تبيينهايی كه يك فرد از تجربه خود ارائه میدهد، برای ديگران حجت نيست؛ بايد خود قرآن را به عنوان كتاب معرفت و راهنمای سير و سلوك پيش رويمان بگذاريم و سعی كنيم همان چيزی را كه قرآن ارائه میدهد، كاربردی و پياده كنيم.
حجتالاسلام و المسلمين حميدرضا مظاهری سيف، رئيس انجمن فرهنگی معنويت نوين و عضو تحريريه فصلنامه تخصصی مطالعات معنوی، در گفتوگو با خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، با اشاره به چالش عرفانهای كاذب و معنويتهای نوظهور با معنويت اسلامی، گفت: مبانی اين گونه عرفانها و اهدافی كه اين معنويتها دنبال میكنند و تأثيرات تخريبكنندهای كه بر يك فرد میگذارند، زندگی معنوی و رشد معنوی او را در مسير درست به خطر میاندازند و به انحراف میكشند.
مظاهریسيف با تأكيد بر ضرورت عرضه معنويت اسلامی در جامعه، بيان كرد: بايد با عرضه معنويت حقيقی به صورتی قدرتمند، امكان دسترسی و برخورداری علاقهمندان به مسائل معنوی از آن را فراهم كرد و در اين امر مهمترين راه و نقطه قوتی كه ما در اختيار داريم، بازگشت به منابع دينی است.
نويسنده كتاب «تجربههای عرفانی در اديان» ادامه داد: قرآن، روايات و ادعيهای كه به دست ما رسيده است، گنجينه بی پايانی از آموزههای معنوی هستند كه هم میتوانند به فرد بينش معنوی دهند و هم میتوانند در او انگيزش و هيجانات معنوی ايجاد كنند و هم میتوان از اين منابع الگوهايی عملی و رفتاری استخراج كرد. بنابراين آنچه در اين منابع میبينيم، فقط حرف نيست، بلكه آموزههای موجود در آنها هم انگيزهسازند و هم هنجارساز و الگوی عملی ارائه میكنند.
وی با اشاره به انحصار معنويت در عرفان به معنای اصطلاحی آن، عنوان كرد: متأسفانه مشكلی كه ما در حال حاضر داريم، اين است كه معنويت ما به سمت مقولهای به معنای عرفان به معنای اصطلاحی و كلاسيك رفته است كه به واسطه ادبيات پيچيده آن، در دسترس عموم نيست و همه نمیتوانند با آن ارتباط برقرار كنند.
مؤسس گروه مطالعات جنبشهای معنوی نوين در پژوهشكده باقرالعلوم(ع) اين مشكل را ناشی از فاصله گرفتن از منابع اصلی دين دانست و اظهار كرد: همين كه ما از منابع دور شدهايم و خود دست به جعل اصطلاح زدهايم و نظريهپردازی كرده و عرفان نظری را گسترش دادهايم، اين امر فاصلهای را بين ما و منابع اصلی ايجاد كرده و همين امر برای عمومی كردن عرفان و معنويت اسلامی مشكلزا شده است.
مظاهریسيف افزود: البته نظريهپردازیها، مفهومسازیها و جعل اصطلاحها برای گروه خاصی از نخبگان امری بجا و پسنديده است، اما خلاصه شدن عرفان و معنويت اسلامی به همين چيزی كه به صورت عرفان نظری وجود دارد، آسيبزاست. عرفان نظری بخش كوچكی از معنويت و عرفان ماست و بخش عظيم آن، آن چيزی است كه با مراجعه مستقيم به آيات و روايات و ادعيه میتوان از آن استفاده كرد.
وی با اشاره به عرفان عملی نيز گفت: آن چيزی كه ما در قالب عرفان عملی داريم و چارچوبهای اين عرفان كه در قالب آثاری به ما رسيده است، همان تجربههای سلوكی افراد است. فرد سير و سلوكی داشته است و اين سير و سلوك خود را در قالبی ريخته و معمولاً براساس منازلی آنها را توضيح داده است كه البته عموماً تبيينها نيز با هم متفاوت است.
عضو تحريريه فصلنامه تخصصی مطالعات معنوی اظهار كرد: هر كدام از اين افراد از زوايه ديد خود مراحلی را نام برده و طرح كردهاند و تجزيه و تحليلی از آن ارائه دادهاند كه مطمئناً نه حرف اول و نه حرف آخر است. البته مطالب در اين عرصه به گونهای است كه تفسيربردار است و میتوان تأويل و تفسيری ارائه كرد كه نقطه نظرات مطرح شده در عرفان عملی را به نقطهای مشترك نزديك و ديدگاههای مختلف را با هم جمع كرد. اما آنچه بايد متوجه آن بود اين است كه بخش زيادی از اين مطالب القائات ذهنی خود اين افراد است؛ يعنی اين افراد در پی تبيين تجربه خود بودهاند و برای اين كار مفهومسازی كرده و در واقع ذهن خود را دخالت دادهاند.
رئيس انجمن فرهنگی معنويت نوين گفت: اين بدين معنا نيست كه هيچ تبيينی نبايد صورت گيرد، بلكه اينها در جای خود ارزشمند است، اما بايد توجه داشت كه تبيينهايی كه يك فرد از تجربه خود ارائه میدهد، برای ديگران حجت نيست و آن امر نزد ديگران لزوماً اين گونه نيست و ديگران لزوماً اين تجربه را تكرار نخواهند كرد و چنين برداشتهايی را از تجربه خود نخواهند داشت.
وی تأكيد كرد: ما اگر میخواهيم كار عمومی كنيم، بايد خالصانه خود قرآن را به عنوان كتاب معرفت و راهنمای سير و سلوك پيش رويمان بگذاريم و سعی كنيم همان چيزی را كه قرآن ارائه میدهد، كاربردی و پياده كنيم و اين كه چه مراحلی و چه منازلی سير میشود، هر شخصی میتواند تجربه خود را داشته باشد و حتی از زاويه تجربه خود تبيينی ارائه كند.