يا ظالمانه تصميم بگيرد و تصرف كند. رابعاً تعيين مصاديق عدل و ظلم بايد توسط خدای متعال و اولياء او، يعنی توسط دين، صورت بپذيرد و نتيجه حاصل از اين مقدمات اين خواهد بود كه قلمرو دين را بايد حداكثری دانست و دين بايستی در حوزه اجتماعی و تاريخی نيز حضور داشته باشد.
قائم مقام فرهنگستان علوم اسلامی در ادامه با بيان اين مطلب كه حضور حداكثری دين در همه عرصههای زيست انسانی، مستلزم وجود آيات و روايات در همه مصاديق و جزئيات نيست، اظهار كرد: نياز نيست كه دين در همه امور سخن مستقيم گفته باشد و همين مقدار كه ما بتوانيم با حفظ جامعيت دين، تأثيرپذيری عرصههای مختلف را از تعاليم آن، ولو به واسطه عقل و تجربه، دنبال كنيم، برای اثبات ادعای حداكثری بودن قلمرو سرپرستی دين كافی به نظر میرسد.
وی افزود: بنابراين ما بايد به اين سمت ميل كنيم و اين پرسش را نخبگان ما بيش از گذشته جدی بگيرند كه تعريف سبكهای زندگی مبتنی بر فرهنگ دينی چگونه امكانپذير است. اين پرسش بدين جهت ضروری است كه ما بايد بتوانيم نسبت به سبكهايی كه برای ما ايجاد شده و به صورت خودآگاه و يا ناخودآگاه در بستر آن زندگی میكنيم و اين سبكها را در دورههای مختلف تكرار و نسل به نسل منتقل میكنيم، از منظر فرهنگ اسلام و فرهنگ مذهب تجديد نظر كنيم.
پيروزمند با تأكيد بر اين تجديدنظر ادامه داد: به ويژه در اين مقطع تاريخی، كه متأسفانه به دليل ورود مدرنيته به كشور، به ويژه از زمان قاجار و اوج آن در دوران پهلوی دوم، و با توجه به اين كه جامعه ما هنوز ميراثدار اين معناست و سبكهای شكلگرفته در آن دوران توانستهاند خود را امتداد دهند و حتی با به خدمت گرفتن ابزارهای رسانهای نوينی كه در دهههای اخير پديد آمده است، خود را تكثير كرده و تنوع بخشيدهاند، اگر ما قلمرو دين را در سه مقياس فردی، اجتماعی و تاريخی و در اخلاقيات، افكار و رفتار انسانها دارای امتداد بدانيم، بايد تصرف دين را در تعريف سبكهای زندگی شاهد باشيم و روی دادن اين اتفاق در اين دوره تاريخی، ضروری است.
ما بايد بتوانيم نسبت به سبكهايی كه برای ما ايجاد شده و به صورت خودآگاه و يا ناخودآگاه در بستر آن زندگی میكنيم و اين سبكها را در دورههای مختلف تكرار و نسل به نسل منتقل میكنيم، از منظر فرهنگ اسلام و فرهنگ مذهب تجديد نظر كنيم
ما بايد بتوانيم اوامر و نواهی اسلام را به تعريف سبكها تبديل كنيم و تنزل دهيم
اين محقق و پژوهشگر در توضيح تلقی خود از سبكها و تأثير دين بر آنها گفت: گاهی تلقی ما از سبكها همين واجبات و محرماتی است كه خدای متعال وضع كرده است و برای مثال گفته است كه نماز بخوانيد، صله رحم كنيد، خوش اخلاق باشيد، راست بگوئيد و ... . اين به معنای سبك زندگی است، اما بنده میخواهم عرض كنم اين كه الزام داشتن و تبعيت كردن از اين موارد سبك زندگی را متفاوت میكند، درست است، اما آن چه كه به عنوان سبك زندگی، در حيات بشری تأثيرگذار شده، چيزی اضافه بر اين اما مرتبط با اين اوامر و نواهی است.
وی ادامه داد: برای مثال در مورد سبك كسب و كار، سبك معماری و موارد مشابه اين مسائلی در اسلام بيان شده است، اما نمیتوانيم بگوئيم كه در فرهنگ اسلامی به صورت مشخص، راجع به معماری اين اوامر و اين نواهی وجود دارد، اما از اين جهت كه صحيح است كه بگوئيم سبكی از معماری، مروج بیعفتی است و سبكی از زندگی مروج حيا و يا سبكی از معماری دعوت به عبادت در آن اتفاق میافتد و سبكی از معماری دعوت به دنيا، بايد آن چه در فضای يك معماری اسلامی جريان میيابد، برگرفته از آن اخلاقياتی باشد كه اسلام به آن توصيه كرده است. در واقع ما بايد بتوانيم اوامر و نواهی اسلام را به تعريف سبكی از معماری تبديل كنيم و تنزل دهيم.
پيروزمند اضافه كرد: براساس اين تلقی از سبك زندگی، بايد مبدلهايی كه امكان تركيب آموزههای اسلامی را از يك طرف و تبديل شدن آنها به ابزارهای تصرف اجتماعی از طرف ديگر را فراهم میكند، مورد شناسايی قرار گيرد و نه اين كه به صورت خام از اين صحبت كنيم كه اسلام چه دستوراتی در زمينههای مختلف دارد. البته اين دستورات در مقام خاستگاه تعريف سبكها اصل قرار میگيرند، اما آن چه در مقام ايجاد اين سبكها بايد مد نظر قرار گيرد، اهداف اجتماعی است كه در سبك زندگی بشر، برای تأمين نيازهايش، تحقق يافته است.