با دقت در آيات 3 و 67 سوره مباركه مائده میبينيم كه خداوند در اين دو آيه به گونهای اعجازآميز سخن گفته است كه تعبيرات به كار رفته به غير از مسئله ولايت اميرالمؤمنين علی(ع) بر مسئله ديگری قابل تطبيق نيست.
حجتالاسلام والمسلمين مهدی رستمنژاد، عضو هيئت علمی جامعةالمصطفی(ص)العالمية، در گفتوگو با خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، با اشاره به مستندات غدير، بيان كرد: همانگونه كه میدانيم، مسئله غدير هم دارای مستند روايی و هم مستند قرآنی است و در حالی كه برای هيچ كس شكی در صدور روايت غدير وجود ندارد و هم شيعه و هم بسياری از بزرگان و محدثان اهل سنت آن را قبول دارند يا نقل كردهاند، اما اهل سنت معمولاً اين روايت و آيههای مرتبط با غدير را به گونهای متفاوت از شيعه معنا میكنند.
رستمنژاد با اشاره به دو آيه از سوره مباركه مائده گفت: خداوند در آيه اكمال فرمود: «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا؛ امروز كسانى كه كافر شدهاند از [كارشكنى در] دين شما نوميد گرديدهاند پس از ايشان مترسيد و از من بترسيد امروز دين شما را برايتان كامل و نعمتخود را بر شما تمام گردانيدم و اسلام را براى شما [به عنوان] آيينى برگزيدم» (مائده/ 3) و در آيه ابلاغ نيز فرمود: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ؛ اى پيامبر آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده ابلاغ كن و اگر نكنى پيامش را نرساندهاى و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه میدارد آرى خدا گروه كافران را هدايت نمیكند» (مائده/ 67).
وی افزود: با دقت در اين آيات میبينيم كه خداوند در اين دو آيه به گونهای اعجازآميز سخن گفته است كه به غير از مسئله ولايت بر مسئله ديگری قابل تطبيق نيست؛ يعنی در آيه ابلاغ و همچنين در آيه اكمال كدها و نشانههايی وجود دارد كه جدای از مسئله تاريخ و روايات و مسائل تحليلی، آنها را مختص به مسئله غدير میكند و بسياری از منصفان اهل سنت نيز تا حدی به اين مطلب نزديك شدهاند.
اين حادثه بايد چيزی مانند ولايت خود پيامبر(ص) باشد و نشانههای درونی آيه نظر شيعه، كه آن را همان مسأله قيادت و رهبری مسلمانان بعد از پيغمبر(ص) میداند، تأييد و تقويت میكند
تبيين نشانههای درونی آيه ابلاغ دال بر صادر شدن آن در شأن واقعه غدير
اين محقق و پژوهشگر با اشاره به نشانههای درونی آيه ابلاغ، گفت: خود آيه ابلاغ نشانههايی دارد؛ يكی اين كه در جايی كه میگويد: «ای رسول ابلاغ كن» از واژه «بلّغ» استفاده میكند كه با «أبلغ» بسيار متفاوت است. «بلّغ» از باب «تفعيل» است و در آن معنايی اضافهتر از صرف ابلاغ وجود دارد و در حالی كه يك نامهرسان نيز میتواند پيامی را منتقل كند و برساند، «بلّغ» افاده معنای ابلاغ رسمی و عمومی را دارد.
رستمنژاد با اشاره به تعبير «ما انزال اليك من ربك» ادامه داد: از اين جا مشخص میشود كه «ما أنزل»ی وجود دارد و براساس شواهد درونی آيه اين «ما أنزل» چيزی است كه بايد ابلاغ عمومی شود و پيامبر(ص) از گفتن آن واهمه دارند، چرا كه خداوند فرمود: «الله يعصمك من الناس» يعنی به پيامبر(ص) وعده كرده است كه او را از خطر و مشكلاتی كه ممكن است ديگران برای او پديد آورند، حفظ خواهد كرد. همچنين آن چه بايد ابلاغ شود، از چنان اهميتی برخوردار است كه نگفتن آن برابر با عدم رسالت پيامبر(ص) است، چنانكه میفرمايد: «و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته» و رسالتت را ناتمام گذاشتهای يا آن را انجام ندادهای.
وی با اشاره به يكی ديگر از نشانههای دال بر دلالت آيه ابلاغ بر واقعه غدير، گفت: نكته ديگری كه در اين آيه قابل توجه است، اين است كه عدهای زير بار آن چه ابلاغ خواهد شد، نخواهند رفت، چرا كه میفرمايد: «ان الله لا يهدی القوم الكافرين». بنابراين هر چند گفته شده است كه اين آيات در ارتباط با منافقين يا يهود و نصارا و يا مشركان است، اين كدها، نشانیهايی هستند كه معنا و جايگاه اين آيات را به ما نشان میدهند.
به قول يكی از علمای اهل سنت، اگر روايت غدير يعنی حديث «من كنت مولاه فهذا علی مولاه» را بتوان انكار كرد يا آن را ضعيف دانست، پس بايد گفت در اسلام نمیتوانيم هيچ روايتی را صحيح بدانيم و يا بر روايتی تكيه كنيم؛ چرا كه از همه روايات قويتر و مستندتر همين روايت غدير است كه از قطعيات منابع شيعه و اهل سنت است
اين مدرس حوزه و دانشگاه با بيان اين كه اكثر اهل سنت معتقدند كه اين آيه در ارتباط با مناسك و مسائل حج است، عنوان كرد: چنين نسبتی از شواهد مذكور برنمیآيد؛ يعنی بيان مناسك حج با دشواری اشاره شده در آيه همراه نخواهد بود و در اين زمينه نيز مسئله خاصی وجود ندارد كه عدم پذيرش مردم را به همراه داشته باشد، چه حج در دوره جاهليت نيز رواج داشته و مردم با آن مشكلی نداشتهاند. بنابراين بايد پرسيد اين چه مسئله مهمی درباره حج است كه در حالی كه پيش از اين، يك سوره جداگانه به آن اختصاص داده شده، بيان نشده است و اكنون نيز پيامبر(ص) از گفتنش در ميان حاجيان هراس دارند و مسئلهای است كه با كل رسالت ايشان برابری میكند.
وی با بيان اين كه تحليل درونی اين آيه، آن را در شأن يك حادثه عظيم نشان میدهد، اظهار كرد: اين حادثه بايد چيزی مانند ولايت خود پيامبر(ص) باشد و نشانههای درونی آيه نظر شيعه، كه آن را همان مسئله قيادت و رهبری مسلمانان بعد از پيغمبر(ص) میداند، تأييد و تقويت میكند و علامه امينی در الغدير نزديك به 360 منبع و مصدر از منابع اهل سنت را ذكر كرده است كه آيات 3 و 67 سوره مائده را در ارتباط با مسئله غدير میدانند.
تبيين شواهد آيه اكمال
رستمنژاد با اشاره به آيه اكمال گفت: در اين آيه نيز میبينيم كه كدهايی كه به كار رفته است، جز با مسئله ولايت و رهبری اميرالمؤمنين(ع) بعد از پيامبر(ص) قابل تطبيق نيست. برای اين كه يأس كفار را مطرح میكند و می گويد كه كفار ديگر بعد از اين موضوعيت ندارند و از اخلال در دين شما ناتوانند. همچنين آنچه روی داده، به گونهای است كه دين را كامل میكند و اتمام نعمتی است بر مؤمنان و رضايتمندی خداوند را نيز به همراه دارد.
وی با اشاره به اين كه در اين آيه دو بار واژه «اليوم» به كار رفته است، بيان كرد: علما و مفسران، هم شيعه و هم سنی، میگويند كه «اليوم» يعنی «من اليوم» يعنی «از امروز»؛ بنابراين اين روزی است كه بايد اتفاق خاصی در آن روز افتاده باشد كه يأس كفار را به دنبال داشته و ترس از آنان را موضوعاً منتفی میكند و در عين حال كامل كننده دين و تمام كننده نعمت است و رضايت خداوند را به همراه دارد.
عضو هيئت علمی جامعةالمصطفی(ص)العالمية خاطرنشان كرد: اگر در جستجوی چيزی باشيم كه اين ويژگیها در آن وجود داشته باشد، میبينيم كه اگر مقصود توحيد باشد، بسيار راجع به آن سخن گفته شده است؛ رسالت خود پيامبر(ص) نيز از اول بعثت مطرح شده و مورد پذيرش مخاطبان ايشان در روز غدير بوده است؛ فروعات دين نيز بيان شده و مورد پذيرش قرار گرفته است. در اينجا چه چيزی غير از اين موارد وجود دارد، جز ولايت اميرالمؤمنين(ع) كه از چنان اهميتی برخوردار است كه میتواند دين را كامل كند.
در آيه ابلاغ و همچنين در آيه اكمال كدها و نشانههايی وجود دارد كه جدای از مسأله تاريخ و روايات و مسائل تحليلی، آنها را مختص به مسأله غدير میسازد و بسياری از منصفان اهل سنت نيز تا حدی به اين مطلب نزديك شدهاند
روايت غدير؛ قويترين و مستندترين روايات
رستمنژاد با اشاره به اين كه بسياری از علمای اهل سنت نيز اين مسئله را كه دو آيه مذكور در ارتباط با مسئله غدير است، پذيرفتهاند، عنوان كرد: اين افراد در ضمن تصريح میكنند كه «من كنت مولاه فهذا علی مولاه» را نمیتوان انكار كرد و به قول يكی از علمای اهل سنت، اگر روايت غدير يعنی حديث «من كنت مولاه فهذا علی مولاه» را بتوان انكار كرد يا آن را ضعيف دانست، پس بايد گفت در اسلام نمیتوانيم هيچ روايتی را صحيح بدانيم و يا بر روايتی تكيه كنيم، چرا كه از همه روايات قويتر و مستندتر همين روايت غدير است كه از قطعيات منابع شيعه و اهل سنت است.
مناقشه اهل سنت در معنای ولايت و پاسخی به اين اشكال
وی افزود: بنابراين و به دليل غير قابل انكار بودن اين موارد، علمای اهل سنت سراغ معنای اين آيه و روايت رفتند و گفتند كه ولايت همان دوست داشتن و محبت و مودت است و بر اين اساس بايد آيات 3 و 67 سوره مائده را نيز در حد آيه مودت در نظر گرفت كه فرمود: «قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى؛ بگو به ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما خواستار نيستم مگر دوستى در باره خويشاوندان» (شورا/ 23). بنابراين از اين جهت كه تاريخ قطعی و شواهد روايی و بعضی قرائن قرآنی را نتوانستند منكر شوند، مطلب را تنزل دادند و در حد دوست داشتن حضرت اميرالمؤمنين(ع) مطرح كردند.
اين محقق و پژوهشگر بيان كرد: اين در حالی است كه پيامبر(ص) در روز غدير در آغاز سخنان خود بيان فرمودند و پرسيدند «الست اولی منكم من انفسكم» كه اشاره به آيهای از قرآن است، مبنی بر اين كه پيامبر(ص) بيش از خود مردم بر آنها ولايت دارد و قطعاً آيه مربوط به پيامبر(ص) مرتبط با بحث ولايت است و نه حب و مودت. از همين جهت است كه پيامبر(ص) ابتدا از مردم اقرار میگيرند و بعد میگويند كه «من كنت مولاه فهذا علی مولاه». بنابراين با توجه به ترتب مسئله در خطبه پيغمبر(ص) در غدير نيز میتوان به معنای مراد شده از ولايت توسط ايشان پی برد.
رستمنژاد در پايان با بيان اين كه آنچه شيعه از ولايت مراد میكند، قبولی استمرار كار پيامبر(ص) در قيادت و رهبری امت است، خاطرنشان كرد: چنين چيزی است كه دشمن را اذيت میكند و عدهای زير بار آن نمیروند. اين است كه پيامبر(ص) از آن واهمه داشتند، نه واهمهای از سر ترس جان، بلكه واهمه از غوغائيانی كه ممكن بود به دليل كينههايی كه از حضرت امير(ع) داشتند، با ايجاد ترديد و ريب، كلام پيامبر(ص) را از حجيت و اعتبار بيندازند. البته خداوند به پيامبر خود اطمينان داد كه تو وظيفه خود را انجام بده و من تو را حفظ خواهم كرد و پيامبر(ص) نيز پيام خود را ابلاغ و به موجب آن دين خدا را اكمال بخشيدند.