جام جم آنلاين: محرم از راه رسيد، صداهايي گوشمان را نوازش ميدهد، صداهايي كه از كودكي با بندبند وجودمان عجين شده، باز بر مشام همگان هر لحظه بوي كربلا ميخورد و آب ديدگان با هر نوحه و تعزيهاي سرازير ميشود تا هر قطرهاش خروارخروار گناهانمان را بسوزاند و بال و پر پرواز به آدمي دهد.«هزار سال فزون شد ز وقعه عاشورا/ ولي ز تعزيه هر روز، روز عاشوراست»
با آغاز ماه محرم هر كجا كه سر ميچرخاني سياهي است كه نقش و نگارش اگرچه به لحاظ شماره تكراري است، اما دل از ديدن و خواندنشان سير نميشود، علم و كتلهاي هيات از يك هفته پيش از شروع ماه عزاي اهل بيت آماده است، بانيان مراسم قبل از شروع دو ماه ماتم گرفته، برنامههاي خود را اعلام كردهاند، همه چيز براي عزاداري شكوهمند سيد و سالار جوانان اهل بهشت حاضر است؛ چه شوري به جان شيعيان است، چه بزمي قرار است در لاهوت و ناسوت براي بهترينهاي عالم برگزار شود، جن و ملك غبطه ميخورند به ديدگان و دلهايي كه عشق حسين(ع) در آن موج ميزند.
محرم، حرام شد تا خونهاي دشت نينوا هرساله در دل جوانان از نو بجوشد، زنده شود، سرريز و در نهايت از ابرهاي چشمهايمان جاري شود، ببارد بر غربت بيكسترين عالم، ببارد بر مظلومترين و باصلابتترين زن عالمي كه زمين از خيرهشدن نگاهش، از جمله «ما رايت الا جميلا»اش بلرزد، فرو ريزد و باز از نو ساخته شود...
آري، كربلا نه تاريخي است در كتابهاي درسي كه شايد براي امتحان ميخوانيم، نه بزرگنمايي آدميان و فرشتهساختن از آنان است، نه خيال و وهم، كربلا و افتادگان در آن دشت واقعيتند، بزرگترين درس كتاب خداست در آيين ربانيتش، نماد كفر مطلق است در مقابل حق مطلق؛ حسين(ع) چون پدرش قرآن ناطق است.
اين روزها هر كجا را كه مينگرم سياهي خيمه محرم است كه بر دل پير و جوان، زن و مرد، خرد و كلان زده شده؛ ديدن جواناني كه شايد ظاهر و قيافهشان با انسانهاي مذهبي شكل گرفته در ذهن ما بسيار فاصله داشته باشند، موهاي صاف يقهبسته و محاسن شايد نداشته باشند، اما پاي حرف و بغض و گريههايشان كه مينشيني، گويي آنها با خدا به اندازه يك سر پنجه ايستادن فاصله دارند.
جوانيكردن را هر كسي به نوعي معنا ميكند، يكي با صداي بلند ضبط و ماشينگردي و فرد ديگري صبح تا شب را پشت ميز آرايش و پيرايشبودن؛ اما چگونه است كه تا به هنگامه محرم، جوانيكردنها رنگ ديگري ميگيرد، سياه، رنگ غالب ميشود و ماشينهاي جوانان دفتر مشق استادان ماشيننويس؟
جواني كه تا ديروز و ديشب علت دير بازگشتن به خانه را ديدار رفقاي جوانش عنوان ميكرد، حالا حضورش در هيات، دسته، پخشكردن نذري و ايستادن پاي ديگ امام حسين(ع) دليل تاخيرش شده است.
اينكه كلي نوشتيم تا بگوييم عشق امام حسين(ع) در سينههاي جوانان ما وجود دارد، شايد كاري بيهوده باشد، چون شيعه تا زماني كه قلبش در سينه ميتپد چه جوان امروز باشد چه جوان ديروز، چه سرگرميهايش مد و لباسهاي رنگارنگ و موبايل آخرين مدل بازار باشد، باز ميداند وقتي كسي تمام هستياش را در دست ميگيرد تا ما امروز به عشقي زنده باشيم، قابل احترام و خواستني است.
هر روز عاشورا و هر نقطه از زمين كربلاست، اگر ما دلي پردرد داشته باشيم، دلي كه براي حقيقت بتپد، دلي كه ظلم را پس بزند، سياهي جهل را نخواهد و به دنبال روشنايي آفتاب حقايق حركت كند.
جوان امروز با اينكه در خطكشيهاي جوان مذهبي نسل گذشت، جا نميشود، اما از كاروان عشق به امامش عقب نمانده، شايد تهاجم فرهنگي ديده باشد، اما جايي كه خط قرمز دين و عشقش وسط بيايد سد راه مهاجم ميشود.
جواني كه سربند «من ديوانه حسينم» بسته هيچگاه نميتواند دلش از انوار عشق خالي باشد، خريدار دل جواناني كه خود «پيرغلام» حضرت عشقاند كس ديگري است پس دست رد زدن به سينه آنان دل صاحب را ميشكند.
شيعه باشد، جوان باشد، محرم از راه رسيده باشد، سياهيها بر تن ديوار و پيكرهايمان نشسته باشد و دعاها بياستجابت؟ خوان كرم حسيـن(ع) و يارانش 1400 سال است كه پهن است، نه پاي كج من آن را جمع ميكند، نه اشاعه فكري منحرف، نه موهاي ژوليده، نه تيپها و شخصيتها؛ آنچه تاكنون بوده و هست راهي نوراني و البته مطمئن به سعادتمندشدن؛ در اين مسير هر كه بيشتر مبتلاي عشق باشد، سبكتر حركت ميكند، چه جواني برنا با خطكشيهاي امروزي و چه پيري لرزان كه دست بر عصا قدم برميدارد...