جام جم آنلاين: شايد براي بسياري از ما اتفاق افتاده باشد پشت چراغ قرمز ايستادهايم و چون زمان چراغ زياد است و كاري از دستمان برنميآيد، ترجيح ميدهيم از آرامش چند دقيقهاي استفاده كرده و براي چند لحظهاي هم كه شده، دست را از فرمان و پا را از روي پدال برداريم، اما هنوز چراغ سبز نشده كه بوقهاي پياپي شروع ميشود.
به طوري كه براي اينكه زودتر از صداي بوقها راحت شويم با سراسيمگي از چهارراه عبور ميكنيم. در اين حالت معمولا فشار عصبي ناشي از بوق زدنهاي پياپي به حدي است كه ما را عصباني كند و در آن لحظه مشكلات ديگر از يادمان برود، يا زماني كه ميخواهيم به خيابان سمت راست بپيچيم، با اينكه گردش به راست آزاد است با خونسردي راننده جلويي مواجه ميشويم كه راه را بسته است و هيچ توجهي به اين موضوع ندارد. اينها مشكلاتي است كه بتدريج به معضل تبديل شده است؛ عادتهايي كه مانند بسياري از كارهاي روزمره با فرهنگ رانندگي ما نيز عجين شده است.
شايد اگر از كسي كه اولين بار به فكر استفاده از بوق در اتومبيل افتاد، درباره هدف او از اين كار پرسيده بوديم كارايي آن را بسيار مهمتر از كاربردهايي ميدانست كه اين روزها ما از آن بهره ميبريم. بيشك بوق يكي از پركارترين اجزا و قطعات اتومبيل است كه متاسفانه دير هم خراب ميشود. شايد اگر بوق خودروها مانند لنت ترمز و ديسك و صفحه اتومبيل پرهزينه بود و زود خراب ميشد استفاده نابجا از آن اينقدر رايج نميشد.
براي سوار كردن مسافران يكي از مهمترين وسايلي كه نقش حنجره را بازي ميكند بوق است. زماني كه به مباركي مراسم عروسي برگزار ميشود زوج خوشبخت و همراهانشان از بوق زدن براي بيان شادي و بروز هيجان خود استفاده ميكنند. اگر اتومبيلي به اندازه يك ثانيه ديرتر پس از سبز شدن چراغ راهنمايي حركت كند بوق به وسيلهاي براي نشان دادن اعتراض تبديل ميشود. هنگامي كه ميخواهيم با دوست عزيزي سلام و احوالپرسي كنيم، از فرط هيجان از بوق استفاده ميكنيم. همچنين اگر بخواهيم از همان دوست خداحافظي كنيم، باز هم با بوق زدن احساسات خود را بروز ميدهيم. وقتي از موضوع خاصي عصباني هستيم و دلمان از روزگار و دوست و فاميل گرفته، بوق زدن بهترين راه براي بروز عصبانيت ميشود. نكته مبهم در اين ميان كاربرد اصلي اين وسيله است كه براي ما همچنان در هالهاي از ابهام قرار دارد.
ضرورت فرهنگسازي ترافيكي
سيدجعفر تشكري هاشمي، معاون حمل و نقل و ترافيك شهردار تهران با بيان اينكه ناهنجاريهاي رفتاري در حوزه رفتارهاي ترافيكي عامل اصلي افزايش حوادث رانندگي و تلفات ناشي از آن در كشورمان است، ميگويد: با توجه به رشد چشمگير و پرشتاب شهرنشيني و زندگي ماشيني، افزايش آمد و شدهاي شهري نياز به فرهنگسازي دارد. پايبندي به ارزشهاي ديني، اجتماعي و اخلاقي و آموزش مداوم و موثر در رفتارهاي ترافيكي افراد از اهميت ويژهاي برخوردار است. مردم ايران در بسياري از اصول اخلاقي و رفتاري سرآمد و زبانزد مردم دنيا هستند، اما متاسفانه در اصول و قواعد رانندگي و رفتارهاي ترافيكي اين ويژگي كمتر در مردم ما به چشم ميخورد.
تشكري هاشمي تاكيد ميكند: فرهنگ ترافيك در كشور ما حتي در مقايسه با بسياري كشورهاي منطقه در سطح پايينتري قرار دارد و متاسفانه بيمبالاتيهاي بسياري را در رفتارهاي ترافيكي شهروندان شاهد هستيم كه به وقوع تصادفات رانندگي منجر ميشود. البته بسياري از مشكلات ترافيكي، از نبود برنامهريزي و آيندهنگري و نيز فقدان آموزشهاي صحيح در گذشته نيز نشأت ميگيرد كه بايد به اين منظور تمام ظرفيتهاي موجود به كار گرفته شود.
وي با بيان اينكه احساس نياز، عزم جدي، خواست ملي و مشاركت همگاني، راهحل برونرفت از شرايط فعلي فرهنگ ترافيك است، ميافزايد: در كمتر پديده اجتماعي مانند ترافيك، چنين لجامگسيختگي و گسست فرهنگي ديده ميشود و شايد اين موضوع به آن علت باشد كه جامعه ما جامعهاي فردگراست و از ديرباز كمتر تجربه و تمرين كار جمعي را داشته است. تقريبا همه مردم تهران و كلانشهرهاي كشور از مساله ترافيك متاثرند و از اينرو همه دستگاههاي اجرايي بايد در حل اين مساله مشاركت داشته باشند.
سازمان فرهنگ ترافيك
ميان جرم با تنبيه بايد تناسب وجود داشته باشد. قانون بايد سختگيرانه بوده و از چنان بازدارندگي برخوردار باشد كه با تاثيرگذاري لازم در آحاد جامعه، در پيشگيري از جرم توسط افراد خاطي موثر واقع شود. در زمينه آموزش فرهنگ ترافيك به آحاد جامعه راه طولاني را پيشرو داريم. در اين مورد نبايد آموزش ترافيك به امتحان از آييننامه راهنمايي و رانندگي هنگام اخذ گواهينامه محدود شود، بلكه تمامي دستگاههاي دستاندركار بايد در اين زمينه ورود پيدا كنند.
نكته: متاسفانه جايگاه قانوني براي سازماني بهعنوان متولي فرهنگ ترافيك وجود ندارد از اينرو ضروري است سازماني به عنوان متولي تشكيل شود تا اقدامات اساسی برای بهبود فرهنگ ترافیک و رانندگی صورت گیرد
بيش از 30 سازماني كه به نوعي در موضوع ترافيك درگيرند و خود را در اين زمينه مسئول ميدانند، اگر در مورد فرهنگ ترافيك نيز خود را مسئول بدانند بسياري از مشكلات حل ميشود. متاسفانه جايگاه قانوني براي سازماني به عنوان متولي فرهنگ ترافيك وجود ندارد و از اينرو پيشنهاد ميشود سازماني بهعنوان متولي فرهنگ ترافيك انتخاب شود و البته تا آن زمان شايسته است تمام سازمانهاي دستاندركار دست به دست هم داده و در جهت درمان اين درد قديمي گام بردارند.
خانواده و فرهنگ رانندگي
زهير شاهرخي روانشناس، درباره پيشزمينههاي فرهنگسازي ترافيكي ميگويد: در بعضي از جوامع افراد از روي ترس و اجبار يا به خاطر تشويق ديگران، قوانين را رعايت ميكنند. اين جوامع از نظر رشد اخلاقي در مرحله پيشقراردادي هستند. زمينههاي مناسب خانوادگي و اجتماعي، موجب رشد اخلاقي افراد از مرحله پيش قراردادي (اجراي قوانين از روي ترس و تشويق) به مرحله قراردادي و حتي مافوق قراردادي كه دروني شدن قوانين است، خواهد شد. در اين صورت بتدريج انگيزه فرد به انگيزهاي دروني سوق داده خواهد شد و به دنبال تسري اين موضوع و البته الگوبرداري كودكان از والدين، اين فرهنگ همهگير خواهد شد.
بنابراين، بايد زيربناي تربيتي افراد در خانواده و در ادامه در مدرسه و جامعه درست پايهريزي شود تا افراد با مهارتهاي زندگي از قبيل خود كنترلي و روانشناسي سازگاري آشنا شوند. همچنين خانوادهها بايد در رشد اجتماعي و عاطفي افراد تا جايي كه مقدور است تعارضها و ناكاميها را كاهش دهند، چراكه در بعضي از موارد افراد براي جبران جايگاه ناموفق اجتماعي، فضاي رانندگي را براي خودنمايي و نمايش برتري خود، انتخاب ميكنند. وي ادامه ميدهد: با وجود جايگاه موثر خانواده و جامعه، نقش خود شخص بسيار تاثيرگذار است. فرد بايد شناخت كامل و جامعي از رفتارها و عكسالعملهاي خود داشته باشد و شخصيت خود را بدرستي بشناسد؛ در اين صورت با بروز مشكلات مختلف در رانندگي موقعيت خود را مديريت خواهد كرد.
حلقه مفقوده كجاست؟
بستن كمربند ايمني، تنظيم فاصله با اتومبيل جلويي، زدن راهنما هنگام پيچيدن، دنده عقب نرفتن در بزرگراهها و... همگي قوانيني است كه هنوز در كشور ما از سوي رانندگان رعايت ميشود، ولي خطاهايي وجود دارد كه از سوي بعضي از رانندگان زياد جدي گرفته نميشود. شايد هنوز اهميت پيامد ناگوار اين تخلفات براي مردم آشكار نشده است، اما بعضي از تخلفات است كه جريمه مشخصي براي آن در قوانين راهنمايي و رانندگي نوشته نشده است. كارهايي كه ممكن است به ظاهر تخلف محسوب نشود و خطر آني و جاني نداشته و هزينه سنگيني نيز در پي ندارد ولي بتدريج پيامدهاي به مراتب خطرناكتري از تخلفات ذكر شده خواهد داشت، تخلفاتي كه بيشتر ميتوان آن را بهعنوان احترام نگذاشتن به حقوق شهروندان نام برد. اينها مصاديق بارزي است از رعايت نكردن حقوق متقابل شهروندان؛ مصاديقي كه آرامش و تمركز ما را براي سپري كردن يك روز كاري بر هم خواهد زد.
مسلما ترافيك و تردد خودروها در سطح كلانشهرهايي چون تهران علاوه بر افزايش آلودگيهاي صوتي و زيستمحيطي پيامدهاي ناگواري بر اعصاب و روان شهروندان ميگذارد. در چنين شرايطي افزايش آلودگيهاي صوتي و رواني اعم از بوق زدنهاي پياپي، توقف در جلوي پاركينگها، بستن مسير گردش به راست و... از مواردي است كه چون جريمه خاصي براي آن وجود ندارد، متاسفانه از سوي رانندگان جدي گرفته نميشود؛ خطاهايي كه نميتوان آن را به گردن پليس انداخت، چراكه تا حد زيادي به ارزشگذاري ما به حقوق ديگران برميگردد.
عليرضا بهشتي / جامجم